واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: مجله نوروز > ورزش - رئیس جمهور خواسته تا توجهی ویژه به فوتبال بانوان شده. این جمله را اعضای تیم بانوان ایران می گویند. فرهاد عشوندی:« المپیک؟ شوخی می کنید. شانس ما برای رسیدن به المپیک از صفر هم کمتر است. » این را نه فقط نیلوفر اردلان که فرشته کریمی هم می گوید. این دو بازیکن تیم ملی فوتبال بانوان ایران که در بازی های مرحله اول مقدماتی المپیک توانستند بدرخشند . تیم ملی بانوان ایران در این بازی ها توانست با هفت امتیاز و با اقتدار از گروهش صعود کند. این تیم ، همان تیمی بود که تا دو روز مانده به مسابقات ، نمی خواستند به به بازی ها اعزام شود . دو یار اصلی تیم بانوان در گفت و گویی با خبرآنلاین از قصه این تیم گفتند ما فوتسالیست بودیم « ما بازیکنان تیم فوتسال بودیم که چند هفته مانده به بازی ها قرار شد همراه تیم چمنی برویم. خیلی دیر آمدیم در جمع بازیکنان اصلی تیم.» این را نیلوفر می گوید و فرشته ادامه می دهد:« ما مدت ها بود که چون در لیگ فوتسال بازی می کردیم ، بازی های مان در تیم ملی فوتسال هم بود اما فدراسیون از ما خواست که کنار تیم اصلی باشیم و برای همین برگشتیم به جمع فوتبالی ها . چون خیلی دیر آمده بودیم ، خیلی با بچه ها هماهنگ نبودیم. اوایل خود خانم ایراندوست و مشاور فنی تیم یعنی آقای نصرت ایراندوست هم باورش نمی شد که ما از نظر بدنی بتوانیم پا به پای بقیه بدویم.» و دوباره این نیلوفر است که بحث را پیش می برد:« آمادگی بدنی مان بالا بود چون تمرینات هوازی را در تیم ملی فوتسال زیر نظر مشاور فنی تیم یعنی جوراندیرو به خوبی پشت سر گذاشته بودیم . این قدر آماده بودیم که در بازی ها من هر سه مسابقه را کامل بازی کردم. و فرشته فقط ، 25 دقیقه عوض شد.» می خواستیم بگوییم ما می توانیم « بچه ها انگیزه بالایی داشتند. می خواستیم خودمان را اثبات کنیم. » نیلوفر این جمله را می گوید و ادامه می دهد:« بچه های تیم از اینکه نمی خواستند اعزام شان کنند خیلی ناراحت بودند و بعد از اینکه شرایطی ایجاد شد تا به بازی ها بروند ، تصمیم گرفتند طوری بازی کنند که پاسخی محکم به رفتاری که با آنها شده بود بدهند. دیدید که ما در این بازی ها برابر تیم بحرین ، برنده شدیم. فلسطین را هم بردیم و اردن را هم می توانستیم اگر خوش شانس بودیم با اختلاف ببریم. » فرشته هم در این باره می گوید:« بچه های دیگر خیلی بیشتر از ما در اردو بودند. این بحث ها که قرار است اعزام نشوند ، در روحیه های شان خیلی اثر گذاشته بود و باعث شده بود تا وقتی اعزام شدند بخواهند هر کاری کنند که نشان دهند می توانند. تیم ملی بانوان کار بزرگی انجام داد. همین که از مرحله اول هم بالا آمدیم برای مان یک ارتقای سطح بزرگ است.» رفتن به المپیک؟ محال است « رفتن به المپیک برای تیم ملی ما؟ این چیزی نزدیک به محال است. ما فعلا اولین مرحله از بازی های مقدماتی را سپری کردیم. » این جمله را فرشته کریمی می گوید و نیلوفر اردلان هم بحث را ادامه می دهد:« ما برای مرحله دوم باید با تیم های تایلد ، تایوان و امارات بازی کنیم. تیم هایی که کارمان برای بردن شان خیلی سخت است. آنها خیلی تمرین می کنند اما در تیم ما چطور؟ اردوی زیادی نداریم. تیم خوب آماده سازی نمی شود انتظار بالا رفتن از گروه مان در مرحله اول ، کاری بزرگ بوده. حالا در مرحله دوم که بماند . تازه اگر بخواهیم به المپیک برسیم باید از دور دوم صعود کنیم و برسیم به تیم هایی مثل چین که بهترین های دنیا هستند. این کار اصلا شدنی نیست. » این طوری فوتبالیست شدیم « یادم هست سنم خیلی کم بود که پدرم بردم باشگاه حجاب که اسمم را بنویسد در کلاس هندبال. رفتیم دیدیم که جلوی سالن نوشتند ، فوتبال بانوان تعجب کردیم. بعد من پیله کردم که باید بروم فوتبال. پدرم هم چون خودش فوتبالی بود ، نه نیاورد. آن کلاس را خانم امیر شقاقی که مربی تیم ملی جوانان بود ، اداره می کردند. باورتان نمی شود همان یک کلاس نزدیک به 200 شاگرد داشت. ما آن موقع فقط فوتبال یاد می گرفتیم.» این ها را نیلوفر می گوید که بزرگتر است و ادامه می دهد:« البته وقتی بچه بودم هم فوتبال بازی می کردم. یکی از دوستان خانوادگی مان چند تا پسر داشت که ما مدام با هم در حیاط خانه فوتبال بازی می کردیم. آن موقع 6 یا 7 ساله بودیم و من خیلی خوب هم خوب به آنها گل می زدم.» حالا نوبت به فرشته است که از اروزگار فوتبالی شدنش بگوید. او فوتبال را چند سالی دیرتر از نیلوفر شروع کرده و چند سالی هم از او کوچکتر است؛« فوتبال برای من از سال های راهنمایی شروع شد. ما در حیاط مدرسه فوتبال بازی می کردیم ، در زمین هندبالی مان. گل های هندبالی داشتیم و بچه ها دور هم جمع می شدیم و زنگ های ورزش می افتادیم دنبال توپ فوتبال. هیجانش خیلی زیاد بود و کم کم بیشتر از این بازی خوشم می آمد. بعد هم که از سال 1384 رسیدم به اردو های تیم ملی.» وقتی من بودم و آتوسا حجازی « سال 1379 بود که اولین اردوی تیم ملی تشکیل شد. آن موقع اصلا بحثی از فوتبال چمنی نبود. ما فقط باید در سالن بازی می کردیم. خانم سپنجی برای بازی های کشورهای اسلامی تصمیم گرفت تیم فوتبال تشکیل بدهد و مربی اش هم شد همین خانم امیر شقاقی. در ان تیم ، من بودم و خانم اقبالی و آتوسا حجازی. آتوسا آن موقع از ما بزرگتر بود و بازی اش هم خوب بود. ما در آن ایام نه لیگی داشتیم نه اردوی مشخص و نه چیزی . چندسالی که گذشت ، او انگیزه اش را از دست داد و بعد از ازدواج هم دیگر بی خیال فوتبال شد. اما فکر کنم من خیلی خوش شانس بودم که ازدواجم مانع فوتبالم نشد و حتی برایم یک فرصت بیشتر هم بود. همسرم از یک خانواده ورزشی بود . درست مثل خانواده ما و این خیلی به زندگی مان کمک کرد.»و همه این جملات را فقط نیلوفر گفت. به تنهایی. یکی از 4 تای فوتسال آسیا « من فوتبالم در رده ملی از سال 84 شروع شد. یعنی از همان اولین تیم چمنی که راه افتاد. بعد هم رفتم در لیگ فوتسال قرارداد بستم و رفتم فوتسالیست شوم. » این ها را فرشته می گوید درباره خوبی های فوتسال شرح می دهد:« فرق فوتسال این است که ما آنجا یکی از 4 تیم برتر آسیا هستیم. ما ،ژاپن ، تایلند و ازبکستان ، بهترین تیم های سالنی هستیم. یعنی همان 4 تیمی که در بازی های سالنی مردان هم بهترین هستند. به کمک آقای ژوراندیرو توانستیم پیشرفت خوبی هم داشته باشیم. تکنیک مان رفته بالا اما در فوتبال شرایط مان خیلی خوب نیست. مکا سالها قبل و.قتی با بحرین بازی می کردیم به راحتی آنها را می بردیم ، یا حتی همین تیم امارات که حالا در غرب آسیا ، رقیب مان شده. این ها روی تیم های زنان شان سرمایه گذاری زیادی کردند و کارشان دارد جواب می دهد اما در ایران برای ما نه خبری از پول است و نه چیزی!» همه چیز برای مردان است و حالا نوبت نیلوفر است که لب بگشاید به انتقاد:«این همه امکانات به آقایان می دهند اما برای ما اصلا سرمایه گذاری نمی شود برای همین است که آنها حتی عیدها دوست دارند که تمرینات شان تعطیل باشد اما ما دخترها که برای فوتبال بازی کردن ، پولی نمی گیریم. تمام ذوق مان رسیدن به نتیجه است. اینکه کاری کنیم تا اقلا وقتی با هزار منت فرستادندمان یک مسابقه ای بعدش نگویند دیدید حق داشتیم بگوییم نروند!» اردلان ادامه می دهد:« ما قرار است ماه دیگر در بازی های غرب آسیا شرکت کنیم اما تدارکی ندیدیم. هر وقت مسئولان فیفا بازی های بچه های ما را می بینند ، لب باز می کنند به ستایش که چطور این قدر خوب شدیم اما این طوری که نمی شود خیلی پیش رفت. رئیس جمهور گفت ما اعزام شویم «شخص ریاست جمهوری خیلی به کار بچه های ما اهمیت می دهند. برای مثال ، تا جایی که من می دانم بعد از اینکه اعلام شد ما را به بازی های مقدماتی نمی فرستند ، با پیگیری های ایشان بود که سازمان و فدراسیون توانستند بودجه مورد نیاز تیم برای اعزام به مسابقات را تامین کنند.» این جمله را نیلوفر می گوید و فرشته اینگونه تکمیلش می کند:« البته ایشان تا به حال به تمرین تیم ما نیامدند. آن بار که آمدند تمرین تیم آقایان ، آقای سعیدلو را به نمایندگی از خودشان فرستادند تا سری هم به تمرین تیم ما بزنند ولی همیشه شنیدیم که ایشان به تیم ما اهمیت می دهند.»او در ادامه می گوید:« یکی از بزرگترین مشکلات تیم ما پوشش اسلامی مان بود. اینکه با این کلاه ها و لبالس های جدید می توانیم بازی کنیم ، فرصتی ایجاد کرده تا بتوانیم توانایی های مان را به رخ بکشیم. موفقیت های ما می تواندسبب کمک های بیشتر به این رشته شود.» و حالا نوبت نیلوفر است:« به لباس ها عادت داریم. این قدر تمرین کردیم که متوجه سنگینی اش نمی شویم و فقط تلاش مان این است که نتیجه بگیریم. هر بار مسئولان فیفا ، بازی های ما را می بییند از توانایی و رشد خوب بچه ها ابراز خوشنودی می کنند اما به هر حال کار دارد برای مان دشوار تر از قبل می شود. الان اماراتی ها هم بازیکن وارد می کنند و هم مربی خوب در دیگر کشورها هم همین طور است. این طوری در سال های آینده از باقی تیم ها کمک می مانیم و برای همین است که از مسئولان تقاضاداریم کمی بیشتر به این رشته توجه کنند. تیم های پایه ما اگر مربی خوب خارجی داشته باشند قطعا خوب پیشرفت می کنند.» 10 می پوشم اما دایی نیستم! این بخش آخر از گفت و گو را فقط نیلوفر جواب می دهد:« بله من شماره 10 می پوشم اما علی دایی نیستم. من هافبک نفوذی بازی می کنم یا بغل چپ اما دایی سانتر فوروارد است. راستش چون از همه قدیمی ترم این شماره را دادند و بازوبند هم رسیده به من اما در سالنی که هستیم باید 11 بپوشم چون مریم اقبالی آنجا 10 می پوشد و کاپیتان است. سابقه مان یک اندازه است اما او سنش از من 25 ساله کمی بیشتر است و برای همین رعایت کسوت را می کنم.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]