تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):وقتى كه برادر دينى‏ات از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوست دارى او د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847251623




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معجزه در شب اول محرم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معجره در شب اول محرم
زنان در جبهه
پس چی می‌گن دست شهدا اون دنیا خیلی بازه؟ هان مهرداد! نمی‌بینی مادرت در چه وضعی است بی‌وفا! نمی‌گویی مادرت چقدر دوست داشت محرم امسال را هم ببینه؟ نمی‌خوای واسه حسین‌(ع) عزاداری کنه؟ دوست نداری واسه غریبی زینب سینه بزنه؟براساس یک واقعیتاز قدیمی‌های محله سی‌متری جی تهران است. خانه ‌کوچک و با صفایش فاصله چندانی با مسجد جواد‌الائمه ندارد مسجد محل که به ازای هر یک مترش، یک شهید تقدیم اسلام کرده است. پسر پیرزن «مهرداد رحیمی» و دامادش «اصغر بهفر» از همین شهدا هستند شهدایی که دل مسجد این روزها در فراق‌شان خیلی تنگ شده است درست مثل دل پیرزن سر همین دل‌تنگی‌ها بود که لابد پیرزن آن شب قلبش از تپش ایستاد بود جوری احساس عطش می‌کرد. اما او را نه یارای این بود که قدم از قدم بردارد. فقط ناله‌ای سرداد و بعد افتاد چشمانش سیاهی رفت و دیگر هیچ ندید خوب شد والا اگر نه از درد، به یقین از نحوه درمان دق می‌کرد و می‌مرد. قصه چیست؟ هیچ! جنگ روزگار و خون‌ دل خوردن، بی‌معرفتی دیدن و دم بر نیاوردن زجر کشیدن و لب فرو بستن، با سکوت فریاد برآوردن اصلا می‌دانی! باید پای صحبت‌های رضا- فرزند دیگر پیرزن- نشست تا متوجه شد ماجرا از چه قرار است؛ مادرمان را بردیم بیمارستان حضرت رسول. خدا خیرش بدهد. یکی از پزشکان آنجا بعد از اکوی قلب یک طوری که ناراحت نشوم به من گفت: اگر می‌خواهی مادرت تمام نکند عجله کن و او را ببر بیمارستان خاتم‌الانبیاء تا اسم این بیمارستان را شنیدم خوشحال شدم. گفتم:  فقط کافی است کارت بنیاد شهید را نشان بدهم و آنها هم مادرمان را عمل کردند. چه خیال خامی، یارو تا چشمش به کارت بنیاد شهید افتاد گفت: جا نداریم. این در حالی بود که از طریق همان پزشک بیمارستان حضرت رسول مطمئن بودیم جا دارند. حالا فکر می‌کنم اگر کارت بنیاد را نشان نمی‌دادم شاید کارمان را راه انداخته بودند. به طرف گفتم مگر مدعی نیستید که این بیمارستان بیشتر در خدمت خانواده شهداست؟ پس اگر برای مادر شهید جا نداشته باشد برای چه کسی جا دارد؟ گفت: همین که هست، هیچ‌کاری هم نمی‌توانی بکنی. گفتم: من که می‌دانم شما جا دارید. مریض ما هم وضعش اورژانسی است بپذیرید. نترسید! پولش را می‌دهم. با طعنه گفت: بر فرض هم که جا داشته باشیم. جا مال مریض‌هایی است که نیازهای خاص دارند! دیگر عصبانی شده بودم؛ شده بودم حاج کاظم آژانس شیشه‌ای با این فرق که اگر موجی می‌شدم، مادرم روی دستم می‌ماند. چه کار باید می‌کردم زنگ زدم به اورژانس و هفتاد هشتاد هزار تومان پیاده شدم و مادرم را بردم بیمارستان باهنر، هیچ امیدی هم نداشتم. وقتی مسوولین خاتم‌الانبیا آن‌جور ما را جواب کردند از یک بیمارستان خصوصی چه انتظاری می‌شد داشت... اما باز صد رحمت به اینها لااقل با پول می‌شد راضی‌شان کرد و تخت‌شان اختصاص به مریض‌های خاص!!! نداشت. در اینجا مادرم را خیلی زود بستری کردند ولی چه فایده بعد از چهار روز هنوز مادرم در کما بود؛ نه حرکتی، نه حرفی، نه تپش قلبی- دیگر قطع امید کرده بودم از معصومین هم دیگر کسی نمانده بود که دست به دامانش بشوم. خواهرم اما هنوز امید داشت. رفت مشهد و متوسل شد به حضرت رضا(ع)، یک کمی هم با برادرم درددل کرد:« پس چی می‌گن دست شهدا اون دنیا خیلی بازه؟ هان مهرداد! نمی‌بینی مادرت در چه وضعی است بی‌وفا! نمی‌گویی مادرت چقدر دوست داشت محرم امسال را هم ببینه؟ نمی‌خوای واسه حسین‌(ع) عزاداری کنه؟ دوست نداری واسه غریبی زینب سینه بزنه؟» ... به طرف گفتم مگر مدعی نیستید که این بیمارستان بیشتر در خدمت خانواده شهداست؟ پس اگر برای مادر شهید جا نداشته باشد برای چه کسی جا دارد؟سرتان را چه درد بدهم، خواهرم در مشهد همین‌طور داشت با برادرم درددل می‌کرد که اینجا مادر یکهو از تحت بلند شد و شفا پیدا کرد. پزشکان وقتی بدن مادرم را چک کردند با تعجب دیدند هیچ‌طورش نیست. سالم سالم است. از فرط خوشحالی همین‌طور اشکی بود که داشت از چشمهایم سرازیر می‌شد. داشتم گریه می‌کردم که مادر از من پرسید؛ رضا! امروز چند شنبه است؟ من که در آن چند روز حسابی بهم ریخته بودم، روزها از دست در رفته بود. یکی از پرستاران گفت: حاج خانم، شب جمعه است؛ شب اول محرم!علی‌اکبر بهشتی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 889]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن