واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > ادبیات - روز به روز از محبوبیت قصههای سنتی فانتزی کودکان کاسته و بر محبوبیت خونآشامها افزوده میشود. به گزارش خبرآنلاین، آیا واقعا داستانهای عاشقانه غیرواقعی بازار کتابهای کودکان را از بین میبرند؟ والدینی که دلشان برای روزهای گذشته و تماشای فرزندانشان در حال خواندن داستانهای فانتزی تنگ شده حق دارند. آمار نشان میدهد آنها درست فکر میکنند. خونآشامها و رقبای شیطانی آنها یکچهارم فهرست 20 کتاب پرفروش برای کودکان و 18 عنوان از 20 کتاب پرفروش ژانویه سال 2011 برای نوجوانان را به خود اختصاص دادهاند. کتابخوانها و نویسندگان بزرگسال که گوسفندهای سخنگو و دیگر شخصیتهای کتابهای فانتزی را به یاد میآورند با عرض شرمندگی حالشان از شخصیتهای نیمهمرده بهم میخورد. مری هافمن، نویسنده مجموعه کتابهای «افراطی» میگوید: «کتابهای وحشت جدید بدترین داستانها هستند. مخصوصا وقتی که در لفافه مسائل غیراخلاقی را رواج میدهند. به مجموعه «حماسه گرگ و میش» نوشته استفانی مایر نگاه کنید. مردها خطرناک هستند، زنان قربانی و طعمه: این کتابها چه حرفی برای نوجوانان ما دارند؟» تا همین چند وقت پیش درمورد هری پاتر و زیرمجموعههای داستان فانتزی حرف میزدیم. یکی از این زیرمجموعهها ماجراهایی با شخصیت حیوانات بودند که در مقایسه با خونآشامها بسیار بیآزار هستند. وقتی مدتی پیش برایان ژاک و دیک کینگ-اسمیت (نویسندگان مجموعه داستانهای «دیوارقرمز» که شخصیتهایش موش و سنجاب و غیره بودند) درگذشتند، هزاران طرفدار داشتند. اما آیا ژانر حیوانات خانگی هم با آنها درگذشت؟ از سال 2000 تا سال 2008 تعداد داستانهای چاپ شده با محوریت حیوانات 58 درصد کاهش یافته است. حتی با وجود اشتیاق مخاطبان کتابهایی با شخصیت حیوانات برای مخاطبان بزرگسالتر هم باید زیر بار کتابهای شیطانی له شوند. نزول داستانهای حیوانات خانگی نشانه مسیری دیگر در داستانهای فانتزی جوانان است. در حالی که تعداد کتابهای داستانی برای کودکان از سال 2000 تا 2010 با 26 درصد رشد روبرو شده، رشد کتابهای ویژه «بزرگسالان جوان» در حد انفجار است. کتابهای ویژه کودکان در سال 2010 تنها 63 درصد تعداد کل عناوین چاپ شده برای افراد غیربزگسال را تشکیل میدهد، این درحالی است که این آمار در سال 2005 چیزی حدود 85 درصد بود. این آمار تا حدودی چرخش از ادبیات فانتزی سنتی را که سرشار از دنیاهایی با غولها و کوتولهها بود نشان میدهد. حتی «فانتزیهای سبک» نیز، همان داستانهایی که در دنیای ما میگذشتند اما عناصر جادویی در آنها وجود داشت هم به گوشه رانده شدهاند. شاید فقط بشود از مجموعه «پرسی جکسن» نوشته ریک ریوردان نام برد. برندگان این روزهای کتابهای نوجوانان بدون شک زیرمجموعه جدید ادبیات وحشت است: خونآشامها، گرگنماها، فرشتگان، پریان و عضو جدید این گروه یعنی زامبیها (موجوداتی نیمهمرده که از مغز انسان تغذیه میکنند). وحشت با فانتزی شباهت هایی دارد، هر دو تنوع دارند و مرز واقعیت و خیال را درمینوردند. در هر حال لفظ «وحشت» در این بافت و متن گمراهکننده است: کتابهای جدید اغلب آثاری هستند که دختران را به خود جذب میکنند و درست برعکس داستانهای هیولایی سنتی هستند. هرچند داستانهای هیولایی هم به صورت داستانهای کمدی و ماجراجویی با هدف قرار دادن پسربچههای دبستانی دوباره احیا شدهاند. کلر ویلسن، کارگزار داستانهای ادبی در انتشارات «راجرز، کولریج و وایت» معتقد است: «در کورس رقابت ماندن برای رمانهای کلاسیک فانتزی در بازاری که روز به روز به سمت داستانهای ویژه «بزرگسالان جوان» پیش میرود دشوار است. موج جدید نوشتن برای نوجوانان به معنی فضای کمتر برای ژانرهای سنتیتر است.» مگان فار، از انتشارات «بوکتراست» نیز با این گفته موافق است؛ «رمانهای عاشقانه غیرواقعی فعلا هستند و همچنین رمانهای ضدآرمان شهری، رمانهایی که داستانهایشان به جای نارنیا و سرزمین عجایب در دنیایی در آینده و سیاه میگذرند.» این چرخش چه چیزی به ما میگوید جز اینکه بازار کتاب دنبالهرو مسیرهای جدید است؟ موفقیت پدیدهوار «هری پاتر» موجب شد بازار داستانهای فانتزی سطح بالا داغ شود، اما کدام کتاب در حد «هری پاتر» ظاهر شد؟ ترفتند معرفی «جی.کی. رولینگ جدید» نتیجهای جز مقلدین بی بو و خاصیت نداشت. محبوبیت جهانی «حماسه گرگ و میش» بدون شک موجب بیرون آمدن مقلدان بسیار از تابوتهایشان میشود. اما فقط همین؟ اگر کتابها آینه دنیای ما هستند، محبوبیت داستانهای ژانر وحشت چه معنایی دارد؟ هافمن میگوید: «در حال حاضر ما در دنیایی ناامیدکننده زندگی میکنیم، جدایی، جنگ، تروریسم، تغییرات جوی و غیره، نوجوانان همیشه دربرابر آشفتگی که نسل قبل ایجاد میکنند حساس بودهاند.» شکی نیست که ضدآرمانشهر جذابتی غریب برای نوجوانان دارد، جاییکه مضامینی چون نارضایتی اجتماعی، خشونت و ازخودبیگانگی همگی دیده میشوند. و «ازخودبیگانگی» مسیر جدید در ادبیات جوانان است. فیلم سینمایی «من شماره چهار هستم» محصول کمپانی «دریمورکس» یکی از نمونههای این مسیر است. فیلم بر مبنای رمانی ساخته شده که شخصیتی به نام «پیتاکس لور» اهل سیاره «لورین» آن را نوشته است. البته جیمز فری و جابی هیوز نویسندگان اصلی این کتاب هستند که به زودی بازار را قبضه میکند. شخصیت این داستان به جای خونآشام، بیگانه فضایی است، او دختری را میرباید و بعد دنیای بیگانهها و دنیایما به جنگ برمیخیزند. حالا حالا دیگر خبری از غولهای دوستداشتنی گذشته نمیشود و نباید خیال فانتزیها را در سر داشت. بازار کتاب آبستن داستانی جدید است تا مقلدان دست به کار شوند، حالا ژانر داستان هرچه میخواهد باشد. فعلا باید به کتابهای بدیع و نو دل بست. نوشته خوب همیشه راه خود را پیدا می کند، حالا بازار در دست هر که میخواهد باشد. دوستداران داستانهای فانتزی همیشه نشان دادهاند دوست دارند از دنیایی به دنیایی دیگر بروند. ایندیپندنت / 27 فوریه / ترجمه: حسین عیدیزاده 52141
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]