تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815505958




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ایام فاطمیه ، استاد ما و همسایه مداح اش


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ایام فاطمیه ، استاد ما و همسایه مداح اش صادق وفایی  جلسه آخر ترم بود. استادمان که سنی از او گذشته، بنای نصیحت گذاشته بود و دانشجوها را نصیحت می کرد. او چند سالی را در سوییس زندگی کرده و با مدرکی عالی به وطن برگشته است. آخر کلاس که بچه ها پراکنده شده بودند من را تنها دید و پرسید:" لباس مشکی ات برای ایام فاطمیه است؟" جواب دادم: بله استاد!و این بهانه ای شد که پای درد دل او بنشینم که دردی مشترک بود، برای من و او.بی مقدمه شروع کرد:" ما در آپارتمان زندگی می کنیم. همسایه طبقه بالای ما کلاس آموزش مداحی برگزار می کند."با روحیات استاد آشنا بودم و می دانستم که موافق این جهت گیری ها و مسائلی از این قبیل نیست. پس تا آخر داستان را پیش بینی کردم.ادامه داد:" بله من صدایشان را می شنوم. با صدای بلند حرف می زنند و می خوانند. چند روز پیش شنیدم که می گفت باید این جای کار اشک بریزید؛ حالا باید هق هق کنید!"استاد دنیادیده ما بنای درد دل داشت و زبان به شکوه گشوده بود. می گفت:"می دانی جوان؟ دکان باز کرده اند. فقط می خواهند مردم را به گریه بندازند. من تقویم یکی شان را دیدم. داخلش نوشته بود از این ساعت تا این ساعت فلان مجلس بعد بلا فاصله مجلس بعدی و ... قیمت هر مجلس هم جلوی آن نوشته شده بود. قیمت ها از 200 هزار توان به بالا بود." با حرفهایش دلم به درد آمد. سعی کرده بودم این موضوع دردآور را فراموش کنم اما او به یادم آورده بود. گفتم:" استاد شده مثل موسیقی! موسیقی هایی که الان در موبایل ها دست به دست می چرخد و در ماشین ها گوش می کنند شباهتی به موسیقی اصیل ایرانی که استاد شجریان می خواند یا حتی موسیقی پاپ یا کلاسیک؛ ندارد. بعضی مداح ها یا بهتر بگوییم مداح نماها و مداحی هایشان هم هیچ شباهتی به مداحی های سنتی و ارزشی ندارد و از اشعار وزین و متین و سوز و آه واقعی در کارهایشان خبری نیست.  دیگر به استاد چیزی نگفتم اما در افکار خودم غرق بودم. به نظرم آمد آنها که بعضی ها که مداحی را به صورت یک حرفه پولی در آورده اند سهمی در ضربه زدن به دین و تشیع و اهل بیت علیهم السلام دارند و چه بسا پر رنگ ترین سهم از آن آنها باشد.گفتم:" استاد! اینها هم باید روز قیامت جواب بدهند." می گفت: " من آخر به چه دردم می خورد که مرتب گریه کنم و به سر بزنم در حالی که چیزی از آن انسان های بزرگ نمی دانم و معرفتی نسبت به آنها ندارم؟"گفتم:" استاد اخلاق حجت الاسلام فاطمی نیا می فرمودند یکی از همین آقایان گفته بود" چرا سخنران می آورید؟ ما تا بخواهید آدم جمع می کنیم!"به خوبی به یاد دارم که ایشان باز می فرمودند: یعنی امام حسین فرزند شش ماهه اش را قربانی کردکه این آقا بیاید چه چه بزند و آخر کار هم یک قرمه سبزی باشد و معرفت هم هیچ؟!"استاد راست می گفت. می شناختمش. سالها در خارج و به قول ما آن طرف بوده و حالا در کشورش می خواهد از چشمه زلال معرفت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت لبی تازه کند ، اما می نالید که کسی آدرس صحیح چشمه را به او نمی دهد.می گفت:" من از ام ابیها فاطمه زهرا (س) چیز زیادی نمی دانم. جز این که به حضرت علی (ع) و پیامبر(ص) بسیار کمک کرده و انسانی طاهر بوده است."از دانشگاه که بیرون آمدم حواسم پیش حرف های استاد بود. به این فکر می کردم که چرا باید چند جوان بدون آموزش صحیح معرفتی و اخلاقی؛ با تقلید چند تکنیک آوازی عده ای را اطراف خود جمع کنند و مفاهیم ارزشمند و متعالی تشیع را به "بازی صدا" بگیرند؟ اگر در این زمینه انتقادی هم بخواهی بکنی می گویند" تو به خدمتگزار اهل بیت توهین می کنی ، تو آدم خطرناکی هستی!" و البته ، در هیاهوی مداح نمایان خوش صدایی که بویی از معرفت نبرده اند، چه مظلومانه گم می شوند ذاکران اهل بیتی که تمام وجودشان عشق است و معرفت و تنها به عشق آن خاندان آسمانی می سرایند و می گریند و می گریانند و از آسمان  مجالس شان ، باران معرفت همواره جاری است. ایام فاطمیه و ایام شهادت بزرگ ترین بانوی عالم است ؛ مجلسی پیدا کنیم که گردانندگان آن اهل معرفت و سوز دل باشند. نه اهل ویترین و زرق و برق.مجلسی پیدا کنیم که سخنران و خطبیش اهل تقوا و عرفان باشد.مجلسی پیدا کنیم که مداح و ذاکرش دلسوخته باشد.مجلسی پیدا کنیم که حاضرانش اهل صفا باشندنه ریا.اگر چنین مجلسی یافتیم، بنشینیم، زانو بزنیم و برای مصیبت های مادر هستی اشک بریزیم؛ اشک زلالی که از چشمه کوثر جان می جوشد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن