واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: در حالي كه رفتارگراها معتقدند محيط يك عامل بسيار مهم در امر يادگيري است، اما شناختيها ، يادگيري را نه تنها عامل محيطي نميدانند، بلكه آن را يك عامل دروني و ذهني رابطه و شناخت پديدها ، بصيرت و بينش تلقي ميكنند. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ " بهبود كيفيت فرآيند ياددهي يادگيري" به نشاني http://yaddehi2.blogfa.com نوشته است: با كاري كه آقاي سورونلايت با گربه يا حيواني كه در قفس بوده انجام داده، آشنا هستيد. حيوان گرسنه است. ، و وقتي كه گرسنه است به تلاش ميافتد ، و حركت ميكند و به طور ناخودآگاه بر روي كفه قرار ميگيرد ، به محض اينكه روي كفه قرار گرفته غذا در اختيارش قرار داده ميشود. گربه ، كم كم از طريق آزمايش و خطا درمييابد كه هرگاه غذا ميخواهد بايد روي كفه قرار بگيرد بر همين اساس از نگاه سورونلايت و اسكينر ، يادگيري چه در انسان و حيوان در اثر كوشش و خطا ايجاد ميشود . آنان براي تحليل و حمايت نظري از بحث خودشان ، تحقيقات آزمايشگاهي زيادي دارند و سه قانون را مطرح ميكند . يكي از اين قوانين ، قانون آمادگي است. در اين نوشته در خصوص قانون آمادگي ميخوانيد: يعني اينكه فرد بايد به يك مرحله از رشد و دانش برسد كه بتواند موضوع را بفهمد ، مثلاً فردي چراغ نفتي دارد و ميخواهد روشن كند كبريت ميزند، ولي روشن نميشود . فكر ميكند نفت ندارد و يا كبريت مشكل دارد. ولي مشكل از آنها نيست با اندكي دقت متوجه ميشود فتيله به اندازه كافي بالا كشيده نشده كه شعله بتواند به آن برسد. بنابراين كار معلم در اصرار وزيدن براي آموزش دادن دانشآموزان كه از نظر ظرفيت عقلي و ذهني به آن مرحله نرسيده مثل روشن كردن چراغ نفتي است . در ادامه آمده است: قانون ديگري كه آقاي سورونلايت در بحث مطرح ميكند ، قانون اثر است. يعني بين محرك و پاسخ بايد رابطهي خوشايندي وجود داشته باشد . يعني اگر گربه كه بر روي كفه قرار گرفته به جاي غذا ، كتك بخورد، آيا دوباره بر روي آن كفه قرار خواهد گرفت براي گرفتن غذا ؟ مسلماً خير پس غذا ، يك عامل محرك خوشايند است. در اين آزمايش و خطا وقتي رفتاري از ارگانيسم سر زد . بايد اين رفتار همراه باشد با يك فرايند خوشايند تا موجب تثبيت شود . اين يك قانون اثر است. بر اساس اين نوشته، سومين قانوني كه آقاي سورونلايت مطرح ميكند، قانون تمرين و تكرار است. ايشان معتقد است وقتي قانون اثر يعني رابطه بين محرك و پاسخ خوشايند شد، اگر چنين رفتاري تكرار و تمرين شود ، بيشر تأثير ميگذارد . بنابراين در نظامهاي آموزشي ، فرهنگ تكليف و تمرين دادن رايج شد، ولي سؤال اينجاست كه آيا هر نوع تكليف و تمرين و يا تكراري موجب يادگيري خواهد شد. جاي تأمل دارد و حتي خود آقاي سورونلايت در پايان كارهايش ميگويد ، هر تغيير تكراري موجب يادگيري نميشود و حتي ممكن است برخي از تمرينها موجب بازداشتن يادگيري و كندي يادگيري شود. مثل تمرينهايي كه در گذشته اغلب مدارس داشتند، تمرينهاي تكراري و بيمعنا و خسته كنندهاي كه ما در طول تحصيلات داشتيم . در اينجا سورونلايت حداقل دو ويژگي براي تمرين مطرح ميكند؛ عامل شدت و عامل تازگي... . در ادامهي اين نوشته عنوان شده است: در حالي كه رفتارگراها معتقدند كه محيط يك عامل بسيار مهم در امر يادگيري است . همانطوري كه اسكينر اشاره كرد و ميگويد با دستكاري عامل محيط ميتوانيم موجب يادگيري آن موجود زنده شويم اما در ديدگاه شناختيها ، يادگيري را نه تنها عامل محيطي نميدانند، بلكه آن را يك عامل دروني و ذهني رابطه و شناخت پديدها ، بصيرت و بينش تلقي ميكنند....
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]