تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833997418
شايعه بينداز و حكومت كن
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، سريع، بدون اينكه يك ذره فكر كنيم، smsاش را براي همه ميفرستيم. بعدش هم توي هر جمع و گروهي كه ميرويم چهار تا ميگذاريم رويش و تحويل جماعت متعجب دور و بر ميدهيم. «شايعه» هميشه در بين ما ايرانيها پرطرفدار بوده. كافي است يك چيزي از يك اتفاقي بشنويم تا سر و كله شايعه هم پيدا بشود. حتي خيلي وقتها اتفاقي نيفتاده و شايعهها همينجوري و از «هيچي» درست ميشوند. مشكل اينجا است كه اكثر كساني كه شايعه را ميشنوند، حتي دربارهاش فكر هم نميكنند. همين كه يك خبري هيجان داشته باشد و عجيب و غريب باشد و يكنواختي آن روزمان را به هم بزند، برايمان كافي است تا قبولش كنيم و بر اساسش تئوريهاي زندگيمان را تغيير بدهيم. اما چرا ما اينجوري هستيم؟ چرا هر شايعهاي اينقدر سريع در جامعه ما ميپيچد و چرا همه اينقدر راحت باورش ميكنند؟ اصلا چرا ما هيچوقت به گذشته نگاه نميكنيم تا بفهميم چقدر از شايعاتي كه تا به حال به گوشمان خورده، كشك بوده و هيچ كجايش به وقوع نپيوسته؟ يعني ما تا كي قرار است هرچي ميشنويم باور كنيم؟ چند مدل از آخرين موجهاي روز شايعه در كشور ما از چنان منزلت و جايگاهي برخوردار است كه به قول يك روزنامهنگار سرشناس، ميتوانيم آن را «مليترين رسانهمان» به حساب آوريم! به اين ترتيب، خبر دروغ و معمولا محيرالعقولي كه منشأ آن معلوم نيست، ناگهان در جامعه پخش ميشود. خاله خانباجيها آن را به خان داييها منتقل ميكنند و خان داييها نيز با كمترين واسطه به خاله پورانها! اينطوري ميشود كه شايعه، سرعت نور را هم ميگيرد و به جاي «منتشر» شدن، بهتر است بگوييم «منفجر» ميشود. در همين چند سال اخير، مدل به مدل شايعه در بين مردم پخش شده و مدتي به اوج خود رسيده و پس از مدتي هم فراموش شده است. مسخرهترين و محيرالعقولترين شايعات، زماني كه در جو آن شايعه قرار ميگيري، كاملا جدي و باورپذيرند. ولي همين كه مدتي از آن موج ميگذرد، خيليهايمان به خيلي از آنها ميخنديم حتي اگر خودمان همان شايعه مسخره را دست كم به 200 نفر منتقل كرده باشيم. اگر به حافظه مباركتان فشار بياوريد، ماجراي زلزله كذايي تهران را قطعا به ياد خواهيد آورد، همان كه شايعه شده بود يك فالگير آن را پيشبيني كرده و... علاوه بر اين در همين سالهاي اخير، شايعة كج شدن برج ميلاد كه مبناي آن دروغ سيزده يكي از روزنامهها و يك مطلب طنز بود، شايعه وجود الماس در چرخ خياطيهاي يك شركت توليدي، شايعه ديده شدن زن ببر نما در قم، شايعه كاهش يا افزايش مدت خدمت نظام وظيفه، شايعه پخش خرماهاي خيراتي آلوده به ويروس ايدز، تغيير شيوه كنكور و از همه مهمتر شايعة فوت افراد مختلف و علت آن... از جمله شايعاتي بودهاند كه حسابي براي خودشان گرد و خاكي به پا كردهاند و براي مدتي ملت را سركار گذاشتهاند. در همين چند ماه اخير هم چند شايعة گردن كلفت، خالق موجهاي سهمگين چند روزه يا چند هفتهاي شدند و از صفهاي شير تا مجالس و ميهمانيها و محافل رسمي و رسانهها را در نورديدند! در اين گزارش، مهمترين آنها را نقل ميكنيم. حمله آمريكا به ايران طي چند هفته اخير، شايعه حملة نظامي آمريكا به ايران پخش شد و دهان به دهان چرخيد. اين شايعه از جمله شايعاتي است كه هميشة خدا وجود دارد و اين بار فقط آب و تاب آن بيشتر شده بود. به طوري كه پس از چند روز از آغاز پخش اين شايعه، كليد جنگ در خليج فارس نيز خورد و ناوهاي ايراني و آمريكايي در خليج فارس با هم سرشاخ شده و به روي هم آتش گشودند! اين اتفاق البته هيچوقت نيفتاد و در اصل، همان آب و تاب شايعه بود كه اين بار اين شكلي مطرح ميشد و مسؤولان امنيتي منطقه هرمزگان را بر آن داشت تا قضيه درگيري ناوها را رسما تكذيب كنند و آن را جنگ رواني دشمن بخوانند. شايعة حمله نظامي آمريكا به ايران معمولا نسبت مستقيمي با رويدادهاي داخلي (مثل مناسبتهاي خاص) يا بينالمللي (مثل پايين يا بالا بودن فتيلة بحث پروندة هستهاي ايران) دارد و وسعت و وخامت درگيري، متناسب با آن تنظيم ميشود! ناصر عبداللهي درگذشت طي سالهاي اخير، هنرمندان بسياري دارفاني را وداع گفتند. در اين راستا حضرت عزرائيل به خواننده يا بازيگر بودن هنرمندان توجهي نكرده و سن و سال افراد را نيز در اين قضيه يعني فوت ناگهاني، دخالت ندادهاند. طي سالهاي اخير، شاهد درگذشت خوانندگاني چون فريدون فروغي، فرهاد، ايرج بسطامي، مازيار و... بودهايم. اما وجه تمايز درگذشت ناصر عبداللهي، خوانندة جوان و بااستعداد كشورمان، شايعاتي بود كه پس از مرگش بر سر زبانها افتاد و هر يك به چگونگي مرگ او ميپرداخت. به طوري كه ضايعة مرگ او با شايعات علت فوت، با هم درآميخت و ملت داغدار، معمولا در حال پچپچ كردن ديده ميشدند! شايعات از چند زنه بودن عبداللهي و درگيري برادر يكي از خانمها با او و مضروب شدن عبداللهي دامنه داشت تا مصرف مواد دارويي و شيميايي و تشنج وي و مشكل كليوي و... ماجرا حتي شكل جنايي به خود گرفت و شايعه درگيري عبداللهي با مديرمسؤول يكي از هفتهنامههاي چاپ جنوب كشور و تهديد طرفين به كشتن يكديگر، با پيدا شدن ناصر عبداللهي در حالت بيهوشي، جدي شد و بسياري از وبلاگها و برخي هفتهنامهها هم به آن پرداختند. خبر درگيري مذهبي او هم مطرح شد كه مثلا فلان گروه متعصب، ناصر را كشته است. اما هيچكدام از اينها واقعيت نداشت. و اينك سيدي جديد پس از پخش سيدي غيراخلاقي منتسب به بازيگر يكي از سريالهاي تلويزيوني، بازار شايعات يك تكان اساسي خورد و هــــمــزمــان، ركــــورد خالهزنكبازيها در مملكت هم شكست . پس از گردش مالي 4 ميليارد توماني سيدي معروف و با توجه به مستعد بودن بازار، شايعة پخش سيدي منتسب به ديگر بازيگران زن نيز دهان به دهان در شهر ميچرخيد و ملت كنجكاو، آمادة خلق ركورد ديگري در گردش مالي سيديهاي جديدي بودند كه يك سريال تلويزيوني با بازي گرفتن از هنرپيشة مورد شايعه، دكان دستگاه مربوطه را تعطيل كرد و شايعات موقتا خوابيد! رسانهها باز عمل كنند دربارة شايعه با دكتر صادق زيباكلام كه دكتراي علوم سياسي دارد هم گپ كوتاهي زديم. او هميشه تحليلهاي جامعهشناسي از اتفاقات دور و اطراف دارد. چند نكته از اين تحليلها را براي شما گزيده كردهايم. بيشترين دليل پخش شايعه اين است كه در كشور ما كانالهاي رسميتري كه بايد اطلاعات و اخبار سياسي و اجتماعي را طرح و پخش كنند، خيلي باز عمل نميكنند، در نتيجه مردم پناه ميبرند به شايعات. خيلي وقتها روراست هستند. مسأله اين است كه در بعضي موارد اتفاقاتي را كه ميافتد پوشش نميدهند. يعني اصلا سراغش نميروند. مثلا وقتي يك اتفاق ناخوشايند سياسي ميافتد، اين اتفاق گفته نميشود. اين تحريف نيست، يكجور عدم اطلاعرساني است. البته در بعضي موارد چيزهايي هم ميگويند كه اغراقگونه است و خيلي با واقعيت نميخواند. اينها جامعه را پذيراي شنيدن شايعه ميكند. اساسا شايعه از بياطميناني تغذيه ميشود. اگر در جامعه ما اين يقين وجود داشت كه اخباري كه گفته ميشود حداقل 70درصد با حقيقت منطبق است، قطعا شايعات نميتوانستند اينقدر راحت پخش شوند. رسانههاي خارجي درجهبندي دارند. شبكههايي مثل VOA يا صداي آمريكا آنقدر اخبار را عليه ايران سياهنمايي و تحريف ميكنند كه اعتبار چنداني بين مردم ندارند. يعني مردم فهميدهاند كه 90درصد آدمهايي كه توي اين شبكهها ميآيند، كساني هستند كه كارشان تحريف اخبار است. اما بعضي از شبكههاي خارجي ديگر خيلي زيركانه سعي كردهاند اعتماد مردم را بهدست بياورند. اين شبكهها قابليت توليد شايعه را دارند. بهنظرم راهحل مقابله با شايعه، يك مقدار براي مخاطبان ارزش قائل شدن است. اينكه سعي نكنيم ثابت كنيم كه تحولات دنيا بر اساس نظريات ما اتفاق ميافتد. بهتر است اجازه بدهيم رسانهها بازتر كار كنند و در حدي كه قانون بهشان اجازه داده اخبار و حوادث خوب و بد را بگويند. نبض اخبار بد ميزند آلادپوش، قائممقام خبرگزاري مهر است. گفتوگو درباره دلايل پخششدن شايعه در جامعة ما با كسي كه كارش توليد خبر در يك رسانه عمومي است، ميتواند جالب باشد. آقاي آلادپوش، چرا شايعات اينقدر راحت در جامعه ما گسترش پيدا ميكند؟ جامعه ما كه مردم عوام هستند، گاهي شايعاتي در سايتهاي با نام و نشان درست ميشود كه مسؤولين ما هم باورش ميكنند. خب چرا؟ دليل اينكه به اين راحتي باور ميكنند چيست؟ يك دليلش اين است كه مخاطبين اين شايعهها اعم از مردم يا مسؤولين، بعضيوقتها افراد كم مطالعهاي هستند و به همين خاطر، خيلي زود آن را باور ميكنند. كساني كه مطالعه دارند، كمتر زير بار شايعات ميروند. دليل ديگري هم دارد؟ بله. دليل ديگرش اين است كه جريان توزيع اطلاعات و اخبار در ايران، سالم و صحيح نيست. خيلي وقتها اخبار ما شفاف و روشن نيست. به همين خاطر، مردم به كانالهاي خاص و روزنامههاي خاص توجه ميكنند. اين اتفاق حتي براي بعضي مسؤولين ما هم ميافتد. مثلاً گاهي يك سايت بينام و نشان، خبر بياساسي منتشر ميكند و مسؤولين ما نسبت به آن چيزي ميدانستند كه اين خبر را نوشتند. و اين ميشود منبع پخش شايعه! اين درست همان نكتهاي است كه رسانههاي خارجي آن را فهميدهاند و رويش مانور ميدهند. خيلي به داخلي يا خارجيبودن رسانه ارتباطي ندارد. خيلي از شايعات، توسط رسانههاي داخلي درست ميشوند. البته اين راهم بايد پذيرفت كه رسانهها ما نتوانستهاند اعتماد لازم را ايجاد كنند. اين هم به خاطر همان جريان گردش ناصحيح اخبار است. ببخشيد آقاي آلادپوش. منظور شما از اين جريان ناصحيح، اين است كه ما خيلي وقتها اصل خبر را نداريم و بنابراين نميتوانيم مخابرهاش كنيم يا اينكه خبر هست و امكان پخشاش نيست؟ عمدهاش اين است كه خبر را نداريم. يك جاهايي هم خبر هست، ولي رسانه، متناسب با موضعگيريهايش كاري ميكند كه جور ديگري از خبر برداشت شود. البته اين موارد، كم است. عمدة مسأله، نداشتن خبر است. چطور ميشود كه رسانههاي ما از يك خبري بياطلاع بمانند؟ خب ببينيد! خيلي وقتها يك مسؤول ما اگر جايي ميرود، خبرنگارهاي خاص را با خودش ميبرد. يا گاهي بين خبرگزاريها سهميهبندي ميكنند و نوبتي آنها را ميفرستند. دليل اين كار هرچه كه باشد، به خبر لطمه ميزند. حتي گاهي سخنگوهاي بخشهاي مختلف در بعضي زمينهها خودشان را موظف نميدانند كه به همة سوالات جواب بدهند. وقتي اينجوري شد، شما خبرنگار را تشويق ميكني كه برو خبرهايت را از جاي ديگر بياور! راه چارهاش چيست؟ چهكار ميتوانيم بكنيم؟ تا وقتي شيوهمان اين است، كار خاصي نميتوانيم بكنيم. خوشسليقگي، در كار رسانهاي خيلي مهم است. تو تاكسي ميگفتند! دقت كرديد خيلي از حرفهاي عجيب و غريب كه بعضي از آنها، واقعيت هم دارند در تاكسيها، اتوبوسها و يا مكالمات تلفني افراد خيلي صميمي نقل و منتشر ميشوند. چرا ما در تاكسيها اينقدر از گرانيهاي آينده و اخبار مربوط به فوت بزرگان و يا نحوه مرگ افراد خاص صحبت ميكنيم. شايد يكي از دلايل اصلي آن اين است كه كار ديگري نداريم كه انجام بدهيم. ديگر اينكه آدمها به فاصله چند دقيقه بعد ديگر هيچوقت همديگر را نميبينند. هر چه گفته باشند يا شنيده باشند يا پاسخ داده باشند ديگر فرقي نميكند و اثري هم ندارد. آخرسر هم اينكه چون ما در مورد مسائل پزشكي و سياسي و تشخيص علل امور اين دو موضوع، راحت اظهارنظر ميكنيم، نقل و نقد شايعههايي از اين قبيل را مثل يك تفريح ميدانيم. يك حرفي زديم، ديگر حالا كي ميخواهد راست و دروغش را دربياورد. چه كساني از شايعه بيشتر لذت ميبرند آدمهايي كه دقت كمتري دارند و از سطح سواد پايينتري برخوردار هستند معمولا شايعه را زودتر ميپذيرند. نميپرسند كي گفته؟ كجا گفته؟ كسي كه خبر را به شما گفته از كجا ميداند؟ از جزئيات مطلب سؤال نميكنند و به سراغ مقدمات عقلي و اجرايي مسأله هم نميروند. شايعه درباره اين دسته افراد يك فايده ديگر هم دارد و آن اينكه بدون داشتن سطح خوب معلومات يا خواندن كتاب و تماشاي برنامههاي تحليلي صدا و سيما راحت درباره يك موضوع اظهارنظر ميكنند. فرض كنيد مسأله انرژي هستهاي و مسألة دشمني اسرائيل و آمريكا. از يك طرف انرژي هستهاي را به عنوان سمبل قدرت ملي دوست دارند و از سوي ديگر نگران واكنش آمريكاييها هستند. از همه مهمتر، حال و حوصله مطالعه و شنيدن حرفهاي كارشناسي را هم ندارند. كافي است يك برنامة ماهوارهاي بينند يا smsاي دريافت كنند و يا در تاكسي يا محيط كار كسي به قول يكي از افراد موثق آشنا، خبري بدهد، تا همه مملكت را بمباران نكنند، تحليل را رها نميكنند. اما يك فرد تحصيل كرده معمولا با سؤالات دقيق شايعه را محدود و محاصره ميكند و از آن مهمتر آدم متفكر در يك جامعة شايعهزده خيلي دل به حرفهاي اين و آن خوش نميكند. كار انگليسيها به بعضي پيرمردهاي بالاي شصت سال تا به حال برخوردهايد كه با شنيدن همه يا بسياري از خبرهاي بد سياسي و حتي خبرهاي خوب سياسي كه خيلي به آن يا عواقبش اطمينان ندارند بگويند؛ كار انگليسيها است؟! اينجا كار به نقش شايعه در سياست و تأثير آن در جامعه بازميگردد. از زمان انقلاب مشروطه در سال 1285 شمسي تا اواسط دوره محمدرضا؛ يعني حدود سالهاي اول دهه چهل انگليسي آنقدر با عمليات رواني بعضي از حرفهاي خود را به كرسي نشاندند كه ابتدا اهل سياست و سپس روزنامهها و مردم فكر كردند كه واقعا انگليسيها هر كاري را بخواهند ميكنند و هر اتفاق بوداري هم كه در جامعه رخ ميدهد آخر سر دست انگليسي در پس آن پيدا ميشود. البته آخرين كاري كه انگليسيها كردند اين بود كه همين حرف يا شايعه را جا انداختند و آنقدر از طريق وابستگانشان تكرار كردند كه به يك باور عمومي تبديل شد. امروز خيلي از شايعههاي سياسي، بهويژه در حوزه امور مربوط به نفت يا سياست خارجي با اين انتظار كه انگليسيها پشت سر كار قرار دارند؛ تكرار ميشود، نقد ميشود، مبناي اشتياق بعضيها و ماية تنفر يك عدة ديگر ميشود. اما در اصل شايعه است كه مدام تكرار و تكرار ميشود. شايعات و مكافات ما چرا اينجوري هستيم كه تا هركس هر حرفي ميزند باور ميكنيم. آدمهاي بزرگ را ميكشيم، بيماريهاي مسري را وارد ميكنيم، بين دو تا دوست يا دو رقيب يا دو كشور جنگ راه مياندازيم و بعد كه خودمان همان حرفها را دوباره ميشنويم ميگوييم ديدي نظر من را فلاني هم تأييد كرد. از آن جالبتر زندگي و تصميمهاي خود را براساس شنيدههايمان جابهجا ميكنيم، صبر ميكنيم تا فلان خبر تأييد شود يا فلان اتفاق بيفتد. واقعا چرا ما اينقدر به شايعهها بها ميدهيم؟ شايعه، اخبار یا اطلاعاتی است كه درست به نظر ميرسد و خیلی زود هم در میان مردم جا باز میکند، اما شواهد و مدارک محکمي براي اثبات آن وجود ندارد. شايعه، پديدهاي اجتماعي است که در تمام جوامع، متداول و مرسوم است و تصور جامعهای بدون آن، تقریبا محال به نظر ميرسد. انتقال شایعات هم غالبا شفاهي است، بيآنکه منبعش شناخته شود. خلاصه این که شایعه، خبري است از هر جهت غيردقيق، ناموثق و ناقص. اما از تعریف شایعه که بگذریم، میرسیم به این سؤال که شايعه چگونه گسترش پیدا میکند؟ جواب این است که در حالت معمول، شايعه دهان به دهان ميچرخد. لااقل انتقال شايعات ساده از اين طریق است. مکالمات تلفنی و پیامهای کوتاه sms و سايتها و وبلاگهاي سياسي و اجتماعي ميتوانند شايعات را به راحتی به گردش درآورند. با ورود اينترنت، ايميلها و سایتها و وبلاگها هم توانستند محل مناسبی برای انتقال شایعات باشند. اگرچه بیشتر شایعات، موضوعي مفرح يا علاقهمندكننده در گپوگفتهاي اجتماعي به حساب میآیند و به همین دلیل گسترش پیدا میکنند؛ اما انتقال بعضي از آنها هم صرفا به این دلیل است که شایعهپراکنان میخواهند جلب توجه کنند. افسانهها و شایعات برخی جامعهشناسان معتقدند که ميتوان افسانهها را به عنوان شايعات استحکاميافته تعريف کرد. افسانه، خبر شنيدهشدهاي است که از دوامي غيرمعمول برخوردار است و در پي مسابقهاي از تحريف و دگرگوني، در اثر انتقال از يک نسل به نسل ديگر تغيير نمييابد. شايعه در گذشته باقي نميماند، فاصلة زمان و مکان را برميدارد و آهنگ و ريتم جديدي به خود ميگيرد. به تدريج که از واقعه دور ميشويم، شايعه مانند هر چيز ديگری ارزش خود را از دست ميدهد. جديدترين پژوهشها حتی پاي فيزيكدانان را هم به اين قضيه باز كرده است. آنها نظرية گسترش شايعه در شبكههاي اجتماعي پيچيده را اخيرا (ژانويه 2007) در نشرية فيزيكا چاپ كردهاند. اين نظريه، يك مدل زماني را براي گسترش شايعه در نظر گرفته است. همانطور كه میشود حدس زد، بنا به ماهيت شايعه و نوع شبكه اجتماعي، شايعه در یک زمان خاص به اوج گسترش خود ميرسد و سپس افول ميكند. شايعه اگر شفاهي نچرخد، معمولا توسط منابع كتبي يا اينترنتي نامعتبر و ناپايا گسترش مييابد. مثلا ميتوان به نشريات زرد و وبلاگها اشاره كرد. اين منابع معمولا تعهدي به صحت مطالبشان ندارند و در پي جذب مخاطب بيشترند. همچنين چندان نگران باقي ماندنشان در ميدان گسترش اطلاعات نيستند. شايعات معمولا محتواي تازه و روزآمدي دارند و با وجود هزينة اندك به سرعت گسترش مييابند. شايعه؛ چه كساني و كجا؟ بازاريابي و مبارزات انتخابي اغلب به شايعات وابستهاند. در اين میادین، گاهی شايعات يكشبه به راحتي ميتوانند به اندازة چند سال تلاش سياسي، تأثيرگذار باشند. در مورد افراد مشهور، شايعه ممكن است فاجعهبار يا شرمآور باشد. اين قبیل شايعات چه جزئياتي واقعي داشته باشند و چه موهوم، چون در مورد زندگي خصوصي افرادي سرشناس هستند، به راحتي در بين مردم که نوعا به زندگي خصوصي آدمهای سرشناس علاقهمندند، گسترش مييابند. اين كه اين شايعات در مورد چه كساني ساخته ميشود، به جايگاه اجتماعی، میزان شهرت و نوع عملکرد آنها هم بستگي دارد. افراد مطرح جامعه مثل هنرمندان و ورزشكاران و سياستمداران موضوعات مناسبي براي شايعه هستند به اين دليل كه معمولا داراي زواياي نهان و آشكار زندگي هستند و حاشيههاي زندگي خصوصي آنها بهدليل همان شهرتشان براي مردم جذابتر است. شايعات بازاريابيهاي مالي ممكن است آغازي بياساس داشته باشند؛ مثلا سقوط قيمت نفت، گران شدن طلا يا نفت و... اين شايعات معمولا مبنايي كاملا غيرعلمي دارند اما اگر رويدادي كه كمي هم به شايعات نزديك باشد اتفاق بيفتد، موجب قبول شايعه ميشود. پخش شایعات؛ چرا و چگونه؟ در مورد علل روانشناختي شايعه هم ميتوان به نظريههايي اشاره كرد كه خيلي از پديدههاي ديگر روانشناختي را توجيه ميكنند، هم به طور خاص میتوان به تفسیر مدل شايعه پرداخت. از گروه اول، ميتوان به پديدة «توجيه خود» كه بر پاية نظريه «ناهماهنگي شناختي فستينگر» بنا شده، اشاره كرد. او ميگويد بيشتر مردم ميكوشند تا اعمال، افكار و عواطف خود را توجيه كنند. وقتي یک نفر، كاري را انجام ميدهد، تلاش ميكند در صورت امكان، خودش و ديگران را متقاعد كند كه عملش منطقي و معقول بوده است. مثلا دو نفر از روانشناسان به نامهای استانلي شاختر و جري سينگر به دو گروه از افراد مورد آزمایش، اپي نفرين تزريق كردند و به يك عده اثرات آن را هشدار دادند و به عدهاي ديگر نه. گروه دوم كه براي اثرات دارو (مثلا تپش قلب، عرق كردن دستها و لرزش دست) علتي منطقي در ذهن نداشتند، نميتوانستند آنها را بدون توجيه بگذارند، بنابراين كوشش كردند اين هيجانها را وابسته به محركهاي اجتماعي و محيطي بدانند. در واقع آنها داشتند خودشان را توجيه ميكردند. اما «توجيه خود» چه ربطي دارد به گسترش شايعه؟ فرض كنيد شما در معرض یکی از بلايای طبیعی مانند زمينلرزه قرار گرفتهايد. طبیعی است که وحشتزده ميشويد. دليل منطقي هم داريد؛ چون مردم آسيب ديدهاند و خود شما نيز در معرض آسيب هستيد. شما مثل گروهي هستيد كه اپينفرين تزريق كردهايد و اثرات آن را ميدانيد. اما يك موقعيت معمولتر و البته پيچيدهتر اين است كه در شهر مجاورتان زلزله بيايد. شما لرزش را زير پاي خود احساس ميكنيد اما در مركز زلزله نيستيد. وحشتزده ميشويد اما توجيهي منطقي براي وحشت خودتان نداريد. اينجاست كه براي رفع اين «ناهماهنگي شناختي»، پاي شايعه به ميان ميآید و مردم منطقه در يك توافق نانوشتة اجتماعي، دست به ساختن شايعه ميزنند. اين موقعيتها به هيچ وجه فرضي نيستند. در نيمه دوم قرن بيستم، يك روانشناس هندي به نام جامونا پراساد اين پديده را كشف كرد: هنگامي كه در روستاي مجاور زمينلرزه آمد و ساكنان دهكده موردنظر توانستند لرزش زمين را حس كنند ولي در معرض خطر فوري نبودند، شايعات زيادي بر این مبنا منتشر شد كه بلايي زودرس در راه است. ساكنان اين دهكده براي توجيه وحشت خودشان به شايعاتي معتقد شدند و آنها را رواج دادند. از گروه دومي كه بهخصوص بر روي پديدة شايعه كار كردهاند، ميتوان به مدل ارائه شده توسط روانشناسي به نام نيكلاس ريفونزو اشاره كرد. او در تحقيقي كه در سال 2000 در مجلة مطالعات روابط عمومي منتشر شد، «مدل سه عاملي» را براي به وجود آمدن شايعه تبيين كرد. او در تحقيقاتش متوجه شد كه شايعه در موقعيتهاي مبهم يعني موقعيتهايي كه مردم در مورد صحت اخبار يقين ندارند و ميخواهند بدانند واقعا در گذشته چه واقعهاي رخ داده يا بعدا چه واقعهاي رخ ميدهد، به وجود ميآيد. اين ابهام را ميتوانيم در مورد شايعههاي اخيري كه در مورد مرگ ناصر عبداللهي وجود داشت به وضوح ببينيم: عبداللهی جوان بود، مرگ يك جوان بيشتر از مرگ يك سالمند در ابهام است، او سالم بود، مرگ فردي كه لااقل ما نميدانيم سوابق پزشكي داشته يا نه، مبهمتر ميشود؛ ضمن این که او در ملأ عام دچار حادثه نشده بود، يعني كسي از عامة مردم علت به كما رفتن او را در يك مكان عمومي نديده بود. بودن در یک مكان بسته هم به ابهام موقعيت افزوده بود و شايعات به وجود آمدند. به غير از ابهام موقعيت، دو فرايند ديگر نيز طبق مدل ريفونزو در شايعه مؤثرند: باورها و اضطراب. باورها به درجهاي اشاره دارد كه مردم شايعه را قبول كردهاند. در واقع شايعههاي باورپذير و البته مردم زودباور به گسترش شايعه كمك ميكنند. و بالاخره اضطراب نیز به نگران بودن مردم در مورد شايعه مربوط ميشود. مرگ يك هنرمند و يا زلزلههايي كه ممكن است رخ بدهند، براي خيلي از مردم موضوع اضطراببرانگيزي است و شايعات، اين نگرانيها را توجيه ميكنند يا دامن ميزنند و حتي بوجود ميآورند. در بعضی جوامع، دو مورد اول و دوم شایعترند. از آنجا كه منابع موثق و مطمئن خبري در بعضی جوامع كمترند، معمولا موقعيتهاي مبهم بيشتري آفريده ميشود. همچنين عدم باور مردم به برخی رسانههاي عمومي و بهخصوص، زودباور بودن در مقابل شايعاتی كه دهان به دهان ميچرخند، باعث شده است خطر شيوع شايعه در چنين جوامعی بيشتر باشد. جالب اين كه دو مطالعة كلاسيك هم كه به توجيه شايعة بعد از زلزله ميپردازند، در چنین جوامعی و توسط روانشناسان همین جوامع انجام شده است. اما به غير از نظريههاي «ناهماهنگي شناختي» و «مدل سهعاملي شايعه»، ميتوان به علل ديگر روانشناختي نيز اشاره كرد. معمولا شايعه از يك شخص شايعهپراكن شروع ميشود و با شايعهپراكنان ديگر ادامه مييابد. مسلما سهم نفر اول مخصوصا از لحاظ روانشناختي خيلي بيشتر است. اما چرا نفر اول شايعه درست ميكند؟ به دلایل اربعه. دلایل اربعه این سؤال که چرا نفر اول، شایعه را درست میکند، سؤالی است که پاسخهای متعدد و متنوعی دارد اما از این میان، 4 دلیل هستند که بیشتر از دلایل دیگر به چشم میآیند. این دلایل عبارتاند از: 1 حس حقارت: فرض كنيد خوانندهاي مشهور در سالهايي كه هنوز معروف نشده، رفيق يا رقيب ناصر عبداللهی بوده است. حالا او مشهور شده است و خوانندة موردنظر به هر علتي نتوانسته مثل او بشود و در بين مردم محبوب باشد. او از اين توجههاي بسيار، محروم بوده و كافي است اتفاقي مبهم براي آن خوانندة مشهورتر بيفتد و يا حتی نيفتد، آنوقت خوانندة موردنظر دست به شايعهسازي ميزند و خشت كج اول گذاشته ميشود. 2 جلب توجه: همانطور كه گفتيم شايعات معمولا يكي از مادههاي جذاب گپوگفتهاي اجتماعي هستند. معمولا به شخص گويندة شايعه توجه بيشتري ميشود. ما حتی اگر از موضوع شايعه خيلي دور باشيم، نقل شايعه نياز به جلب توجه ما را تأمين ميكند. 3 فرافكني: معمولا در مورد افراد مشهور و زندگي خصوصيشان شايعاتی هست كه لااقل در بین عموم مردم نابهنجار تلقي ميشود. اين شايعات ميتواند از فردي شروع شود كه در زندگي خصوصي خودش دست به همين كارهاي نابهنجار زده و براي اين كه تعارض بين وجدان و واقعيت غيرقابل قبول خود را حل كند و اضطراب خود را كاهش دهد، اين كار غير اخلاقي را به شخص ديگري نسبت میدهد. اين ديگري ميتواند فردي مشهور باشد و در نتيجه، پايه يك شايعه ريخته ميشود. 4 پرخاشگري و دشمني: برای یک پرخاشگر، حتما نبايد پای ضربه زدن به فردي ديگر، ضربهای از نوع فيزيكي در میان باشد. پرخاشگريها ميتوانند كلامي باشند. بهتان، غيبت و شايعه ميتوانند از انواع جنگ رواني باشند و ميتوانند به علت پرخاشگري و دشمني با فرد يا جماعتي كه به هر علتي دوستشان نداريم، بيان شود. 5 قدم تا مديريت شايعه: شايعه يكي از قديميترين پديدههاي اجتماعي است. امپراتورهاي روم باستان چنان دچار بلاي شايعه شده بودند که عدهاي را به عنوان قراولان شايعه به کار گمارده بودند. وظيفة اين افراد، رفتن به ميان مردم و گزارش کردن شنيدههاي خود به قصر امپراتور بود. ماجراهاي روزمرهاي که به اين صورت به قصر ميرسيد، محک خوبي براي سنجش افکار عمومي بود. ممكن است شما مدير يك شركت، مدير برنامة يك فرد مشهور يا عضوي از يك خانواده باشيد كه در معرض شايعه قرار گرفته است. در اين موارد باید چه كار كنيد؟ قدم اول: ببينيد آيا واقعا شايعهاي وجود دارد يا نه؟ يعني زيركانه، كاري را كه قراولان رومي ميكردند توسط اعضاي گروه خود انجام دهيد. ممكن است خبر گستردگي شايعه توسط يك فرد، خودش يك شايعة دروغ باشد. قدم دوم: اگر ميتوانيد به هر نحو، مستقيم يا غيرمستقيم (مثلا در بعضي موارد، توسط رسانههاي عمومي) پلي ارتباطي بين خودتان و شايعة شنوندگان ايجاد كنيد. در مورد مقابله با شايعههاي فراگير قبل از هر چيز باید رسانههايي وجود داشته باشد كه مردم به آنها اعتماد كنند. طبق مدل زماني شايعه، به هر حال اگر سكوت هم كنيد، شايعه فروكش ميكند اما ممكن است در طي اوج گستردگي شايعه شما هزينههاي زيادي بپردازيد. هر نوع اعلام سكوت يا پاسخ ندادن، به گسترش شايعه كمك ميكند. دیگران فكر ميكنند حتما چيزي وجود دارد كه آنها چيزي نميگويند. قدم سوم: اگر قسمتي از شايعه درست است، آن قسمت را مشخص كرده و تأييد كنيد. اين براي اطمينان شنونده به شما كمك ميكند. قدم چهارم: قسمتهاي غلط شايعه را توسط منابع معتبر تكذيب كنيد. قدم پنجم: حقيقت را خيلي روشن، با قاطعيت و جوري كه به ياد افراد بماند توسط همان منابع اعلام كنيد. لطفا يكي جلوي ما را بگيرد تا بوده همين بوده. گاهي وقتها حتي جنگ بدون تير و تفنگ، زودتر و بهتر از شيوههاي رو دررو و مستقيم جواب داده. انگليسيهاي نابهكار، خوب فهميده بودند كه ميگفتند تفرقه (بخوانيد شايعه) بينداز و حكومت كن. هيتلر هم همينطور، كه گفته بود:«لرزاندن دست كسي كه ماشه را ميچكاند راحتتر از شكستن اسلحه اوست.» اصلا چه شيوهاي بهتر از اين؟ نه خون و خونريزي دارد، نه پول و هزينهاي ميخواهد. درصدر اسلام هم يكبار براي آنكه لشگر رسولالله در معرض شكست قرار بگيرد، دشمنان دين خدا از همين ترفند استفاده كردند. شايعه كردند كه رسول خدا در جنگ كشته شده و به همين سادگي ورق برگشت. حالا جنگ رواني، شيوه ها و تاكتيكهاي زيادي دارد كه اگر سر و ته همهاش را در بياوري، در همين كلمة پنج حرفي خلاصه ميشود: شايعه. اما پدافند ما در مقابل اينگونه حملات دشمن تا چه اندازه قوي و قابل اعتماد است؟ مسأله اينجاست. گاهي آدم انگشت به دهان ميماند از اين قابليت عجيب ما ايرانيها. بيشتر از آن كه به حرفي كه از دهان ديگران درميآيد توجه كنيم، به ديگراني كه اين حرف را ميزنند توجه ميكنيم. يك ضربالمثل هم برايش ساختهايم كه: تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها. گوشمان را خيلي راحت ميسپاريم به دهان ديگران تا صحنه براي رقص مار خوش خط و خالي به نام شايعه آماده شود. اما اين تنها عمق ماجرا نيست. خارجكيها يك نظريهاي دارند به نام جريان دو مرحلهاي ارتباطات. آنها ميگويند كه در هر جامعهاي هرگونه ارتباطي در دو مرحله منتقل ميشود. اول رهبران فكري جامعه تحت تأثير قرار ميگيرند، بعد پيروان آنها از ماجرا مطلع ميشوند. عمق ماجراي نفوذ شايعه در جامعه ما آن جاست كه گاهي رهبران فكري جامعه ما (يعني همانها كه معتمد محل و خاصتر از عامه هستند) بيشتر از پيروانشان از شايعه متأثر ميشوند. شايد يكي از دلايلش اين باشد كه ميخواهند بگويند ما بيشتر از ديگران ميفهميم يا ما خبرهايي داريم كه شما نداريد و... اما هرچه هست، لطفا يكي بيايد جلوي اين استعداد ما ايرانيها را بگيرد و گرنه زود است كه هر كداممان تفنگي شويم در دستان دشمن. ورقها هميشه به همين سادگي برميگردند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]
صفحات پیشنهادی
شايعه بينداز و حكومت كن
شايعه بينداز و حكومت كن-همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
شايعه بينداز و حكومت كن-همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
باورم کن در شبکه يك
شايعه بينداز و حكومت كن-همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، .
شايعه بينداز و حكومت كن-همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، .
sms : دنيا هـم بـه آدمـهاي خـوش بين نيـاز دارد
شايعه بينداز و حكومت كن اينطوري ميشود كه شايعه، سرعت نور را هم ميگيرد و به جاي «منتشر» شدن، بهتر ... مدل به مدل شايعه در بين مردم پخش شده و مدتي به اوج خود رسيده و ...
شايعه بينداز و حكومت كن اينطوري ميشود كه شايعه، سرعت نور را هم ميگيرد و به جاي «منتشر» شدن، بهتر ... مدل به مدل شايعه در بين مردم پخش شده و مدتي به اوج خود رسيده و ...
راز مرگ پدري به دست فرزندش فاش شد
راز مرگ پدري به دست فرزندش فاش شد · شايعه بينداز و حكومت كن · عکسهای دیدنی مراسم فرش قرمز فیلم «آل» با حضور بازیگران · اهم برنامه هاي خبري روز دوشنبه .
راز مرگ پدري به دست فرزندش فاش شد · شايعه بينداز و حكومت كن · عکسهای دیدنی مراسم فرش قرمز فیلم «آل» با حضور بازیگران · اهم برنامه هاي خبري روز دوشنبه .
sms : جلوي من قدم بر ندار
می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم جلوی من قدم بر ندار، شاید نتونم دنبالت بیام. ... شايعه بينداز و حكومت كن ...
می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم جلوی من قدم بر ندار، شاید نتونم دنبالت بیام. ... شايعه بينداز و حكومت كن ...
بازار داغ شايعات
شايعه بينداز و حكومت كن همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
شايعه بينداز و حكومت كن همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
sms : دل دلايلي دارد كه
شايعه بينداز و حكومت كن اين شايعه از جمله شايعاتي است كه هميشة خدا وجود دارد و اين بار فقط آب و تاب آن بيشتر شده ... دليل ديگرش اين است كه جريان توزيع اطلاعات و ...
شايعه بينداز و حكومت كن اين شايعه از جمله شايعاتي است كه هميشة خدا وجود دارد و اين بار فقط آب و تاب آن بيشتر شده ... دليل ديگرش اين است كه جريان توزيع اطلاعات و ...
sms : دنيا هـم بـه آدمـهاي خـوش بين نيـاز دارد
[مشاهده در : www.ri3k.eu]. [تعداد بازديد از اين مطلب: 11]. . . صفحات پیشنهادی. sms : دنيا هـم بـه آدمـهاي خـوش بين نيـاز دارد · شايعه بينداز و حكومت كن · زنجیره های تعصب ...
[مشاهده در : www.ri3k.eu]. [تعداد بازديد از اين مطلب: 11]. . . صفحات پیشنهادی. sms : دنيا هـم بـه آدمـهاي خـوش بين نيـاز دارد · شايعه بينداز و حكومت كن · زنجیره های تعصب ...
شایعات مربوط به فیلم بهنوش بختیاری
شايعه بينداز و حكومت كن در همين چند سال اخير، مدل به مدل شايعه در بين مردم پخش شده و مدتي به اوج خود رسيده .... چرا ما در تاكسيها اينقدر از گرانيهاي آينده و اخبار مربوط ...
شايعه بينداز و حكومت كن در همين چند سال اخير، مدل به مدل شايعه در بين مردم پخش شده و مدتي به اوج خود رسيده .... چرا ما در تاكسيها اينقدر از گرانيهاي آينده و اخبار مربوط ...
برکناری هیات مدیره به دلیل دریافت پاداش های کلان
شايعه بينداز و حكومت كن همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
شايعه بينداز و حكومت كن همشهری- بازار شايعه داغ شده اما اينبار گويا بعضيها ميخواهند از آب گلآلود كلاغ بگيرند. خودمان، خوشمان ميآيد. همچين كه يكي يك چيزي بگويد، ...
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها