تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):بنده به ايمان ناب نرسد، مگر آن كه شوخى و دروغ را ترك گويد و مجادله (بگومگو) را رها كن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844858113




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پله پله تا ملاقات خدا 3


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پله پله تا ملاقات خدا (3)
پله پله تا ملاقات خدا
اشاره:گزيده اى از سخنان حضرت آيت اللّه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى كه در تاريخ 3/8/1384 مصادف با شب 22 رمضان المبارك 1426 ايراد فرموده اند. از نظر و محظرتان گذشت .در مقالات گذشته در باره دو مفهوم"كدح" و"لقاء الهي" به تفصيل سخن به ميان آمد. مجمل آنچه كه گفته شد اين بود كه انسان با حركتي اختياري كه توام با رنج و زحمت است به سوي مقصدي نهايي (خواه قرب حق تعالي باشد خواه جهنم ) روان است اگر نهايت و غايت خط سير او به سوي حق تعالي باشد پروردگارش را درك خواهد كرد اما نه درك جسماني و نه حتي درك ذهني بلكه حضور شهودي خداوند را درمي يابد. درمقاله حاضر بحث پيرامون مفهوم "لقاء حق تعالي" و انواع آن بسط بيشتري يافته است:  گفتيم كه صاحب نظران درباره ملاقات با خدا دو نظر كلى دارند:1. ملاقاتى عمومى كه كافر و مؤمن با ورود در عالم آخرت آن را درك خواهند كرد. 2. ملاقاتى كه با رؤيت الهى و حتى وصال همراه است.اگر بخواهيم در همه مواردى كه اين تعبير آمده معناى دوم را تطبيق دهيم با ظاهر آيات سازگار نيست ; ولى مى توانيم اين معنا را به عنوان مدلول اشاره استفاده كنيم. به هر حال، بر اساس مدلول ظاهرى آيات، مراد از لقاء الهى اين است كه انسان با ورود در عالم آخرت حضور خدا را درك مى كند ولى لزومى ندارد كه حتماً از آن لذت ببرد مانند نابينايى كه با شخصى ملاقات مى كند ولى چون او را نمى بيند، لذتى هم از اين ديدار نمى برد. آيات فراوانى داريم كه كفار در قيامت نابينا محشور مى شوند: قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى1 (مى‏گويد: «پروردگارا! چرا نابينا محشورم کردى؟! من که بينا بودم!» مى‏فرمايد: «آن گونه که آيات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى؛ امروز نيز تو فراموش خواهى شد!»)اگر بر اساس استظهار ما، لقاء عام مراد باشد، معناى اين آيه چيست: فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً2 (پس هر که به لقاى پروردگارش اميد دارد، بايد کارى شايسته انجام دهد، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!) كسانى كه به لقاء الهى اميد دارند بايد عمل صالح انجام دهند و هيچ شركى به خدا نورزند. معنا ندارد كه بگويند: اميدواريم به آن نائل بشويم، بلكه بايد يقين به ملاقات داشته باشند; يعنى ممكن است كسانى هم اميدى به اين ملاقات نداشته باشند. پس اين مى تواند تأييدى بر همان لقاء عرفانى باشد كه مخصوص اولياى خدا است و همه نمى توانند اميدى به نايل شدن به آن داشته باشند. ولى اين تنها نمى تواند دليل قاطعى براى مطلب باشد; زيرا در بسيارى از آيات درباره آخرت و همين طور لقاء الهى، تعبير به ظن شده است: قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ كَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ3(آنها که مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروه‏هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه‏هاى عظيمى پيروز شدند!» و خداوند، با صابران و استقامت‏کنندگان) است.) بر اساس ديدگاه بسيارى از مفسران ظن در اين موارد به معناى علم است، چرا كه انسان بايد نسبت به آخرت يقين داشته باشد: وَ بالاخره هُمْ يُوقِنُونَ.4(و به رستاخيز يقين دارند.) انَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً5.( گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نياز نمى‏سازد (و به حق نمى‏رساند)!) اين معنا مقدارى تحكم آميز به نظر مى رسد; چرا كه ظن در مقابل علم است. وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً6(و باور نمى‏کنم قيامت برپا گردد!) إِنْ نَظُنُّ إِلاّ ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ7 (ما تنها گمانى در اين باره داريم، و به هيچ‏وجه يقين نداريم!» ) مراد از لقا الهى درك حضور خدا است ـ آن هم نه درك ذهنى ـ به گونه اى كه مراتب عاليه شهود را نسبت به ذات الهى داشته باشد، همان كه از آنِ اولياى خداست وُجُوهٌ يَوْمَئِذ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ13 (آرى) در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است، و به پروردگارش مى‏نگرد! اين آيه ظن را ثابت و يقين را نفى مى كند. تعبير ظن به قيامت در اين جا از اين باب است كه مى خواهد اقل مراتب احتمالى را كه در رفتار انسان مفيد و مؤثر است، مطرح كند، زيرا ظن، احتمال راجح است، خواه به حد علم برسد و خواه نرسد. مى خواهد بگويد: همان رجحانش كافى است، ولى بدين معنا نيست كه نبايد علم داشته باشيم قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ8 (آنها که مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخيز، ايمان داشتند) گفتند...)يعنى اگر آدم به آخرت ظن هم داشته باشد، بايد رفتارش با ديگران فرق كند. ظن به حساب هم كافى است تا انسان دست و پايش را جمع كند. بنابراين ظن در اين جا همان احتمال راجح است، البته با اين ويژگى كه قيدِ به حدّ يقين نرسيدنِ آن را در نظر نگيريم ; به عبارت ديگر ظن در اين آيه احتمال راجح است اعم از ظن اصطلاحى و علم; بنابراين كسى اميد به آخرت دارد كه دست كم به آخرت ظن داشته باشد و همين براى خروج انسان از بى بند و بارى و بى اعتنايى كافى است. ممكن است آيه، دلالتِ اشاره هم داشته باشد. توضيح اين كه: گاهى معناى آيه، ذو مراتب است; در آغاز مرتبه اى از آن به نظر مى آيد كه البته صحيح است و نمى توان انكار كرد، ولى كسانى كه اهل دقت هستند، از همان معنا لطايف ديگرى برداشت مى كنند كه بطن آن به شمار مى آيد. براى نمونه با توجه به معناى ظاهرى عبادت، كسى را خداپرست مى دانيم كه نماز مى خواند و در برابر خدا تعظيم مى كند. «اياك نعبد»9 يعنى نمازمان را براى تو مى خوانيم، نه براى بت ها، هر چند نمازى دست و پا شكسته و بى روح باشد. اين معنا از عبادت، سطحى ولى صحيح است. با تأمل در مفهوم عبادت، به معناى لطيف ترى مى رسيم; يعنى حركات و سكنات شخص نبايد حيثيتى غير از عبادت خدا داشته باشد. چه طور ممكن است انسان در انديشه ديگرى باشد، ولى بگويد: من دارم خدا را عبادت مى كنم! اين ادب است يا اهانت؟ عبادت، بطن ديگرى هم مى تواند داشته باشد: إِلاّ لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ10(و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينکه خدا را بپرستند در حالى که دين خود را براى او خالص کنند); وجود عبد بايد سراپابندگى باشد و هر حيثيتى براى خودش غير از بندگى قائل شود، با عبادت ناسازگار است; يعنى بايد خدا را عبادت حقيقى كند; چنان كه نه تنها نماز خواندن، بلكه همه كارهايش براى خدا باشد، همان طور كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)فرمود: قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ11(بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است.) وگرنه اگر دنبال دل برود، به واقع هواى نفسش را عبادت كرده است: أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هواه.12(آيا ديدى کسى را که هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟!) كسى مى تواند بگويد جز خدا را نمى پرستد كه هواى نفس و مردم را هم نپرسند. اگر دقت كنيم پى مى بريم كه گاه هنگام مطالعه هم در حال پرستش مردم هستيم! اگر مطالعه من پيش از سخنرانى براى كسب رضايت خدا باشد، عبادت او شمرده مى شود; ولى اگر در انديشه اين باشم كه به گونه اى منبر بروم تا مردم ذوق زده شوند، عبادتِ مردم است. البته ظاهر قضيه اين است كه ما در حال تبليغ دين و ارشاد بندگان خدا هستيم . به هر حال، دست كم بخشى از بطون آيات از اين قبيل است. حال، اگر مراد از لقاء، همان لقاء عمومى باشد، هر كس كه دست كم احتمال قوى بدهد كه قيامتى هست، حواس خود را جمع مى كند: اولا بايد بكوشد شرك نورزد و ثانياً عمل صالح انجام دهد و گناه نكند. معناى سطحى لقاء اين است كه انسان با كسى روبه رو شود، هر چند صدايش را نشنود، او را نبيند و مورد لطف وى قرار نگيرد. اين لقاء حقيقى نيست. مراد از لقا الهى درك حضور خدا است ـ آن هم نه درك ذهنى ـ به گونه اى كه مراتب عاليه شهود را نسبت به ذات الهى داشته باشد، همان كه از آنِ اولياى خداست وُجُوهٌ يَوْمَئِذ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ13 (آرى) در آن روز صورتهايى شاداب و مسرور است، و به پروردگارش مى‏نگرد! )همان كه امام زين العابدين(عليه السلام) مى فرمايد: «أستغفرك من كل لذة بغير ذكرك و من كل راحة بغير انسك»14 خدايا! از هر لذتى كه جز از راه انس با تو بردم استغفار مى كنم. چنين كسى آن گاه مى گويد: «و لقائك قرّة عينى و وصلك مُنى نفسى»15 آرزو دارم كه به لقاى تو نايل شوم. لقاى حقيقى آن است كه هيچ فاصله اى بين محب و محبوب نماند; مانند عاشقى كه پس از سال ها جدايى و نگرانى از اين كه آيا به وصل محبوب خود خواهد رسيد يا نه، ناگهان خود را در آغوش او ببيند!صاحب نظران درباره ملاقات با خدا دو نظر كلى دارند:1. ملاقاتى عمومى كه كافر و مؤمن با ورود در عالم آخرت آن را درك خواهند كرد. 2. ملاقاتى كه با رؤيت الهى و حتى وصال همراه است.راه رسيدن به اين لقاء چيست؟ قرآن مى فرمايد: فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً16.( بايد کارى شايسته انجام دهد، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!)عمل صالح به چه معنا است؟ رسيدگى به يتيمان ، يارى رساندن به زلزله زدگان، انجام كارهاى عام المنفعه، نماز خواندن و... عمل صالح است. ولى به راستى آيا در اين كارها هيچ قصد ديگرى همراه با قصد اطاعت از خدا نيست؟! بسيارى از كسانى كه گمان مى كنند اعمالشان خالص است، خود را فريب مى دهند. اگر انسان دقت كند پى مى برد در صورتى كه خيلى چيزها نبود فلان كار خير را انجام نمى داد. حداقل دلش مى خواهد دوستان و نزديكانش بپسندند و از او تعريف كنند. يكى از خواسته هاى طبيعى جوان اين است كه در ميان اقران خودش مورد تحسين باشد. نماز مى خواند، كارهاى خير هم مى كند، ولى ته دلش اين هم هست كه در ميان دوستانش شخصى شايسته تلّقى شود. جوان كه به جاى خود، پيرمردهاى ما هم پس از هفتاد سال اين گونه اند. اگر به جاى اين جمعيت حاضر، فقط تعدادى انگشت شمار بودند آيا واقعاً من نشاطِ حرف زدن داشتم؟! اگر سخنرانى من براى خدا است، نبايد فرقى بكند. اگر از اين مجلس كه بيرون روم، چند فحش هم به من بدهند آيا ديگر حاضر هستم اين جا بيايم و همين حرف ها را بزنم؟ اگر خالص براى خدا است نبايد بينديشم كه مردم فحش مى دهند و يا تعريف مى كنند. اگر دقت كنيم مى بينيم كه بايد از بسيارى از كارهايمان توبه كنيم! خداوند متعال مى فرمايد: أَنَا خَيْرُ شريك17 من بهترين شريك ها هستم، هر كس براى من در كارى شريك قرار دهد، سهم خودم را هم به او واگذار مى كنم! اگر يك درصد نماز انسان هم براى رضايت ديگران باشد، مى فرمايد: من آن نود و نُه درصد را هم به آن شريك مى دهم! من كار خالص مى خواهم. با اين وصف چه تعداد از عمل هاى من و شما پذيرفته مى شود؟ به همين جهت است كه فرموده اند: «حسنات الابرار سيئات المقربين»18.(آنچه براي نيكان اعمال نيك تلقي مي شود براي مقربان به منزله گناه به شمار مي رود) بله مؤمنان عادى كه اين مسائل كم تر به ذهنشان مى آيد نمى توانند تصورى درست از آن داشته باشند، از اين رو اكثراً اهل بهشت هستند و به آن ها ابرار مى گوييم، ولى همه كارهايى كه آن ها به خاطرش اميد ثواب دارند و بهشت مى روند، براى كسانى كه فهم بيش تر و مرتبه بالاترى از ايمان دارند، نه تنها ثواب و موجب ترقى نيست، بلكه به يك معنا گناهى است كه بايد از آن استغفار كنند. بسيارى از اوقات گمان مى كنيم خدا را عبادت كرده ايم، ولى پس از تأمل پى مى بريم كه فقط شرك ورزيده ايم! يك سهم آن براى خدا و بقيه براى هواى نفس، خانواده، بستگان، حزب، گروه و ... است. مى داند فلانى كارهايش خلاف شرع است، ولى مى گويد: چون در جبهه ما قرار دارد بايد او را تأييد كنيم! اين در حقيقت، شرك است نه عبادت. پس اگر خواهان لقاء حقيقى هستيم، بايد عمل ما هم عمل صالح حقيقى باشد، يعنى خداپسند بوده، در آن هيچ انگيزه اى جز رضاى خدا نباشد. و لا يشرك بعبادة ربّه احداً19(و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!) بنابراين با فرض اين كه معناى ظاهرى آيه همان لقاء عامى باشد كه براى مؤمن و كافر حاصل مى شود، آيه با دلالت اشاره مى رساند كه اگر كسى لقاء حقيقى مى خواهد بايد ايمانش هم حقيقى و عبادتش هم خالص باشد و انگيزه ديگرى جز رضاى خدا در آن نباشد. خوب است در اين شب ها متضرعانه به اولياى خدا متوسل شويم تا آن ها براى ما دعا كنند كه خدا چنين ايمان، معرفت، عبادت و دورى از شركى را نصيبمان كند.پى نوشت ها:1 طه، 125 و 1262 كهف، 1103 بقره، 2494 بقره، 45 يونس، 366 كهف، 367 جاثيه، 328 بقره، 2499 فاتحه، 510 بيّنه، 511 انعام، 16212 فرقان، 4313 قيامت، 22 و 2314 بحار، ج91، ص15115 مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات مريدين16 كهف، 11017 مستدرك، ج1، ص10018 بحار، ج81، ص25619 كهف، 110





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن