واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اتهام به فیض

محمدبن مرتضی بن محمود معروف به ملامحسن و ملقب به فیض (تولد 1006 وفات به سال 1091 ه".ق)، از پیشوایان حكمت و الهیات و عرفان و حدیث در سده یازدهم هجری است. فیض پس از طی دوران نخست حیات، به شیراز رفت و علوم شرعی و فقه را از سید ماجد بحرانی (در گذشته 1048 ه".ق) و فلسفه و تصوف را از صدرالمتألهین شیرازی فرا گرفت. دودمان فیض همه عالمان دین و دانش بودند و از میان آنها دانشمندان و فقیهان بزرگ برخاستهاند. گرایش فیض به عرفان و نقل آرائ بعضی از عرفا در زمان حیاتش باعث شد که کسانی او را به صوفی بودن متهم کنند .از آنجا که بعضی از مخالفین او از فقها بودند مردم درباره او به چند فرقه تقسیم شده اند، گروهی او را مدح میكنند و گروهی نكوهش. اما همین دلیل فضل اوست و تقدم وی بر اقرانش و عرب گوید: "كامل كسی است كه اشتباهات او را برشمرند و خوشبخت آنكه لغزشهای او را حساب كنند. "میرزا محمد تنكابنی گوید: فیض كاشانی را مقالاتی است بسیار بر مذاق صوفیان و فیلسوفان كه مایه كفر است. او به وحدت وجود اعتقاد داشته،و از تلامذه ملاصدرا است و دختر او را به نكاح آورد و ملاصدرا او را به فیض لقب داده و ملا عبدالرزاق صاحب شوارق را فیاض لقب داده است. ولیكن صاحب روضات از او به شدت دفاع كرده و همه این اتهامات را از او نفی و برخی از سخنان او را كه در ذم صوفیان است، بیان كرده كه، در آن سخنان، فیض بر آنها تاخته و بیشتر آنها را به شعبده و بدعت آوری و دروغگویی و افترأ نسبت داده است. اگر چه صاحب قصص العلمأ گفته: «به سبب آنكه ملامحسن فیض مسلم زمان بود لهذا قواعد صوفیه در آن اعصار در نهایت اشتهار گردید.» ولیكن از نظر دور نباید داشت كه ملامحسن فیض از رجال فلسفه و اخلاق و علم بود و تمام هم خویش را مصروف راه علم و معرفت میكرد و از او و امثال او بعید به نظر میرسد كه به خرافات دروغین دل داده باشد. از این رو تصوف او از انواع تصوف جلالالدین مولوی و خواجه شیرازی بوده كه همیشه با گروهی كه خود را به دروغ صوفی قلمداد میكنند و هیچ صفا ندارند سر نزاع داشتند.بهانههای تكفیر فیض كاشانی آن آرأ و افكاری كه موجبات تشنیع و تكفیر فیض را فراهم كرد، مطالب زیر بود: 1- قول به وحدت وجود، كه در این باره رسالهای نوشت و صریحاً قول به وحدت را ابراز داشت، چون «شیخ یوسف بحرانی» فقیه نامی زمان، آن رساله را دید، بر آشفت و «فیض» را تشنیع كرد و به كفر نسبت داد، شیخ احمد احسایی (در گذشته 1243 ه".ق) كه خود در دین متهم بود خطاب به او نوشت: «قل اناالله و لاتخف فانك بالتصریح تستریح و تریح!» 2-قول به عدم خلود كافران در عذاب دوزخ، این مخالف اعتقاد بسیاری از معتزله و شیعه است كه كافران را مخلد در ناردانند و عذاب را جاودانه. 3- قول به عدم نجات اهل اجتهاد، اگر چه از بزرگترین فاضلان و دانشمندان باشند چه فیض از اخباریان بود، كه به هر تقدیر اجتهاد را جایز نمیدانند و با آن مخالفاند. 4-قول به اینكه شیء نجس شده، چیز دیگر را نجس نتواند كرد. 5-قول به اینكه آب اگر به نجاست برسد منفعل و دگرگون نمیشود. 6- قول به حلال بودن غنأ و شنیدن موسیقی و آرأ دیگری كه در فقه غیر از او كسی بدانها نرفته و فتوی نداده است. شك نیست كه: فیض در بیان این فتوی به ویژه از عقیده امام غزالی در «فصل سماع» از احیأالعلوم متأثر بوده و از آن استفاده كرده است. باید دانست كه اگر چه این افكار و عقاید خلاف رأی جمهور فقیهان وعالمان شیعه است، با وجود این بیان كننده روح آزاد و شجاعت علمی فیض است. کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت - با اندکی دخل و تصرف
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]