واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: از همه بدتر پیش کشیدن بحثی به نام شیطان پرستی به این میان است! پیش از این هم نوشتهام که هر آدم عاقلی – پیرو هر دین و مسلکی که میخواهد باشد – اذعان میکند که شیطانپرستی مسخرهترین و... تن و پادتن!وقتی بچه بودم در زیر زمین خانهمان یک ماشین قرمز قدیمی بود که بعدها فهمیدم احتمالا ً خیلی چیز کمیاب و گرانقیمتی بوده است. روزی را به یاد دارم که یکی از فامیلهایمان آمد در پارکینگ را باز کرد و آن ماشین را در پارکینگ خانه ما گذاشت که جا برای این جور چیزها زیاد داشت. وقتی از سر هیجان – و احتملا ً بچگی – چشمهایم برقی زد و در ماشین چرخی زدم، با این جمله فامیلمان مواجه شدم که «اینجا نیا، اینجا مار دارد!» همین جمله کافی بود تا دیگر به آن زیرزمین پا نگذارم، حتی وقتی که ماشین کوکیام – یک ماشین گلف سبز رنگ که آن موقع آخرین مدل بود – از روی بالکن به زیرزمین سقوط کرد و دیگر هیچ وقت جرآت نکردم سراغش بروم! به غیر از این «زیر زمین» هم شد برای من سمبل ترس و هنوز که هنوز است – حتی با این که خانهمان را عوض کرده ایم – میترسم تنهایی به زیر زمین بروم! شاید 15 سالی گذشت که اسم موسیقی «زیر زمینی» به گوشم خورد و باز همان ماشین و مار غاشیه و غیره و ذلک در ذهنم رژه رفت.****** به نظر میرسد سیاستهای وزارت ارشاد در تخطئه موسیقی راک و متال در ایران و انتساب مباحثی چون شیطان پرستی و ... به این جریان، نقشی شبیه به همان زیر زمین و مار و ... بازی میکند. اما موسیقی راک و متال چه دارد که مسولان فرهنگی ما را این گونه هراسان میکند؟ مگر نه این است که همین موسیقی پیش از این در ایران حیات رسمی و مجاز داشته و اتفاق وحشتناکی هم نیفتاده است؟ مگر نه این است که در یک دهه اخیر دهها کنسرت راک و متال در سالن دانشگاه هنر و سالنهای دیگر برگزار شده و نه آشوبی به پا شده و نه حرکت غیر معقولی صورت گرفته؟ حالا باز اگر تجربه اجرای این چنین موسیقی در ایران نبود، میشد این هراسها را منطقی دانست. اما وقتی این همه کنسرت کوچک و بزرگ راک در این سالها برگزار شده، کلی آلبوم راک و حتی متال مجوز گرفته و انتشار یافته دیگر این همه ترس برای چیست؟ از همه بدتر پیش کشیدن بحثی به نام شیطان پرستی به این میان است! پیش از این هم نوشتهام که هر آدم عاقلی – پیرو هر دین و مسلکی که میخواهد باشد – اذعان میکند که شیطانپرستی مسخرهترین و بچه گانهترین کاری است که ممکن است توسط بشر صورت گیرد! هیچ آدم عاقلی – و شاید حتی نه چندان عاقلی! – در دنیا نیست که چنین کار احمقانه ای را تصدیق و تأیید کند. اما اتفاقا ً وجود چنین موضوع مضحک – و در عین حال خوفناکی – است که ما را بر آن میدارد تا به فکر چاره باشیم. مگر جز این است که وقتی ویروسی به ما محله میکند با او مبارزه میکنیم؟ آیا نادیده گرفتن و تکذیب ویروس، معنایی غیر از این دارد که مانند کبک سر خودمان را زیر برف کرده ایم؟ اگر محل ویروس محترم (به قول محمد صالح علاء!) نگذاریم، او شرمنده میشود و دمش را میگذارد روی کولش میرود؟! آیا میرویم سراغ آنتی ویروس و پادتن؟***** موسیقی راک و متال – و شاخههایشان – میتوانند تنها سبکهایی هنری باشند و عده ای هم طرفدار داشته باشند. یک موسیقی که فی نفسه (و تا وقتی با ایده و کلام آلوده نشده باشد) نمیتواند مبتذل یا منحرف باشد. اگر ما از ورود گروههای موسیقی شیطانپرست به کشور و گرایش جوانان به آنها میترسیم، بهترین راه چاره، تولید موسیقی با همان شکل و شمایل و با کلام و محتوای درست و هدایتگر است. این یعنی تولید پادتن. مگر وزارت ارشاد تجربه به قهقرا بردن موسیقی لسآنجلسی را با میدان دادن به موسیقی پاپ وطنی ندارد؟ مگر یادمان رفته که با تولد دوباره پاپ داخل کشور چه بلایی بر سر دایره دمبک زنان لس آنجلس نشین آمد؟! این تجربه که به روشنی پیش روی ماست. پس به چه دلیل نمیتوان نظیر همین بلا را بر سر گروههای خارجی آورد که ممکن است افکار مخرب را به خورد بچههای ما بدهند؟ چرا از «اوهام» حمایت نکنیم که موسیقی راک باب طبع جوانان را با اشعار حافظ مزین میکند؟ چرا به «فرشید اعرابی» بها ندهیم که با موسیقی متالاش شعر مولانا میخواند؟ نمونههایی از این دست فراوانند که اکثر هم از همین وزارت ارشاد مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت گرفته اند پیش از این. امثال گروه میرا، فرزاد گلپایگانی، راز شب و ... ******* اصلا ً آیا صرف بروز شیطان پرستی در میان برخی گروههای متال خارجی میتواند دلیل خوبی برای چسباندن انگ کلی «شیطان پرستی» به این سبک موسیقی باشد؟ آمدیم و خدای ناکرده، خدای ناکرده، زبانمان لال (!) شیطان پرستهایی هم پیدا شدند که به موسیقی شجریان گوش میکردند! آن وقت تکلیفمان با استاد چیست؟ باید ایشان را نشانه رفت و تخطئه کرد؟ موسیقی راک به خودی خود یک سبک است مثل هزار سبک دیگر موسیقی؛ و به هزار و یک دلیل گفته و ناگفته، مورد علاقه برخی جوانان. به قول رضا مهدوی – رئیس سابق مرکز موسیقی حوزه هنری – ما جوانترین جمعیت جهان را داریم و این جوانان با سلایق و عقایدی به گستردگی 40-30 میلیون نفر، خوراکهای فکری و فرهنگی و تفریحات متنوع میخواهند. لجبازی با آنها و اجبارشان به پذیرفتن سلایق خاص خودمان، تنها آنها را وا میدارد که اگر چیز خوبی هم میخواهیم به خوردشان بدهیم، با آن از سر عناد برخاسته و پساش بزنند. نتیجه ای که به نفع هیچ کس نیست قطعا ً! ******* شاید بهتر بود من برای یک بار هم که شده میرفتم از دنیای ماشین و مار و زیرزمین سر در میآوردم. شاید باید این خطر را به جان میخریدم و این همه سال با ترس از آن داستان زندگی نمیکردم. شاید اگر آن قوم و خویش به جای این افسانهبافیها، داستان آن ماشین کذایی را برای من میگفت و توضیح میداد به چه دلیل نباید نزدیکاش شوم، بهتر میبود. شاید بهتر باشد به جای برچسب زدن روی موضوعات مورد علاقه - و در عین حال خطرناک - برای جوانان و ترساندنشان از لولو و دیو سه سر، کمی چشمشان را بر اصل خطر باز کنیم و چراغ راه شان باشیم و مجهزشان کنیم به سلاحی که هیچ دیو و ددی را توان مقابله با آن نباشد. شاید نه، حتما ً بهتر است!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]