واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با همه ی وجود می بینمت!
خیابان حجاب – مرکز همایش های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانهمایشی به مناسبت روز جهانی عصای سفید از طرف موسسه خیریه عصای سفید مخصوص نابینایان و نیمه بینایان برگزار شد. بر روی کارت دعوتشان نوشته شده بود: 24 مهر ، روز سرودن نغمه امید برای نابینایان.موسسه ی عصای سفید ، موسسه خیره ای است که توسط محمد رضا نامنی در سال 69 تأسیس شده . دکترنامنی کسی بود که مقطع دیپلم را با نیمه بینایی گذراند و از آن پس نابینا شد. و زندگی سراسر تلاش و روحیه ی پراراده ی او هنرمندان را بر آن داشته که فیلمی از زندگی ایشان تهیه کنند.اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه نباشد ، صدای زیبای آب را هرگز نخواهیم شنید.ابتدای برنامه با قرآن و سرود ملی که توسط افراد نابینا اجرا شد ، آغاز گردید و جناب آقای سرمدی (دبیر همایش) سخنرانی کردند و گفتند :« طبق آمار ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین نابینا را دارد و البته در 10 سال اخیر رشد نابینایی کنترل شده است و این کار با آموزش خانواده و کنترل بعضی بیماری ها و به طور کلی بالا رفتن سطح آگاهی مردم انجام شده است.» بعد از صحبت های دبیر همایش، قسمتی از فیلم رنگ خدا اکران شد. که بازیگر آن « آقای محسن رمضانی» هم در جمع حضور داشتند. در آن فیلم ریاست محترم جمهور از این نوجوان تقدیر می کنند و می گویند که « خدا انسان را آفرید و لی رها نکرد . استعدادهای نامحدود به انسان داده است که در بدن او خلاصه نمی شود . خورشید در قلب شما است. » مجری برنامه خانم ژاله صادقیان بودند که گویا چند سالی است با این موسسه به صورت افتخاری همکاری می کنند .مؤسسه مرامنامه ای دارد با سه رکن: آموزش ، توان بخشی ، رفاهکلیه ی فعالیت های موسسه براساس این مرامنامه برنامه ریزی شده است. کلاس های آموزشی که آموزش خط بریل گرفته ، صنایع دستی ، آشپزی ، شاهنامه خوانی ، کمک های اولیه و... را شامل می شود.در بخش توان بخشی: افراد تحت پوشش از کمک های مددکاری و خدمات پزشکی و کمک به تحصیل و... بهره مند می شوند.
امور رفاهی نیز شامل بورسیه و کمک هزینه های تحصیلی است. از کشورهای همسایه هم افرادی برای آموزش به این مؤسسه آمده اند.در طی برنامه چندین گروه سرود و کر متشکل از نابینایان و کم بینایان اجرای برنامه کردند. هر چند آن روز، روز سرودن نغمه امید برای نابینایان بود اما غمی که در سرودهایشان پنهان شده بود ، حرف های زیادی برای گفتن داشت .قصه ی کودکانی بود که کودکی نمی کنند و نوجوانانی که در کنار بحران بلوغ ،به خاطر وضعیت خاصشان ،با چندین بحران دیگر هم دست و پنجه نرم می کنند و جوانانی که باز هم مشکلات خاص خودشان را دارند.قصه ی ترحم مردم بود در جایی که توجه شان می توانست گره ای باز کند .لا به لای اجراهای شان حرف های زیبای زیادی به گوش می رسید . جملاتی که گویی از دل بر آمده بود چون عجیب به دل می نشست : اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه نباشد ، صدای زیبای آب را هرگز نخواهیم شنید. در این همایش بعضی از هنرمندان نیز حضور داشتند که شاخص ترین آنها استاد عزت الله انتظامی و فرزندشان استاد مجید انتظامی بودند. یکی از کاربردی ترین برنامه ها آموزش تحرک و جهت یابی ویژه ی همراهان افراد نابینا بود.
همراهی نابینا آنقدرها سخت نیست. وقتی قصد کمک داریم در ابتدا باید مطمئن شویم که فرد نابینا نیاز به کمک دارد ومایل است یا خیر؟در قدم بعد نابینا باید بازوی همراه رادر دست بگیرد. بازوی او باید زاویه ی قائمه داشته باشد و نیم قدم از راهنما عقب تر باشد و با توجه به زاویه دستش توقف راهنما را متوجه می شود.نابینا نباید شانه ی کمک خود را بگیرد چون در این صورت پاهای شان به هم برخورد می کند و ممکن است به زمین بیافتند. جلو قرار گرفتن نابینا و هل دادن او نیز بدلیل عدم احاطه نابینا به محیط خطرناک است. پس از پایان همراهی ،فرد همراه باید نابینا را از محیطی که در آن است مطلع کند و در محلی امن او را ترک کند.نابینایان در نشستن روی صندلی مشکل دارند. زمانی که با همراه وارد محیط می شوند. همراه باید دست او را از بازو جدا و روی دسته صندلی قرار دهد. نابینا با دست پشت و روی صندلی را لمس کند و با ماندن دست بر روی پشت صندلی و با گرفتن دو طرف صندلی و برخورد پشت پا به پایه های صندلی روی آن بنشیند.در آخر هم مجید اخشابی به همراه گروه خود وبه صورت زنده اجرای کنسرت داشتند .اما از همه ی حرف ها و سخنرانی ها گذشته چیزی که برای من وشاید هر بیننده ی دیگری در آن همایش چشم نواز بود حضور خانواده ی افرا نابینا در کنارشان بود . به خدا گفتم فرزند معلولم را شفا بده .فرمود : نیازی نیست.روحش سالم وجسمش موقت است.یکی از قشنگ ترین صحنه ها دیدن کودکانی بود که به پدر یا مادر نابینای خود با احساس مسئولیت زباد کمک می کردند. یا گروه های دوستی از افراد نابینا که کنار هم نشسته ،صحبت می کردند ومی خندیدند. شادی جمع دوستانه شان باعث می شد برای لحظاتی بیننده فراموش کند آنها یکدیگر را نمی بینند. گاهی موقع عبور دست یکدیگر را می گرفتند وچند لحظه یکبار می ایستادند ، همدیگر را صدا می کردند تا مطوئن شوند کسی از گروه عقب نمانده . احساس می کردی دوستی شان نیز با دوستی ما به اطلاح بینا ها متفاوت است .پلا کا ردها یی با جملات زیبا وامید بخش بر روی دیوار ها نصب شده بود :راهم را هموار کن ، آن گا ه همه چیز را خواهم دید و تو را نیز . برای ما تصور اینکه چشم هایمان را ببندیم وآنوقت به تلویزیون گوش دهیم و یا بدون آن که چیزی ببینیم در یک مهمانی شرکت کنیم بسیار سخت است ، یا عبور از خیابان ها ی شلوغ تهران ، پیاده روها ی ناهموار ، استفاده از وسایل نقلیه ی عمومی بدون دیدن اطراف غیر ممکن به نظر می رسد ولی واقعیت این است که در اطراف ما ،هرروز تعداد زیادی از عزیزان روشن دل هستند که پابه پا ی ما تلاش می کنند و حتی در امتحاناتی چون کنکور رقیب ما می شوند و اگر یکروز یا حتی یک ساعت چشم هایمان را ببندیم ، ارزش تلاش هایشان برایمان چند برابر می شود . آن ها از دیدن خیلی از قشنگی ها محروم شده اند اما یاد گرفته اند با دست ها وگوش ها ودلشان ببینند . در یک کلام از شرایط موجود و نعمت هایی که از آن بهره مندند کمال استفاده را می کنند که اگر ما همین درس را از زندگی آنان بگیریم ، آنوقت خیلی از مشکلات وموانع در پیش چشم مان رنگ می بازد و امید وارتر قدم بر می داریم .راهم را هموار کن ، آن گا ه همه چیز را خواهم دید و تو را نیز .قدر نعمت سلامتی مان را می دانیم و همچون اعضای هیئت مدیره ی این موسسه که همگی بینا بودند ، به شکرانه ی نعمت سلامتی ، سعی می کنیم تا قدمی برای هم نوعانمان بر داریم . کاری از گروه خانواده وزندگی سایت تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 418]