واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من آدم مغروريام و نقشام نه!
گفتگو با مهراوه شريفينيا بازيگر سريال «روز حسرت»چهره آرامي دارد. اين آرامش را در بازيهايش هم ميبينيم. اولين بار بازيگري را در فيلم دزد عروسكها تجربه كرد اما خيلي درگير دنياي هنر نيست آن هم از نوع سينما و تلويزيون. تجربه همكاري با سيروس مقدم را با بازي در تله فيلم كابوس كسب كرد و همين مساله باعث شد مقدم به توانايي و قدرت او در بازيهاي خاص پي ببرد و نقش فريده روز حسرت را به او واگذار كند. ميگويد: فريده دختر منفياي نيست بلكه بيشتر نياز به حس ترحم مخاطب دارد. مهراوه شريفينيا فريده را دوست دارد، اگر چه خيلي به شخصيت واقعياش نزديك نيست. شايد كمتر كسي باشد كه او را نشناسد، مهراوه فرزند دو هنرمند محمدرضا شريفينيا و آزيتا حاجيان با كوله باري از تجربيات خانوادگي است و اين تجربيات به او آموخت كه چگونه از پس نقشهاي متفاوت به راحتي برآيد. فريده در روز حسرت تجربه و امتحان ديگري در كارنامه هنري او است. مهراوه شريفينيا چطور به روز حسرت رسيد؟ از طرف افشين سنگ چاپ، دستيار كارگردان براي بازي در اين كار دعوت شدم و چون دوست داشتم با سيروس مقدم كار كنم، پذيرفتم. وقتي براي نقش فريده انتخاب شدي چند قسمت از متن آماده بود؟ فقط 3 قسمت متن آماده بود. اما مقدم اصرار داشت حتما من اين نقش را بازي كنم و ميگفت اين نقش مال تو است. از اولين تصوري كه نسبت به فريده داشتي، بگو. اول فريده اينگونه نبود اما بعد تغيير كرد و تبديل به دختري عاشق و جسوري شد و سپس در قصه شخصيت او تغيير كرد. تنها نقطه سياهش اعتياد اوست. وقتي متنها به مرور به دستم رسيد، به نكات تازهاي درباره فريده رسيدم. فريده زن دوم مسعود است. با اين قضيه چطور كنار آمدي؟ پذيرفتن اين مساله خيلي برايم سخت بود و به همين دليل خيلي با احتياط اين نقش را پذيرفتم. با توجه به اين كه متنها به روز به دستت ميرسند، چطور خودت را آماده ميكني؟ طبيعتا كار با اين شرايط بسيار سخت است، اما خدا را شكر سيروس مقدم و عليرضا افخمي (نويسنده) خيلي با من همراه هستند. بعضي وقتها ديوانهشان ميكردم از بس كه سوال ميپرسيدم. آنها هم به نظر من احترام ميگذاشتند و هم نظر خودشان را براي من روشن ميكردند. ضمن اين كه مجبورم بخشهاي زيادي را در ذهن خودم بسازم. چطوري؟ به اين شكل كه هم ذهن خودم را تلطيف كردم و هم به متن نزديك شدم. ميدانم كه براي انتخاب نقشهايت وسواس زيادي داري. براي انتخاب نقش فريده اين وسواس چقدر با تو همراه بود؟ خيلي زياد. فريده بسيار نقش خاصي است. حتي بهتر است بگويم باكس ماه رمضان، باكس خاصي است. هر كاري را حق نداريم در اين ايام روي آنتن بفرستيم. چون كارها به هر حال ديده ميشوند. من فريده را قبول كردم، چون به سيروس مقدم به عنوان كارگردان اعتماد داشتم.
از طرفي سريال اغماء را كه سال گذشته از اين كارگردان پخش ميشد، دوست داشتم. ضمن اين كه تجربه همكاري با ايشان سرتله فيلم كابوس، تجربه دلپذيري برايم بود و بازخوردهاي خوبي داشت. ميدانستم اين كار پرمخاطب خواهد بود. يك بازيگر بايد آنقدر هوشمند باشد كه كار خوب را از بد تشخيص دهد، حالا فرق نميكند سريال باشد يا حتي تله فيلم. بازي در روز حسرت برايم يك فرصت خوب بود. با همه حساسيتهايي كه دارم، به نظرم انتخاب فريده، انتخاب خوبي است، اگر چه نقش سختي است. نقش را به خودت نزديك ميكني يا با آن زندگي ميكني؟ من عادت ندارم خودم را به نقش نزديك كنم. عادت دارم درست آن را بفهمم. اين كه گذشتهاش چگونه بوده يا اين كه به لحاظ شخصيتي چگونه آدمي است. گذشته فريده را چطور ديدي؟ به نظرم فريده در نهايت قرباني است. فريده اصلا خانوادهاي ندارد مادري داشته كه آن هم فوت كرده است. او تنها بزرگ شده و در عين حال تلاش كرده كه دختر خوبي هم باشد. به نظرت واقعا فريده آدم خوبي است؟ اشكال فريده تنها اعتياد و زن دوم بودنش است وگرنه سراسر زندگي او پر از رنج است. پيشنهادهاي مختلفي به سوي او هجوم ميآورد، ولي تلاش ميكند سالم بماند. كسي نيست كه از او دفاع كند. يك دنيا سكون در وجودش هست. فريده دلش مثل همه خانواده ميخواهد. دلش خيلي چيزها ميخواهد كه نداشته است. او پر از آرزوهاي سركوب شده است. فريده شخصيت آرام و منطقياي هم ندارد؟ خير، ندارد. چون اصولا دختر نرمالي نيست و از طرفيبشدت زود رنج و عصبي است. سختترين سكانسي كه بازي كردي؟ چهره آرامي دارد. اين آرامش را در بازيهايش هم ميبينيم. اولين بار بازيگري را در فيلم دزد عروسكها تجربه كرد اما خيلي درگير دنياي هنر نيست آن هم از نوع سينما و تلويزيون.سكانس كافيشاپ. چون خودم به شخصه آدم مغروري هستم و رفتارهاي فريده را در آن سكانس دوست نداشتم. اما براي بازي در آن سكانس مجبور بودم رفتارهاي فريده را باور كنم. فريده در آن سكانس از التماسهايش اصلا ناراحت نميشد و اتفاقا مواردي هم بود كه به هدفش ميرسد و به خاطر علاقهاي كه به مسعود داشت، نسبت به او كوتاه ميآمد. به هر حال بازي در اين سكانس بسيار برايم دشوار بود. به ندرت انتظار كشيدنهاي فريده انتظارهاي منطقياي است؟ بله. چون او كسي را به جز مسعود ندارد و تنها راه خوشبختشدنش را زندگي با مسعود ميداند. او حتي با زن مسعود (معصومه) همكلام ميشود تا از تنهايياش بگويد. فريده چيز زيادي از زندگي نميخواهد و چون مسعود را دوست دارد و نميخواهد او را از دست بدهد، اين انتظار كشيدنها را تحمل ميكند. اما مسعود تنهايي او را پر نكرده است و اصلا عشقي از طرف مسعود نسبت به فريده ديده نميشود؟ تنها در قسمت اول رابطه سطحياي از اين دو نفر ديديم. آنها با هم نيستند؛ ولي از هم خوششان ميآيد. ضمن اين كه 2 سال اول زندگيشان اين طور نبوده است. رابطه بهتري با هم داشتند و حضور دائم مسعود براي فريده دلچسب بوده است براي همين هم نميتواند اين شرايط را تحمل كند. مخصوصا اين كه زن رسمي مسعود هم هست و حق دارد، ولي مسعود از او خسته شده است. كارهاي سيروس مقدم، به گونهاي است كه پر از استرس و به قول خود ايشان پر از تعليق است. اين مساله را چقدر زماني كه مقابل دوربين هستي احساس كردي؟ من اين تعليقها و استرسها را دوست دارم و لذت ميبرم. بخصوص اغماء را به خاطر همين مسائل بشدت پسنديدم. به نظرم مقدم از اين جهت بسيار خوب بلد است كه با احساسات مخاطب بازي كند. به هر حال اين ويژگيها را دوست دارم و با آنها براحتي كنار آمدم. چون معنايي براي آن وجود دارد. فريده در عين حالي كه بسيار منفي به نظر مي رسد؛ اما آرامش خاصي دارد. قبول داري؟ بله، چون اصلا قرار بود فريده ترحم مخاطب را به سمت خود جذب كند. در ابتداي مصاحبه به اين نكته اشاره كردي كه با احتياط به سمت فريده آمدي، چون زن دوم بود. اين احتياط براي چه بود؟ ترس يا ...؟ ببينيد من از آن بازيگراني نيستم كه عاشق تفاوت در نقشها هستند. دوست دارم مردم من را دعا كنند و يا حداقل سرسفره افطارشان نفرينم نكنند. بخصوص اين كه من زندگي يك زن معلول را از او گرفتم. از طرفي، خودم مخالف سرسخت اين قضيه هستم و حالا بايد خودم آن نقش را بازي ميكردم. مثل اين ميماند كه تو عاشق امام حسينع هستي، ولي مجبوري نقش يزيد را بازي كني. در اين مورد بسيار با مادرم (آزيتا حاجيان) صحبت كردم و آنقدر سوال كردم تا اين كه رسيدم به اين كه فريده براي مسعود ميميرد و عاشق سرسخت او است.
ميخواستم مخاطب فريده را هم درك كند نميخواستم او يك فرشته بود يا شيطان اغماء باشم. قصه فريده اصلا شبيه اينها نيست. تمام تلاشم را كردم كه مخاطب به فريده حق بدهد. چند سالي است در سريالهاي مختلف حضور زن دوم را ميبينيم. در اين مورد چه نظري داري؟ من بسيار با اين موضوع مخالف هستم و يكي از بحثهاي اختلاف من با اين گروه هم همين بود. نبايد اين مساله ترويج شود. اين وسط چقدر به مسعود حق ميدهي؟ مسعود شرايط استثنايي دارد. او در يك خانواده مذهبي بزرگ شده. حتي فريده را عقد دائم ميكند و نه صيغه. چون هوس باز نيست. او نيازهاي مختلفي داشته كه همه آنها سركوب شده است. به عنوان يك زن مسعود را محكوم ميكنم، اما منهاي اين نگاه به او حق ميدهم. به دليل شرايطي كه معصومه دارد، به نظرم مسعود ميتوانست رو راست اين مساله را با خانوادهاش در ميان بگذارد؛ اما به هر علت كوتاهي كرده است. شايد به دليل حيايي كه داشته نگفته است. به هر حال زندگي در آن شرايط براي يك مرد بسيار سخت است. ماوراء در اين سريال بيشتر سهم چه كسي بوده است؟ نرجس. او خواب زده ميشود و از اين طريق با عالم برزخ ارتباط برقرار ميكند و بقيه شخصيتهاي اين قصه زندگي واقعي دارند و كارهاي واقعي ميكنند. راستي منظور از نقاب فريده در سكانس تصادف چه بود؟ فريده به نوعي كابوس مسعود است. و اين احساسمسعود درسرد شدن او نسبت به فريده دخيل است. او فريده را مقصر واقعي ميداند و فكر ميكند او باعث شده معصومه به اين روز بيفتد. در واقع فريده گناه مسعود است و مثل يك غول در كابوس او وجود دارد. پس چرا او را رها نميكند؟ چون هم او را دوست دارد و هم به او نياز دارد. علاقه او را در فلاشبكهايي كه در قسمتهاي آينده وجود دارد، خواهيد ديد. بازي در سريال مناسبتي آن هم در اين ايام خاص و براي اولين بار چطور تجربهاي بود؟ برايم خيلي جالب بود. آدم خيلي منتظر بازخوردهاي مخاطبان نميماند و از طرفي سرعت كار بسيار بالاست و وقت بازيگر خيلي تلف نميشود. من از آن بازيگراني نيستم كه عاشق تفاوت در نقشها هستند. دوست دارم مردم من را دعا كنند و يا حداقل سرسفره افطارشان نفرينم نكنند. بخصوص اين كه من زندگي يك زن معلول را از او گرفتم. از طرفي، خودم مخالف سرسخت اين قضيه هستم و حالا بايد خودم آن نقش را بازي ميكردم.بارزترين ويژگي كارگرداني سيروس مقدم از نگاه تو چيست؟ او بشدت رفتار با مخاطب را ميشناسد و براي همين هم بيشتر كارهايش پرمخاطباند. مقدم خيلي خوب ميتواند با مخاطبش بازي كند. ضمن اين كه بسيار انرژي مثبتي به گروهش ميبخشد و كارگردان صبوري است. فريده... دلم برايش ميسوزد و دوستش دارم و در خيلي جاها هم تحسينش ميكنم. فريده دنياي عجيبي را به من نشان داد كه حتي تصور نميكردم وجود دارد. با اين كه خيلي از من دور است، اما دوستش دارم. مسعود... يك پسر بچه كوچك كه تكليفش روشن نيست. و در زندگي شهامت ندارد و بسيار هم خام است. راستي مامان و بابا بازيات را ديدهاند؟ مامان كه ارمنستان هستند و نميتوانند ببينند بابا هم تازه قسمت چهارم را ديدند و نظر خاصي نداشتند. براي در آمدن نقش فريده فشار عصبي زيادي را تحمل كردي. درست است؟ بله، بشدت. اما من كه مخاطب او را باور كند و همراهش شود، يعني اين كه من موفق شدهام. خودت روز حسرتي داشتهاي؟ خيلي زياد اما اي كاش روز حسرت همه ما در همين دنيا باشد. چرا؟ چون باعث ميشود برگردي به عقب نگاه كني و رفتارهاي خودت را اصلاح و اشتباههايت را جبران كني. ما آدمها در زندگي سهلانگاريهاي زيادي ميكنيم و گاهي اشتباههاي كوچكمان به حسرتهاي بزرگ تبديل ميشوند. منبع : جام جم مطالب مرتبط :گزارش تصويري سريال روز حسرت گفتوگو با افسانه بايگان «نرجس» دانلود تيتراژ سريال روز حسرت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 494]