واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: وصيت نامه
طنز وصيت نامه سعيد نوري يادتان باشد اگر مُردم عزاداري کنيد بر سر و صورت بکوبيد و خودآزاري کنيد آبروها برده ايد از من در ايّامِ حيات لااقل حالا که مُردم آبروداري کنيد ميکنم تقديم تان متنِ وصيّت نامه را تا پس از اجراش احساسِ سبُک باري کنيد: اوّل اين که در شبِ هفت و چهل، هنگامِ شام بايد از آوردنِ اولاد خودداري کنيد شامِ ختمِ دوستانم هيچ تعريفي نداشت ران و سينة مرغِ ما را خوب سوخاري کنيد شامِ ختمِ دوستانم هيچ تعريفي نداشت ران و سينة مرغِ ما را خوب سوخاري کنيد واي اگر گردو نباشد لاي خرماهاي من فکرِ خرما و خطيب و مسجد و قاري کنيد ثانياً مشکي بپوشيد و چهل شب ريش را تا به زانو هم اگر آمد پرستاري کنيد از وصالِ تيغ و صورت ما معذّب ميشويم فوقِ فوقش ريش را يک ذرّه ستّاري کنيد ثالثاً حجّ و نماز و روزة سي سال را بايد از شيخي براي من خريداري کنيد رابعاً يک عدّه بازاري طلب کارِ منند بايد از بازاريان اعلامِ بيزاري کنيد البته اوّل بپردازيد اقساطِ مرا بعد از آن اعلامِ بيزاري ز بازاري کنيد خامساً از شعرهاي من کسي حظّي نبُرد مردمِ کج ذوق را در فهمِ آن ياري کنيد يک دگر را از چه رو جِر ميدهيد؟ اي دوستان! بر سرِ نعشم نبايد نابهنجاري کنيد من به کلّ مردمِ ايران تعلّق داشتم پس برايم چاله اي مرغوب حفّاري کنيد بوي گندِ لاشه ام پيچيد در گوشِ فلک شاعرم، برگِ چغندر نيستم، کاري کنيد شستشوي مُرده آن هم پيشِ چشمِ ديگران؟ واي اگر با نعشِ من اين گونه رفتاري کنيد شيخ فضل الله نوري را به دار آويختيد لااقل از نوريِ شاعر هواداري کنيد من نميخواهم خياباني به نامِ من کنيد نامِ ما را روي سنگِ قبر حجّاري کنيد اعتمادِ کاملي دارم به زن، امّا شما نشنوم با همسرم يک لحظه غم خواري کنيد از فشارِ قبر ميترسم سپيديِ کفن زرد گردد، رنگِ آن را کاش زنگاري کنيد مثل سگ ميترسم از کنکورِ تشريحيِ مرگ اي نکير و منکرِ شب کار! عيّاري کنيد مرگ در راه است، اي دختر پسرهاي جوان! قبلِ هرگونه تماسي صيغه اي جاري کنيد با زبانِ خون چکانِ داس عزرائيل گفت: روح را بايد براي مرگ پرواري کنيد عرض مان را درز ميگيريم با اين توصيه: ملّتِ در صحنه! استکبارآزاري کنيد. منبع : مجله شعر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]