پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848655405
نگاهي از منظر قرآن كريم /بخش اول /ناكامي كثرت گرايان ديني در تمسك به برخي اسما و اوصاف الهي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهي از منظر قرآن كريم /بخش اول /ناكامي كثرت گرايان ديني در تمسك به برخي اسما و اوصاف الهي
خبرگزاري فارس: رحمت عام الهي وصفي است كه مقتضاي خداوندي و الوهيت پروردگار است و در هر مخلوقي به فراخور آن، پديد آمده است و جنبههاي تشريعي و عصيان و اطاعت مخلوقات به معناي شايع، نقشي در بهرهمندي از اين رحمت نداشته است .
چكيده
نظرية پلوراليزم ديني براي به رسميت بخشيدنِ تكثر و تنوع ديني در جهان، به تفسير خاصي از برخي مفاهيم و آموزه هاي ديني روي آورده تا آنها را همسو با ديدگاه خود معرفي كند. از جملة اين مفاهيم، اوصاف كليديِ رحمت، هدايت و حكمت الهي در قرآن است كه نقش مهمي در موضوع خداشناسي و معادشناسي دارند. براساس اين نظريه، نفي حقانيت و سعادت صاحبان اديان ديگر، كه جمع زيادي از انسانها را در بر ميگيرد، با اتصاف خداوند به رحمت، هدايت و حكمت، ناسازگار است.
با تتبع در همة آيات مرتبط ميتوان دريافت كه اين نظرية از تفسير ناقص و يك سويهاي از اين اوصاف سود جسته و تفسير درست وجامع اين دسته از آيات، به هيچ روي نظرية مزبور را بر نميتابد. خلل هاي جدي در تفسير اين اوصاف در نظرية پيش گفته عبارتاند از:خلط ميان رحمت عام و خاص الهي، غفلت از گوناگوني مراتب هدايت الهي به مثابة صفت فعل خداوند، خلط ميان نظام تكوين و تشريع، و نيز بين ارادة تكويني و تشريعي الهي و اقتضائات و لوازم هر يك در تفسير حكمت خداوند.
كليد واژهها: اسماء و اوصاف الهي، نظرية پلوراليزم ديني، رحمت الهي، هدايت الهي، حكمت الهي.
مقدمه
نظرية كثرتگرايي ديني (پلوراليزم ديني) بازتابي از نظريههاي دين شناسانة بشري است كه معضلات معرفتشناسانه و خلأهاي دينشناسانه و چالشهاي جامعهشناسانة ناشي از مواجهه و اصطكاك فرهنگها و صاحبان اديان با يكديگر، در طرح آن نقش ايفا كرده است؛ البته خاستگاهها و علل سياسي و روانشناختي نيز در برخي حوزههاي طرح آن قابل جستوجوست.
دغدغههايي كه اين نظريه در پي فرونشاندن آن ست، دغدغههاي هدايت، رستگاري و نجات انسانهاست. پلوراليزم ديني برآن است تا اين دغدغههاي حاصل از نگاه سنتي دينداران را با خوشبينانهترين نگرش فرونشاند و باب هدايت و سعادت و نجات را گشادهتر از آن چيزي بداند كه مورد ادعاي صاحبان هر يك از اديان است؛
هر چند به بهاي بيپاسخ نهادن دغدغة جدي حقيقت و پاك كردن صورت مسئلة آن يا تفسيري بديع و غريب از آن باشد.براي پلوراليزم ديني رهيافتها و پشتوانههاي گوناگوني بيان كردهاند كه برخي فلسفي و معرفتشناختي، بعضي كلامي و دينشناختي و شماري قرآني است. آنچه در اين نوشتار در مد نظر است، يكي از پشتوانههاي كلامي و ديني آن است كه بيترديد نگاهي ديني ميطلبد.
اين پشتوانه، تلقي خاص از اسماي حسناي الهي است، به گونهاي كه با مدعيات پلوراليزم سازگار افتد.از آنجا كه موضوع اسماي حسناي الهي موضوعي ديني است كه در بستر تعاليم اديان آسماني مطرح شده، نميتوان فارغ از اين بستر به تحليل و تصور شخصي از آن پرداخت و در نتيجه شايسته و بايسته است كه محققانِ هريك از اديان آسماني در قبال آن، تبييني مناسب با آموزههاي آن دين جستوجو و عرضه كنند. مقالة حاضر نيز اين هدف را از منظر قرآن كريم، به عنوان منبع ناب و اصلي دين اسلام، ميكاود.
1. نظرية پلوراليزم ديني در باب اسماي حسناي الهي
از جمله پرسشهاي آغازين نظرية پلوراليزم ديني، پرسشي عقيدتي است كه راجع به عقايد ديني صاحبان اديان و رابطة آنها با يكديگر از يك سو، و سعادت و نجات دينداران مختلف از سوي ديگر، طرح ميشود و نهايتاً عقيده به محروميت پيروان برخي اديان از نجات و سعادت و هدايت واقعي مورد استبعاد و انكار قرار ميگيرد. بر همين اساس كه مدلول التزاميِ برخي اوصاف و اسماي حسناي الهي، اعم از اوصاف ذاتي يا فعلي، دليل و پشتوانهاي براي ادعاي مذكور تصور ميشود.
في المثل از منظري نقادانه به كلام مسيحي چنين طرح شده است:از يك سو خداوند، خالق و مالك همة موجودات و خواهان خير مطلق و رستگاري نوع انسان است و از سوي ديگر ميگويد: تنها از طريق پاسخ گفتن مؤمنانه به خداوند و وساطت مسيح ميتوانيم نجات يابيم كه اين سخن، اكثريت عظيمي از مردم قبل و بعد مسيح را محروم از نجات ميكند.
همچنين با نگرش نقادانه به كلام اسلامي چنين گفته شده است:اين پرسش كلامي در برابر عقيده به خطاي مسيحيت در باب الوهيت مسيح براساس نظر اسلام مطرح است كه چگونه خداوند عليرغم حكمت و عدالت بيكران خود اجازه ميدهد كه يكي از اديان عمدة جهان كه ميليونها نفر از مردم، رستگاري خويش را در آن جستوجو كردهاند، به مدت دو هزار سال در گمراهي به سر برده باشد؟
فيالواقع در برابر تصوير رايج از اوصاف و اسماي حسناي الهي در انديشة عموم دينداران و مؤمنان كه مثلاً رحمت و هدايت ويژة الهي شامل حال نيكان و مؤمنان ميشود و نظام آفرينش در ناحية تكوين و تشريع بر مبناي حكمت خداوند پذيرفته ميشود، انديشة پلوراليزم ديني بر آن است كه گسترة اين اوصاف و اسما را از عرصة محدود و كوچك مؤمنان مصطلح فراتر ببرد و لازمة هدايتگري خداوند و رحمت فراگير او را، نيل مؤمنان صادقِ همة اديان و بلكه همة رهجويان و طالبان حق در زير هر لوايي و تحت هر نامي به هدايت و مغفرت و نجات بداند.
در تقرير همين ادعا گفته شده است:ميتوان پرسيد اگر واقعا امروزه از ميان همة طوايف ديندار كه به ميلياردها نفر ميرسند، تنها اقليت شيعيان اثناعشري هدايت يافتهاند و بقيه همه ضال و كافرند، در آن صورت، هدايتگري خداوند كجا تحقق يافته و نعمت عام هدايت او بر سر چه كساني سايه افكنده است و اسم هادي حق در كجا متجلي شده است؟ آيا اين عين اعتراف به شكست برنامة الهي و ناكامي پيامبر خداوند نيست؟ آيا در آمدن عيسي روح، رسول و كلمة خدا (به تعبير قرآن) فقط براي آن بود كه جمعي عظيم مشرك شوند و آيين تثليث برگزيده و از جادة هدايت به دور افتند؟
... همين ملاحظات بديهي است كه آدمي را وا ميدارد تا پهنة هدايت و سعادت را وسيعتر بگيرد و كيد شيطان را به تعليم قرآني ضعيف ببيند و براي ديگران هم حظي از نجات و سعادت و حقانيت قايل شود. و روح پلوراليسم هم همين است.همچنين از زاويهاي ديگر به همان ادعا، چنين بيان شده است:ميتوان گفت كه ضلالت و هلاكت جمع كثير عالميان كه پيرو دين خاصّي نيستند، شرّ واضحي است كه وجود خداوند با صفات رحمت و لطف و هدايت را زير سؤال ميبرد.
البته متكلمين در مسئلة شر پاسخ هايي را عرضه كردهاند؛ گاه به ماهيت عدمي شر اشاره ميكنند كه قابل استناد به خالق هستي نيست و گاه با استناد شرور به كردار ناشايست انسان مشكل را حل مينمايند و گاه وجود آن را براي كل نظام، خير و صلاح تلقي ميكنند.اما اين ديدگاهها در دورة جديد مورد انتقاد قرار گرفته است. نخستين ناقد مهم آن، متكلّم بزرگ پروتستان آلماني، شلاير ماخر است. انتقاد اساسي او متوجه اين تصور است كه عالمي كه خداوند با قدرت مطلقة خود آفريده و دقيقاً همان چيزي است كه خدا ميخواسته و شامل هيچ نوع شري نيست، با وجود اين به انحراف كشيده شده است.
درست است كه آفريدگان آزاد كه جزئي از عالم هستند، آزادند كه گناه كنند، لكن چون آنان در حد خود از كمال برخوردارند و اثر و نشانهاي از شر در آنها نيست و چون در محيط برخوردار از كمال زيست ميكنند، هرگز مرتكب گناه نخواهند شد. لذا گفته شده كه تصورِ به خطا رفتن خلقت كامل بدون علت، نوعي تناقض است.
بنابراين انتقاد اساسي اين است كه يك آفرينش بيعيب، هرگز به انحراف نخواهد گراييد و اگر در واقع آفرينش به انحراف ميل كند مسئوليت نهايي آن به دوش آفرينندة آن خواهد بود.بنابراين در نظرية پيشگفته، رحمت، هدايت و حكمت الهي به عنوان اوصاف و اسماي برجستة خداوند مستلزم آن دانسته شده كه در جهان، تحقق خارجي آنها را در ضمن هدايتيافتگي و سعادتمندي و خوشعاقبتي اكثريت آدميان مشاهده كنيم.
در غير اين صورت با حكم به ضلالت و شقاوت و بدعاقبتي اكثريت مردم، اولاً رحمت و لطف الهي را بي معنا ساختهايم، ثانياً صفت هدايتگري خداوند را پوچ تلقي كردهايم، ثالثاً حكمت الهي را در آفرينش انبوه آدميان زير سؤال برده و بعثت پيامبران را لغو شمردهايم. در نگاه نخست پيداست كه ملزومات اخير مورد پذيرش هيچ دينشناسي نخواهد بود. پس چارهاي نيست جز آنكه به اعتبار كثرت اديان و آيين هاي عقيدتي و هدايت و سعادت همة صاحبان اديان فتوا دهيم و اختلافات ديني را اصيل و مقدس تلقي كنيم.بيان مذكور پرسشهايي اساسي بر ميانگيزد كه از اين قرار است:
الف) در صحنة اوصاف و اسماي الهي، آنچه مشتمل بر جنبة لطف و مهر و رحمت الهي است، چه جايگاهي دارد و متضمن چه معنايي است؟ آيا شمول اوصاف مهر انگيز خداوند نسبت به آدميان، هيچ قيد و شرطي ندارد و نظام خاصي بر اوصاف و اسماي الهي حاكم نيست؟ب) وصف هدايتگري الهي به چه معناست و آيا گمراهي و انحراف آدميان آن را نقض ميكند؟ج) حكمت الهي در نظام آفرينش چگونه صدق ميكند و آيا گمراهي و معذب شدن انسانها با حكمت الهي منافات دارد؟
2. نگاهي به مسئله از منظر قرآن كريم
پرسش هاي اساسي در بخش گذشته كه با پاسخ آنها ميتوان سرنوشت مدعاي اصلي را تعيين كرد و ميزان درستيِ يكي از پشتوانههاي نظرية پلوراليزم ديني را بيان نمود، از زاويهها و منظرهاي گوناگوني در خور تأمل است. اينك برآنيم تا با نگاهي از منظر قرآن كريم و آيات روشن آن، پاسخ اين پرسشها را بيابيم.پيشتر لازم است اشاره شود كه در فرهنگ قرآن كريم از هر گونه بحث و قضاوت جاهلانه و بياساس دربارة حقيقت اوصاف الهي و چگونگي تحقق خارجي آن و نيز شمول قطعي مغفرت و رحمت خداوند نسبت به انسان ها نهي شده است:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطانٍ مَرِيدٍ ٭ كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلي عَذابِ السَّعِير» (حج: 3و4) و برخي از مردم ناآگاهانه دربارة خداوند بحث و جدل ميكنند و همواره از شيطان تبهكار و خبيث پيروي مينمايند؛ او كه مأمور است دوستان خويش را گمراه ساخته، به دوزخ و شعلههاي فروزان عذاب رهنمون سازد.
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدي وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ ٭ ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ نُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَذابَ الْحَرِيقِ» (حج: 8 و 9) و برخي از مردم ناآگاهانه و به دور از هر گونه راهنمايي و بيهيچ دليل روشنگري در باب خداوند به بحث و جدل ميپردازند.اينان براي گمراه ساختن مردم از راه خدا كناره گرفته، رويگرداني ميكنند.
در دنيا به خواري و رسوايي دچارند و در قيامت، شكنجة سوزان به ايشان خواهيم چشانيد.ظاهراً آية اول به كساني اشاره دارد كه كوركورانه با پيروي از الگوهاي گمراه به جدال بيحاصل دربارة خداوند ميپردازند و آية دوم ناظر به كساني است كه جاهلانه دربارة خدا بحث و جدل كرده، ديگران را به گمراهي ميكشانند و در مقام تعليم و آموزش ديگراناند.
همچنين با صرف نظر از آياتي كه به طور خاص به مأجور بودن نيكوكاران و معذب بودن بدكاران اشاره ميكند، آنجا كه سخن از مغفرت و رحمت و عفو الهي نسبت به عموم مردم يا گناهكاران است، نتيجة قطعي را بيان نكرده و راه اين ادعا را كه عموم گناهكاران قطعاً مشمول رحمت و مهر الهي قرار ميگيرند، به روي مدعيان بسته است و همواره انسانها را به اين امر فرا ميخواند كه با بيم و اميد و خوف و رجا به زندگي ديني خود ادامه دهند.
فيالمثل در اميد بخشترين آيات نيز، انسان نميتواند ادعاي نجات قطعي همگان را برداشت كند كه تعبير ويژة قرآني گواه اين نكته است: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ...» (نساء: 48 و 116) بيگمان خداوند، اين را كه به او شرك ورزيده شود نميبخشايد و غير آن را براي هر كه بخواهد ميبخشايد.نكتة مهمتر ديگر اين است كه موضوع اوصاف و اسماي الهي از ظريف ترين مباحث خداشناسي است و نگاه غير جامع به آن آفات فراواني در بردارد و بر همين اساس قرآن كريم در آيات متعددي آن را تبيين نموده و راه برداشتهاي ناروا را بسته و آشكارا خطر انحراف از معرفت راستين آنها را گوشزد كرده است:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْني فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» (اعراف: 180) و خداوند را نامهاي نيكي است، پس او را بدانها بخوانيد و آنان را كه دربارة نامهاي الهي به انحراف ميروند رها سازيد كه سزاي عمل خويش را خواهند ديد.اينك پاسخ پرسشهاي اساسي بحث را طي سه بند، پي ميگيريم.
2-1. رحمت الهي
پرسش نخست دربارة مهر و رحمت الهي و تلازم آن با نجات اكثريت مردم بود. در اين باره ضروري است توجه شود كه آيات قرآن كريم بارها از تنوع و گوناگوني اسما و اوصاف الهي سخن ميگويد و اوصاف مهرآميز خداوند را در كنار صفات قهرآميز او همچون «شديد العقاب»، «سريع الحساب»، «شديد المحال» و امثال آن عنوان ميكند و از عذاب مجرمان و تبهكاران با همان تأكيد ياد ميكند كه رحمت و مغفرت و لطف نسبت به مؤمنان را عنوان ميسازد؛
فيالمثل ميفرمايد:«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»(مائده: 98) آگاه باشيد كه خداوند داراي عقابي سخت است و خداوند بخشنده و مهربان است.«فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ» (انعام:147) پس اگر تو را تكذيب كردند بگو: خداي شما داراي مهر گسترده است و عذاب سختش از مجرمان بر نميگردد.
بنابراين، اسماي مهر انگيز الهي را به تنهايي نبايد در نظر گرفت؛ چرا كه خداوند، هم مهربان و بخشنده است و هم قهار و منتقم، هم داراي لطف و رأفت و مهر است و هم اهل غضب و خشم و قهر و هر صفتي حريمي دارد و هر وصفي جايگاهي،و شناخت جايگاه هريك جز با شناخت سنتهاي الهي در نظام آفرينش ميسرنيست. چنانكه شناخت گسترة خود اين صفات و ظرايف و دقايق آن جز از راه وحي ممكن نيست.
از مجموع آيات قرآن به مدد بيانات عالمان بلند مرتبة معارف قرآن و رازدانان كتاب الهي يعني اهل بيت پيامبر-صلياللهعليهوآله- كه مورد ستايش خود قرآن قرار گرفتهاند، چنين بر ميآيد كه اوصاف مهرانگيز و رحيمانة خداوند دو گونه است كه ميتوان از آن با عنوان رحمت عام و رحمت خاص نام برد.رحمت عام، آن جنبه از مهر و رحمت الهي است كه در متن آفرينش همة موجودات تجلي نموده و نياز طبيعي و تكويني آنها را پاسخ گفته است.
در اين معنا اصولاً فعل الهي براساس رحمت است و همة عالم مشمول رحمت است. آياتي چند از قرآن كريم كه به اين معنا اشاره دارند، از اين قرارند:«وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(قصص:73) و خداوند از روي رحمت و مهر، شب و روز را براي شما قرار داد تا در آن آرامش يابيد و از فضل الهي بهرهمند شويد و جوياي آن باشيد و سپاسگزار حق باشيد.«قالَ عَذابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ...»(اعراف:156) خداوند فرمود: عذابم را نصيب هر كه بخواهم ميكنم و رحمتم هر چيزي را در برگرفته است.
« رَبُّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً...»(غافر:7) اي پروردگار ما، رحمت و علم تو همه چيز را در برگرفته است.«فَانْظُرْ إِلي آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم:50) پس آثار و نشانههاي رحمت الهي را بنگر كه چگونه زمين را پس از مرگش، حيات ميبخشد.«كَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ» (انعام:12) خداوند خود را به رحمت و مهر ملزم ساخته و بر اين اساس بيشك به روز قيامت شما را جمع خواهد نمود.در آيات مذكور سخن از رحمت عام الهي است.
در آيات اول و چهارم به نقش رحمت الهي در آفرينش و پديدههاي زميني و زماني اشاره دارد و در آيات دوم و سوم فراگير بودن رحمت الهي را بيان ميكند در آية پنجم اصل معاد را براساس رحمت حق ميداند. در برخي روايات نيز صفت «رحمان» بيانگر رحمت عام خداوند شمرده شده است.بنابراين، رحمت عام الهي وصفي است كه مقتضاي خداوندي و الوهيت پروردگار است و در هر مخلوقي به فراخور آن، پديد آمده است و جنبههاي تشريعي و عصيان و اطاعت مخلوقات به معناي شايع، نقشي در بهرهمندي از اين رحمت نداشته است و در نتيجه بهرهمندي از آن نيز دليل حقانيت و هدايت و سعادت و نجات در بحث تشريع و تكليف الهي نخواهد بود.
در كنار رحمت عام، از رحمت خاص خداوند ياد ميشود كه ويژة افراد خاص و مسبوق به شايستگيهاي ويژهاي است و محروميت از آن، ريشه در فقدن شايستگي لازم براي دريافت از خداوند دارد و به هيچ وجه از خداوندي و الوهيت و صفات كمال و اسماي حسناي الهي نميكاهد.اينك آياتي چند از قرآن كريم كه به اين مضامين رحمت الهي اشاره ميكند:«يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» (آل عمران: 74) خداوند هر كه را بخواهد مشمول رحمت خود ميگرداند، خداوند فضل و كرم عظيمي دارد.
«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ»(جاثيه: 30) اما آنان كه ايمان آورند و عمل نيك انجام دهند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد ميسازد.«إِنَّ رَحْمَةَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»(اعراف: 56) همانا رحمت خداوند به نيكوكاران نزديك است.«وَ أَدْخَلْناهُمْ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصَّالِحِينَ»(انبياء: 86) و ما ايشان (پيامبران) را در رحمت خويش وارد كرديم چرا كه از شايستگان بودهاند.
در اين آيات سخن از رحمت خاص الهي است. در آية اول عمومي نبودن رحمت خاص الهي اشاره شده و در آية دوم مؤمنان و صالحان و در آية سوم، نيكوكاران و در آية چهارم جمعي از پيامبران مشمول اين رحمت شناخته شدهاند. چنان كه در برخي روايات، صفت «رحيم» بيانگر رحمت خاص خداوند دانسته شده است.از مجموع آيات قرآن بر ميآيد كه رحمت خاص الهي بر خلاف رحمت عام، متناسب با لياقت و شايستگي انسانها كه با ايمان و عمل صالح و مراتب آن به دست آمده، شامل حال آنها ميشود و سعادت و هدايت و نجات نيز ملازم با بهرهمندي از اين رحمت است.
در بالاترين مراتب، اولياي بزرگ الهي و پاكان و نيكان مشمول اين رحمتاند و در مراتب پايينتر، در صورت توبه و ندامت و بازگشت مجرمان، شمول اين رحمت وعده داده شده و در مواردي هم ممكن است بدون توبه و بر حسب لطف و عنايت خاص الهي كه آن هم قطعاً حكيمانه است، كساني مشمول اين رحمت شوند.اين رحمت در برابر غضب الهي است كه در قالب عقاب و عذاب خداوند جلوه مييابد.
اما هم رحمت و هم غضب، هم بهشت و هم جهنم و هم نعمتها و هم نقمتها و مصيبتها همه و همه در نظام هستي، اثر فعل خداوندي است كه به صفت رحمان آراسته است. به تعبيري رحمت الهي مقدم بر غضب اوست و غضب الهي نيز در كل نظام آفرينش بر مدار رحمت عام است.
چنانكه اولياي دين چنين با خداوند مناجات ميكردهاند: «اَنْتَ الذي تَسْعي رَحْمَتُهُ اَمامَ غَضَبِهِ» خدا يا، تو كسي هستي كه رحتمش جلودار غضب اوست.بنابراين اساسيترين مغالطهاي كه در اين موضوع صورت گرفته اين است كه ميان دو نوع از رحمت الهي تميز داده نشده و از رحمت عام الهي وفراگيري آن، حقانيت و سعادت مشمولان آن نتيجه گرفته شده، حال آنكه رحمت عام الهي مربوط به نظام تكوين است و با سعادت و شقاوت و حقانيت و بطلان كه مربوط به نظام تشريع است ارتباطي ندارد.
چنان كه گاه شمول رحمت خاص الهي كه مستلزم سعادت و نجات است، در مورد برخي نفي شده و رحمت بيهوده و غير حكيمانه تلقي شده است: «وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»(مؤمنون: 75) و اگر غير مؤمنان را مشمول رحمت قرار دهيم و رنج و گرفتاري ايشان را برطرف سازيم، باز هم از سركشي دست بر نخواهند داشت.
بنابر آنچه گذشت ميتوان گفت آن معنا از لطف و رحمت الهي كه مستلزم سعادت و نجات و حقانيت است، تنها با زمينة خاصي محقق ميشود و اين زمينه هم در نظام تشريع الهي ملازم با انتخاب آزاد انسانهاست و معناي انتخاب آزاد انسانها آن است كه پديد نيامدن زمينة بهرهمندي از رحمت خاص الهي در حق اكثريت آدميان نيز هرگز بعيد شمرده نشود، بله محروميت انبوه آدميان از اين رحمت با توجه به سوء انتخاب و اختيار آنها كاملاً تحت برنامة كلان الهي در نظام خلقت خواهد بود و با رحمت خداوند منافاتي نخواهد داشت.
گفتني است آن معنا از رحمت خاص الهي كه در مغفرت و بخشش انسانها در سطح گسترده نمود مييابد نيز هرچند از نجات و رستگاري نهايي انبوه آدميان خطاكار خبر ميدهد، هرگز ملازم حقانيت راه آنها قبل از شمول رحمت و مغفرت نيست، بلكه دقيقاً اصل مغفرت الهي گوياي فضل الهي از يك سو و خطا و بطلان رفتار كساني كه مشمول آن خواهند شد، از سوي ديگر است.با اين بيان روشن شد كه ميان شمول رحمت و مغفرت گستردة الهي وحقانيت رفتار و عقايد ديني دينداران چنانكه در نظرية پلوراليزم ديني آمده است، تلازمي نيست.
2-2. هدايت الهي
اما پرسش دوم در باب اسماي حسناي الهي و رابطة آن با اثبات پلوراليزم ديني راجع به وصف هدايتگري خداوند بود و اينكه آيا گمراهي و انحراف اكثريت آدميان با هادي بودن خداوند منافات ندارد؟مدافعان نظرية پلوراليزم ديني از كثرت فرقه و مذاهب عقيدتي و ديني به اين نتيجه رسيدهاند كه نميتوان تنها به حقانيت و سعادت بخشيِ يك راه از ميان راههاي مختلف و متكثرِ ديني فتوا داد و ديگران را اهل باطل و شقاوت و ضلالت تلقي نمود. در غير اين صورت وصف هادي بودن خداوند نقض خواهد شد. در اين باره لازم است معناي هدايت الهي در فرهنگ قرآن كريم روشن شود.
آيات فراوان قرآن كريم، وصف هدايت را دربارة خداوند به يك معنا به كار نبرده و با قراين روشن، معني خاصي را اراده كرده است.با ملاحظة آيات قرآن روشن خواهد شد كه در اين موضوع نيز ميان معناي هدايت الهي، مغالطه صورت گرفته است. پيشتر مناسب است به خطاي روشني كه در بيان مذكور وجود دارد اشاره كنيم.
لازمة بيان پيشگفته آن است كه هدايت في حد نفسه معناي روشني نداشته و صدق صفت هادي بودن خود منوط به آن باشد كه هر آنچه در عالم از عقايد و اديان مختلف مشاهده ميكنيم، مشمول هدايت و حقانيت باشد و هدايت اين عقايد و اديان هم صرفاً به وصف هادي بودن خداوند مستند باشد.حال آنكه آيات قرآن كريم دربارة هدايت الهي گوياي آن است كه اولاً معناي هدايت روشن است و ثانياً گسترة تحقق اين صفت نيز با معناي مختلف آن قابل تبيين و تحديد است و هدايت در برخي معانياش از بخشي از آدميان سلب شده؛ گو اينكه اين بخش را تودهاي عظيم از انسان ها تشكيل دهند.
بر همين اساس وصف هدايتگري خداوند در كنار وصف «اضلال» در مورد خداوند عنوان شده كه لازم است به دقت تبيين شود.نخستين نكته در اين باب آن است كه قرآن كريم هدايت الهي را از اوصافي ميداند كه در مقام فعل الهي قابل فهم است؛ لذا گاه به خدا اسناد داده ميشود و گاه از او نفي ميشود؛ در برابر اوصافي مثل علم و حيات الهي كه هيچگاه از خداوند سلب نشده و مربوط به مقام فعل نيست.
متلكمان اسلامي همين اصل را تحت عنوان صفات ذات و صفات فعل الهي آوردهاند كه قرآن كريم نيز اين تمايز را تأييد ميكند و بر همين اساس هدايت الهي را در حق بسياري از انسان ها منتفي ميداند:«وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»(بقره: 264)؛«وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»(بقره: 258)؛«وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ»(مائده: 108).
از اين جا روشن ميشود كه اينگونه از صفات در مقام فعل الهي و مطابق با ارادة خداوند كه خود معيارهايي دارد و از مدار حكمت الهي بيرون نيست، تحقق مييابد يا منتفي ميشود و هرگز منتفي بودن اين اوصاف در حق برخي، ناقض كمال الهي نيست.نكتة ديگر در اين باب تبيين معناي هدايت الهي و گسترة آن در حق آدميان است. تنوع كاربردهاي واژة هدايت در قرآن، مفسران قرآن كريم و دانشمندان اسلامي را بر آن داشته تا با قراين روشن آيات، گوناگونيِ معاني آن را شناسايي كنند.
راغب اصفهاني در كتاب المفردات في غريب القرآن، هدايت الهي را چهار گونه دانسته است: گونة اول، هدايت عام به معناي اعطاي شايستگيها و قابليتهاي وجودي اشياء است كه در حق انسان همان عقل و شعور و شناخت هاي بديهي است؛ چنانكه در قرآن كريم آمده است:«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي»(طه: 50) پروردگار ما كسي است كه خلقت هر چيزي را به او ارزاني داشت و آنگاه او را هدايت فرمود.
گونة دوم، هدايت مردم با دعوت الهي پيامبران و نزول كتاب آسماني است، چنانكه فرمود:«وَ جَعَلْنامنهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده: 17) و از ايشان [بني اسرائيل] پيشواياني قرار داديم تا به امر ما هدايتگري كنند.گونة سوم، توفيق خاصي است كه نصيب هدايت طلبان و مؤمنان ميشود؛ چنانكه فرمود:«و الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدي»(محمد(ص): 17) هدايت يافتگان را بر مراتب هدايتشان ميافزاييم.
«وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ»(تغابن: 11) و آنكه به خدا ايمان آورد، خداوند دل او را هدايت ميكند.گونة چهارم: هدايت در آخرت به سوي بهشت است كه فرمود:«سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ»(محمد: 5) به زودي ايشان [شهيدان] را هدايت ميكند و حالشان را نيك ميگرداند.«وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا»(اعراف: 43) [بهشتيان] گفتند سپاس خداي را كه ما را بدين حال هدايت فرمود.
اين گونههاي چهارگانة هدايت هر يك بر گونة گذشتة خود مترتب است؛ يعني نيل به مراتب اخير هدايت جز با نايل شدن به مراتب گذشته ميسر نيست. اما ممكن است كساني به مراتب اوليه نايل شوند ولي از مراتب اخير آن محروم باشند. لذا در قرآن كريم بسياري، از مراتب اخير هدايت يعني توفيق خاص الهي و بهشت الهي محروم تلقي شدهاند:
«كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا... »(آلعمران: 86) خداوند چگونه گروهي كه كافر شدند را هدايت كند... .«إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ»(زمر: 3) خداوند كسي را كه دورغگو و ناسپاس است هدايت نميكند.در اين دو آيه هدايت الهي از كافران و ناسپاسان و دروغگويان منتفي اعلام شده است.همچنين علامه طباطبايي در ضمن گفتاري دربارة معناي هدايت الهي آورده است:هدايت الهي دو نوع است:
نوع اول هدايت تكويني است كه به امور تكويني عالم هستي مربوط است و به وسيلة آن، هر نوعي از مخلوقات به كمال مطلوب خود و سرنوشت مكتوب خويش ميرسد؛ چنانكه قرآن كريم ميفرمايد: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي»(طه: 50) پروردگار ما كسي است كه خلقت هر چيزي را به او ارزاني داشت و آنگاه او را هدايت فرمود. «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي ـ وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدي»(اعلي: 2و3) خداوندي كه آفريد و شكل و نظم بخشيد و آنكه مقدّر و معين فرمود و هدايت كرد.
محمد اسعدي
منبع: دو فصلنامه قران شناخت شماره 4
ادامه دارد......
دوشنبه|ا|2|ا|مرداد|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-