تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد، هر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835423455




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام كاظم(عليه السلام) قهرمان صبر و استقامت در بند زندان


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام كاظم(عليه السلام) قهرمان صبر و استقامت در بند زندان
امام كاظم عليه السلام
امام كاظم(عليه السلام)، هفتمين جلوه شمس هدي، وارث ولايت كبري، فروغ تابان امامت است. زندگس سراسر درخشان ايشان درس سازندگي، عرفان، اخلاق، مبارزه، عبوديّت و ارزش‏هاي والاي ديگر است، چرا كه او خميره‏اي از «روح‏القدس» و شكوه ابدي، و آيينه و مظهر صفات جمال و جلال خداوندي بود. در اين مقاله قصد داريم از گوشه زندان او پرده برداريم، آنجا كه آزادمردي در بند را با يك جهان شكوه و وقار مي‏نگريم، كه امواج نيلِ صبر و مقاومتش چونان موساي كليم(عليه السلام) فرعون عبّاسي را به لجّه هلاكت و فلاكت افكنده است.او همچون الماس در زندان تاريك بود، و هارون بر سرير سلطنت چون مُهره‏اي تيره و بي‏بها. زندگي قهرمانانه امام(عليه السلام) در زندان، حقيقت توحيد و ارتباط خالص با خداي بزرگ را نشان داد، و با صبر و مقاومتش بر ستمگران تاريخ آموخت كه با بند و زنجير، نمي‏توان چراغ آزادي و فضيلت را خاموش كرد. «كاظم» كلمه نبود، بلكه يك جهان مقاومت و ايستادگي در برابر جبّاران شكنجه‏گر بود، شكوهي وصف‏ناپذير به بلنداي خورشيد بود، فريادي صاعقه‏خيز بر خرمن هستي پليد طاغوتيان.شمشير علي(عليه السلام) در دست داشت و فرياد فاطمه(عليهاالسلام) در حنجره، و خون حسين(عليه السلام) در رگ‌هايش جاري بود، او وجود عيني قرآن بود، حركت‏هاي پرصلابت، و واكنش قاطع او در برابر زورمندان زراندوز و تزويرگران سالوس صفت، چون طوفان كوبنده‏اي بود كه روزگار آنها را سياه مي‏كرد.امام همچون الماس در زندان تاريك بود، و هارون بر سرير سلطنت چون مُهره‏اي تيره و بي‏بها. زندگي قهرمانانه امام(عليه السلام) در زندان، حقيقت توحيد و ارتباط خالص با خداي بزرگ را نشان داد، و با صبر و مقاومتش بر ستمگران تاريخ آموخت كه با بند و زنجير، نمي‏توان چراغ آزادي و فضيلت را خاموش كرد. «كاظم» كلمه نبود، بلكه يك جهان مقاومت و ايستادگي در برابر جبّاران شكنجه‏گر بود، شكوهي وصف‏ناپذير به بلنداي خورشيد بود، فريادي صاعقه‏خيز بر خرمن هستي پليد طاغوتيان.وصفش را از كوه دماوند پرسيدم، گفت: از من استوارتر است، از امواج كوه پيكر اقيانوس پرسيدم گفت: از من خروشان‏تر است، از خورشيد پرسيدم گفت: از من درخشان‏تر است، از ماه پرسيدم گفت: از من تابان‏تر است، از غرّش رعد و برق پرسيدم، گفتند: غرّش او بر ستمگران جبّار از غرّش ما بلندتر و نافذتر است، از خداي بزرگ پرسيدم، فرمود: بنده صالح ما است و همواره در سجده‏هاي طولاني با ما در راز و نياز است، از قرآن پرسيدم، گفت: آيه آيه من در زندگيش ديده مي‏شود، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرسيدم، فرمود: «جبرئيل برايم اين پيام را از سوي خداوند آورد، كه خداوند فرمود: موسي عَبدي وَ حَبيبي وَ خِيَرَتي؛(1) حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) بنده و دوست من، و برگزيده من از ميان انسان‏ها است.»براي يافتن اين مفاهيم در زندگي امام كاظم(عليه السلام) نظر شما را به چند نمونه از مقاومت و صبر انقلابي و پرصلابت آن حضرت در برابر هارون الرّشيد، پنجمين طاغوت ديكتاتور عبّاسي، جلب مي‏كنيم:1ـ هارون الرّشيد در سال 179 ه.ق، در سفر حج وارد مدينه شد، و امام كاظم(عليه السلام) را به جرم اين كه تسليم حكومت جابرانه او نبود، بلكه رو در روي او قرار گرفته بود، دستگير كرده و همراه دژخيمان بي‏رحمش به سوي بصره فرستاد، و آن حضرت را در بصره به زندان افكندند، او در زندان آنچنان صبور و مقاوم بود كه گويي حادثه‏اي در زندگي‏اش رخ نداده، بلكه مكرّر به درگاه خدا سپاسگزاري مي‏كرد و در دعا چنين مي‏گفت: «أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي كُنْتُ أَسْئَلُكَ أَنْ تَفَرَّغَنِي لِعِبادَتِكَ، أَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ(2)؛ خدايا تو بر حال من آگاهي كه از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهي تا با فراغت بيشتر تو را عبادت كنم، تقاضايم را برآوردي، تو را شكر و سپاس مي‏گويم.»آري آن حضرت زنداني شدن را كه در مسير نهي از منكر بود، از نعمت‏هاي الهي مي‏دانست، و از اين كه در زندان توفيق بيشتر براي ارتباط با خدا يافته، شكر و سپاس الهي را به جاي مي‏آورد.از خداي بزرگ پرسيدم، فرمود: بنده صالح ما است و همواره در سجده‏هاي طولاني با ما در راز و نياز است، از قرآن پرسيدم، گفت: آيه آيه من در زندگيش ديده مي‏شود، از پيامبر(صلي الله عليه و آله) پرسيدم، فرمود: «جبرئيل برايم اين پيام را از سوي خداوند آورد، كه خداوند فرمود: موسي عَبدي وَ حَبيبي وَ خِيَرَتي؛ حضرت موسي بن جعفر(عليهماالسلام) بنده و دوست من، و برگزيده من از ميان انسان‏ها است.»2ـ در آن هنگام كه امام كاظم(عليه السلام) را به زندان سخت «سندي بن شاهك» بردند، و در آنجا تحت شكنجه‏هاي شديد قرار گرفت، هارون يكي از درباريان خود به نام «ربيع» را طلبيد، و او را مأمور كرد كه به زندان نزد امام كاظم(عليه السلام) برود و از او دلجويي نمايد و پيشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد، و به تقاضاهايش توجه كند. ربيع در زندان، به محضر امام كاظم(عليه السلام) رسيد و به آن حضرت چنين گفت: «برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده او سلام رساند و گفت به شما چنين عرض كنم؛ چيزهايي درباره تو به من خبر داده‏اند كه مرا پريشان ساخت. از اين رو، از مدينه تو را به اينجا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چيزها تحقيق كردم ديدم، تو از همه عيوب پاك هستي، و فهميدم كه نسبت دروغ به تو داده‏اند. اينك با خود فكر كردم كه تو را به خانه‏ات (در مدينه) بازگردانم، يا نزد خود نگهدارم، به اين نتيجه رسيدم كه اگر در نزد من باشي، سينه‏ام از عداوت تو خالي‏تر خواهد شد، و دروغ بدخواهان را آشكارتر خواهد كرد، من ربيع را مأمور نمودم تا هرگونه غذايي را مايل هستي و هرگونه تقاضايي داري تأمين كند، با كمال روگشادي از او بخواه كه برآورده خواهد شد.»امام كاظم(عليه السلام) با كمال بي‏اعتنايي به پيام هارون، در دو جمله كوتاه و پرمعني كه نشان‏دهنده مقاومت و صلابتش بود، در پاسخ ربيع فرمود: «لا حاضِرٌ مالي فَيَنْفَعُنِي وَ لَمْ ‏اُخْلَقُ سَؤُولاً؛ اموال خودم در نزد من حاضر نيست تا از آن بهره‏مند گردم، و خداوند مرا درخواست كننده از خلق نيافريده است.»آنگاه امام بي‏درنگ برخاست و گفت: أَللّهُ أَكْبَرُ و مشغول نماز شد.ربيع، پس از انجام مأموريت، نزد هارون بازگشت و ماجراي ملاقات خود را با امام كاظم(عليه السلام) به هارون گزارش داد. هارون به ربيع گفت: «روحيه موسي بن جعفر(عليهماالسلام) را چگونه ديدي؟ و نظرت درباره او چيست؟»
امام كاظم عليه السلام
ربيع در پاسخ گفت: «يا سَيِّدي! لَوْ خُطِطَتً فِي الأَرْضِ خِطَّةٌ فَدَخَلَ فيها مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍعليه السلام ثُمَّ قالَ لا أَخْرُجُ مِنْها ما خَرَجَ مِنْها؛ اي سرور من! هرگاه بر روي زمين، خطي ترسيم شود، و موسي بن جعفر(عليهماالسلام) وارد آن خط گردد، سپس بگويد از آن خط خارج نمي‏شوم، هرگز خارج نخواهد شد.»هارون كه امام كاظم(عليه السلام) را مي‏شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت با خبر بود، سخن ربيع را تصديق كرد و گفت: «همين گونه است كه گفتي و من بيشتر دوست دارم كه او در نزد من در همين جا (زندان بغداد) بماند.» [يعني مقاومت و استواري او آنچنان محكم است كه بازگشت او به مدينه براي حكومت ما خطر آفرين خواهد بود.]آنگاه هارون به ربيع گفت: «اين موضوع محرمانه بماند، مبادا آن را براي كسي نقل كني.»ربيع مي‏گويد: تا هارون زنده بود، از ترس او، اين ماجرا را به كسي نگفتم.(3)3ـ در مورد ديگر، هارون به وسيله يحيي بن خالد براي امام كاظم(عليه السلام) كه در زندان بود، پيام داد كه هرگاه به طور كوتاه عذرخواهي كني كه از ذمّه سوگندم بيرون آيم، تو را آزاد خواهم كرد، زيرا قبلاً سوگند ياد نموده‏ام تا اقرار نكني كه با من بدرفتاري نموده‏اي، تو را آزاد نسازم.امام كاظم(عليه السلام) با كمال بي‏اعتنايي به پيام هارون، به يحيي فرمود: «مرگ من نزديك است و بيش از يك هفته در دنيا باقي نخواهم بود.»(4)4ـ هارون خواست از راه تطميع، امام كاظم(عليه السلام) را بفريبد، خود را به زندان فضل بن ربيع رسانيد و امام با وساطت «فضل بن ربيع» نزد هارون آمد، هارون به حضرت احترام شاياني نمود، آنگاه پرسيد: «چرا به ديدار ما نمي‏آيي؟»امام در زندان آنچنان صبور و مقاوم بود كه گويي حادثه‏اي در زندگي‏اش رخ نداده، بلكه مكرّر به درگاه خدا سپاسگزاري مي‏كرد و در دعا چنين مي‏گفت: «أَللّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي كُنْتُ أَسْئَلُكَ أَنْ تَفَرَّغَنِي لِعِبادَتِكَ، أَللّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ؛ خدايا تو بر حال من آگاهي كه از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهي تا با فراغت بيشتر تو را عبادت كنم، تقاضايم را برآوردي، تو را شكر و سپاس مي‏گويم.»امام كاظم(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «وسعت سلطنت و علاقه و دلبستگي تو به دنيا باعث شده كه با تو ملاقات نكنم.»هارون مقداري درهم و دينار و خلعت، به آن حضرت اهدا كرد، امام كاظم(عليه السلام) آن را پذيرفت، و هنگام پذيرفتن چنين فرمود: «سوگند به خدا اگر هزينه مسأله ازدواج مجردهاي خاندان ابوطالب و در نتيجه قطع نسل آنها نبود، هرگز اين پول‏ها را نمي‏پذيرفتم.» امام پس از اين سخن، روي خود را به عنوان اعتراض از هارون برگردانيد، و حمد و سپاس الهي را به جاي آورد.(5)5ـ هارون در ملاقاتي به امام كاظم(عليه السلام) عرض كرد: «فدك را (كه حق شما است) بگير تا آن را در اختيار شما بگذارم.» امام امتناع ورزيد تا اين كه پس از اصرار بسيارِ هارون، امام فرمود: «آن را با حدودي كه دارد مي‏گيرم.»هارون گفت: حدود آن چقدر است؟امام كاظم(عليه السلام) فرمود: «اگر حدود آن را مشخّص كنم، آن را در اختيار من نمي‏گذاري.»هارون گفت: به حق جدّت سوگند، آن را در اختيار شما مي‏گذارم.امام فرمود: «حدّ اول آن، عَدَن است، حدّ دوم آن سمرقند است، حدّ سوم آن آفريقا است، و حدّ چهارم آن سيف البحر نزديك جزاير ارمنستان است.»امام هنگامي كه اين حدود را نام مي‏برد، رنگ هارون لحظه به لحظه تغيير مي‏كرد، به طوري كه سياه شد و فرياد زد: «ديگر براي ما چيزي نماند بنابراين بر مسند من بنشين.» [يعني تو خواهان حكومت هستي، و با اين بيان مي‏گويي زمام امور رهبري بايد در دست من باشد.]امام كاظم(عليه السلام) فرمود: «من كه گفتم اگر حدود فدك را مشخص كنم آن را در اختيارم نمي‏گذاري.» در اين هنگام هارون تصميم گرفت تا آن حضرت را به شهادت برساند.(6)6ـ هنگامي كه امام كاظم(عليه السلام) در زندان بود، هارون به دليل مقاصد شومي كه داشت، كنيز زيبارويي را به عنوان خدمتگزاري به امام، به زندان فرستاد، آن كنيز را به زندان آوردند، و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند [هارون مي‏خواست از اين طريق، امام را از خود خشنود سازد] امام آن كنيز را نپذيرفت و به عامري (شخصي كه واسطه رساندن كنيز شده بود)، فرمود: به هارون بگو «بَل أَنْتُمْ بِهَديَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ؛ بلكه اين شماييد كه به هدايايتان شاد هستيد.»(7)عامري بازگشت و ماجرا را به هارون گفت، هارون خشمگين شد و به عامري گفت: «به موسي بن جعفر(عليهماالسلام) بگو نه ما با رضايت تو، تو را زنداني كرده‏ايم و نه با رضايت تو خدمتگزار به نزد تو فرستاده‏ايم.» سپس كنيز را در آنجا رها كن و بيا. آنگاه خادم خود را مأمور كرد تا محرمانه وضع امام و كنيز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتي به هارون گزارش داد كه آن كنيز آنچنان تحت تأثير چهره ملكوتي امام قرار گرفته كه به سجده افتاده و سر از سجده برنمي‏دارد، و مكرّر خدا را تسبيح و تقديس مي‏كند و مي‏گويد «قُدُّوسٌ سُبْحانَكَ سُبْحانَكَ.»هارون گفت سوگند به خدا موسي بن جعفر(عليهماالسلام) او را جادو نموده، او را نزد من بياور، عامري كنيز را نزد هارون آورد، در حالي كه كنيز از خوف خدا به شدت مي‏لرزيد هارون گفت: اين چه حالي است كه پيدا كرده‏اي؟ كنيز گفت: «امام را ديدم شب و روز غرق در عبادت و تسبيح است به آن حضرت گفتم براي خدمتگزاري شما آمده‏ام، چه كاري داري تا انجام دهم؟ فرمود: نيازي به تو ندارم، اينها چه خيال مي‏كنند ناگاه به سويي متوجه شد، من نيز به آن سو متوجه شدم، باغي پرصفا با حوريان و غلمان ديدم، بي‏اختيار به سجده افتادم، تا اين غلام مرا به اينجا آورد. هارون خشمگين شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگيرند تا وقايع زندان را به كسي خبر ندهد، او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنيا رفت.(8) پي‌نوشت‌ها:1- محدّث كليني، اصول كافي، ج1، ص528 ، حديث لَوْح.2- شيخ مفيد، ارشاد مفيد (ترجمه شده) ج2، ص232. 3- محدّث قمي، انوار البهيّه، ص303 و 304. 4- همان. 5- شيخ صدوق، عيون اخبار الرّضا، ج1، ص76/ علاّمه مجلسي، بحار، ج48، ص217. 6- محقّق سروي، مناقب آل ابي‏طالب، ج4، ص321. 7- نمل، آيه 36، اين سخن در قرآن از زبان حضرت سليمان(عليه السلام) نقل شده كه به هديه آورندگان بلقيس (ملكه كافر سبأ) فرمود.8- محقق سروي، مناقب آل ابي‏طالب، ج4، ص298.                                                                    تاليف: حجة‏الاسلام والمسلمين محمد محمّدي اشتهاردي (با تصرف)  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن