واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تلخترین حادثه زندگی پرستو صالحی، از آن داستانهایی است كه میشود در صفحههای حوادث نوشت؛ چگونگی دفن مادربزرگش در دوم اسفند ... پرستو صالحی، بازیگر تئاتر و تلویزیون، متولد 9آبان 1356 در تهران است. او با بازی در سریال پربیننده «زیر آسمان شهر» در نقش بهناز به شهرت رسید. صالحی در سریالها و فیلمهای سینمایی بسیاری از جمله «عشق سالهای جنگ»، «مهر پنهان»، «همسفر»، «این زمینیها» و «چشمهایش» ایفای نقش كرده است. تلخترین حادثه زندگی پرستو صالحی، از آن داستانهایی است كه میشود در صفحههای حوادث نوشت؛ چگونگی دفن مادربزرگش در دوم اسفند 85. صالحی ماجرا را اینگونه بازگو میكند: «بعد از مرگ مادربزرگم، داییام كه در آمریكا زندگی میكرد از ما خواست چند روزی مراسم تدفین را عقب بیندازیم تا او هم بتواند به ایران بیاید و در مراسم شركت كند. او مادربزرگم را خیلی دوست داشت و ناراحت بود كه چند سالی او را ندیده است. در این حال من و برادرم كه نوههای بزرگ او بودیم، كارهای تدفین را انجام میدادیم تا 2روز بعد كه داییمان برمیگردد مادربزرگ را به خاك بسپاریم.»صالحی به بهشت زهرا میرود و در محلی مناسب یك قبر دونبش برای مادربزرگش میخرد. 2روز بعد داییاش از آمریكا میرسد و تصمیم میگیرند مراسم را شروع كنند، اما جسد مادربزرگ در سردخانه نیست. صالحی ادامه میدهد: «جسد دیگری به ما تحویل دادند. گفتیم این مادربزرگ ما نیست. جسد خیلی سنگین بود و مادربزرگ ما خیلی سبك. گفتیم این جسد یك فرد 90 كیلویی است. مادر بزرگ ما فقط 50 كیلو بوده است. خلاصه رفتیم به بیمارستانی كه مادربزرگم در آنجا فوت كرده بود تا موضوع را پیگیری كنیم.»در بیمارستان اما، به بازماندگان متوفی میگویند كه جسدی با این مشخصات را 2 روز پیش تحویل پسرش دادهاند و به خاك سپرده شده است: «ما با پسر آن متوفی تماس گرفتیم و گفتیم جسد مادربزرگمان را به اشتباه تحویل گرفته و دفن كرده است و همزمان از قاضی اجازه نبش قبر گرفتیم و جسد مادربزرگمان را تحویل گرفتیم و مراسم تدفین را برگزار كردیم. اما تعجب ما این بود كه چطور پسر آن مرحومه نفهمیده بود جنازه مادرش را اشتباه تحویل گرفته و خاك كرده است. بگذریم.»صالحی یادآور میشود: «بعد از این اتفاق در بهشت زهرا معمول شد كه بستگان ابتدا جسد متوفای خود را شناسایی كنند و بعد نسبت به دفن آن اقدام كنند.»صالحی درباره اتفاق شیرین زندگیاش میگوید: «از بچگی بازی آقای جمشید مشایخی را خیلی دوست داشتم و آرزویم این بود كه روزی او را از نزدیك ببینم. گذشت تا من بزرگ شدم و در چند فیلم هم بازی كردم و شناخته شدم. یك بار در مراسمی كه در بانك كشاورزی برگزار شد من هم بودم، چند صندلی آن طرفتر آقای مشایخی نشسته بود. به سمت ایشان دویدم و گفتم كه یك عمر مشتاق دیدنشان بودهام. آقای مشایخی از این برخورد متواضعانه من كه بازیگر شناخته شدهای بودم، بسیار تعجب كردند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 521]