محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844860024
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1)
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1)
من عزت هستم، عزت یدالله، بچه سنگلج... پروردگار بزرگ را شاکرم، اکنون که کمی بیش از شش ماه است، تصمیم به گفتوگو با چهرههای محبوبم را گرفتهام، سه تن از ماندگارترینشان قدم روی چشمانم گذاشتند و افتخار هم صحبتیشان را به این حقیر دادند.پس از رضا کیانیان عزیز (ایدهآل، شماره 9) و همایون ارشادی دوست داشتنی (ماهنامه فیلم 377) اینک در شعف مصاحبه با قله بازیگری سینمایمان چنان غوطه ورم که اطمینان دارم، در شب چاپ این شماره خواب به چشمام نخواهد آمد.ایده این گفت و گو و عکس خاص، «چهار نسل انتظامی» ،کمی قبل از نوروز امسال و برای شماره ویژه نوروزی به ذهنم آمد. با استاد در میان گذاشتم، مطلوبشان نبود، پذیرفتم و صبر کردم.نمیدانستم چه کسی را جانشینشان کنم. تا اینکه در میانه بهار امسال، وقتی در آلمان برای سومین مرتبه(پس از گاوخونی و حکم) در فیلم زادبوم (ابوالحسن داودی) همبازی ایشان بودم، پیشنهاد را دوباره مطرح کردم و ایشان نیز با سعه صدر فراوان پذیرفتند و بالاخره اندکی پیش از سالروز تولدشان این مهم انجام شد.در هنگام صحبت، همانقدر که حواسم به پرسیدن سوالهای کمتر پرسیده شده بود، مایل بودم که استاد خسته نشوند. هیچ وقت تصور نمیکردم که 93 دقیقه بدون وقفه صحبت کنیم. در این میان بینهایت سپاسگزار خانواده محترم آقای مجید انتظامی و به خصوص دختر مهربانشان هستم که مرا یاری دادند.در آخر، این مقال را در تابلوی افتخاراتم ثبت میکنم و آن را مدیون آقای بازیگر سینمایمان هستم که محبتشان شامل من کوچک شد و امیدوارم که از این مصاحبت راضی بوده باشند. آمین. انتظامی نامی كه از خانواده مادری آمد میخواهم بدانم زندگی شخصی شما چگونه بوده. یعنی این عزتاللهخان انتظامی از كجا میآید؟ ما خانواده پر جمعیتی بودیم، مادر من 14 شكم زاییده بود كه پنجتا مردند. ولی 9تای بقیه هستند. من پنج برادر و چهار خواهر دارم و اولین فرزند مادر و پدرم بودم. خلاصه این خانه فوقالعاده شلوغ بود. اصلا داستان ازدواج پدر و مادر من جالب است. چون پدر من از اشتهارد آمده بود تهران، كه دوره سربازی را بگذراند، خانواده مادری من، قوم و خویش انتظامدربار بودند. حالا اینكه چهطور این دو نفر با هم آشنا شدند خدا میداند. به هر حال با هم ازدواج كردند و من هم اولین فرزندشان بودم. آیا فامیل مادر شما، اشرافزاده بودند؟ بله، انتظامی دربار بودند. پس شما فامیل مادرتان را برداشتید؟ وقتی كه من متولد شدم، سجل اصلا نبود. پشت قرآن مینوشتند. بعد كه زمان رضاشاه رفتند سجل بگیرند پرسیدند اسمش چیه؟ مادرم میگوید: عزتالله. میپرسند اسم پدرش چیست؟ مادرم نمیدانسته چون پدرم با رضاشاه به جنگ تركمن رفته بود. مادرتان فامیل پدرتان را نمیدانسته؟ اسمش را هم نمیدانسته، اسم پدرم «نیتالله» بوده اما مادرم میگوید؛ «یدالله»! آن موقع كه مثل الان نبوده آدم بتواند همه جزییات طرف را بفهمد. خلاصه وقتی من به دنیا آمدم و رفتند برایم سجل بگیرند، چون مادرم فامیل پدرم را نمیدانسته، فامیل خودش را روی من میگذارد. معلوم نیست سنم را چهقدر بالا بردند یا پایین آوردند. نام فامیل پدرتان چه بود؟ ابراهیم اشتهاردی.«چهار نسل انتظامی» ،کمی قبل از نوروز امسال و برای شماره ویژه نوروزی به ذهنم آمد. با استاد در میان گذاشتم، مطلوبشان نبود، پذیرفتم و صبر کردم. سجل اولی را هنوز دارید؟ نه، وقتی عوض كردیم گرفتند. البته من یك گرفتاری هم پیدا كردم، وقتی من تصدیق شش ابتدایی را گرفتم، مادرم رفت برایم رونوشت بگیرد، میگویند چرا در پرونده خانوادگی اسماش نیست؟ اسم پدرم اصلاح میشود . اسم بقیه بچهها ردیف بوده ولی هرچه میگردند، پدری برای من پیدا نمیكنند، در خانواده ابراهیم اشتهاردی یك اسم تك به نام عزتالله انتظامی وجود داشته كه پدرش مشخص نیست. البته نام مادرم یعنی «عذرا انتظامی» بوده است. بعد برای من نامه آمد كه باید به دادگاه اداره سجل و ثبت احوال بروم، از من پرسیدند پدرت كیست؟ گفتم: پدرم است. پرسیدند: پس یداللهخان كیست؟ گفتم اسمش همین است دیگر. اینها فكر میكردند كه من پدر متمولی داشتهام و برای این كه وقتی فوت كرد مادرم مال و اموالش را بگیرد اسم خودش را روی من گذاشته است، خلاصه تحقیق كردند و بعد قرار شد فامیل من به شرطی انتظامی بماند كه من از صاحبان این فامیل اجازه بگیرم. صاحب این فامیل دكتر فتحالله انتظامی بود كه تحصیل كرده فرانسه و معلم زبان فرانسه محمدرضا شاه بود و خیلی هم به من علاقه داشت. شما نواده فتحاللهخان بودید؟نه، قوم و خویش مادرم بود. وقتی مشكل را به فتحاللهخان گفتم، گفت من امتیاز فامیل انتظامی را به تو واگذار میكنم. در كدام محله زندگی میكردید؟ سنگلج، پاركشهر كنونی. به مدرسه عنصری میرفتم كه در محله دباغخانه بود. آن مدرسه دیگر وجود ندارد اما محله و باغخانه و درخونگاه هنوز هست، تقریبا پشت تالار سنگلج است كه منزل شعبان جعفری هم در همان محل بود. مصائب دوره تحصیل دوران مدرسهتان چهطور گذشت؟ من مدرسه كه میرفتم جزو بچههای طبقه سه بودم. یعنی از نظر مالی سطح پایین بودم. شاگردی كه كنار من مینشست نوه «مجدالدوله» معروف بود. همه به یك مدرسه میرفتید؟ بله، همه كنار هم مینشستیم. پسری كه نوه مجدالدوله ثروتمند بود، كنار من مینشست كه پسر یك كارمند ساده بودم. این اسم «طبقه سه» را چه كسی روی شما میگذاشت؟ كسی نگذاشت. خودمان میگفتیم. من یك خاطره دارم كه در كتابم هم گفتهام. ما میخواستیم به امجدیه برویم كه بازی تماشا كنیم، بچه پولدارها لباس ركابی و شلوار مشكی ورزشی میپوشیدند ولی برای من مقدور نبود كه چنین لباسهایی تهیه كنم و از آنجا كه من آن موقع محبوب بودم بین بچه پولدارها هم مقبولیت داشتم، این لباس را به من هم دادند. علت محبوبیتتان چه بود؟ با همه میساختم، اهل بلوا نبودم. تمام كتابچههای پاكنویس بعضی از بچهها را از شب تا صبح من مینوشتم و آنها به من پول میدادند. گفتم كه كنار نوه مجدالدوله مینشستم و او در جیبی كه سمت من بود خوراكیهایش را میگذاشت و میگفت عزت بخور. از بچههایی بود كه وسط كلاس برایش خوراكی میآوردند، نوكر میآمد دنبالش، دوچرخه و لباس شیك داشت. در این شرایط با اینطور افراد زندگی میكردم پاكنویسشان را هم مینوشتم. بعد از آن من به مدرسه صنعتی رفتم، در دبیرستان محمد جعفری، هوشنگ بهشتی، آقای قنبری، نصرت كریمی و كهنمویی هم بودند. همه اینها از من یك سال بالاتر بودند. دوره دبیرستان ما شش ساله بود و در آخر دوره دیپلم میدادند. بهشتی و من و جعفری همه، رشته برق میخواندیم، آنها كار هنری هم میكردند ولی من نمیكردم. نصرت كریمی هم برق میخواند، اما وسط كار درس را رها كرد، ولی ما تمام كردیم. اگر دو سال دیگر میخواندیم مهندس میشدیم كه برای من از لحاظ مالی مقدور نبود. از چه سنی از نظر مالی از خانواده مستقل شدید؟ تقریبا از وقتی كه دیپلم گرفتم و در تئاتر جا افتادم، یعنی حدود سالهای 24. اتفاقاتی برای من افتاد كه دیگر نمیتوانستم با خانوادهام زندگی كنم.
جدی شدن تئاتر و مخالفتهای خانواده تئاتر برایتان از كی جدی شد؟ از 13 سالگی كه به لالهزار پیچیدم و انگیزهام دیدن تئاترهای روحوضی بود. دقیقا خاطرم هست كه در جنگ دوم جهانی، 20 شهریور 1320 به كار تئاتر وارد شدم. اصولا وقتی من وارد لالهزار شدم، تئاتری در كار نبود. آنموقع نام همه تئاترها تماشاخانه بود؛ تماشاخانه كشور، تماشاخانه هنر، تماشاخانه فرهنگ، تماشاخانه تهران و تماشاخانه صادقپور. وقتی نوشین در سال 1326 آمد، اسم تماشاخانه فرهنگ را گذاشت «تئاتر فرهنگ». بعد هم تئاتر فردوسی را ایجاد كرد، كمكم نام تئاتر جای تماشاخانه را گرفت. سالهای اولی كه من پیشپرده میخواندم، كارهای دیگر هم میكردم یعنی هم رلهای كوچك بازی میكردم و هم كارهای پشت صحنه را انجام میدادم.پس از سالها فعالیت در تئاترهای لالهزار، نقشی كه نوشین در تئاتر فردوسی به من داد، نقش بازپرس در نمایش مستنطق پریستلی بود كه در آخرین صحنه وارد نمایش میشود. وارد سن كه میشدم یك لحظه پشت پرده توری بودم و فقط سایهای از من دیده میشد. بعد رل بزرگتری بازی كردم. از نظر خانوادگی مخالفت و مسالهای نداشتید؟چرا. پدر و مادر من خیلی عصبی بودند. ولی من مدرسه صنعتی میرفتم و رشته برق را انتخاب كردم. اساسا این رشته را به خاطر تامین نیازهایم انتخاب كردم چون وضعیت خانواده من طوری نبود كه بتوانند مخارج من را فراهم كنند. من تمام تعطیلات تابستان را در قهوهخانه و سلمانی كار كردم. خیلیها نمیدانند كه من برای چندرغاز چه كارهای سختی انجام دادهام. اما از همان كودكی كه كار میكردم تحتفشار بودم، پدرم نظامی بود و بسیار متعصب، مادرم هم روضهخوان زنانه و بسیار معتقد مذهبی بود. مادرم فكر میكرد چون من رشته برق خواندهام در تئاتر كار برقی میكنم. پدرم به من میگفت یك وقت از این لباسها نپوشی، یعنی اصلا تئاتر ندیده بود. یك بار پدرم فهمید من در رادیو خواندهام، بلوایی به پا كرد كه نگو . مادرم برای اینكه این آشوب بخوابد رفت سراغ همان فتحالله خان، بزرگ خانواده انتظامی. فتحالله خان هم كه میدانست من كار هنری میكنم میآید پیش پدرم، پدر من هم یك آدم خشن بود. به پدرم میگوید تو چه كار به این بچه داری؟ شاید یك روز عزتالله آدم بزرگ و معروفی شود. پدر من اصلا از هنرپیشگی و مسائلی از این قبیل اطلاعی نداشت. به هر حال پدرم آرام شد ولی هیچ وقت كار من را تایید نكرد. البته مادر تا دیر وقت منتظر من میماند و از من میپرسید كه چه میكنم؟ من هم میگفتم كارهای برق و دكور را انجام میدهم. بعد از ماجرای رادیو، خانوادهام خیلی به كار من كاری نداشتند، در این ضمن من یك سنتور هم خریده بودم و لای رختخواب گذاشته بودم، مادرم خبر داشت، من هم گاهی برای خودم دنگ دنگ میزدم. پدرم از این موضوع اطلاع نداشت تا اینكه یكبار دیدم پشتم یخ كرد و برگشتم دیدم پدرم پشت سرم ایستاده، به من گفت دیگر این را اینجا نبینم، من هم ردش كردم رفت. مادرتان اطلاع داشتند؟ مگر ایشان مذهبی نبودند؟ مادرم میدانست كه من تئاتر میروم ولی نمیدانست بازی هم میكنم. مادر من سال 57 فوت كرد. قبل از آن در سینما و تلویزیون بازی كرده و شناخته شده بودم. پدر من سال 62 فوت كرد. من سال 48-47 فیلم گاو را بازی كرده بودم ولی پدرم هیچكاری از من را ندید. یعنی تا 15 سال بعد از اینكه در فیلم گاو بازی كرده بودید و مشهور شده بودید هم فیلمهای شما را ندیدند؟ نمیخواستند ببینند؟ نه، دوست نداشت. نمیخواستند شما را به عنوان بازیگر ببینند؟ بازیگری چیه؟ مطربی بود، بدنامی بود. بعدها یك هنرستان هنرپیشگی ایجاد شد كه سه سال دوره داشت. آشنایی باشعبان جعفری گفتید با «شعبان جعفری» هممحلی بودید، او را دیده بودید؟ زیاد. چه كار میكرد؟ در محل نوچه داشت؟ نه، یك باشگاه زورخانه داشت. بعد از 28 مردادسال 1332 شعبان جعفری شد.شعبان جعفری قبل و بعد از 28 مرداد 1332 چه وضعیتی داشت؟ آیا اساسا به لوطیگری مشهور بود یا نه؟ زمانی كه من در مدرسه صنعتی رشته برق میخواندم، برادر شعبان به نام حسن، مستخدم مدرسه بود. گاهی شعبان به آنجا میآمد كه برایش كار پیدا كند. همه معلمهای مدرسه به غیر از معلم ادبیات فارسی، آلمانی بودند. وقتی كه تئاتر سنگلج باز شد، باشگاه و زورخانه شعبان نزدیك ما بود كه برای پیس «پهلوان اكبر میمیرد» عباس جوانمرد، یك شب همه اهالی زورخانه را به تئاتر دعوت كردیم. منبع : سینمای مامطالب مرتبط :تجلیل از "آقای بازیگر" ایران آقای بازیگر "واقعا كه ماندگار شدید" آقای بازیگر سینمای ایران در 83 سالگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]
صفحات پیشنهادی
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1)
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1)-گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1) من عزت هستم، عزت یدالله، بچه سنگلج... پروردگار بزرگ را شاکرم، ...
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1)-گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی (1) من عزت هستم، عزت یدالله، بچه سنگلج... پروردگار بزرگ را شاکرم، ...
اعلام پنج فیلم پرفروش سال 88 ؛ کمدیها برنده شدند/ جدول
کمدی «خروس جنگی» با فروش 707/1 میلیارد تومانی در مقام دومین فیلم پرفروش امسال قرار گرفته است. این فیلم کمدی با ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی زمان تيمسار بختيار اگر كسي را ميگرفتند شكنجه ميكردند و ... شبكه دو براي لحظه ...
کمدی «خروس جنگی» با فروش 707/1 میلیارد تومانی در مقام دومین فیلم پرفروش امسال قرار گرفته است. این فیلم کمدی با ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی زمان تيمسار بختيار اگر كسي را ميگرفتند شكنجه ميكردند و ... شبكه دو براي لحظه ...
عکس: رهبر انقلاب در حال درو گندم
عکس:حاصل پیوند خر و گورخر ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی ایده این گفت و گو ... جهاد در عرصه اقتصاد(1) اعلام رضایت ... آنچه كه در اين منطقهى اسلامى در حال رخ دادن است،با توجه به تزوير و ترفندى كه دشمنان امت اسلامى در .... اسراف در نان و ...
عکس:حاصل پیوند خر و گورخر ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی ایده این گفت و گو ... جهاد در عرصه اقتصاد(1) اعلام رضایت ... آنچه كه در اين منطقهى اسلامى در حال رخ دادن است،با توجه به تزوير و ترفندى كه دشمنان امت اسلامى در .... اسراف در نان و ...
20 راه عالی برای صرفه جویی در مصرف انرژی و کاهش هزینه ها
وسایل خانگی 1-درجه یخچال و فریزر را پایین بیاورید. چیزی درحدود 20 .... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی اسم پدرم اصلاح ميشود . اسم بقيه بچهها رديف بوده ...
وسایل خانگی 1-درجه یخچال و فریزر را پایین بیاورید. چیزی درحدود 20 .... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی اسم پدرم اصلاح ميشود . اسم بقيه بچهها رديف بوده ...
بزرگان موسيقي و ساخت قطعاتي براي دفاعمقدس
24 مه 2009 – او درباره ساخت اين اثر در گفتوگو با خبرنگار موسيقي فارس گفت: ساخت .... دو آلبوم ني نواي 1 و 2 به خوانندگي حسام الدين سراج به همت مركز موسيقي حوزه ... براي دفاعمقدس · گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی. . فرهنگ و هنر.
24 مه 2009 – او درباره ساخت اين اثر در گفتوگو با خبرنگار موسيقي فارس گفت: ساخت .... دو آلبوم ني نواي 1 و 2 به خوانندگي حسام الدين سراج به همت مركز موسيقي حوزه ... براي دفاعمقدس · گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی. . فرهنگ و هنر.
گیوه چگونه ساخته میشود؟
و موادی كه از خارج محل تهیه میشود عبارت است از: 1 – برای گیوه های تخت زیره ای رنگ .... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی انتظامي نامي كه از خانواده مادري آمد ...
و موادی كه از خارج محل تهیه میشود عبارت است از: 1 – برای گیوه های تخت زیره ای رنگ .... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی انتظامي نامي كه از خانواده مادري آمد ...
sms: اگر بدانم که خواب تو را بيشتر
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی انتظامي نامي كه از خانواده مادري آمد ميخواهم بدانم زندگي شخصي شما چگونه بوده. .... من هم نگران بودم كه اگر نوشين را در خانه من ...
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی انتظامي نامي كه از خانواده مادري آمد ميخواهم بدانم زندگي شخصي شما چگونه بوده. .... من هم نگران بودم كه اگر نوشين را در خانه من ...
sms : زمانيکه به دنيا آمدم
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی در همين زمانها بود كه رامين هم به دنيا آمد. ... بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسب نامه(1 - اضافه به علاقمنديها با عنايت به ...
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی در همين زمانها بود كه رامين هم به دنيا آمد. ... بررسي دلايل برتري شاهنامه بر گشتاسب نامه(1 - اضافه به علاقمنديها با عنايت به ...
همکاری پدر و پسر بازیگر در نوشتن یک کتاب + عکس
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی ایده این گفت و گو و عکس خاص، «چهار نسل انتظامی» ،کمی قبل از نوروز امسال و برای . ... پنجاه سالگی 30 فیلم بزرگ (1) ...
گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی ایده این گفت و گو و عکس خاص، «چهار نسل انتظامی» ،کمی قبل از نوروز امسال و برای . ... پنجاه سالگی 30 فیلم بزرگ (1) ...
sms : تو به من بگو زشت!
تفاوت w950 با m600 تو چيه؟ ... USB Yes, v2.0 Features OS Symbian OS v9.1, UIQ 3.0 Messaging SMS, MMS, ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی وقتي مشكل را به فتحاللهخان گفتم، گفت من امتياز فاميل انتظامي را به تو واگذار ميكنم.
تفاوت w950 با m600 تو چيه؟ ... USB Yes, v2.0 Features OS Symbian OS v9.1, UIQ 3.0 Messaging SMS, MMS, ... گفتگوی بهرام رادان با استاد عزتا... انتظامی وقتي مشكل را به فتحاللهخان گفتم، گفت من امتياز فاميل انتظامي را به تو واگذار ميكنم.
-
گوناگون
پربازدیدترینها