واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اعوانی، غلام رضا - غربیان قبل از ترجمه متون اسلامی در عصر معروف به عصر تاریکی ـ که از بسته شدن آکادمی افلاطون آغاز تا قرن دهم و یازدهم طول کشید ـ تنها با یک یا دو کتاب منطقی از ارسطو که توسط فیلسوفی به نام بولیتوس ترجمه شد به سر می بردند. زمانی که مسلمانان، آندلس را فتح کردند و کتابخانه مسیحیان به دست مسلمانان افتاد؛ نهضت ترجمه آغاز و کتابهای بسیاری از جمله کتب فلسفی ترجمه شدند. بعد از بازپسگیری آندلس توسط مسیحان، نهضت ترجمه در غرب نیز راه افتاد. کتاب «شفاء» ابنسینا و شرحهای ابنرشد از کتاب ارسطو، از عربی به لاتین ترجمه شد و برای نخستین بار اروپاییان با این متونها آشنا شدند. همزمان با ترجمه متون فلسفی چهار دانشگاه در اروپای آن زمان شروع به کار کرد و متون ترجمه شده در آن دانشگاهها تدریس میشد و نخستین مدرسان فلسفه فرقههای روحانی دومینکن و فرانسیکن بود که مرکز آنها پاریس بود. اروپاییان در دو تا سه قرن تحت تأثیر فلاسفه مسلمانان بودند. فلاسفه غربی آن زمان به دو دسته ابنسینایی و ابنرشدی تقسیم میشدند که «توماس آکویناس» ابنسینایی بود. اما چگونه شد که فیلسوفان اروپا راه متفاوتی از فیلسوفان مسلمانان طی کردند؟ در واقع نهضت ترجمهای که در اروپا آغاز شد؛ مراکزی برای تدریس علومی مانند مکانیک، نجوم، علم طبیعت و ... شروع به کار کردند و متون را از عربی به لاتین ترجمه و در این مراکز تدریس میشد، بعد از گسترش علوم و با توجه به مخالفت کلیسا، دین از فلسفه و علوم فاصله گرفت از طرفی دیگر بعد از آنکه غربیان با ترجمه آثار مسلمانان با حکمت و فلسفه یونان آشنا شدند نتوانستند آن یونان حقیقی را مانند مسلمانان کشف کنند و بیشتر در پی مکاتب شکاکیت، رواقی، اپیکوری رفته و فلاسفه غیر از ارسطو و افلاطون احیا کردند. عدهای به نام «ابنرشد»های لاتینی در غرب پیدا شدند که معتقد بودند دو راه متفاوت و جداگانه برای کشف حقیقت وجود دارد. یکی؛ از راه دین و دیگری؛ از راه فلسفه است که ربطی به هم ندارد. عوامل دیگری که موجب شد راه فلسفه شرق و غرب از هم جدا شود؛ پیدایش علم جدید بود که این علوم با توجه به مبانی ریاضی و فیزیکی پیریزی شد؛ البته در جهان اسلامی نیز علوم، مبانی ریاضی پیدا کرده اما به علت اینکه رابطه علوم اسلامی با علم الهی قطع نشده بود موجب جدایی دین از فلسفه نشد. سیر حکمت در اروپا با شرق متفاوت بود با پیدایش علوم جدید تفسیر مکانیکی از علوم ارائه شد. از طرفی دیگر، «دکارت» که پدر علم و فلسفه جدید بود، به دو حوزه ماده و فکر قائل بود و معتقد بود این دو حوزه با هم مرتبط نیست و حوزه فکر را به فلسفه و ماده را مربوط به علوم دانست. غربیان با توجه به تجربه قرنها مدرنیسم که از دین فاصله گرفتند به این نتیجه رسیدند که گمگشته آنها حکمت است و به مسایل حکمت یونان بازگشتند. آنها نخست به حکمتهای چینی و هندی رجوع کردند و در حال حاضر به حکمت و فلسفه مسلمانان توجه ویژه میکنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3075]