تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس براى خدا دانش بياموزد و به آن عمل كند و به ديگران آموزش دهد، در ملكوت آسمانها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799040361




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي ود به مهمترني مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جمهوري اسلامي: بازوهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي در جهان عرب «بازوهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي در جهان عرب»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛جوزف بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا در يك موضع گيري مداخله جويانه در قبال دنياي عرب از اعراب خواست به ياري رژيم اشغالگر صهيونيستي بشتابند و « تل آويو » را براي خروج از انزواي كنوني كمك نمايند. خبرگزاري فرانسه انعكاس اين مطلب خاطرنشان ساخت كه بايدن از اعراب خواسته است براي آزادي « گيلعاد شاليط » نظامي اسرائيلي كه نزد نيروهاي مقاومت اسلامي فلسطين اسير شده تلاش كنند. اگرچه موضع گيري برخي رژيم هاي مرعوب عرب از جمله مصر ـ عربستان و اردن در جهت ياري رساندن به صهيونيستها به سالهاي گذشته برمي گردد و تازگي ندارد اما درخواست اخير معاون رئيس جمهور آمريكا نشان مي دهد كه از ديدگاه واشنگتن اقدامات ارتجاع عرب در كمك به صهيونيستها كافي و موثر نبوده و لازم است آنها به تلاش و فعاليت خود ادامه دهند و ابعاد آنرا تقويت كنند. واقعيت اينست كه دربار آل سعود و رژيم كمپ ديويدي مبارك در جريان 2 جنگ اسرائيل عليه حزب الله لبنان و حماس در غزه در جبهه اسرائيل قرار داشتند ولي عملا هيچگونه كمك قابل ذكري به نفع صهيونيستها از آنها ساخته نبود. رياض حتي هزينه هاي جنگ عليه حماس و حزب الله را هم پيشاپيش تقبل كرده بود ولي ارتش صهيونيستي در هر دو صحنه زمين گير و افسانه شكست ناپذيري اسرائيل درهم شكسته و باطل شد. درخواست علني « جوزف بايدن » اگرچه در نوع خود سابقه نداشته ولي مي تواند شدت و ابعاد فشارهاي فزاينده عليه صهيونيست ها را بازگو كند و نشان دهد كه رژيم تل اويو در برابر آثارو تبعات شكست و ناكامي در 2 جنگ عليه مقاومت اسلامي در منطقه به زانو درآمده حتي در واشنگتن هم اميد چنداني به بازيابي روحيه درهم شكسته صهيونيستها به چشم نمي خورد. تصادفي نيست كه در رياض امان و قاهره شاهد تلاش روزافزون و تقريبا آشكار دربارها براي نجات صهيونيستها و اعمال فشار بيشتر عليه مقاومت اسلامي در منطقه هستيم . اين تلاشها بصورت هم پيماني با صهيونيستها و تشكيل جبهه مشترك با اسرائيل در جهت تقابل با حركتهاي اسلامي در لبنان فلسطين اشغالي عراق و حتي ايران نمود عيني پيدا كرده و تصوير زشتي از دربارهاي عرب را بنمايش گذاشته است . درخصوص عراق فاش گرديده است كه دربار سعودي معادل نيمي از بودجه عراق را در اختيار جبهه معارضين عليه دولت قرار داده تا بهر طريق ممكن از جمله فعاليتهاي تروريستي نسل كشي و اقدامات ايذائي موضع شيعيان عراق را تضعيف كنند و دولت نوري المالكي را « ناكارآمد » جلوه دهند. تلاش براي احياي شبكه جهنمي بعثي ها كمك به سازماندهي گروههاي شورشي و شبكه هاي تروريستي قاچاق اسلحه و مهمات به داخل عراق و تجهيز گروههاي معارض و تحريك آنها عليه شيعيان سرمايه گذاري بر روي نمايندگان پارلمان گروههاي منزوي و تشكل هاي ناكام در عراق بمنظور تحريك آنها عليه شيعيان تلاش براي تضعيف سياسي ـ اجتماعي دولت نوري المالكي و اعمال فشار بر ساير دولتها بمنظور به انزوا كشيدن عراق در منطقه جزئي از برنامه هاي رياض در عراق امروز محسوب مي شود. تقريبا بطور موازي رياض باهماهنگي صهيونيستها و رژيم قاهره در لبنان و فلسطين به جوسازي مانع تراشي و براندازي گروههاي مقاومت اسلامي سرگرم است. نقش سعوديها در حمايت از جناح خائن « 14 مارس » به قدري آشكار شده كه در صحنه سياسي ـ اجتماعي لبنان به يك ضرب المثل عاميانه تبديل گرديده است. سعوديها در جنگ 33 روزه با همدستي جناح حاكم تلاش كردند درباره حزب الله براي صهيونيستها « خبرچيني » كنند و حزب الله را ريشه كن سازند. افشاي اين امر باعث شد سفير عربستان با قايقهاي تندرو از لبنان بگريزد و خود را به جاي امني برساند. انتظار مي رفت با شكست اسرائيل در جنگ 33 روزه دربار سعودي از رفتار گذشته پند بگيرد و سياستهاي ناكام را متوقف نمايد ولي رياض در يك اقدام كينه توزانه سعي دارد شكست و ناكامي خود را با سرمايه گذاري بيشتر عليه حزب الله لبنان جبران كند و از مقاومت اسلامي انتقام بگيرد. اما خشم رياض از اينست كه هرچه بيشتر در اين زمينه تلاش مي كند كمتر نتيجه مي گيرد و در هفته هاي اخير هم نتايج معكوسي عايدش گرديده است . با اينهمه دلارهاي نفتي عربستان در هفته هاي اخير در فلسطين اشغالي « حلقه وصل » صهيونيستها دربار سعودي تشكيلات باصطلاح خودگردان محمود عباس و رژيم مفلوك قاهره شده است . ابعاد اين همدستي شرم آور به قدري آشكار شده است كه روزنامه صهيونيستي « ها آرتص » جزئيات آنرا با آب و تاب نقل كرده و بدون هيچگونه پرده پوشي تصريح مي كند كه جناح خائن فتح و تشكيلات باصطلاح خودگردان به رياست محمود عباس براي « لو دادن » و شكار فعالانه حماس و مقاومت اسلامي هسته هاي مشترك اطلاعاتي با رژيم صهيونيستي تشكيل داده اند! هر چند فعاليت فتح و محمود عباس براي خبرچيني عليه حماس و جهاد اسلامي تازگي ندارد ولي بيان آشكار و گستاخانه از اين « همدستي خيانتكارانه » بيانگر عمق وابستگي تشكيلات خودگردان با اشغالگران است و زنگهاي خطر در دنياي عرب و دنياي اسلام را به صدا در مي آورد. هاآرتص از تمركز طيف خائن محمود عباس براي شناسائي و كشف گروههاي مقاومت خبر مي دهد و مي افزايد : « كميته امنيتي تشكيلات خودگردان يك گروه ضد اطلاعاتي را براي همكاري با اسرائيل مامور كرده كه كاركرد اصلي آن مهار قدرت حماس در غزه است . » در واقع صهيونيستها به محمود عباس و جناح خائن فتح ماموريتي را واگذار كرده اند كه خودشان در انجام آن عاجز مانده اند و در طول 18 ماه گذشته براساس گزارش « هاآرتص » اين گروه سرگرم تلاش براي از بين بردن حماس شناسائي فعالان اصلي و انهدام زيرساختهاي اقتصادي ـ اجتماعي و نابودي بنگاههاي خيريه وابسته به حماس و جهاد اسلامي بوده و در اين زمينه ماموريتهاي محوله را به خوبي انجام داده است ! توجه به اين نكته اهميت موضوع را صد چندان مي كند كه دوره 18 ماهه دقيقا به دوره محاصره غزه توسط اشغالگران اشاره دارد كه 1 5 ميليون نفر ساكنان غزه در معرض محاصره غذائي ـ داروئي و سوختي اشغالگران بوده اند و در واقع غزه همانند يك « زندان روباز » اداره مي شده است . بدين ترتيب خبرچينان خائن از گروه محمود عباس در اين فاصله « بازوهاي اطلاعاتي اشغالگران » در غزه محسوب مي شده اند و در جنايات اسرائيل عليه مردم مظلوم غزه شريك جرم اشغالگران بوده و هستند. جاسوسي و خبرچيني طيف محمود عباس عليه مقاومت اسلامي هم تازگي ندارد و بارها ثابت شده است كه جنايات اسرائيل بخاطر « گرا دادن » اين عناصر خودفروخته به نتايج دلخواه اشغالگران رسيده است . براي مثال كشف كانالهاي زيرزميني كمك رساني به مردم غزه در گذرگاه رفح از طريق كار مشترك اسرائيل ـ رژيم قاهره و خبرچينان طيف محمود عباس انجام گرديده و به انهدام اين كانالها منجر شده است . اين براي ملت مظلوم فلسطين بسيار تلخ و تاسف بار است كه مدعيان رهبري فلسطين عده اي خائن و خودفروخته هستند كه در خدمت اشغالگرانند ولي اينها صفحات اصلي تاريخ معاصر فلسطين است كه بدون آن و بدون افشاي آن تاريخ فلسطين غيرقابل درك و ناقص مي نمود. امروزه ثابت شده است كه حتي آن خوش خدمتي ها را هم بايستي به حساب دربارهاي مفلوك عرب گذاشت ! اعتماد ملي: بازگشت به سنت مشورت «بازگشت به سنت مشورت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز ثبت‌نام اصلاح‌طلبان بود. صبح ديروز من و آقاي کرباسچي و خانم جميله کديور و آقاي عباس عبدي، آقاي کروبي را براي ثبت‌نام همراهي کرديم. بحث اينکه آيا رئيس‌جمهور بايد شخصا تابلوي کارهايش باشد يا طرفدار اين تز باشد که تيم خودش را همواره در کنارش نشان دهد، از مدت‌ها در بين دوستان ستاد آقاي کروبي مطرح بود. انتخاب آقاي کروبي اين بود که از ابتدا به عنوان کسي شناخته شود که به صورت تيمي کار مي‌کند و نظر مشاورانش را در رفتارش مورد توجه قرار مي‌دهد. همان که مشکل اصلي فعلي کشور است و بسياري از مشکلات فعلي کشور ناشي از تصميمات فردي است و مشاورت جايگاه اصلي خودش را از دست داده است. علت همراهي ما اين بود که يکبار ديگر اعلام کنيم دلايل مهم و قابل توجهي براي انتخاب کروبي به عنوان کانديداي اصلاح‌طلبي در شرايط فعلي داريم. کارگردان هنري فيلم‌هاي آقاي کروبي اصرار داشت که خانم کروبي هم ايشان را همراهي کند. با توجه به اينکه خانم کروبي هميشه شخصيت مستقلي بوده و مستقلا کارهاي اجتماعي‌اش را انجام داده است، همراهي با همسر در موقع ثبت‌نام کار قشنگي نبود. به حرف کارگردان هنري گوش نکرد. من و خانم کديور با اتومبيل آقاي کروبي رفتيم. در بين راه آقاي کروبي گزارش‌هاي خوبي از اخبار حمايت‌هاي شهرستان مي‌داد. اشکال خيلي‌ها در انتخابات قبلي به آقاي کروبي اين بود که ديگران را از ميزان راي خودش مطلع نکرده بود و مثل اينبار، همه سياسيون مرتب مي‌گفتند که آقاي کروبي راي ندارد. نتايج انتخابات چيز ديگري را نشان داد. روزنامه‌هاي امروز (ديروز) را در ماشين آقاي کروبي گذاشته بودند. تيترها را نگاه مي‌کرديم. روزنامه اعتماد ملي از قول آقاي احمدي‌نژاد نوشته بود که من ستاد ندارم. به شوخي به آقاي کروبي گفتم شما هم در مصاحبه بگوييد کاش ما هم ستادهامان در دولت و صداوسيما و اينها بود و نمي‌خواست ستاد داشته باشيم. تيتر صحبت‌هاي فرمانده سپاه پاسداران که بسيجيان را به دو قسمت نظامي و غيرنظامي تقسيم کرده بود، حساسيت آقاي کروبي را برانگيخته بود. از صبح معلوم بود که مي‌خواهد در اين مورد موضع بگيرد. بعد از ثبت‌نام در جايي که براي مصاحبه مطبوعاتي پيش‌بيني کرده بودند، آقاي کروبي به اين نکته پرداخت و هشدارهاي لازم را به سپاه و شوراي نگهبان براي عدم دخالت در انتخابات داد. خبرنگار روزنامه جام‌جم حرف‌هاي‌آقاي کروبي را توهين به سپاه تلقي کرده بود و وقتي نوبتش شد به اين حرف‌هاي آقاي کروبي اعتراض کرد. ? يا ? نفر در سالن که در جاهاي مختلف نشسته بودند براي خبرنگار جام‌جم کف زدند. آقاي کروبي هم با زيرکي و سريع گفت که کار خوبي مي‌کنيد که دست مي‌زنيد ولي معلوم باشد که ? يا ? نفر هستيد. اين کف زدن را به اسم همه تمام نکنيد. اين بار کل سالن براي آقاي کروبي دست زدند. وقتي که به همراه آقاي کروبي بيرون مي‌آمديم، آقاي مهندس موسوي مي‌خواست براي ثبت‌نام بيايد. جلوي وزارت کشور تعدادي از افراد به شکل منظم عکس‌هاي بزرگ آقاي مهندس موسوي و آقاي خاتمي را به دست گرفته بودند و آقاي موسوي هم براي ثبت‌نام مي‌رفت. خدا کند که نتيجه‌اش بتواند شرايط کشور را از وضعيت موجود تغيير دهد.   كيهان: وضعيت کتاب خوانى «وضعيت کتاب خوانى» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها نمايشگاه کتاب، بيست و دومين تجربه خود را در حالي سپري مي کند که اخبار پيرامون آن تا حدي تحت تاثير خبرهاي سياسي و فضاي انتخابات دهم رياست جمهوري قرار گرفته است. با اين وجود از آنجا که طي سال هاي اخير اين نمايشگاه يکي از مهمترين اتفاقات فرهنگي کشور به حساب مي آيد، بار ديگر بحث «کتاب و کتابخواني» را به سوژه اول مباحث فرهنگي کشور تبديل مي کند، موضوعي که سالهاست درباره آن بحث مي شود اما، روند بسيار کند رشد نرخ سرانه مطالعه در کشور که در خوش بينانه ترين آمار اعلام شده از سوي مراجع ذيربط 18 دقيقه در روز است، نشان مي دهد که حاصل همه آنچه که بايد آن را برنامه ريزي ها، اجراي طرح ها و همت مسئولان اين امر بناميم، افزايش چند دقيقه و چند ثانيه اي مطالعه در کشوري است که مهد تمدن و فرهنگ خوانده مي شود. کتاب در عصر پيشرفت هاي چشمگير بشري، توسعه فن آوري هاي نوين و گسترش روزافزون اينترنت و ارتباطات، همچنان جايگاه خود را حفظ کرده و ابعاد تازه تر و پايدارتري يافته است. آيا اينترنت و فضاي مجازي آن باعث رکود کتابخواني شده است؟ آيا اين همان دليل و يا بهتر بگوييم بهانه اي نيست که متاسفانه از سوي برخي از مسئولان امر شنيده مي شود؟ اينترنت طي چند سال اخير و از سوي کشورهاي توسعه يافته وارد ايران شده است، واقعيت آن است که وضعيت کتابخواني در کشورمان قبل از ورود اين فن آوري نيز چندان مطلوب نبود. علاوه بر آن که نرخ مطالعه در همان کشورهايي که صاحب اصلي اين پديده در عصر ارتباطات هستند نه تنها کاهش نيافته بلکه رو به رشد نيز بوده است. گفتني است کشورهاي توسعه يافته با جمعيتي حدود 20 درصد جمعيت دنيا، 70 درصد کتاب هاي جهان را توليد مي کنند اما اين نرخ در بين کشورهاي در حال توسعه که 80 درصد جمعيت دنيا را در خود جاي داده اند تنها 30 درصد است. در اروپا سالانه به ازاي هر يک ميليون نفر حدود 900 عنوان کتاب منتشر مي شود ولي در آسيا اين رقم در همان مقياس حدود 80 عنوان کتاب را در بر مي گيرد. ريشه اين نقيصه را بايد در جاي ديگري جست. شايد يکي از اصلي ترين دلايل، علاوه بر دغدغه هاي اقتصادي و گران بودن کتاب و موضوعاتي از اين دست- که هر کدام در جاي خود قابل بحث مي باشد- اين است که عموم مردم «خواندن کتاب» را يک عمل نسبتا لوکس به حساب مي آورند و به موضوع کتابخواني به عنوان يک «ضرورت» نگاه نمي کنند. در حالي که صاحب نظران، توسعه و پيشرفت يک جامعه، شکوفايي اقتصاد مدرن، پويايي فرهنگ عمومي و دخالت مردم در امور سياسي و اجتماعي را در گرو توسعه دانش و رشد فرهنگ مطالعه مي دانند. مسلما براي آن که ذائقه عمومي جامعه نسبت به اين موضع تغيير يابد و به «مطالعه» به چشم يک «نياز» نگاه شود و نه «تفنن» بايد فرهنگ سازي کنيم. اما متوليان امر در اين زمينه تا چه اندازه موفق بوده اند؟ هنوز در فيلم هاي وطني که از صدا و سيما پخش مي شود اگر قرار باشد يک نفر را متجدد نشان دهيم! عينکي بر چشمانش مي نشانيم و کتاب دستش مي دهيم و البته هر چقدر کتاب قطورتر، آن فرد هم متجددتر! در نظام تعليم و تربيت هم علي رغم آن که سالها از انقلاب فرهنگي- اسلامي ايران مي گذرد هنوز «ساعات کتابخواني» در برنامه رسمي آموزش و پرورش راه پيدا نکرده است. در حالي که آموزش و پرورش به عنوان بزرگترين مجموعه تعليم و تربيت کشور مي تواند با ايجاد بسترهاي لازم و برنامه ريزي مدون و بلند مدت، علاقه و در مراحل بعد نياز به کتابخواني را در نسل نوجوان و جوان ما ايجاد و تقويت کند. آيا نمي توان فرهنگ مطالعه را حتي از سن پيش دبستاني به کمک برنامه ريزي دقيق و بهره مندي از مشاوران و کارشناسان، در شخصيت کودکان و آينده سازان کشور نهادينه کرد؟ روند تغيير الگوهاي رفتاري در محيط خانواده دراز مدت است و شايد يکي دو نسل به طول بينجامد. شايد نتوان انتظار داشت که جامعه در کمتر از چند نسل قادر باشد رفتار خود را تغيير دهد، اما مي توانيم توقع داشته باشيم که آموزش و پرورش در برنامه هاي آموزشي و تربيتي خود تغيير ايجاد کند و با تجهيز و توسعه کتابخانه هاي مدارس، فضاي شوق آميزي براي مطالعه با وضع ساعات خاص براي اين کار، فراهم نمايد. در ابعاد اجتماعي و فرهنگي جامعه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سهم بسزايي در ترويج فرهنگ کتابخواني بر عهده دارد و در سنيني که جوانان وارد فضاي آموزش عالي و دانشگاهها مي شوند اين نقش بر عهده وزارت آموزش عالي قرار مي گيرد. جايگاه صدا و سيما نيز به عنوان يک دانشگاه عمومي و فرهنگ ساز که قدرت تغيير ذائقه مردم را دارد بسيار مهم است. اما آيا برآيند کار همه مراکز ياد شده در اين زمينه و رشد چند دقيقه اي نرخ مطالعه در کشور و رسيدن به عدد 18 کافي است؟ هيچ مي دانيد اين رقم در برخي از کشورها بين 8 تا 10 ساعت است؟ متاسفانه به نظر مي رسد موضوع «کتابخواني» عليرغم تاکيدات مکرر رهبر فرزانه انقلاب، براي برخي از متوليان امور هنوز آنقدر جدي نشده است که درباره آن کار جدي و اثرگذار انجام دهند. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايند: «من هر زماني که به ياد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان مي افتم، قلبا غمگين و متاسف مي شوم. اين به خاطر آن است که در کشور ما به هر دليلي که شما نگاه کنيد بايد کتاب اقلا ده برابر اين ميزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد.» آيا وضع امروز ما چنين است؟! رئيس کتابخانه ملي مي گويد متوسط شمارگان کتاب در کشور 4500 جلد است که با توجه به باسواد بودن 80 درصد از جمعيت 70 ميليوني، کافي نيست. هر چند به گواهي شناسنامه برخي از کتابها - که تعدادشان البته کم هم نيست - تيراژهاي هزار تا هزار و پانصدي هم منتشر مي شود. تاکنون حدود 9 هزار مجوز براي موسسات انتشاراتي صادر شده که در اين ميان حدود 2  هزار ناشر فعال هستند. هر چند تعداد ناشران در ايران کم نيست اما آمار کتاب فروشي ها نسبت به جمعيت اميدوارکننده نمي باشد. مطابق آماري که از سوي وزارت ارشاد در آذرماه سال گذشته منتشر شد، در سراسر کشور کمتر از 3 هزار کتاب فروشي وجود دارد. بيش از 75 درصد از کتاب فروشان در تهران متمرکزند و در بسياري از شهرستانها اصلا کتاب فروشي وجود ندارد! شايد عدم وجود ويترين هاي مناسب عرضه کتاب و عدم امکان تبليغات فراگير باعث مي شود هر ساله در ايام برپايي نمايشگاه کتاب، خيل عظيمي از مردم علاقمند از تهران و ساير شهرهاي کشور راهي اين نمايشگاه شوند تا کتابهاي مورد علاقه خود را تهيه کنند. از سوي ديگر هم، دست اندرکاران نشر و کتاب انتظار اين ده روز را مي کشند تا بخش بزرگي از فروش سالانه خود را انجام دهند. اين همه آن چيزي است که 22 سال پياپي در نمايشگاه بين المللي کتاب تهران تکرار مي شود. هر روز که مي گذرد فقدان« مطالعه» منظم بر شانه هاي فرهنگ و توسعه کشور بيشتر سنگيني مي کند. حل اين مشکل را به فردا نيندازيم. توجه هر چه بيشتر مسئولان و سياست گذاران حوزه هاي فرهنگي و نشر کتاب  و نقش موثري که نهادهاي ذيربط مي توانند در حل اين معضل فرهنگي ايفا کنند، مي تواند دستور کار يک کار گروه ويژه قرار گيرد تا با بازنگري در آنچه تاکنون انجام شده و بررسي و طراحي مکانيزم هاي جديد و سازوکارهاي اثربخش، تحولي اساسي در حوزه کتابخواني و بسط فرهنگ مطالعه صورت پذيرد. ابتكار: حوزه هاي نفوذ در دوران تنش  «حوزه هاي نفوذ در دوران تنش»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛هر از چند گاهي شاهد انتقادهاي رسانه اي و يا آکادميک نسبت به جنبه هايي از سياست خارجي جمهوري اسلامي هستيم که عموما فاقد استدلال هاي متدلوژيک و يا برگرفته از علايق سياسي است. اين مساله عمدتا ناشي از نبود تعريفي جامع از منافع ملي است و فقدان آگاهي نسبت به جنبه هاي گوناگون امنيت ملي و عدم تعامل سيستماتيک نهادهاي سياست گزار با محافل دانشگاهي و رسانه اي نيز در آن تاثير قابل توجهي دارد. يکي از نقدهاي معمول نوع روابط ايران با کشورهاي آفريقايي و آمريکاي لاتين است که گاهي از بحثهاي کارشناسي فراتر رفته و مورد سخره برخي صاحبنظران عوام زده قرار مي گيرد. اگر اين نقدها در مقام مقايسه روابط با کشورهاي اروپايي و منزلت جهاني ايران در سال هاي اخير باشد ديدگاهي صواب است چرا که ترديدي در از دست رفتن فرصت هاي فراوان سياسي و اقتصادي در نتيجه سياست خارجي غير واقعگرايانه، نه تنها در قبال غرب بلکه حتي در مورد کشورهاي اسلامي، وجود ندارد. اما نقد ماهوي روابط ايران با آمريکاي لاتين و يا آفريقا با اين استدلال که دستاوردهاي اقتصادي، سياسي و يا حتي ايدئولوژيکي آن ناچيز است را مي توان ناشي از عدم درک صحيح از منافع و امنيت ملي جمهوري اسلامي به ويژه در شرايط حاضر، يعني روابط رقابت جويانه با ايالات متحده دانست. در تحليل سياست خارجي کشورهاي خاورميانه که عموما داراي سابقه مستعمراتي يا روابط تحت الحمايگي با غرب بوده-اند و يا حتي بنا به سياست هاي دول اروپايي در مقاطع تاريخي گوناگون شکل گرفته اند، به دليل وابستگي شديد خاندان هاي حاکم و يا نظام هاي سياسي به ممالک استعماري سابق اصولا تحليل رفتار آنها همچنان درچارچوب وابستگي به قدرت هاي مرکز بوده و به اين ممالک بعنوان بازيگران مستقل و تاثيرگذار صحنه بين الملل نگريسته نشده، آنها را تابعي از سياست هاي کلي قدرت هاي جهاني ارزيابي مي کنند. ايران به دلايلي همچون سابقه مستقل تاريخي، منابع مادي و انساني، موقعيت ژئواستراتژيک، نفوذ ايدئولوژيک، سياسي و اقتصادي دراين چارچوب تحليلي نگنجيده و توانايي تبديل شدن به يک بازيگر اصلي صحنه بين المللي را دارد. جمهوري اسلامي امروز به عنوان قدرت مسلط منطقه اي موجبات نگراني غرب و متحدان عرب آن را فراهم کرده که پيروي از يک سياست خارجي واقعگرايانه ممالک اروپايي و هيات حاکمه جديد آمريکا را به جاي رويارويي به طرف مذاکره با ايران برسر منافع مشترک در حوزه هاي نفوذ مشترک سوق داده است.البته نحوه بهره برداري از اين فرصت و چگونگي تعامل سازنده با غرب از سوي دستگاه ديپلماسي کشور بحثي عليحدهاست. ايران به عنوان يک قدرت مياني همچون ديگر کشورها براي تامين منافع و امنيت ملي، در شرايطي که همانند دوران پهلوي و يا ممالک عرب درخاورميانه امروز متکي به غرب نيست، چاره اي جز گسترش نفوذ اقتصادي، نظامي، سياسي و ايدئولوژيک در حوزه هايي که توانايي آن را داراست ندارد. امنيت ملي ايران به دليل محاصره کشور توسط نيروهاي اروپايي و آمريکا و ائتلاف هاي سياسي عميق در شمال و جنوب عکس العملهايي را مبتني بر اصول بازدارندگي و موازنه قوا طلب مي کند که يکي از آنها مي تواند گسترش روابط با ممالک حوزه هاي نفوذ کشورهاي رقيب همچون آمريکا باشد. آمريکاي لاتين به دليل وجود سوابق تاريخي ضد آمريکايي هميشه از جمله حوزه هاي جغرافيايي بوده است که کشورهاي رقيب آمريکا از آن بهره برده اند. در دوران جنگ سرد آمريکاي لاتين صحنه هماوردي شوروي و آمريکا بود که بحران موشکي کوبا اوج اين برخوردها به شمار ميآيد همچنانکه اروپاي شرقي به دليل قرابت به شوروي عرصه تاخت و تاز جبهه ضدکمونيسم بود. اين روند همچنان پس از جنگ سرد ادامه يافته است چنانکه ايالات متحده از کشورهاي اروپاي شرقي براي گسترش هژموني خود با گسترش ناتو، برقراري سپر موشکي و يا حمايت از انقلابهاي مخملين براي جلوگيري از نفوذ روسيه ايفاي نقش مي کند. روسيه نيز با اتخاذ همين سياست است که روابط استراتژيک خود را با کشورهاي آمريکاي لاتين گسترش داده تا حوزه نفوذ سابق خود را در مقابل آمريکا از دست ندهد. نمونه اين سياست برگزاري مانور نظامي مشترک با ونزوئلا و اعزام ناوهاي روسي در نزديکي مرزهاي ايالات متحده است که واکنشي در قبال برنامه سپر دفاعي موشکي و سامانه هاي شناسايي و رهگيري آمريکا در اروپاي شرقي برآورد مي شود. حال چنانچه برروابط ايران با کشورهاي حوزه آمريکاي لاتين يا آفريقا نگاهي بياندازيم درخواهيم يافت که منطق لزوم گسترش حوزه نفوذ و بهره برداري از فرصت هاي اقتصادي و سياسي، در شرايطي که روابط ايران و غرب به ويژه ايالات متحده از نوع تعامل نبوده و خصلتهاي واگرايي بر آن غلبه دارد، سياستي راهبردي و در چارچوب منافع ملي کشور است. براي نمونه ونزوئلا، موضوع اصلي بسياري از نقدها، به عنوان کشوري صاحب موقعيت استراتژيک، درآمد سرشار نفتي و بازار مصرفي جز» عمده ترين کشورهايي است که ايران مي تواند از نفوذ خود در آن به نفع امنيت و منافع ملي خوداستفاده کند. آمار و شواهد حاکي از حضور موفق صنايع و تجار ايراني در اين کشور و بهره مندي از فضاي اقتصادي آن است و آغاز روابط نظامي دوکشور ولو محدود مي تواند به عنوان يکي از عوامل بازدارنده در مقابل تهديدات آمريکا در مرزهاي ايران درآيد. شاهد عمده اين استدلال اظهار نگراني اخير هيلاري کلينتون از نفوذ ايران در آمريکاي لاتين است که وي آن را نتيجه سياست غلط لزوم منزوي ساختن اين کشورها در دوره جورج بوش دانسته، گسترش نفوذ اقتصادي و سياسي ايران، روسيه و چين را مضر به منافع ملي آمريکا برآورد مي کند. لذا سياست گسترش روابط ما با چنين حوزه هايي اگرچه گاهي با هزينه هايي همراه است اما در طي سالها دستاوردهاي خود را نشان خواهد داد. جالب آنجاست که حتي در قبل از پيروزي انقلاب، ايران توجه ويژه اي به ونزوئلا، عموما درخصوص قيمت نفت داشته و اين سياست استراتژيک در دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي و سه سفر ايشان مجددا احيا شد.همچنين نفوذ ايران در قاره آفريقا نيز در همين چارچوب قابل تحليل است و کشورهاي اين قاره داراي پتانسيل هاي فراواني هستند که يقينا نبايد مورد غفلت واقع شوند. نفوذ به حوزه آفريقا نيز فرصتهاي فراواني را براي کشور ايجاد ميکند که نه تنها قابل سرزنش نيست بلکه مستلزم توجه بيش از پيش است. تنها به اشارتي مي توان بسنده کرد که انجمن سلطنتي بريتانيا) چتهام هاوس) برجسته ترين نهاد مطالعات سياست خارجي در بريتانيا، نشستي براي بررسي فرصت هاي اقتصادي در بازارهاي آفريقايي با حضور چهره هاي برجسته برگزار ميکند که کشورهايي چون آنگولا، کنيا و گامبيا از محورهاي اين نشست هستند. لذا به نظر مي رسد برخي تحليل ها به جاي تمرکز بر نقد سياست خارجي در حوزه روابط با کشورهاي قدرتمند و ضعف ديپلماسي کشور در يافتن راههاي تعامل، با پايبندي به اصول سياست خارجي نظام، و خسارات هنگفت اين ضعف، به اشتباه نقطه توفيق آن را هدف قرار داده اند که نشانه ضعف تحليل منطقي از منافع ملي کشور است. کاملا صحيح است که سياست خارجي ما در مقابله با غرب و فقدان روابط با آمريکا هر دو طرف را از فرصت هاي فراوان محروم ساخته و فشارهاي اقتصادي ناشي از انواع تحريم ها در سي سال گذشته در بخش هاي گوناگون صنعت و تجارت ايران امروز به خوبي رخ نشان مي دهد اما اين موضوع نبايد موجبات سرزنش دستگاه ديپلماسي در حوزه هاي توفيق آن باشد. تا زماني که مباني سياست خارجي ما مبتني بر ايدئولوژي انقلابي و آرماني تعريف مي شود و اجماعي در چگونگي تعامل با قدرت هاي جهاني وجود ندارد چاره اي جز سياست گذاري بر اين محور وجود نداشته، گسترش نفوذ در حوزه کشورهاي رقيب سياستي عقلاني به نظر مي رسد، چنانکه سي سال پشتيباني از گروه هاي انقلابي عراق در مقابل ديکتاتوري صدام امروز به ثمر نشسته و دستارودهاي آن را شاهديم. چه بسا اگر کسي بيست سال پيش از احتمال رياست جمهوري يک کرد در عراق و حکومت اکثريت شيعه بحثي به ميان مي آورد جز توهمي خام به نظر نمي رسيد. آفتاب يزد: با چه زباني بگويند!؟ «با چه زباني بگويند!؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي خوانيد؛آخرين سخنان انتخاباتي منتسب به يكي از فرماندهان نظامي، در رسانه‌هاي اصلاح‌طلب بيش از حد انتظار بازتاب داشت. اين در حالي است كه نه اين فرمانده، نخستين مقام نظامي بود كه به صراحت در خصوص مسائل انتخاباتي سخن مي‌گفت و نه اظهارات اخير او را مي‌توان صريح‌ترين اظهارنظر در اين خصوص دانست. پيش از اين، مقام‌هاي نام و نشان‌دار نظامي، به وفور در تخطئه اصلاح‌طلبان سخن گفته بودند و عدم تغيير رئيس جمهور فعلي را به هواداران او بشارت داده بودند. البته در اظهارات اين مقام نظامي يك ابهام وجود دارد كه مرتبط با بخشي از سخنراني دو ماه قبل خود اوست. اين فرمانده ارشد در تاريخ بيست و يكم بهمن ماه 87 اظهار داشته بود: »كسي كه نام خود را بسيجي بگذارد اما در رابطه با امر خود سازي و يا شركت در گشت‌هاي امنيتي احساس وظيفه نكند به معني آن است كه ما نمي‌توانيم او را به عنوان يك بسيجي فعال و يا حتي عادي به حساب بياوريم«. لذا اكنون مشخص نيست مقصود او از »بخش غيرنظامي بسيج« كه مي‌تواند در مباحث انتخاباتي وارد شود چيست؟ اما اگر از اين نكته بگذريم، به نظر مي‌رسد سخنان اخير او از ابعاد مختلف، نگران كننده‌تر از برخي سخنان قبلي نيست كه جديدترين نمونه آن، اواخر هفته گذشته توسط يك مقام نظامي - روحاني بيان شد. پيش از اين، مقامات سرشناس وابسته يا نزديك به نهادهاي نظامي به صورت علني از وابستگي، خيانت و غرب هراسي اصلاح‌طلبان سخن گفته و رئيس دولت نهم را الگوي بي نظير خوبي‌هاي انقلابي و مديريتي معرفي كرده بودند. حتي در روزهايي كه احتمال كانديداتوري خاتمي وجود داشت برخي مقامات نظامي، مستقيماً به تخطئه او پرداختند و رقيبش را تا عرش بالا بردند. پس به نظر مي‌رسد علاقمندي به دخالت بعضي نظاميان در سياست، يك امر اتفاقي نيست و احتمالاً برخي تقسيم‌بندي‌هاي جديد نيز تنها يك روش احتياطي است تا بعضي حاميان اين روش، با سوال مكرر در خصوص تعارض اقدامات خود با توصيه‌هاي امام (ره) مواجه نشوند. به همين جهت بهتر است اصلاح‌طلبان هم براي به كرسي نشاندن سخن، خود را به زحمت نيندازند و از زاويه‌اي ديگر به موضوع نگاه كنند. اين زاويه، ممنوعيت غيرقابل ترديدي است كه نسبت به استفاده از امكانات عمومي براي حمايت از يك كانديدا وجود دارد. به عبارت واضح‌تر، فرض شود همه مردم پذيرفتند بخشي از بسيج كه در خصوص فعاليت انتخاباتي آنها سخن گفته شده ا ست، فارغ از مسئوليت‌هاي نظامي است. اما آيا همين بخش، از امكانات عمومي كشور استفاده نمي‌كند؟ البته ممكن است كسي بگويد كه مقصود از فعاليت انتخاباتي بسيج، حمايت از كانديداي خاص نيست و لذا مي‌توان امكانات عمومي را در راستاي پيشبرد سياست‌هاي كلي كشور در اختيار بخش غيرنظامي بسيج گذاشت. اما اظهارنظرهاي صريح برخي مقامات نظامي در ماه‌هاي اخير كه شامل حمايت علني از احمدي‌نژاد و حمله شديد به همه رقباي احتمالي او بوده است، پذيرش اين ادعا را مشكل ساخته است. پس كانديداهاي اصلاح‌طلب حق دارند به شدت نگران بهره‌گيري از امكانات عمومي توسط »بسيج غيرنظامي« براي تبليغ همان ديدگاه‌هايي باشند كه در دو سال گذشته، بارها توسط برخي مقامات نظامي يا روحانيون فعال در نهادهاي نظامي بيان شده است. اين نگراني آنگاه تقويت مي‌شود كه رفتار رسانه‌ملي در تبليغ حداكثري براي رئيس جمهور فعلي و عدم انعكاس ديدگاه مخالفان او در برنامه‌هاي رسمي خبري، مورد ارزيابي قرار گيرد. خدمت رساني بي‌نظير برخي تريبون‌هاي عمومي به رئيس دولت نهم و كانديداي نه چندان پر اقبال انتخابات دهم، اظهار نظرهاي شفاف بعضي از دست‌اندركاران انتخابات در ماه‌هاي گذشته كه مفهومي جز ابراز ارادت به احمدي‌نژاد و اعلام »تبرّي« از رقباي او نداشته است نيز وقتي در كنار حُسن استفاده دولت از اختيارات و امكانات رسانه‌اي براي انتساب همه خبرهاي خوش به دولت و متهم ساختن رقباي سياسي و حتي شركاي حكومتي - همچون مجلس - به كارشكني در برابر ايده‌هاي رئيس جمهور مورد ارزيابي قرار گيرد تنها اين نتيجه را به دنبال خواهد داشت كه: عده‌اي از صاحب نفوذان در نهادها و دستگاههاي مختلف نمي‌خواهند فردي جز احمدي‌نژاد سكان دولت دهم را به دست بگيرد. سخنان و اقدامات بعضي از اين افراد، نشان مي‌دهد كه آنها اگر بتوانند، از هيچ تلاشي براي تحقق اين »خواسته« خود دريغ نخواهند كرد. عده‌اي از افراد قدرتمند، پا را فراتر نهاده و پيشاپيش بر »تحقق غيرقابل ترديد« اين »خواسته« پافشاري كرده‌اند. عده‌اي ديگر هم كه كمي دورتر هستند بي‌احتياطي كرده و گفته‌اند: »به هر قيمت بايد از پيروزي اصلاح‌طلبان جلوگيري كنيم.« البته اين گروه كه در حلقه‌هاي نخستين »اصولگرايان تصميم‌گير« حضور ندارند مقصر نيستند زيرا مقاماتي كه به صراحت از دخالت در سياست منع شده‌اند در رهنمودهاي تريبوني خود اظهار داشته‌اند: »معتدل‌هاي دوم خرداد از تندروهاي آنها خطرناك‌تر هستند«. در واقع آنچه كه در روزها و هفته‌هاي اخير بيان مي‌شود و قطعا اهميت آن از اظهارات اخير يك فرمانده عالي‌رتبه نظامي بيشتر است، همان سخني مي‌باشد كه از دوسال قبل با عبارات مختلف و توسط حاميان بانفوذ نظامي و غيرنظامي دولت نهم بيان شده است. اكنون هم به نظر مي‌رسد علت تكرار بعضي سخنان، ضعف‌گيرندگي كانديداهاي اصلاح طلب بوده است! اصولگراياني كه قرار است با پيروزي آنها، همه اهل ايمان در دنيا خوشحال شوند ظاهراً به هر زباني كه توانسته‌اند خاتمي، كروبي و موسوي را مخاطب قرار داده‌اند تا بلكه آنها را از رقابت با احمدي‌نژاد منصرف كنند و اكنون مشخص نيست اين بندگان خاص خدا، با چه زباني بايدپيام خود را منتقل كنند تا اصلاح‌طلبان، با كناره‌گيري داوطلبانه، دوستان آنطرفي را از برخي موضع‌گيري‌ها بي‌نياز كنند؛ موضع‌گيري ‌هايي كه هم براي آنطرفي‌ها حرف و حديث درست مي‌كند و هم مي‌تواند موجب نگراني عده‌اي از مردم شود. مردم سالاري: از آزادي تا نمايش دموکراسي «از آزادي تا نمايش دموکراسي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛گاهي اوقات در کشورمان شاهد بروز صحنه هايي هستيم که اگر چه برخي مسوولان، آن را مصداق بارزي از وجود دموکراسي در ايران و در راستاي سخنان دکتر محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران در گفت وگو با خبرنگاران خارجي با مضمون «آزادي در ايران تقريبا مطلق است» ارزيابي مي کنند، اما واقعيت آن است که اين صحنه ها، نه نمايشي از دموکراسي، بلکه درکي وارونه از معناي واقعي دموکراسي است. نمونه اي از اين صحنه ها را طي روزهاي گذشته در موضوع ثبت نام از کانديداهاي انتخابات رياست جمهوري شاهد بوديم. اين دوره نيز همچون  دوره هاي گذشته، صدها نفر که بعضا حتي از تحصيلا ت ديپلم نيز بهره مند  نبودند و سطح اطلا عات عمومي آنها - نه اطلا عات تخصصي سياسي و اقتصادي آنها- بسيار پايين تر از ميانگين جامعه بود، براي ثبت نام به ستاد انتخابات وزارت کشور رفتند و صحنه هايي کمديک ايجاد کردند که در دنياي مدرن امروز، تصور آن هم خنده آور است.  به عنوان مثال يکي از اين افراد که در دوره قبل انتخابات هم کانديدا شده بود گفته که با کابينه اي از جنس يوزارسيف خواهد آمد و همانطور که وقتي يوزارسيف به قدرت رسيد تمام اعضاي خانواده و فاميل و همشهري هاي خود را از کنعان به بهترين نقطه آب و هوايي شمال مصر برد،  تمام همشهري هاي خود را به مرکز ميآورد.  ديگري سوال کردن  از کيک زرد را بچه گانه مي داند; چون فکر مي کند کيک زرد، خوراکي است و مي گويد به اين سوال هاي بچه گانه جواب نمي دهد.آن يکي با افتخار مي گويد که در مسير آمدن به ستاد انتخابات کشور، با سه چهار نفر دعوا کرده و ديگري خود را نفر اول انتخابات مي داند. جالب اينجاست که برخي فعالا ن سياسي، رخداد اين صحنه ها را نشانه اي از وجود دموکراسي در ايران مي دانند که با تکيه بر آن هر فردي مي تواند کانديداي انتخابات رياست جمهوري شود. اما اين دسته از افراد، فراموش مي کنند که رد صلا حيت تمامي اين افراد قضاوتي منفي از برگزاري انتخابات در ايران در افکار عمومي جهانيان  ايجاد مي کند چرا که رسانه هاي بين المللي، کاري به مضامين سخنان اين افراد ندارند و تنها به ذکر اين نکته بسنده مي کنند که از بين صدها نفر که کانديداي انتخابات رياست جمهوري ايران شده بودند فقط چهار- پنج نفر تاييد صلا حيت شده اند و اين گونه است که نمايش دموکراسي، به يک نمايش تخيلي با بازتاب هايي متضاد از آنچه که نمايشنامه نويسان انتظار داشتند تبديل مي شود. چرا که ثبت نام  اين تعداد از افراد براي انتخابات رياست جمهوري، نه نشانه اي از دموکراسي، بلکه  نمادي از ضعف قانون است. جالب اينجاست که وقتي مجلس شوراي اسلا مي تلا ش مي کند اين قانون را تغيير دهد، با بن بست مواجه مي شود و مجمع تشخيص مصلحت نظام هم که اميد مي رفت اين نقيصه را برطرف کند هنوز نظر خود را  در اين زمينه اعلا م نکرده است. البته ضرورت اصلا ح قانون موجود تنهادرس حاصل از اين نمايش دموکراسي نيست. اغلب افرادي که براي ثبت نام در انتخابات رياست جمهوري به ستاد انتخابات وزارت کشور مراجعه مي کنند اگر چه از سطح اطلا عات پاييني برخوردارند اما حداقل از اين ميزان آگاهي برخوردارند که  فقط در صورت مراجعه به ستاد انتخابات وزارت کشور مي توانند در جمع دهها خبرنگار و فيلم بردار و عکاس صحبت کنند و حرفهايشان هم بازتاب گسترده اي - ولو از باب طنز - در رسانه ها پيدا کند. آنها جاي ديگري رانمي شناسند که در صورت مراجعه به آن ، حرفهايشان را بتوانند به گوش مردم و مسئولا ن برسانند و اين نشاني از ضعف زير ساخت هاي آزادي و دموکراسي در کشور ماست. اينگونه است که وقتي فردي مي گويد تمام اقوامش را از شهرستان به تهران ميآورد يا ديگري مي گويد قيمت طلا  و دلا ر را نصف  مي کند، با همان استدلا ل هاي نادرست، مي خواهد به مسئولا ن بفهماند که مشکل جامعه از نظر او چيست و از قضا دست روي نقاطي مي گذارد که براي بسياري از مسئولا ن، ملموس و محسوس نيست يا اگر هم هست براي رفع آن کاري نکرده اند. شايد بهتر باشد قبل از آنکه قانون انتخابات تغيير کند و اين امکان آزادانه سخن گفتن در ستاد انتخابات کشور- با همه مضراتش براي کشور- از اين کانديداهاي بالقوه انتخاباتي سلب شود، اندکي در پي فر اهم آوردن شرايطي باشيم که طي آن مردم آزادانه سخن بگويند و به جد يا طنز، آنچه در ذهن دارند به گوش مسئولا ن برسانند. آزادي، به نمايش دموکراسي با تکيه بر تعداد ثبت نام کنندگان در انتخابات رياست جمهوري نيست، بلکه به فراهم آوردن شرايطي است که مردم آزادانه تر سخن بگويند و براي سخن گفتن و نظر خود را به گوش مسئولا ن رساندن، مجبور نباشند هر چهار سال يک بار به ستاد انتخابات کشور بروند و کانديداي انتخابات رياست جمهوري شوند. قدس: طرح سازش اعراب و سراب صلح «طرح سازش اعراب و سراب صلح»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم حسن هاني زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛اجلاس فوق العاده وزراي خارجه کشورهاي عرب در قاهره آخرين راهکارهاي مربوط به سازش اعراب و رژيم صهيونيستي را بر اساس طرح صلح عربي موردبحث قرار داد.در اين اجلاس پيشنهاد اخير باراک اوباما رئيس جمهوري آمريکا براي حذف بخشي از بندهاي طرح صلح عربي مورد بر رسي قرار گرفت. اوباما در ديدار اخير خود با ملک عبدا... دوم پادشاه اردن براي پيشبرد روند سازش اعراب واسرائيل پيشنهاد کرد که حق باز گشت آوارگان فلسطيني به اراضي اشغالي حذف وتشکيل دولت مستقل فلسطيني تنها در محدوده اراضي اشغالي 1967 منحصر شود. طرح سازش اعراب در سال 2002 در جريان اجلاس سران کشورهاي عربي در بيروت توسط ملک عبدا... پادشاه فعلي عربستان ارائه شد و مورد تصويب قرار گرفت . درآن سال به دليل مشارکت اتباع عربستان در حادثه 11 سپتامبر 2001 سران کشورهاي عرب در موضع ضعف قرار داشتند و بنابراين با طرح صلح ملک عبدا... براي حل مسأله فلسطين موافقت کردند. با اينکه اين طرح با مخالفت رهبران مبارز فلسطيني مواجه شد اما در يکي از بندهاي آن حق بازگشت اختياري فلسطينيان آواره مورد توجه قرار گرفت. در طرح تعديل شده باراک اوباما اعزام نيروهاي پاسدار صلح به اراضي اشغالي 1967 و برقراري روابط آشکار ميان اعراب ورژيم صهيونيستي قبل از تشکيل دولت مستقل فلسطيني بعنوان بخشي از پيش شرطهاي آمريکا براي حل منازعات اعراب واسرائيل بشمار مي آيد. از ميان کشورهاي عضو اتحاديه عرب تنها سوريه با طرح اوباما مخالفت کرد اما ساير کشورها ي عربي بدون توجه به حق مسلم فلسطينيان آواره براي بازگشت به سر زمينهاي خود موافقت ضمني خود را با اين طرح اعلام کردند. هرچند در جريان اجلاس وزراي خارجه کشورهاي عرب در قاهره اختلاف نظرهايي پيرامون طرح رئيس جمهوري آمريکا وجود داشت اما عربستان، مصر و اردن تمايل آشکار خود را براي پذيرش اين طرح اعلام کردند. هدف اين 3 کشور اين است تا مسؤوليت شکست هر گونه طرح سازشي را متوجه نيروهاي مبارز فلسطيني سازند تا با انزواي جنبشهاي مبارز فلسطيني راه را براي بر قراري رابطه آشکار ميان اعراب ورژيم صهيونيستي هموار کنند. اگر چنين طرحي عملي شود 5 ميليون آواره فلسطيني از حق بازگشت به اراضي خود محروم خواهند شد و اسرائيل بدون دادن کوچکترين امتيازي موقعيت خود را در جهان عرب تثبيت خواهد کرد. به همين دليل سوريه اعلام کرد: بدون توجه به حق بازگشت آوارگان فلسطيني به سرزمينهاي خود و آزادي بيت المقدس با هيچ طرح صلحي موافقت نخواهد کرد.با وجود تعديل بندهايي از طرح صلح عربي توسط آمريکا، بنيامين نتانياهو نخست وزير رژ يم صهيونيستي با تشکيل دولت مستقل فلسطيني در اراضي اشغالي 1967 مخالفت کرده واين امر نشان مي دهد که صلح اعراب واسرائيل سرابي بيش نخواهد بود دنياي اقتصاد: بورس؛ دلايلي براي خوش‌بيني و دلايلي براي بدبيني «بورس؛ دلايلي براي خوش‌بيني و دلايلي براي بدبيني»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر سيداحمد ميرمطهري است كه در آن مي‌خوانيد؛ طي هفته‌هاي اخير شاهد رشد ملايم شاخص‌هاي بورس بوديم. آيا اين رشد نشانه‌هاي پايان دوران افول شاخص و رکود دادوستد در بورس طي نيمه دوم سال گذشته است، يا آنکه موقتي است و بار ديگر با روند نزولي شاخص پايان مي‌يابد؟ دلايل رشد هفته‌هاي اخير کم‌وبيش مشخص است. نزديکي به مقطع برگزاري مجامع و پرداخت سود نقدي شرکت‌ها همواره و در همه حال دوران رشد قيمت سهام شرکت‌ها بوده است. اما آيا اين رشد ادامه‌دار خواهد بود يا آن که صرفا رشدي موقتي و گذرا است که با افول شاخص و رکود دادوستد در ماه‌هاي بعدي به پايان مي‌رسد؟ چه دلايلي براي خوش‌بيني نسبت به آينده بازار داريم؟ نخستين دليل چنان که گفته شد، پايان سال مالي بسياري از شرکت‌هاي پذيرفته شده در بورس و آغاز فصل پرداخت سود نقدي است. به موازات آن، کاهش شديد قيمت‌ها در سال گذشته و جذاب شدن نسبت‌هاي کنوني قيمت به درآمد سهام عامل مهم ديگري است که سرمايه‌گذاري در بورس را جذاب مي‌سازد. کاهش نرخ بهره بانکي و محدود بودن فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري سودآور بديل نيز ديگر عواملي هستند که زمينه‌ساز رشد بازار شده‌اند. اما اين‌ها تنها عوامل خوش‌بيني نيست. کاهش روند نظامي‌گرايي در منطقه خاورميانه و سياست آمريکا در زمينه تنش‌زدايي با ايران نيز دلايلي براي آرامش نسبي بازار را در مقطع کنوني فراهم کرده است. در کنار آن، انتخابات رياست‌جمهوري و برنامه‌هاي کانديداهاي مختلف در مورد بازار سرمايه نيز مي‌تواند اميدهاي جديدي در بازار فراهم آورده باشد. اما دلايل ديگري نيز براي بدبيني نسبت به استمرار روند صعودي شاخص وجود دارد. کاهش احتمالي سودآوري شرکت‌ها در سال آتي و در اين صورت بالا بودن نسبت‌هاي کنوني قيمت به درآمد سهام، کاهش قيمت نفت و بسياري از کالاهاي پايه‌اي، تعميق رکود اقتصادي و احتمال کاهش هرچه بيش‌تر سودآوري شرکت‌ها، مشکلات نقدينگي و سرمايه در گردش در بسياري از شرکت‌هاي بورسي، اجراي احتمالي طرح هدفمندسازي يارانه‌ها و به دنبال آن افزايش شديد هزينه‌هاي جاري بسياري از شرکت‌هاي بورسي، ضعف‌هاي جدي ساختاري ـ سازماني بورس اوراق بهادار و... همه عواملي هستند که زمينه‌ساز بدبيني نسبت به روند آتي شاخص را فراهم مي‌سازند و اين هم روندي است که خروج هرچه بيشتر سهامداران حقيقي از بازار و به تبع آن پررنگ‌تر شدن نقش نهادهاي عمومي شبه‌دولتي مانند برخي شرکت‌هاي سرمايه‌گذاري، صندوق‌هاي بازنشستگي و تامين اجتماعي، کاهش درجه نقدشوندگي سهام و کاهش نسبت گردش سهام و جز آن را به دنبال خواهد داشت. شايد جدي‌ترين دليلي که براي بدبيني نسبت به روند آتي بازار سرمايه کشور وجود دارد، تبعيت منطقي بازارهاي مالي از بخش واقعي اقتصادي است. در شرايط رکود تورمي کنوني، بالطبع از سودآوري شرکت‌هاي بورسي نيز کاسته خواهد شد و کاهش سودآوري شرکت‌ها نيز افول شاخص و کاهش حجم دادوستد را به همراه خود خواهد داشت. البته، ترديدي نيست که عوامل ذكر شده، خواه از منظر خوش‌بيني به روند آتي شاخص يا در تاييد نگاه بدبينانه، ناظر بر شرايط عمومي بازار است، نه تک سهم‌هايي که مي‌تواند بسته به شرايط خاص شرکت خاص از روند عمومي بازار تبعيت نکند.در عين حال هيچ‌گاه نبايد فراموش کرد كه پتانسيل بازار سرمايه ايران دست‌يابي به ارقام بالايي از رشد شاخص‌ها و حجم معاملات است، اما در اين ميان، مهم به فعل درآوردن توان بالقوه‌اي است كه در اقتصاد ايران وجود دارد؛ پتانسيلي که در نهايت بهترين دليل براي خوش‌بيني نسبت به بازار است.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن