واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فقر مشهود فيلمهاي موفق ورزشي در سينماي ايران
وقتي هفتمين دوره ليگ برتر با آن فينال دراماتيک و رويايي در ورزشگاه آزادي تهران پايان يافت، برخي علاقمندان سينما و فوتبال اين بازي را به يک فيلم سينمايي باشکوه تعبير و آرزو کردند کاش سينماي ايران قدرت ساختن چنين فيلمي را از يک رويداد ورزشي داشت. مرور رويدادهايي چون پايان دراماتيک ليگ برتر و جام حذفي ايران، شگفتيهاي جام ملتهاي اروپا، نمايش موفق چند مستند ورزشي در جشنوارههاي معتبر سينمايي و آغاز بزرگترين رويداد ورزشي دنيا يا همان المپيک در چين از عواملي است که لزوم بررسي دلايل فقر سينماي ايران در ژانر فيلمهاي ورزشي را برجسته ميکند.سينماي ايران در حوزه فيلمهاي ورزشي هرگز به اندازه برخي ژانرهاي ديگر نظير اجتماعي، کمدي، دفاع مقدس و جنگ، خانواده و ... داراي آثار قابل توجه نبوده و معدود تجربههاي اين عرصه هم از لحاظ تجاري و ماندگاري نتوانستهاند به جايگاهي مطمئن برسند.اولين تجربه سينمايي ايران پس از انقلاب در حوزه درامهاي ورزشي "پنجمين سوار سرنوشت" (سعيد مطلبي / 1361) داستان جواني ورزشکار است که به دليل فعاليتهاي سياسي در زندان رژيم پهلوي معتاد ميشود. فيلم متاثر از شرايط اجتماعي سياسي و فضاي انقلابي جامعه ساخته شد و ورزشکار بودن شخصيت اصلي چندان نقشي در پيشبرد قصه نداشت.اما در "صعود" فريدون جيراني خط اصلي قصه در ارتباط مستقيم با ورزش کوهنوردي قرار ميگيرد. ورزشي که گرچه رقابتي نيست و فيلم هم نميتواند تصويري هيجانانگيز از آن ارائه دهد، اما با بافت قصه و ماجراي رفاقت مردانه و تلاش دو دوست براي رسيدن به هدفي مشترک همخوان است."صعود" داستان دو کوهنورد است که يکي از آنها به دليل سقوط از صخره مصدوم ميشود، اما ديگري تلاش ميکند با صعود به قله دوستش را به آرزويش برساند. در اغلب درامهاي ورزشي ايراني، شخصيتهاي اصلي ورزشکارند، هر چند تصويري از صحنههاي حضور در ميدان رقابت و مسابقات ورزشي در اين فيلمها وجود ندارد.سينماي ايران در حوزه فيلمهاي ورزشي هرگز به اندازه برخي ژانرهاي ديگر نظير اجتماعي، کمدي، دفاع مقدس و جنگ، خانواده و ... داراي آثار قابل توجه نبوده و معدود تجربههاي اين عرصه هم از لحاظ تجاري و ماندگاري نتوانستهاند به جايگاهي مطمئن برسند.در "آخرين تلاش" (سيامک اعتمادي / 1370) حاج محسن شخصيت اصلي قهرمان سابق کشتي است که در زندگي خصوصي و حرفهاي خود با مشکل رو به رو شده است. کارگردان از کليشههاي چنين درامهايي در روايت قصه استفاده ميکند، قصههاي فرعي متعدد مانند تعطيلي باشگاه، فشار رقيبان به محسن و ... که در نهايت با پيروزي او در مسابقه نهايي ختم به خير ميشود.در "تعقيب" (علي عبدالعليزاده / 1374) قهرمان تکواندو پس از شکست به کارهاي خلاف و قاچاق ارز و مواد روميآورد. فيلم قرار بوده يک درام پرتعليق و حادثهاي باشد و سقوط يک ورزشکار از شمايل قهرمان تا سيماي يک مجرم را به تصوير بکشد، اما نميتواند در قالبي جذاب و تاثيرگذار قصه را روايت کند و مهمتر از همه قهرمان اصلي همدلي مخاطب را برنميانگيزد.اگر در هاليوود راگبي و مشتزني به عنوان ورزش محبوب جامعه آمريکايي سوژه اصلي اغلب درامهاي ورزشي است و در آسيا فيلمهاي اکشن و رزمي مخاطبان خاص خود را دارد، در سينماي ايران عمده اين فيلمها درباره فوتبال است. کوهنوردي، کشتي، دوچرخهسواري و سوارکاري هم به عنوان رشتههايي که علاقمنداني در ايران دارند، گاهي سوژه فيلمسازها بودهاند.
اما فيلمسازان ايراني هرگز در نمايش علاقه ايرانيها به ورزشهايي غير از فوتبال که برخي ريشه در تاريخ و سنتهاي ايراني دارند موفق نبودهاند. شخصيت "گالان" (امير قويدل / 1369) سوارکاري است که به علت سقوط از اسب از حرفهاش دور ميماند. قويدل سکانسهايي از مسابقات سوارکاري ترکمنها را در فيلم جا داده و سعي کرده از اين طريق فضايي قابل باور خلق کند.در "جوانمرد" (جمشيد آهنگراني / 1375) رقابت دو مشتزن ايراني و انگليسي روايت ميشود. فيلمساز تلاش کرده با لحن حماسي و پررنگ کردن وجوه قهرماني شخصيت اصلي، مخاطب را تحت تاثير قرار دهد. توفيق قهرمان اصلي فيلم در نهايت رقيب قلدر انگليسي را شکست ميدهد و در سکانس پاياني متوجه ميشود رقيب ميخواسته اين جدال را ناعادلانه به پايان برساند!"حريف دل" (عبدالرضا گنجي / 1375) از معدود فيلمهايي است که قهرمان آن کشتيگير است. جوان کشتيگير با وجود مخالفت خانواده تمرينهايش را ادامه ميدهد، اما در دوراهي ادامه ورزش و تحصيل سرگردان است. در نهايت و با توجه به سنت نانوشته درامهاي ورزشي ايران، قهرمان فيلم پس از شکست در کنکور در مسابقه پيروز ميشود.سياوش توراني شخصيت اصلي "جانسخت" (اکبر ثقفي / 1376) قهرمان اتومبيلراني است. اما اين ورزش کارکردي در قصه ندارد و سياوش حتي از مهارت رانندگي براي فراز از چنگال تبهکاران استفاده نميکند! نگاهي هم که رامبد لطفي در فيلم خود "زن شرقي" (1376) دارد شبيه نگاهي است که در "صعود" جيراني وجود داشت.خط اصلي قصه به نوعي يادآور "صعود" است، اما در "زن شرقي" يک فوتباليست به دليلي مصدوم ميشود و دوست او ميکوشد به زندگي بازش گرداند. شرايط اجتماعي و فرهنگي زمان ساخت "زن شرقي" با "صعود" متفاوت است. به همين دليل فيملساز نقش زن را در قصه پررنگ و تم خيانت را به آن اضافه کرده است. هر چند پايان فيلم هم مانند نمونههاي مشابه خوش است."ياسهاي وحشي" (محسن محسنينسب / 1376) از معدود تجربههاي سينماي ايران در ژانر اکشن است. قهرمان اصلي فيلم بايد در مسابقات جهاني فول کنتاکت شرکت کند و مواجهه با حريف اسرائيلي نقطه اوج قصه است که با پيروزي او به پايان ميرسد. اما ضعفهاي فيلم در روايت و کارگرداني آنقدر زياد است که "ياسهاي وحشي" را به نمونه ناموفق درام ورزشي تبديل ميکند."شيرهاي جوان" (محسن محسنينسب / 1379) و "هدف اصلي" (قدرتالله صلح ميرزايي / 1385) را ميتوان ادامه "ياسهاي وحشي" دانست؛ فيلمهايي ضعيف که نه اقبال مخاطب را به دنبال داشتند و نه حتي به نمونههاي موفق خارجيشان نزديک شدند. پس از صعود تيم ملي فوتبال ايران به جام جهاني 98 و در دهه 70، تب فوتبال سينما را هم گرفت."فوتباليستها" (علياکبر ثقفي / 1379) و "مثلث آبي" (صابر رهبر / 1379) حاصل موجي است که فوتبال در تمام جامعه ايجاد کرد. اين توليدات محقر و ارزانقيمت که در آن بعضي از بازيکنان شناختهشده دو تيم محبوب پايتخت مقابل دوربين رفتند، نه تنها رکورد فروش را نشکستند، بلکه جريان ساخت فيلم با حضور بازيکنان فوتبال را هم قطع کردند.سابقه توليد و نمايش فيلمهاي ورزشي حداقل در سينماي بعد از انقلاب ثابت ميکند اين جريان نه در جذب مخاطب و رسيدن به فروش بالا موفق بوده، نه در همراه کردن جماعت منتقد و مخاطبان جدي و پيگير سينما.منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]