واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خبرگزاری بنیاد شهید و خاطرات یک بسیجی از درگیری های تهران نزدیک بیمارستان شریعتی که رسیدیم با زنجیره ای از ماشین ها روبرو شدیم که تعداد زیادی از آنها بدون سرنشین و تعدادی نیز با شیشه های شکسته راه خیابان را بسته بودند. گروه موتورسواران بسیجی بین دو پل هوایی توقف کردند تا وضعیت را آرام کنند که ناگهان اغتشاش گران از بالای پل به ما فحاشی می کردند که نمی توانم آنها را باز گوکنم ...
حیات / خبرگزاری متعلق به بنیاد شهید - محمد حسین رجب زاده جانباز شیمیایی که در حوادث اخیر تهران به ضرب چاقو و ضرب و شتم مجروح شده است از دوباره جانباز شدنش در اغتشاشات تهران گفت:ساعت 6 عصر روز شنبه 30 خرداد بود که از طرف پایگاه بسیج شهید یزدی نژاد واقع در روستای قوچ حصار شهرستان ری به من که عضو فعال پایگاه هستم خبر دادند که اماده باشیم تا برای ماموریت اعزام شویم . ساعت 10 شب به همراه تعدادی از بچه های بسیجی پایگاه به طرف سپاه شهرری حرکت کردیم در سپاه ری دسته بندی شدیم و همراه با گروه ضد شورش موتور سوار به طرف میدان فاطمی رفتیم میدان فاطمی تهران شلوغ بود ولی درگیری زیادی رخ نداده بود. وقتی وارد خیابان ولیعصر شدیم به ما توسط بی سیم اطلاع دادند که در بلوار کشاورز درگیری شدیدی بین اغتشاش گران و نیروهای بسیج رخ داده است و ما به سرعت حرکت کردیم.وی در ادامه گفت: قرار بود موتور سوارها با هم حرکت کنند چرا که اگر بین ماشین ها گیر می کردیم صد در صد مورد حمله قرار می گرفتیم. با حضور ما شلوغی بلوار کشاورز آرام تر شد و توانستیم مردم و اغتشاش گران را متفرق کنیم. همه چیز طبیعی بود تا اینکه گروه به طرف خیابان جلال آل احمد( امیرآباد شمالی) حرکت کردیم. نزدیک بیمارستان شریعتی که رسیدیم با زنجیره ای از ماشین ها روبرو شدیم که تعداد زیادی از آنها بدون سرنشین و تعدادی نیز با شیشه های شکسته راه خیابان را بسته بودند. گروه موتورسواران بسیجی بین دو پل هوایی توقف کردند تا وضعیت را آرام کنند که ناگهان اغتشاش گران از بالای پل به ما فحاشی می کردند که نمی توانم آنها را باز گوکنم ولی تنها به این ناسزا بسنده می کنم که به ما می گفتند "سگهای صهیونیست" و بعد شروع به پرتاب سنگ و اشیاء فلزی کردند. آنقدر حملات شدید بود که موتور سوارها به سرعت محل را ترک کردند. وقتی که سر موتور را برگرداندم تا حرکت کنم یک پاره آجر محکم به پای راستم برخورد کرد و پایم کاملا بی حس شد و در همین حین یک نفر به قصد شکستن گردنم به من حمله کرد و من به زمین افتادم.رجب زاده ادامه داد: موج بیش از 50 نفره اغتشاش گران به حدی بود که مرا تا فاصله چند متری روی زمین کشیدند و با مشت و لگد مرا می زدند. در این میان یک جوان حدودا 23 ساله مرا با 18 ضربه چاقو مجروح کرد. 2 ضربه این چاقو به پهلو و ران من اصابت کرد که بیهوش شدم. فقط یادم می آید که یک نفر مرا ترک موتورش گذاشته و به طرف اورژانس هلال احمر برد. آنقدر خونریزی زیاد بود که اورژانس نتوانست کاری انجام دهد و در آن شلوغی یک نفر که خداوند انشاء ا.. خیرش دهد مرا با ماشین به بیمارستان ساسان برد. اورژانس ساسان اقدامات اولیه درمانی را انجام داد ولی بعد که قرار شد مرا به اطاق عمل منتقل کنند گفتند باید اول مبلغ عمل را پرداخت کنید زیرا نمی توانیم با بیمه تکمیلی ایشان را پذیرش کنیم برای اینکه در اثر شورش خیابانی مجروح شده اند و همسرم با گریه و زاری می گفت: شوهرم جانباز شیمیایی است و از طرف سپاه و بسیج ماموریت داشته تا اغتشاشات را آرام کند ولی آنها قبول نمی کردند اصلا جو بیمارستان بر علیه ما بود.وی افزود: به وساطت یکی از مسوولان بخش عمل انجام شد و قرار شد نامه ای از سپاه برای بیمارستان بیاوریم. البته کارت جانبازی و دفترچه بیمه مارا به عنوان وثیقه گرفتند.محمد حسین رجب زاده در خصوص اغتشاشگران گفت: آرزو دارم زمانی که آنان را دستگیر کردند به آن جوانی که مرا چاقو زد بگویم به کدامین گناه قصد کشتن مرا داشتی؟رجب زاده در ادامه گفت: صحنه ها و چهره هایی را که میدیدم و فحاشی هایی را که می شنیدم از طرف حامیان موسوی، کروبی، رضایی یا احمدی نژاد نبودند بلکه تمامی آنها اصلا نظام را قبول نداشتند. آنها به رهبری، ریاست جمهوری و کل نظام فحاشی می کردند و تنها خواسته آنان سرنگونی نظام بود... .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]