تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806888522




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تغییر کارکردهای دیر هنگام در امپراتوری فروپاشیده


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > خوش چهره، جلال  - اشتباه مرگبار رهبران اتحاد جماهیر شوروی در فروپاشی این امپراتوری بزرگ شرق چه بود؟ آیا میخاییل گورباچف و تیم همراه او را به دلیل بلند پروازی های غیر واقعی شان باید شماتت کرد، یا ناهمراهی جزم اندیشان حزب کمونیست که زمان و ضرورت اصلاحات را درک نکردند و سرانجام مجبور به قبول تغییر تا اندازه سقوط امپراتوری شدند؟ آیا باید مردم اتحاد جماهیر شوروی را بابت مطالبات فزاینده از رهبران خود نکوهش کرد یا مطبوعات این کشور که در بزنگاه لازم نتوانستند به ایفای نقش برای منطقی کردن مطالبات عمل کنند؟ تاثیر عوامل بیرونی در این باره چه بود؟ از جمله رقابت های کشدار دوران جنگ سرد تا تبلیغاتی که این امپراتوری را در سطح یک غول از پا افتاده می نمود؟ میخائیل گورباچف می گوید:" دانستن آنچه که اشتباه است ساده است، دانستن قسمت صحیح دشوار است." از این رو در تحلیل فروپاشی شوروی نباید دچار مغلطه یی شد که گاه تحلیلگران دچار آن می شوند و بر همین قاعده تنها عواملی را می جویند که صورت مساله را آسان می کند.درک دو عنصر زمان و مکان در تحلیل وقایعی مثل سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی قضاوت ها را در این باره واقعی تر خواهد کرد؛ به ویژه اگر فاصله تصمیم سازی و تحلیل ها میان سیاستمداران و ناظران از جنس مطبوعاتی ها را در یابیم . عموم ناظران در هنگامه فرایند تحولات، عملکردهای فعالان نظام سیاسی را تجزیه و تحلیل می کنند اما سیاستمداران آن مشغول نظام سازی هستند. یک ناظر در انتخاب موضوع مطالعه خود آزاد است در حالی که مشکلات خود را بر سیاستمداران تحمیل می کنند. ناظران هر اندازه که بخواهند تا رسیدن به نتیجه مطلوب زمان در اختیار دارند ولی بزرگترین چالش برای یک سیاستمدار-آن هم از جنس میخاییل گورباچف- کمبود زمان است. تحلیلگران در صورت اشتباه بودن استنتاج هایشان دچار هیچ مخاطره یی نخواهند شد ولی سیاستمداران اجازه دارند تنها یکبار حدس بزنند. از اینرو اشتباهات آنان می تواند غیر قابل جبران باشد. یک ناظر تمام واقعیت ها را برای تحلیل در اختیار دارد و قضاوت ها در باره اش بر اساس قدرت تفکر او انجام می شود .سیاستمدار فاقد چنین امکانی است و نباید بر اساس ارزیابی هایی عمل کند که در آن زمان قابل اثبات نیستند. از این روست که معمولا تاریخ در باره او قضاوت خواهد کرد که چگونه تغییرات اجتناب ناپذیر را کنترل کرده است. اصلاحات در شوروی سابق به شکست انجامید چون رهبرانش ارزیابی روشنی از رابطه نیروهای خود و استفاده مناسب از آنها در اجرای اهدافشان نداشتند. شکست اصلاحات به دلیل فقدان اندیشه نبود بلکه به این دلیل روشن بود که هیچ تناسبی میان شمار آرزوها و رابطه آنهابا واقعیت های جاری وجود نداشت. تعارض میان نگرش جزم اندیشان حزبی و اصلاح طلبانی که می خواستند با استالینیزم زدایی و شکوفا کردن افکار به غول از پا افتاده جان تازه بخشند، سبب شدانگیزه های مختلف یکدیگر را خنثی کنند. گورباچف میراث دار جریان اصلاح طلبی بود که از دوران خروشچف آغاز شد اما به زودی از سوی ایدئولوگ های ارتدوکس در ابتدای راه بازماند اما با مرگ لئونید برژنف در سال 1982 بار دیگر به عنوان یک ضرورت خود را به نظام کمونیستی شوروی تحمیل کرد. از آن سال این رهبران برخاسته از سازمان امنیتی "کاگ ب" بودند که با درک الزام ها،فرایند اصلاحات رااز سر گرفتند. "یوری ولادیریمویچ آندره پوف"( 1982 تا1984)تا کنستانتین چرنینکو" (1984 تا 1985) هر دو از رهبران سازمان اطلاعاتی اتحاد شوروی سابق بودند . آنان بیش از هر عضو دیوانسالاری گسترده حزبی بر واقعیت های جاری غول فرسایش یافته نظام شوروی، آگاهی داشته و ضرورت خروج نظام سیاسی از در جا زدگی به یادگار مانده از دوران برژنف را که از سال 1965 بر این نظام تحمیل شد ، درک کردند. علایم گشایش های سیاسی و اقتصادی از همان دوران بروز یافت ولی عمر کوتاه رهبران نوگرا به رغم مشروعیت هایشان نزد دیوانسالاران حزبی این فرصت را فراهم نکرد تا میخاییل گورباچف هنگام تصدی رهبری کشور در سال 1985 بتواند با قدرت و مشروعیت لازم منویات خود را محقق کند. بدیهی است قدرت بدون مشروعیت به زور آزمایی می انجامد و مشروعیت بدون قدرت گرایشی است به سوی نگرش های تهی از دستاورد های دلخواه . گورباچف و تیم همراهش از دو سو زیر فشار قرار داشتند؛ دستگاه دیوانسالار گسترده و خشک اندیش که سر همراهی با او نداشت و مردمی که باور او برایشان سخت بود. مردم شوروی طی دهه ها آموخته بودند که تنها باید نظاره گر باشند و هر آنچه دستگاه رسمی تائید می کند را بی چون و چرا بپذیرند. همچنین مردم نمی دانستند که قدرت را چه کسانی در اختیار دارند؛ صدر هیئت رئیسه حزب کمونیست که اکنون میخائیل گورباچف بر مسند آن تکیه زده ؟ یا دیوانسالارانی که بی توجه به خواست های رهبری نوگرا همچنان در ها را بر همان پاشنه سابق می چرخانند. تناقض ها در رفتار رهبران کمونیست چنان بود که گورباچف در پاسخ به منتقدان حزبی اش و برای اطمینان بخشی به آنان مجبور شد تاکید کند: " مفهوم آزادی جزء اساسی از تعبیر یا تفسیر مکتب لنینیسم است ". گور باچف با پرسترویکا و گلاست نوست آرزوهای انقلابی در سر داشت اما در مقابل مفهوم و اجرای آن عاجز بود . به قول ناظران غربی او هرگز قادر به پر کردن خلاء میان ترکیب بندی یک ایده و اجرای آن نبود . او در باره اهداف و مشروعیت خود نامطمئن بود و برای رفع این خلاء به افکار عمومی رو آورد. از این پس گورباچف کوشید مانند رهبران غربی نتایج عملکرد خود را با افکار عمومی که در رسانه ها بازتاب می یافت بسنجد. در این حال او به دلیل فشارها مجبور بود بر اهداف کوتاه مدت و نتایج فوری تمرکز کرده و به این طریق افکار عمومی را با خود همسو کند. اما نتایج چیز دیگری بود چرا که سر انجام این واقعیت و نه تبلیغات است که نشان می دهد یک رهبر تغییری انجام داده است یا نه . گورباچف در پاسخ به مخالفان حزبی اش می گفت :" دوست ندارم مانند فانوسی باشم که دود می کند ، خاموش شوم ، دوست دارم مانند یک ستاره غروب کنم". تا پیش از این کمونیست های شوروی بخوبی آموخته بودند که چگونه با تحمیل یک حکومت پلیسی و مخوف بر مردم خود حکومت کنند . آنان بر نوعی سیاست های به ظاهر ملی گرایانه که سایه مستقیم بر سیاست خارجی آنان نیز داشت در دوران اصلاحات گورباچفی دچار پارادوکس های شدید شدند؛زیرا هر اندازه که بر گرایش های ملی گرایانه و بازگشت به جمهوریت نظام کمونیستی تاکید می شد، تقاضا برای مردم سالاری نیز افزایش می یافت . هرچه مردمسالاری بیشتر می شد ، فشار برای جایگزین کردن آنها نیز شدید تر می شد . از این رو گورباچف که تصور می کرد قادر است با بهره مندی از سیستم سانترالیسم آهنین حاکم بر اتحاد شوروی اصلاحات خود را از درون هرم قدرت بر جامعه و نظام سیاسی حاکم گسترده کند ، بزودی دریافت که برای موفقیت نیاز مند مشروعیتی است که در سطح عمومی او را مقابل منتقدان قدرتمندش یاری کند. باز تعریف کارویژه مطبوعات در جامعه شوروی کمونیستی از همین دوران آغاز شد . به باور گورباچف این رسانه ها بودند که می توانستند با تعریف و تبیین اهداف و فلسفه اصلاحات میان آحاد مردم شوروی، حمایت های لازم از او را نه تنها در برابر مخالفانش بلکه سرعت بخشی به روند امور و نتایج زود هنگام فراهم کنند. در اینجا نیز گورباچف با یک پارادوکس دیگر روبرو بود _همانگونه که رسانه های شوروی بودند. تا پیش از این اگر در جوامع دموکراتیک مطبوعات رکن چهارم دموکراسی را شامل می شدند، در نظام کمونیستی رکن چهارم حکومتی را تشکیل می دادند. رسانه ها فقط بازتاب دهنده منویات و تبلیغ تصمیم ها و دستاوردهای رهبران کمونیست بودند. رئیسان رسانه های رسمی این کشور مثل خبر گزاری ایتارتاس و روزنامه های پراودا و نزاویسمایا همگی از مأموران "ک گ ب" بودند . اکنون گورباچف از همین مطبوعات می خواست که با تغییر در کارکرد های خود جایگاه تازه یی را در افکار عمومی این کشور و ناظران بیرونی دست وپا کنند. ولی این آزاد سازی در آن هنگام چندان با حاکمیت نظام کمونیستی سازگاری نداشت . به عبارت دیگر از یکسو رسانه ها برای ورود فعالانه به عرصه اجتماعی و منطقی کردن مطالبات فزاینده خیلی دیر آغاز کردند و از سوی دیگر حاکمیت سیاسی قادر نبود با دست کشیدن از جزمیت های خود، نمودی دموکراتیک داشته باشد. این معادله یی بود که گورباچف _ بر خلاف یلتسین _ هرگز آن را درک نکرد. رسانه ها در آخرین ماه های استقرار نظام کمونیستی درگیر صورت مساله هایی بودند که مطالبات فزاینده در جامعه شوروی ایجاد کرده بود . همچنین با این واقعیت روبرو بودند که هر مخالف نظام کمونیستی الزاما دموکرات نیست و هر دموکراتی نیز مخالف استمرار امپراتوری شوروی _ حال در قاعده روسیه دوران تزاری _ نیست . اما آیا رسانه های شوروی برای چنین وضعی آمادگی داشتند؟ رهبران شوروی در نیمه دوم دهه هشتاد قرن گذشته فاقد تشخیص اندازه ها در طول راه شدند . در این حال تجربه نظام بسته کمونیستی آنان را محروم از قدرت ابتکار و خلاقیت لازم کرد . آنان به رغم ظاهر قدرتمند بسیار ضعیف بودند . این ضعف بیش از آنکه ریشه در عوامل بیرونی داشته باشد به جزمیتی مربوط می شد که کمونیست ها بر خود و جامعه شان تحمیل کرده و هرگز خود را برای بزنگاه تغییرات گریز ناپذیر تدارک نکردند. رسانه های شوروی هم نمی توانستند از این قاعده مستثنی باشند،خاصه هنگامی که فروپاشی امپراتوری کشور خود را منفعلانه گزارش می کردند. دانستن آنچه اشتباه است سخت نیست . دشواری اصلی دانستن آن چیزی است که صحیح است.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن