واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: كنارهگیری او از محافل موجب شد ادامه تحصیل و تحقیق و تدریس در دانشگاه را جدیتر بگیرد و پس از حداقل یك دهه دوباره به دنیای شعر برگردد، آن هم همزمان با... سرزمین ایران به اعتقاد بسیاری مهد شعر است و اولین و مطرحترین هنر ایران و ایرانیان را شعر دانستهاند. اگر بزرگی در یكی از كشورهای اروپایی گفت؛ «در ایران شاعر شدن كاری بسیار بزرگ است، چون حرفهای عادی و روزمره آنان نیز شعر است»، مقصود او جز این نیست كه كشور ما همیشه به شعر با دید حرفهای نگاه میكرده است. گزاف نگفتهایم اگر بر اساس باورمان بگوییم، شاعران همواره كاكلنشین این مرزوبوم بوده و هستند و روح ایران از رودكی تا نیما و بهار و... با كلام هنری این هنرمندان، تازه و معطر است؛ بنابراین هم از شاعر گفتن نیازمند اشراف بر پهنه ادبیات بیكران است، هم از شعر گفتن. غلامحسین عمرانی اواخر دهه 50 شعر گفت و از اواسط دهه 60 برخی سرودههایش در نشریات به چاپ رسید. در مجموع پس از انقلاب كارش را با یك تغییر زاویه دید و نگرش به صورت جدیتر پی گرفت و همگام با دیگران تا اواخر دهه 70 پیش رفت.كنارهگیری او از محافل موجب شد ادامه تحصیل و تحقیق و تدریس در دانشگاه را جدیتر بگیرد و پس از حداقل یك دهه دوباره به دنیای شعر برگردد، آن هم همزمان با چاپ2مجموعه شعر با نامهای «صلت كدام قصیدهای ای غزل» و «حرف دلم شبیه غزلهای حافظ است» كه كتاب اول مجموع 38 غزل قصیده و دومی با 49 غزل. شاعر این مجموعهها هر چند سالهای دور كتابهایی در قالب نیمایی و غزل به چاپ رسانده بود، اما با چاپ 2 كتاب جدید درصدد آن بوده تا اثبات كند گاهی وقفه و دوری ازعوامل بازدارنده اجتماعی و ادبی و شخصی برای هر هنرمندی لازم و حتی واجب است.اول: یك مقایسه كلی و در نگاه اول نشان میدهد 2 كتاب جدید شاعر نسبت به كتابهای گذشته بویژه مجموعه غزل او در دهههای پیشین یعنی «غزل، خاك، خاطره» تفاوتهای قابل بحث و نظر جلبكن دارد. چه در زبان و چه در نوع نگاه شاعر بویژه پشت این دو كتاب شاعری با دیدی تجربیتر دیده میشود كه حرفهایش به تصنع یا فاصلگی بین متن و شاعر نمیانجامد، بلكه تمام ابزار بیانی در خدمت درون متنی شعر است و از هر گونه گرایش شعاری به سمت تكنیك پرهیز میكند. دوم: هر اثری با خوانش اولیه میتواند معرف خود باشد؛ اما نه انصاف به زود قضاوتی امر میكند و نه حرفه نقادی و تحلیلگری كه بلافاصله قلمی به دست گرفتن و همان یافتهها و كنشها و واكنشهای حسی و عقلی را نوشتن و در قالبی چاپیدن به قول قیصر امینپور كه تقریبا نامش بزرگتر و آشكارتر از شعرهایش شد جایی میگفت: یك شاعر شعرهایش را هنگام تخمه شكستن و چرت زدن و... نگفته است كه خواننده با همان حس آنها را بخواند و نتیجه هم بگیرد، منظور آن است كه بخصوص یك منتقد نیاز است اثر مورد نظر را بارها بخواند، چرا كه برخی از آثار دیر آشنایند و به همان نسبت دیرمانا برخلاف برخی كه زود آشنایند و زود میرا! آثار شاعرانی كه بویژه سواد آكادمیك دارند و از نسل دانشگاهی نیز به شمار میروند، مثل عمرانی متفاوت است با شاعران رقیقالقلب و رقیقالقلم و رقیقالاحساس، البته قیصر هم نتوانست یا نخواست؟! مثل سیدحسن در شعرش به پشتوانه علمیك و آكادمیك دانشگاهی التفات كند. شعرهای غلامحسین عمرانی از آن دست شعرهایی است كه شاید در نگاه اول كمی ایجاد فاصله كند با مخاطب و درست و طبیعی است. بر همین اساس باید چند بار خوانده شود تا نهفتههای معنوی و زبانی آن آشكار گردد. در 2 كتاب مورد نظر 3 مقوله قابل بررسی و تدقیق و تحلیل است: 1- عرفانپذیری 2- توصیف و تصویر 3- زبان.عمرانی در كسب دیدگاههای عرفانی سالها زانوی شاگردی زده و هم در كلاسهای خود تدریس داشته است. بنابراین حتی اگر شاعر هم نخواهد دیگر در اختیار خودش نیست كه از این دیدگاهها بگریزد. هر چند شاید از نظر نقد اجتماعی و نگرش مدرن معاصر این گونه تفكرات هیچ همخوانی با جریان ادبی معاصر نداشته باشد اما باید پذیرفت كه مردم هر جایی از جهان و هر زمانی از آفرینش به هر شعر و نگرش دیگری نیازمندند و چه بسا در عصر حاضر كه شعرها به مهر «مردمی و اجتماعی» معرفی میشوند اما هیچ دردی از مردم را نمیتوانند دوا كنند. حال این نگره عرفانی با نمونههایی از 2 كتاب ذكر میشود.از كتاب «حرف دلم ...»:1- شریعت تو مرا گفت قبله را دریابطریقت تو مرا برد رو به حیرانیتقابل شریعت و طریقت همواره در ادبیات ما تماشایی بوده و انكار هر یك دیگری را، حیرت كه وادی ششم عرفان محسوب میشود از نظر شاعر بسیار فراتر از دریافتن قبله است چرا كه در این وادی روبهروی معبودت نشستهای، حاجتی به قبله نیست. 2- حساب نسیه ما بر صحیفه خط خورده استشباب سادهدلان در خیال حور گذشتحور خواهی و بهشت طلبی در مرام اهل دل و عشق و عرفان نیست (ص 13) 3- از این تجلی غیرت كه ناگهان گل كرددرخت در سخن آمد كه این چه حیرانی است؟ (ص 14) 4- چون خیس اگر میان آتش افتادهایاینست آزمون! مگر خطر كنی، چراكه نه (ص 20) 5- هی هی غزلی هو هو، تن تن تتتن یاهویا شبنم و یا شب یا بو، یا پونه و یا ریحان (ص 46) 6- تو را ای غایب حاضر، امانتهاست در خاطرامین شاهد غیبی، یقین خاطر مایی (ص 91) چند نمونه از «صلت كدام...»:1- لختی رهین بسطم، لختی قرین قبضماز خود خبر ندارم، در عشق پا به برفم (ص 7) 2- به مردار دل خوش نكردند اینجاعقابان مشهور در خود نشسته (ص 9) 3- انگار شهر مرده شد دلهای مردمیك پنجره در هفت شهر عشق وا نیست (ص 10) 4- بگردیم در كوچههای سلوكبرآریم دستی به تبیین عشق (ص 15) 5- شطحی دگر به سكر قلم وام كردهامدر سینهام ترانه طیفور عاشقی است (ص 25) 6- تو عالم صوفی وش، من صوفی صنعانیتو روح سخنپرور من آدم عصیانی (ص 32) و بسیاری ابیات دیگر كه در غزلها جا خوش كردهاند و ساختار عمودی غزل را رنگ عرفانی بخشیدهاند. میپذیریم كه ردپای شاعران گذشته در سرودههای عمرانی كم نیست؛ اما شاعر سعی كرده این ردپا را رنگ و شكل دیگری بدهد.در مجموع عمرانی را در دوره معاصر (3 دهه اخیر) میتوان از شاعرانی دانست كه برخلاف بسیاری، غزلهایش را به سمت و سوی عرفان میكشاند و همین مساله موجب تمایز او نسبت به دیگران است.طبیعتگرایینگارنده این مقاله چندان مخالف محاكات در هنر نیست. بستر و اساس هر هنری تقلید است؛ ولی هنرمندانی توانستهاند از این محاكات صرف خارج شوند كه در طبیعت تصرف كنند و به نفع خود رقم زنند.منوچهری، سهراب و نیما از چهرههای معروفتر متصرف در طبیعت هستند. طبیعتگرایی مسلما از روند رشد افراد در طول عمر سرچشمه میگیرد، به همین سبب شاعر شهری مثل فروغ و شاملو و امروزیان شهری، ابزار شعریشان میشود ماشین، ترن، قطار، دود، آسفالت، اتوبوس و... كه البته طبیعی است و قابل احترام. اگر شاعری نحل و اندیشهور از آنها بهره ببرد! در مقابل نیما را نمیتوان به ضرب و زور واداشت تا شهری بگوید نیمایی كه به تعبیر جلال آلاحمد، هرگز با شهرنشینی اخت نشده بود و دائما پرت میشد به یوش. عمرانی از شعرهایش پیداست كه دلداده طبیعت است و رشد یافته دامنههای البرز و روستاهای فیروزكوه. به همین دلیل توصیف طبیعی و تصویرگرایی نیز در شعرهای او وجود دارد و سعی دارد از ابزار صحرایی و دشتی و بیابانی برای بیان احساسات درونی و عاطفی و فكری خود بهرهوری كند، اما نه تا آن حد كه به شاخصه اصلی شعرهایش تبدیل شود. برای مثال تركیبهای ابرهای بارانی، اجاق، لاله، كوه، شقایق، كوچه باغ، انار، چنار، باغ پشت سنگچین و جلبك و واژههای دیگر كه در شعرهای او كمابیش قدرت ظهور پیدا میكنند و بویژه شعرهایی كه در آن مناطق سروده است با این حال، ردپای طبیعت آنگونه كه توقع میرود، نیست و حتی برخی شعرها كه محل سرایش آنها در روستاهاست، همخوانی چندانی از نظر زبان و فضا با روستا ندارد مگر این كه شاعر پس از جمعآوری شعر به دلخواه مكانی برای آنها تعیین كرده باشد.زبانعمرانی شاعر زبان هست و نیست. هست به این دلیل كه كاملا اشراف بر زبان دارد و معماری واژگانی را خوب بلد است. در سراسر كتابهایش نمیتوان از بیماری فاحش صرفی و نحوی زبان سراغ گرفت و همین امر یعنی سلامت زبانی و احاطه كامل بر نحوه كلام. نشان میدهد او زبان را میشناسد، اما نیست به این دلیل كه مجموعه سرودههای او تكیه بر معنامداری دارد. انتقال حرف و پیام و مفهوم برای او در مرحله نخست قرار میگیرد و كشتی گرفتن با زبان در مرحله دوم. به همین علت چندان شاهد برخورد امروزین زبان در شعرهایش نیستیم. فخامت زبانی دانشگاهی در ادامه بهار، شفیعی و مصفا كه لازمه دانشگاهی بودن بود، در زبان عمرانی نیز نسبتا مورد التفاوت قرار میگیرد و نرمای سبك عراقی در شعرهای او كاملا مشهود است. زبان 2 كتاب مورد اشاره زبانی تلفیقی است از توجه بیشتر به زبان تجربه شده گذشته و كمتر به زبان معاصر! اما با این همه، در بسیاری از موارد شاعر چه در تركیبسازی، چه در قافیه و ردیف از جسارتهای خود بهره میبرد و همین بیاحتیاطی شعرش را پویاتر و متفاوتتر جلوه میدهد. نمونههایی از كتاب «حرف دلم...»:به خانقاه نگاه تو اعتكاف كنندقلندران غزل وقت شعر درمانی (ص 11)در این زمانه غزل گفتن عراقیوارمیان این همه شاعر نصیب عمرانی است (ص 15)باید از حضیض تن حذر كنی چرا كه نه؟ تا عروج روح خود سفر كنی، چرا كه نه؟ (ص20)اولین عكسالعمل خمیازه بود خواب ما پشت همین دروازه بود (ص24)در پایتخت عشق، غزل شاه كشور است آری غزل! عزیز دلم! چیز دیگر است (ص66)باران گرفت مطلع شعرم كمی تر است چتر نوازش تو مرا شكر بر سر است (ص60)و بكارگیری تركیبها و قافیهها در صلت كدام ... چند نمونه: حرف و ژرف و صرف و ... / ردیف حرف كمی نیست / پخته خواری، نوچهگیری/ تنی پیچیدنی/ انتحار واژه، جاده گلرنگ مستی / تلخابه خیامی / و ... تركیبها و قافیهها و ردیفهای دیگر كه عمرانی را به عنوان یك شاعری كه مثل دیگران نگوید معرفی میكند. در مجموع غلامحسین عمرانی زبان شعری دارد و زبان شعرش مخصوص شخصیت فكری و بیانی اوست این كه آیا باید زبانش را رنگ و بوی امروزینتر بدهد یا نه؟ انتخاب با خود اوست و مخاطب امروز شعر. چند نكته: 1- تخیل كه لازمه شاعری است در شعر عمرانی با بهرهگیری از شعر گذشتگان به بار نشسته است كه با كمك موسیقی درونی و بیرونی و كناری بارورتر شده است. امید است دامنه تخیل عینی امروزین را نیز بدون احتیاط ارائه كند. البته مقصودم روی آوردن به غزل تصویری محض بیاندیشه امروزی نیست. 2- او كه سالها در پی مسائلی از محافل كناره گرفت، شاید نخواست یا نتوانست؟! ولی بازهم وقتی برگشت، با دو كتاب برگشت. اما چیزی كه شاید مخاطب را تعجب زده كند، جلب توجه بیش از حد اوست كه در حق دیگران ابراز داشته است. عموما شعرهای او در این دو كتاب به افراد گوناگون تقدیم شده است. افرادی كه چه در خلوت و چه در عموم. عمرانی از آنها حداقل به نیكی یاد نكرده است و افرادی كه اگر نان در خانهشان كپك بزند، حاضر به اعطای لقمهای از آن به دیگران نیستند و شاعر را هیچ سر و سری با آنها نیست جز سلامی و والسلامی در گذشته؛ اما در اینجا دست به چنین كاری میزند و بیمحابا به همانها شعر تقدیم میكند كه امید است در چاپ بعدی دفترهای شعرش را پاكتر كند چون دو برداشت برای مخاطب میشود،وقتی افراد تقدیمی در شعرهایش از ریز و درشت و دوست و دشمن حضور دارند كه این نشان میدهد چندان آگاهی و هدف پختهای پشت این تفكر نبوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 500]