واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: با «...» فوتبالیست مشهور تماس می گیرد و از او طلب کمک می کند: برخورد آقای «...» با من آنچنان زننده و بد بود که تا دو هفته از زنده ماندن و زندگی کردن ناامید شدم. او با لحنی طلبکارانه به من گفت:« من از شما بدترم. وضعیت مالی من از شما داغان تر است. مگر شما رئیس جمهور ندارید؟ بروید پیش رئیس جمهور».
به گزارش جوان آنلاین، تا زمانی که خانواده اش توان پرداخت هزینه های سرسام آور بیمارستانی و درمانی او را دارند دست نیازش به سوی هیچ کس دراز نمی شود. 14 سال پیش- دو ماه و 16 روز پس از پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری- طی یک سانحه خانگی، صورت و دست هایش در آتش می سوزد. آن زمان 22 ساله بوده. شب قبلش یک خواب می بیند و فردا صبح با نگرانی هر چه تمام به مادرش می گوید:«خوابی که دیده ام به من این حس را منتقل می کند که قرار است از این به بعد در اتاقم زندانی شوم». بعدازظهر همین روز، جوانی و طراوت صورت و دست هایش قربانی بیرحمی شعله های آتش می شود.
خانواده اش همه دارایی خود را برای انجام بیش از 20 مرحله عمل جراحی دخترشان به حراج می گذارند. حراج اموال ادامه پیدا می کند تا جایی که صاحبخانه اسباب و اثاثیه ناچیز آن ها را به خیابان می اندازد و مدتی است پدر و مادر پیر این دختر در پارک زندگی می کنند! خود او هم که مجرد است به همراه دو خواهر دیگرش در یکی از خوابگاه های بهزیستی زندگی می کند. او پیش از آن که به دفتر روزنامه بیاید و از هموطنانش بخواهد او را در تأمین هزینه درمانش یاری کنند با دکتر باقری لنکرانی و دکتر دستجردی وزرای پیشین و کنونی بهداشت و درمان دیدار کرده است. باقری لنکرانی پرونده اش را به شورای پزشکی واگذار می کند. پزشک معتمد شورا به این دختر می گوید:« بیشتر از این در توان ما نیست و امکانات کافی برای عمل جراحی شما در ایران نداریم». جای سئوال است که چرا نظام درمانی ما امکانات کافی و لازم را برای درمان و انجام اعمال جراحی در اختیار ندارد؟ چرا این امکانات ضروری تا به امروز فراهم نشده؟چندی بعد، دکتر بیژن خراسانی رئیس شورای عالی پزشکی وزارت بهداشت طی مکاتبه ای با پروفسور «یوهانس فرانتس هوئینگ» رئیس یک کلینیک جراحی پلاستیک در آلمان موفق به جلب پذیرش عمل می شود. در پاسخ دکتر هوئینگ آمده است:« نامبرده باید حداقل به مدت 10 شبانه روز در این بیمارستان بستری باشد. در مجموع، هزینه های درمان ایشان مبلغی بین 15 هزار تا 20 هزار دلار است». این دختر هموطن که یک دانشجوی فعال و موفق است برای انجام این عمل جراحی به مبلغی نزدیک به 28 میلیون تومان نیاز دارد. با آقای «...» یکی از مدیران ارشد فوتبال کشور تماس می گیرد تا شاید مشکلش برطرف شود. «...» اینگونه به او پاسخ می دهد:«اگر من به اعضای تیم بگویم به شما کمک کنند آن ها خیال می کنند من با شما تبانی کرده ام تا از آن ها اخاذی کنم»! از تلاش ناامید نمی شود و با فدراسیون کشتی هم تماس می گیرد اما آن ها هم به او جواب رد می دهند. در حالی که روبرویم نشسته و اشک می ریزد از او می پرسم:«شب های قدر چه طور بود؟»، می گوید:« در شب های قدر اصلا برای خودم دعا نکردم چون... ولی برای همه بیماران و افرادی که مشکلات مالی دارند دعا کردم».می پرسم:«هر چند ناامیدی بزرگترین گناه است اما آخرین باری که ناامید شدی، کی بود؟»، بغضش می ترکد:«همین ده دقیقه پیش، نزدیک دفتر روزنامه.» می پرسم چطور؟ جواب می دهد:« پسر جوانی را دیدم که صورت و دست هایش به طرز فجیعی سوخته بود و داشت گدایی می کرد. مرا که دید دستش را عقب کشید؛ مطمئنم با من احساس همدردی کرد. نزدیک رفتم و به حرفش کشیدم. اهل کرمانشاه بود و 18 سال داشت. 8 سال پیش دچار سوختگی می شود و مدتی است به تکدی گری افتاده. با دیدن این پسر تمام وجودم تسلیم ناامیدی شد... آیا من هم یکی از همین روزها باید لباس گدایی به تن کنم؟».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 604]