واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > نوروزپور، محمدرضا - امروز اگرکسی گوردون بروان، نخست وزیر مستعفی و اسبق انگلیس را مسئول ناکارآمدی های حزب کارگر بداند، سخت در اشتباه است. نگاهی به عملکرد حزب کارگر از زمان انتخابات پارلمانی سال 1997 که به سلطه 18 ساله محافظه کاران بر انگلیس پایان داد تا سال 2010 که دوباره قدرت را به آنها پس داد نشان می دهد که براون در واقع بیشتر یک سیاستمدار کم شانس و یک قربانی عملکرد نسبتا خودسرانه تونی بلر بوده است. بدون تردید آنچه سبب شد تا محبوبیت حزب کارگر در انگلیس سیر نزولی را آغاز کند، همراهی بدون چون و چرای تونی بلر با جورج دبلیوبوش در دو جنگ افغانستان و عراق بود، اما کسی که تاوان همه بدنامی این همراهی را به دوش کشیدو نهایتا طعم تلخ شماتت هم حزبی ها را نیز به خاطر شکست سختشان در انتخابات پارلمانی این کشور چشید گوردون براون بود. در واقع سوال اینجاست که گوردون براون، صاحب دکترای تاریخ از دانشگاه ادینبورو، چه کار می توانست بکند که نکرد و چرا آنچه او کرد رای اصلاح امور میسر نیفتاد. پاسخ این سوال البته در چند سطر و چند صفحه خلاصه نمی شود اما سرنخ های روشنی از علل این شکست را می توان به دست آورد که بسیار حائز اهمیت است. اولین ضربه به اعتبار و موفقیت های چشمگیر حزب کارگر را تونی بلر شخصا به حزب وارد کرد. به همان میزان که عملکرد شخصی تونی بلردر احیای حزب کارگر و پیروزی بسیار حیرت انگیز حزبش در انتخابات سال 1997 موثر بود عملکرد ناصحیحش در همراهی با آمریکا در جنگ افغانستان و به ویژه جنگ عراق در ویران کردن این دستاوردها موثر بود. بلر، بقدری برای انگلیسی ها شگفت انگیز و پدیده ای نونوار بود که تونی هیچنز در کتاب " فروپاشی بریتانیا" فصلی را به نام " تونی بلریسم " در همین باب نگاشته است و اگرچه در آن فصل به سیاست های عوام فریبانه و آمریکا گرایانه او انتقاد کرده اما اعتراف کرده است که وی فصل تازه ای را در سیاست ورزی باز کرده است که منحصر به خود اوست. با این همه این دستاوردهای شگفت انگیز حزب کارگر در خلال سال های 1997 تا 2002 که حتی سبب شد برخی از کارشناسان انگلیسی مرگ همیشگی حزب محافظه کار را اعلام کنند ناگهان رو به افول گذاشت. همه آنهایی که می گفتند حزب محافظه کار دیگر چیزی برای ارائه در برابر داشته ها و توانمندی های حزب گارگر ندارد از اواسط سال 2002 و از زمان آغاز زمزمه ها برای راه انداختن جنگ دوم در خاورمیانه شروع به تجدید نظر در اظهارات خود کردند. در همین فاصله یک سیاستمدار جوان به نام دیوید کامرون توانسته بود به آرامی و بدون جارو جنجال رشد کند و پس از ورودش به پارلمان در سال 2005 پیروپاتال های محافظه کار را کنار زد و خود را تا رهبری حزب بالاکشید. کامرون به زودی دریافت که جنگ عراق و اتحادیه اروپا دو محوری است که می توان از طریق آنها به حزب رقیب تاخت، در سال 2009 افزایش تلفات انگلیسی ها در افغانستان نیز برگ برنده ای برای او در مبارزات انتخاباتی شده بود. بزرگترین کمک به حزب محافظه کار را روزنامه نگارانی کردند که رسوایی دروغگویی بلر و حزب کارگر درباره عراق را برای افکار عمومی فاش کردند. دروغگویی های بلر درباره جنگ عراق، سلاح های کشتار جمعی، نفت، فروش اسلحه، شکنجه شدن شهروندان توسط نیروهای سلطنتی بریتانیا و ... یکی پس از دیگری در رسانه ها فاش شد و انگلیسی ها که ذاتا نسبت به مردم آمریکا باهوش تر هستند و چشم و گوش بسته ادعاهای سیاستمداران خود را باور نمی کنند، فشار بر حزب کارگر را زیاد و زیادتر کردند. تونی بلر نهایتا مجبور به استعفا شد و اگرچه در همان زمان مشخص بود که دیوید کامرون گزینه مناسبی برای جانشینی او نیست، این پست سرانجام به او رسید. به محض کنار رفتن بلر، همه چیز عیان شد. گویی او توانسته بود در همه این سال ها با سالوسی، شیادی، حقه بازی، نرم زبانی و چرب زبانی معضلات را مخفی نگهدارد. کاری که گوردون براون می خواست انجام دهد اما نه شانس با او همراه بود و نه به خوبی بلر توانایی آن را داشت. به اجمال می توان گفت آنچه سبب شد تا حزب کارگر در مدت زمان حضور براون در پست نخست وزیری اینگونه به شدت سیر قهقرایی را طی کند از قرار زیر است: 1- بلر سخنوری بسیار ماهر است و شخصیتی با کاریزمای بالاست. او یکی از بزرگترین سیاستمداران انگلیسی از لحاظ فن بیان است. این توانمندی خصوصا در کشوری که مردمش فن بیان را بسیار دوست می دارند امتیاز منحصر بفردی است. بلر بسیاری از اشتباهات، رسوایی ها، دروغگویی ها و تبانی هایش با جرج بوش در ستمکاری به مردم دیگر کشورها را در پس این سخنوری و بلاغت مثال زدنی اش مخفی می کرد. 2- در آن زمان دنیا وخصوصا کشورهای غربی با بحران مالی و اقتصادی روبرو نشده بودندو وضع اقتصادی انگلیس نیز به این بدی که امروز است نبود. 3- در زمان استعفای بلر حجم رسوایی ها اولا کمتر بود، ثانیا هنوز برخی از آنها ثابت نشده بود و درحد حمله های رسانه ای بود و باور عمومی این بود که تغییر رهبری در حزب کارگر و نخست وزیری می تواند وضعیت را بهتر کند 4- در ژوئن سال 2007 افغانستان هنوز به پاشنه آشیل دوم حزب کارگر تبدیل نشده بود و انگلیسی ها در آنجا اوضاع قابل قبولی داشتند. 5- مهاجران انگلیسی تحت فشار اقتصادی نبودند و هنوز حزب کارگر را حمایت می کردند 6- برنامه های اقتصادی، اجتماعی و آموزشی حزب محافظه کار به درستی آماده نشده بود و شعارهای زیبای آنها به گوش مهاجران و مردم انگلیس نرسیده بود 7- حزب لیبرال دموکرات در خفا برای حضوری جدی در انتخابات سال 2010 برنامه ریزی می کرد و کسی آنها را جدی نگرفته بود 8- سیاست های اتحادیه اروپا تا این میزان در تضادبا منافع انگلیس نبود و لذا مردم چندان به حمایت همه جانبه حزب کارگر از اتحادیه اروپا اهمیتی نمی دادند. این شرایط اما در سال 2010 و برای گوردون براون به گونه ای دیگر بود: 1- براوان به عنوان فرزند یک کشیش اسکاتلندی، مانند همه سیاستمداران دیگر حرف می زند. با تحکم، جدی ، انعطاف ناپذیر و انگار که آیه های انجیل را تفسیر می کند. او هیچ وقت کاریزمای یک سیاستمدار محبوب را نداشت، چه برسد به کاریزمایی که در شخصیت بلر، ولو فاسد و دروغگو، وجود داشت. 2- در سال 2010 تبعات ناشی از بحران بزرگ اقتصادی به شدت ظاهر شده ودامنگیر انگلیسی ها نیز شده بود. در این زمان وضعیت اقتصادی مردم انگلیس به شدت نگران کننده و غیر قابل تحمل شد. 3- حجم رسوایی های حزب کارگر در این سال به شدت افزایش یافت و برخی از اتهاماتی که درباره دروغگویی ها و فریب دادن ملت توسط بلر و حزبش در حد رسانه ای بود به دادگاه کشانده شده و ثابت شد. احساس بدی از این لحاظ به مردم انگلیس دست داد و دیگر سخنوری مانند بلر در صحنه نبود تا بر این رسوایی ها ماله کشی کند. 4- در سال 2010 وضعیت نظامیان انگلیسی در افغانستان به شدت زیر ذره بین رسانه ها بود. افزایش تلفات نظامیان انگلیسی در این کشور و رسوایی ارسال نکردن تجهیزات لازم برای آنها به دومین پاشنه آشیل حزب کارگرد در داخل تبدیل شد. 5- مهاجران به شدت تحت فشار اقتصادی قرار گرفتند و برخی از آنها به سمت سیاست های نوگرایانه حزب محافظه کار و لیبرال دموکرات جذب شدند 6- برنامه های اقتصادی، اجتماعی و آموزشی حزب محافظه کار در سطحی وسیع و در خلال مناظره های تلویزیونی برای افکار عمومی تبیین شد و شعارهای زیبای آنها به گوش مهاجران و مردم انگلیس رسید. 7- حزب لیبرال دموکرات ناگهان به عنوان یک پدیده سیاسی جدید در مناظره های تلویزیونی قد علم کرد و اشتیاق و حرارت زیادی را در میان جوانان انگلیسی ایجاد کرد. 8- سیاست های اتحادیه اروپا به شدت در برابر منافع انگلیس قرار گرفت به گونه ای که کامرون رئیس حزب محافظه کار توانست به عنوان اصلی ترین مخالف الحاق انگلیس به اتحادیه اروپا از آن استفاده کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]