واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: داستان نویسی به سبك مینی مالیستهاقسمت اول را بخوانید
دیكنز و فرهنگ غربهیچ فرد بالغ نمیتواند نوشتههای دیكنز را بخواند و متوجه محدودیتهای او نباشد، اما صداقت فكری بومی او، كه به منزلة لنگری است، همیشه وی را در جایی كه بدان متعلق است نگه میدارد. شاید علت اصلی محبوبیت او در همین باشد. فردی خوشخلق و مخالف فلسفه صوری، مانند دیكنز، از مشخصات فرهنگ عمومی غرب است.17شروع نگارش «جنگ و صلح» در سی و چهار سالگیعظمت كار تولستوی در این جنبه، زمانی بر ما آشكارتر میشود، كه بدانیم او، نوشتن این اثر عظیم را، از حدود سی و چهار سالگی آغاز كرد، و در حدود چهل سالگی، به پایان رساند. و داشتن این همه غنای تجربة حسی انسانی و شناخت از انسانهای سنین و جنسهای مختلف، در چنین سنینی، به راستی اعجابآور و رشكبرانگیز است.18رمان در قرن نوزدهمدر قرن نوزدهم در اروپا، رمان به عنوان وسیلهای بیانی و نه فقط چیزی خواندنی و سرگرمكننده، رشد و استقلال یافت؛ از جمله به این دلیل كه در فرانسه، آلمان، و روسیه برخی از برجستهترین نویسندگان دوران به این شیوه روی آوردند. استندال، بالزاك، فلوبر، زولا، تئودور فونتانه، لئون تولستوی، و فئودور داستایوسكی، همه و هر كدام با سبك خاص خود، رمان اروپایی را از ویژگیهای خاص برخوردار كردند. پروست، كه دوره زندگیاش كمابیش نیمی در قرن نوزدهم و نیمی در قرن بیستم بوده است، در سالهای آغازین این قرن به عنوان نویسندهای سر برآورد كه اثرش، نسبت به آنچه از پیشینیان او به جا مانده بود، سخت سنتشكنانه بود. در میان چندین و چند نوآوری پروست دو اهمیت ویژه دارد: یكی از این دو به قراردادهای داستانسرایی و دیگری به ساختار رمان مربوط میشود. استادان بزرگ رمان اروپایی، در دورهای كه میتوان آن را كلاسیك خواند، تقریباً همیشه از این قرارداد روایی پیروی میكردند كه وجود یك راوی آگاه، بر همه چیز ایجاب میكرد. مؤلف هیچگاه خود از جمله شخصیتهای قصه نبود، بلكه به عنوان نوعی وقایعنگار عمل میكرد، اما وقایعنگاری كه از درونیترین اندیشهها و شخصیترین انگیزههای آدمهایی كه شرح حالشان را مینوشت، شناختی ویژه داشت. از همین رو مؤلف از همه چیز باخبر بود: به فرشتهای میمانست كه نامه اعمال آدمیان را مینوشت، هیچ چیز از او پنهان نمیماند، و بر اثر افشاگریهای او، همة اسرار در زمان مناسب كشف میشد.پروست این قرارداد را در ژان سانتوی، كه جز در بخش آغازین آن راوی هیچ نقشی ندارد، رعایت كرد؛ اما در رمان در «جستجوی زمان از دست رفته» آن را تقریباً به طور كامل به كناری نهاد، زیرا در این رمان، تنها بخشی كه از دیدگاه محدود راوی روایت نمیشود، فصل دوم «طرف خانه سوان» است كه «عشق سوان» نام دارد. جز در این فصل، خواننده همواره به گونهای كاملاً روشن با راوی كه داستان را تعریف میكند، سر و كار دارد.درباره دیگر شخصیتهای كتاب گمانزنی میكند، از دیدگاهی شخصی به نتیجهگیری دربارة آنان میپردازد، و درباره این یا آن موضوع مهم و خود گزیده اجتماعی، اخلاقی، و یا فراطبیعی در اندیشه میشود. با این همه، راوی و نویسنده را نمیتوان مطلقاً یك نفر دانست.«در جستجوی زمان از دست رفته» نه یك زندگینامه خودنوشته، بلكه رمان است، هرچند كه در تار و پود آن، خواهناخواه بخشهایی از زندگی خود پروست وجود دارد. مثلاً حضور برادر كوچكتری در دوره كودكی او، بدون شك، باید اثر قاطعی بر شكلگیری شخصیت او گذاشته باشد. از یك سو، برانگیزنده جنبهای حامیانه در سرشت او شده و از سوی دیگر، از طریق رقابت برای جلب محبت پدر و مادر، انگیزههای نهانی حسادت را در او پرورانده است؛ حال آنكه در رمان در جستجوی زمان از دست رفته، راوی تنها فرزند خانواده است. پدر راوی مردی مهربان و باوجدان است؛ هرچند كه بسیار كمتر از مادر به او نزدیك است، اما پزشك، سرشناس نیست، بلكه پروست او را به عنوان یك كارمند عالیرتبة دولت، مدیر كل یك وزارتخانه، تصویر میكند ـ شاید با این انگیزه كه خود بتواند بی هیچ مانع و ملاحظهای كل حرفة پزشكی را به باد ریشخند بگیرد.در جستجوی زمان از دست رفته با رمانی كه دقیقاً بر اساس زندگی مؤلف نوشته شده باشد فاصله بسیار دارد، اگر اصولاً چنین رمانی وجود داشته باشد. در رمان در جستجوی زمان از دست رفته گرچه همواره صدای راوی را میشنویم، اما شخصیت خود او، به گونة شگرفی مبهم است. میدانیم كه آدم چندان تندرستی نیست؛ كمابیش درمییابیم كه زندگی را به بیكارگی میگذراند و ظاهراً میلی به اینكه سرنوشت خود را به دست بگیرد ندارد؛ حدس میزنیم كه باید قابلیتهای محفلی فوقالعاده داشته باشد، زیرا در محافل بسیار خواهان دارد، اما بهندرت به نمونههایی از آنچه در این مجالس میگوید برمیخوریم؛ هیچ مشكل مالی ندارد، اما گذشته از برخی اشارههای گهگاهی به ارثی كه به او رسیده است، نمیدانیم از چه محلی چنان درآمدی دارد كه میتواند در بهترین هتلها اتاق بگیرد، به آلبرتین، معشوقهاش، هدیههای گرانقیمت بدهد، و برای گردش در بیرون از شهر اتومبیل با راننده كرایه كند. به نظر میرسد كه شخصیت اصلی داستان او باشد، زیرا همه چیز از چشمان او دیده میشود؛ جز او، همة شخصیتهای عمدة كتاب كه هر كدام با هویتی بسیار مشخص و دقیق ترسیم شدهاند و به راستی فراموش نشدنیاند از دیدگاه او داوری و معرفی میشوند، اما خود او به نحو شگفتآوری مبهم و ناملموس است. حتی زمانی كه دستخوش عواطف تندی چون عشق یا حسادت میشود، در نهایت تنها به عنوان كسی توصیف میشود كه از برخی قانونهای عام روانِ انسانی پیروی میكند ـ درست به همان صورتی كه سوان، در پیروی از این قانونها، همان احساسی را دربارة اودت داشت كه راوی دربارة آلبرتین دارد.دومین وجه تمایز پروست با رمان قرن نوزدهم به ساختار آن مربوط میشود. تا پیش از در جستجوی زمان از دست رفته، داستان رمان طرح معینی ـ گاه ساده و گاه بغرنج و پیچاپیچ ـ داشت كه به سوی اوجی دراماتیك پیش میرفت. این اوج، اغلب همان مرگ شخصیت اصلی بود، حال آنكه اثر پروست را میتوان كمابیش یك رمان بدون طرح داستانی خواند. البته در این كتاب نیز رویدادها یكی پس از دیگری میآیند، اما به حالتی كه گویی با حركتی طبیعی خواهناخواه به دنبال جریان كند زمان گذرا كشیده میشوند ـ بدون هیچ تغییر و تحول خیرهكننده و بدون چندان حادثة غیرمنتظره و تصادف استثنایی كه آن جریان را به هم بزند. در كتاب، هرگز به استاد داستانسرایی كه سرنخ در دست او باشد برنمیخوریم. با این حال، وقتی كتابی از مثلاً تامس هاردی را میخوانیم، همواره حضور چنین داستانسرایی را حس میكنیم (بهرغم این نكته، به نظر میرسد كه پروست برای تامس هاردی احترام بسیار قایل بوده است).19آندره مالرو در جنگ اسپانیا
هنگامی كه شعلة جنگ در اسپانیا زبانه كشید، آندره مالرو در صف نخستین داوطلبان خارجی قرار داشت؛ او در سازماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری مشاركت كرد و خود در بمباران مناطق دشمن جزو خدمة هواپیما بود. امید پاسخی به این تجربه و منبع فیلمی بود كه همین عنوان را داشت. وی همچنین به ایالات متحده و كانادا سفر كرد و در دفاع از جمهوریخواهان به سخنرانی پرداخت.در جنگ جهانی دوم، مالرو مدتی كوتاه سرباز تانك بود؛ اسیر شد، فرار كرد، و نوشتن گردونبهای آلتنبورگ را، كه نخستین بار در 1943 در سوئیس منتشر شد، آغاز كرد.20چخوف و عصر زرین ادبیات روسزمانی كه چخوف شروع به انتشار داستان در مجلات فكاهی كرد، تولستوی به دورهای از زندگیاش رسیده بود كه دیگر رمانهای بزرگش را قبول نداشت و روی به نوشتن آثار مذهبی ـ تعلیمی آورده بود. داستایوسكی هم در 1881، اندكی پس از انتشار نخستین داستانهای فكاهی چخوف، درگذشت، ایوان تورگینیف هم در 1883 درگذشت. بدین ترتیب، زندگی هنری چخوف همچون پلی است میان پایان عصر زرین ادبیات روسی، یعنی عصر رماننویسهای بزرگ، و آغاز عصر سیمین ادبیات روسی، كه مقارن نهضت سمبولیستی روسی است.21سفر گوستاو فلوبرفلوبر پیش از آنكه بتواند خود را از خیالهای باطل رمانتیك درجة دو برهاند و زخمهایی را كه دوكان وبویه با رد كردن اثرش بر او وارد كرده بودند التیام بخشد، نیازمند زمان و سر به صحرا نهادن بود. چنین فرصتی را دوكان خود پیش آورد. دوكان یك بار آسیای صغیر را زیر پا نهاده بود و حال تصمیم داشت آن سفر را بسط دهد، به خاورمیانه برود، و عكسهایی از بناهای عظیم مصر تهیه كند. اصرار ورزید فلوبر هم همراهش برود. فلوبر، پس از كسب اجازه از مادرش، دعوت او را پذیرفت و همراهش شد. در اكتبر 1849 به مصر رفتند و سرانجام فلوبر توانست بیواسطه حال و هوای شوق را دریابد. شرقی كه او درباره آن با ولع كتابهایی عجیب و غریب چون هزار و یك شب و زنان مشرق زمین ویكتور هوگو را خوانده بود، دنیایی كه تا آن زمان، فقط از طریق آثاری كه از دریچة چشم غربیان، شرق را وصف كرده بودند، میشناخت.فلوبر همواره احساسی شخصی و خصوصی نسبت به خاورمیانه داشت. او خود را جزئی از دوران باستان میانگاشت كه بر اثر شوخی روزگار به فرانسة روستایی جابهجا شده بود. بیهیچ فروتنی از میلش به معشوقه گرفتن كلئوپاترا و ملكه سبا مینوشت. از اینرو، این سفر، سفر «تطهیر یافتن از غرایبپرستی» بود كه میتوانست عنصر عادی را از روح و ضمیر او بزداید. آنچه تا آن زمان خوانده بود، یكباره زنده شد و شكل مادی به خود گرفت.
«به این ترتیب، به مجرد پیاده شدن در اسكندریه، آناتومی زندة تندیسهای مصری را در پیش چشم دیدم: شانههای پهن، نیمتنة كشیده، پاهای لاغر، و... در این سرزمین، كتاب مقدس، تصویری از زندگی امروزی است.»22داستاننویسی جك لندنجك لندن نویسندة متلوّن و متغیری است. وی در زندگی كوتاه و بیقرار خود آثار زیادی پدید آورد، روزی 1000 كلمه به روی كاغذ میریخت. حتی بهترین داستانهای او خوب گفته شده اما خوب نوشته نشده است؛ آنها با نظم قابل تحسین و با رویدادهای درست، در موقعیت مناسب حكایت شدهاند، اما بافت نوشتهها ضعیف است. عبارات آن یكنواخت و گفتگوها نامنظماند.23 پی نوشتها :17. مجموعه مقالات جورج ارول، اكبر تبریزی، پیك، 1363، ص 89.18. نگاهی تازه به جنگ و صلح: ابر اثر لئون تولستوی، محمدرضا سرشار (رهگذر)، تهران، سوره، 1377، ص 212.19. مارسل پروست، اف. دابلیو. جی. همینگن، ترجمة مهدی سحابی، تهران، نشر نشانه، 1372، ص 15 ـ 19.20. آندره مالرو، دابلیو. ام. فروهاك، دوریس ال. ایدر، ترجمة سیاوش سرتیپی، تهران، انتشارات كهكشان، 1373، ص 14.21. آنتوان چخوف، تاماس. جی. وینر، ترجمة خشایار دیهیمی، تهران، انتشارات كهكشان، 1374، ص 12.22. گوستاو فلوبر، لناردجی. دیویس، ترجمة مینو مشیری، تهران، نشر نشانه، 1372، ص 26 ـ 27.23. مجموعه مقالات جورج ارول، اكبر تبریزی، تهران، پیك، 1363، ص 32.نویسنده : مایكل برونز / ترجمه : كامران پارسینژاد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 581]