تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831233490




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نوخسروانی هایکوی ایرانی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نوخسروانی ، هایکوی ایرانی
نقاشی آبرنگ
 گفتاری در باب قالب شعری نو خسروانیعلی عباس نژادنوخسروانی یک قالب شعری ست، سه مصراعی و خاصّ زبان فارسی. اگرچه ریشه در گذشتة بسیار دور ادبیات ایران دارد، اما برای مخاطب شعرخوان امروز ناآشناست. این ناآشنایی به مخاطبان محدود نمی‌شود و این گونة شعری برای بسیاری شاعران نیز ناشناخته یا به عبارت بهتر فراموش شده است. اگر بخواهیم در مورد پیشینه و سابقة تاریخی خسروانی مطالعه کنیم، باید به آثار زنده یاد اخوان ثالث مثل «دوزخ اما سرد»، «بدعت‌ها و بدایع نیمایوشیج» و نیز «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» و همچنین مجموعة «خسروانی» سرودة یارتا یاران (نشر ویدا، زمستان 83) رجوع کنیم. البته یادداشت‌های شادروان اخوان ثالث به پیوست در انتهای مجموعة یاد‌شده آمده است. یارتا یاران در این مجموعه بیشتر سعی داشته است خسروانی را همان گونه که در دوران باستان بوده بازآفرینی کند و سرودن در قالبی نوآفریده که اخوان آن را پیشنهاد داد، به هیچ روی منظور نظر او نیست.  به گمان من، این که خسروانی در قرون اولیة شعر فارسی پس از اسلام به فراموشی سپرده شد، دو علت داشت. نخست این که با اقبال حاکمان و جامعة فرهنگی به مدح و داستان پردازی، و در نتیجه روی آوردن شاعران به قالب‌هایی مثل مثنوی و قصیده، عرصه بر قالب‌های شعری کوتاه به نسبت گذشته تنگ شد. دیگر این که در همین مجال اندک هم، وجود قالب‌های رباعی و دوبیتی که از الگوی تعداد مصراع زوج پیروی می‌کنند و نیاز ادبیات به سامان دهی قوانین شعری در آن دوران خصوصاً پس از تغییرات در ساختار وزن شعر و تکامل قافیه، جایی برای یک قالب متفاوت باقی نگذاشت. بنابراین کسی سعی در تطبیق خسروانی با قوانین عروض جدید نکرد و این قالب از سیر تکامل موسیقی، اندیشه، مضمون و... باز ماند و به فراموشی سپرده شد. نوخسروانی که گونة امروزی این قالب کهن شعر فارسی ست، با اخوان شروع شد. او بر اساس آن چه از خسروانی‌های کهن به ما رسیده است، کمتر از ده نوخسروانی سرود. به گمان من عادت ذهنی شاعران و منتقدان به قالب‌هایی با تعداد مصراع‌های زوج و وجود قالب‌هایی مثل رباعی و دوبیتی مانع از آن شد که نگاه جدّی آن‌ها متوجّه این گونة شعری شود. به این ترتیب بعد از آن که اخوان غبار نسیان تاریخی را از خسروانی زدود، دوباره به فراموشی سپرده شد. هرچند اگر منصفانه نگاه كنیم نوخسروانی‌های اخوان دریچة تازه ای هم بر شعر معاصر فارسی نگشود.  سؤالی که مطرح می‌شود این است که چه نیازی ما را به سمت این قالب می‌کشد و آیا طرح دوبارة این قالب برای ادبیات فارسی ارزشی دارد یا تنها نوعی تفنن شاعرانة زودگذر است؟نوخسروانی یک قالب مستقل است؛ بدون محدودیت وزنی و نیازی نیست مثل رباعی بر وزنی خاص سروده شود. استقلال آن نیز به این معناست که بر خلاف نظر سطحی و شتابزده ای که ممکن است در بدو امر به ذهن خطور کند، نمی‌توان هر رباعی یا دو بیتی را که یک مصراع ندارد نوخسروانی دانست. پس روش سرودن نوخسروانی این نیست که دو بیت بنویسیم و مصراع ضعیف را از آن حذف کنیم و در نهایت نام نوخسروانی بر آن بگذاریم. وزن نوخسروانی وزنی عروضی ست و به شیوة ادبیات کلاسیک، تساوی تعداد و شکل هجاهای مصراع‌ها ضروری ست. بعد از وزن، نوبت به قافیه می‌رسد. رعایت قافیة مصراع اول و سوم نوخسروانی اجباری و در مصراع دوم اختیاری است. این تمام چیزی ست که چارچوب صورت نوخسروانی را مشخص می‌کند. مسألة مهم دیگر چگونگی کاربرد کلمات در ساختار نوخسروانی ست. معمولاً در شعر، با کلمات عینی، تصاویری آشنا و حسی می‌سازیم و آن را محمل تفکر و اندیشة خود قرار می‌دهیم. به این ترتیب در حالت معمول و متداول به این صورت پیش می‌رویم:کلمات عینی- تصاویر حسی و ملموس - اندیشهاما این رابطه که عموماً در شعر به کار گرفته می‌شود و البته قابل نقض نیز هست و شاعر الزامی به رعایت آن ندارد در نوخسروانی ناکارآمد است. با در نظر گرفتن محدودیت زمان این قالب در بیان موضوع، رابطة پیشین به این صورت تغییر می‌کند:کلمات عینی - تصاویر انتزاعی و ذهنیو حاصل این تصاویر ذهنی اشارة مستقیم به یک اندیشه نیست. منظور من این نیست که اندیشه از قالب نوخسروانی حذف می‌شود، بل که اندیشه و تصاویر عینی در هم ادغام می‌شوند، نتیجه این خواهد بود که شعر، مثل یک پازل ناتمام، برای پیش بینی تصویر موردنظر، به خواننده اختیار بیشتری می‌دهد تا خود با قدرت خلاقیتش، تصویری نو بر پایة اندیشة شاعر بیافریند. بنابراین گسترة تأویل پذیری در نوخسروانی بسیار وسیع است؛ چرا که نوخسروانی تنها یک تلنگر فکری ست و حرکت در مسیر اندیشیدن و خیال پردازی را بر عهدة خواننده می‌گذارد. این ویژگی یکی از وجوه تمایز بنیادی نوخسروانی با سایر قالب‌های شعر فارسی ست. بنا بر آن چه گفته شد، نوخسروانی می‌تواند یکی از مناسب ترین ابزارهای ادبی برای انتقال هنری و آزادانة اندیشه باشد. چراکه ساختار این قالب شعری، بیش از هرچیز با تفکر آمیخته است. در نوخسروانی، اندیشه آن چیزی نیست که شعر بر آن دلالت می‌کند، بلکه عین شعر است. البته به گمان من، بزرگان شعر فارسی چون حافظ و خیام سعی در اجرای همین ایده داشته اند، اما خمیرمایة قالب‌های شعر فارسی به استثنای رباعی این نیست. به نظر من علت اصلی موفقیت خیام و شکایت مولوی از محدودیت‌های زبان و وزن را نیز در همین مسأله باید جست وجو کرد. در ادبیات کلاسیک شعر مجموعه ای از نشانه‌هاست که به معنا اشاره می‌کنند، اما نوخسروانی موفق، نوخسروانیی ست که نشانه‌هایش خود عین معنا باشند. مسألة دیگر مسألة زمان در نوخسروانی ست. از آن جا که اندیشة اصیل، مفهومی محدود به زمان نیست، نوخسروانی نباید در بند زمان باشد. در زبان، آن چه که زمان را می‌رساند فعل است. شاعر نوخسروانی سرا، در استفاده از افعال باید وسواس خاصی داشته باشد و به نظر من تا جایی که ممکن است نباید از افعال گذشته و آینده استفاده کند؛ تنها مجاز به استفاده از افعال اسنادی و گاهی افعال مضارع، آن هم در حد بسیار بسیار محدود و با نگاه کاملاً سخت گیرانه نسبت به فعل. به این ترتیب اندیشه از قید زمان رها می‌شود و نوخسروانی تبدیل به شعری می‌شود اندیشه محور و بی زمان. البته به کار گرفتن فعل، به این معنی نیست که یک نوخسروانی ناموفق است، بل که فعل باید طوری به کار رود که تحت تأثیر فضای اثر معنای گذر زمان در مقابل اندیشة اثر و قدرت تصویر رنگ ببازد. دو ویژگی دیگر این قالب، در کنار آن چه گفته شد، نوخسروانی را به یکی از مناسب ترین قالب‌های شعری برای ادبیات معاصر تبدیل می‌کنند. یکی از این دو ویژگی کوتاهی این قالب است که می‌تواند برای مخاطب امروز دلپذیر باشد، مخاطبی که در زندگی پرهیاهو فرصتی اندک برای ادبیات دارد و باید در نخستین برخورد با تعلیق و ضربه ای فکری مواجه شود. این تعلیق هم با توجه به بنای این قالب بر اساس تصویر انتزاعی، از مختصات ذاتی نوخسروانی ست. ویژگی دیگر، خروج از هنجار است که می‌تواند مطلوب طبع مخاطب تنوع طلب باشد. نوخسروانی با آن که از قالب‌های شعر کلاسیک به حساب می‌آید، اما در عمل قالبی ست در میانة شعر نیمایی، کلاسیک و سپید. این تعادل خوشایند از وجوه امتیاز نوخسروانی ست. سه گاهیبا گسترش نوخسروانی، قالبی پدید می‌آید که نگارنده آن را سه گاهی می‌نامد. در روشن ترین بیان، سه گاهی، نوخسروانیی ست که به جای سه مصراع، از سه نوخسروانی شکل می‌گیرد. این تغییر تنها یک دگرگونی ظاهری نیست، این افزایش حجم لغات باید موجب افزایش ژرفای نگاه شود، و نوعی روایت متفاوت از روایت آشنا مطابق ساختار شعر تا امروز ایجاد کند، در غیر این صورت آن چه ارائه می‌شود هیچ امتیازی نخواهد داشت تا به عنوان یک قالب شعری تازه مورد توجه قرار گیرد. روایت در سه گاهی، از چارچوب آشنا خارج می‌شود، چون بر پایة نوخسروانی شکل گرفته و این تفاوت در ذات نوخسروانی ست. روایت نوخسروانی از عمق لحظه است، و روایت سه گاهی در حقیقت پردازش معنا و مفهوم یک لحظه است از سه زاویة دید؛ سه زاویة دید متفاوت اما مرتبط. از آن جا که در نوخسروانی زمان رنگ می‌بازد، در روایت سه گاهی هم حرکت در بعد زمان معنای خود را از دست می‌دهد و این، اصل تفاوت سه گاهی است. مثلاً شما در چهارپاره‌ها یا مثنوی‌های موفق، روایتی در چارچوب زمان را می‌خوانید، اما در سه گاهی این مطلوب نیست. نوخسروانی و در پی آن سه گاهی قصد ندارد مخاطب را به دنبال خود بکشاند، و برای رسیدن به معنایی او را همراه خود ببرد. در این دو قالب هدف این است که یک لحظة کوتاه دریچه ای را مثل دیافراگم دوربین عکاسی در برابر چشم مخاطب بگشاید و در ذهن او برقی بزند، و حال این که مخاطب در مقابل این تماشای لحظه ای چه خیال پردازی و اندیشه پردازیی کند با خود اوست. بر این اساس سه گاهی، سه لحظه یا سه دریچه است بر یک تصویر و در نتیجه سه پارة شعر که ممکن است از بعد کلمات به هم پیوسته و مرتبط به نظر آیند و یا حتی به نظر مشابه نباشند. تنها نکتة مهم این است که بر یک شهود و بر یک کشف استوار باشند. به گمان من، سه گاهی می‌تواند نقطة کمال و تعالی شعر پاشان (یا شعر پریشان) حافظانه باشد، چون در درون خود گنجایش چنین تصوری از شعر را دارد. ?نمونه‌های آثارآن چه در پی می‌آید، دو نوخسروانی از مرحوم اخوان ثالث از مجموعة «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» است؛ به همراه چند نوخسروانی و یک سه گاهی از سروده‌های نگارنده. به گمان من شادروان اخوان ثالث در نوخسروانی بیشتر به تصویر سازی و حکمت گویی سنتی شعر فارسی بسنده کرده؛ اما ظرفیت و قابلیت خاص این قالب حتی فراتر از آن است که در این مطلب کوتاه مورد توجه قرار گرفت. دو نوخسروانی از اخوان: *آن گران کالای عشق آئین، که نازان می‌خروشدوز بدان نالد برم، چون گویمش این، تا نرنجد؟کان که جنس ارزان فروشد، مشتری بر وی بجوشد! *این مثل خوش می‌سرود از کولیان رقّاصه ای:جام بر پیشانی و در رقص، کای بهرام گورهیچ عامی نیست کاندر وی نباشد خاصه ای چند نوخسروانی از نگارنده:1برف روی مو و شانه ام نشستتق... تتق... صدای شاخه‌های خشککوک خواب‌های کودکی شکست... 2مرا بهره ای نیست از بر چشیدن:چنین آرزوهای بی مرز بسیارکجا تاب گل‌های قاصد کشیدن؟ 3سطر... سطر... روزها سفر نوشت:تیره از کلاغ‌های گوژپشت خط آهن بدون سرنوشت4خسته ام، کلافه ام،... و این سیاه صبحبادها که از مدیترانه می‌رسندتا بخوابم اشک می‌شمارم...، آه صبح...!سه گاهی تبعید... خسته شاعر دل تنگگم کرده راه آمد و شد رادر شوره زار نکبت و نیرنگآه ! آفتاب وحشی سوزاندیگر مرا مجال چه ماند؟تفتیده روح خار بیابانبا وهم‌ها نشسته هم آغوشبا ریگ داغ خفته به بسترهستم! ولی دلی سفری کوش؟منبع : ماهنامه شعر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن