واضح آرشیو وب فارسی:فارس: طي اظهاراتي در شهر مقدس قمپناهيان:جذب حداكثري با انقلابيگري ممكن است نه با عدول از مواضع
خبرگزاري فارس: مشاور نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها گفت: زماني در كشور كساني در حد رئيسجمهور و شخصيتهاي رده بالا، ميرفتند و به غربيها ميگفتند كه ما ميخواهيم شبيه شما بشويم! اينها فكر ميكردند كه با اين كار ميتوانند آنها را جذب كنند. غافل از اينكه آنها در پيش خودشان به او ميخنديدند.
به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، عليرضا پناهيان، استاد حوزه و دانشگاه در سخنراني اخير خود در شهر مقدس قم، به مناسبت ميلاد امام حسين(ع) ضمن اشاره به برخي از نظرات ارائه شده در مورد «جذب حداكثري» به بيان يك راهبرد براي جذب حداكثري پرداخت.
حجتالاسلام پناهيان اظهار داشت: اگر انقلابيگري نميتوانست در عالم جذب حداكثري كند، بعد از انقلاب ما و بعد از دفاع مقدس، دشمنان ما نميرفتند يك جرياني مثل طالبان راه بيندازند كه اداي انقلابيگري را در بياورد و كسي مثل «بن لادن» بيايد حرفهاي حضرت امام(ره) را حتي تندتر از ايشان بزند. چرا آنها رفتند جريان طالبانِ به ظاهر ضد آمريكايي را راه انداختند؟ براي اينكه ميخواستند با افكار و رفتارهاي غلط جلوي جذب حداكثري انقلاب ما را بگيرند.
وي افزود: از فتنه سال 88 تا انتخابات اخير مجلس، يكي از دامنهترين مباحث سياسي – فرهنگي-اجتماعي، گفتوگو پيرامون مفهوم، شيوهها و مصاديق جذب حداكثري بوده است كه در اين مدت بسياري از انديشمندان و صاحبنظران حوزوي و دانشگاهي در مورد آن سخن گفته و به تبيين آن پردختهاند.
فرازهايي از سخنان اين استاد حوزه و دانشگاه در هيئت محبين اهل بيت(ع) كه به تبيين رابطۀ انقلابيگري و جذب حداكثري پرداخته است را در ادامه ميخوانيد:
ما به جذب حداكثري معتقد هستيم
ما به جذب حداكثري معتقد هستيم. يعني به جذب همۀ مردم عالم معتقديم؛ به جذب كساني كه به قبيلۀ دشمن پيوستهاند كه خيلي از آنها از سرِ غفلت و جهالت رفتهاند، به جذب كساني كه جزء قبيلۀ حق نشدهاند و خيلي از آنها برايشان سوءتفاهم ايجاد شده است معتقديم. اين جذب حداكثري وظيفۀ همۀ پيامبران و اولياء و اوصياء است و ما هم كه پيروان ايشان هستيم، بايد به اين جذب حداكثري معتقد باشيم.
تلاش پيامبر اكرم(ص) نيز در جذب حداكثري مردم براي همۀ ما روشن است. همين تلاش فوقالعادۀ پيامبر اكرم(ص) در جذب حداكثري بود كه موجب شد خداوند خطاب به ايشان بفرمايد: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به مشقت و زحمت افتي؛ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(طه/2) و يا اينكه بفرمايد: «نزديك است كه اگر امت تو به اين سخن (قرآن) ايمان نياورند جان عزيزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاك سازي؛ فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفاً»(كهف/6)
پرجذبهترين امام ما امام حسين(ع) است كه واقعاً براي جذب حداكثري سنگ تمام گذاشته است
پر جذبهترين امام ما نيز اباعبدالله الحسين(ع) است كه واقعاً براي جذب حداكثري سنگ تمام گذاشته و مرزي قائل نشده و همه را جذب ميكند. اباعبدالله(ع) تا دقايق آخر در كربلا به جذب مردمي كه مقابلش صفآرايي كرده بودند، مشغول بود و لحظهاي از اين كار نااميد نشده و سعي ميكرد كه دشمنان خود را از اين كار منصرف كند. جذب حداكثري راز هدايت است و در جريان همين جذب حداكثري بود كه اولياءالله اينقدر مظلوميت تحمل كردند.
در بين امامان ما اين اباعبدالله(ع) است كه بالاترين درجۀ جذب حداكثري را دارد و مسلمان و غير مسلمان مشمول جذبِ حداكثري ايشان ميشوند. به خاطر همين جذب حداكثري اباعبدالله(ع) است كه بسياري از ما امروز در خيمۀ اباعبدالله(ع) جمع شدهايم. اصلاً وقتي گفته ميشود اباعبدالله الحسين(ع) «رحمة الله الواسعه» است يعني ايشان جذب حداكثري دارند و كلمۀ «واسعه» نشانۀ جذب حداكثري ايشان است.
در جذب حداكثري نبايد مفاهيم ديني راتقليل دهيم يا از مواضع انقلابي كوتاه بياييم
ما در مورد جذب حداكثري هيچ ترديدي نداريم، ولي در جذب حداكثري يك قاعدۀ خيلي مهم وجود دارد و آن اينكه وقتي ميخواهيم جذب حداكثري كنيم، نبايد از دين چيزي كم كنيم و مفاهيم ديني را تقليل دهيم يا از مواضع انقلابي خود كوتاه بياييم.
جذب حداكثري با سيدالشهدايي است كه در يك دستش شمشير است و در دست ديگرش عزيزانش هستند كه قلم قلم شدهاند اما يك ذره از دين كوتاه نيامده است و تا آخرش هم ايستاده است. انقلابيترين امام ما (از حيث مأموريت، نه از حيث شخصيت) اباعبدالله(ع) است كه جذب حداكثري هم كرده است اما بعضيها نامردي ميكنند و وقتي ميخواهند جذب حداكثري داشته باشند ديگر انقلابيگري را كنار ميگذارند و ديگر ميخواهند دستشان را با يزيد در يك كاسه بگذارند!
جذب حداكثري آري، كوتاه آمدن از انقلابيگري نه!/ اتفاقاً وقتي دين و انقلاب را نيم بند ارائه دهيم، جذب حداكثري حاصل نخواهد شد
جذب حداكثري آري، كوتاه آمدن از انقلابيگري نه! ما جذب حداكثري را به شرطي قبول داريم كه با حسين(ع) و با انقلابيترين مواضع همراه باشد، نه اينكه براي جذب حداكثري از مواضع انقلابي خود كوتاه بياييم. اين كار شدني است و اينكه بعضيها اين كار را بلد نيستند مشكل خودشان است. اتفاقاً وقتي دين و انقلاب را نيم بند ارائه دهيد، جذب حداكثري حاصل نخواهد شد.
متفاوت بودن و انقلابي بودن به معناي واقعي كلمه است كه ميتواند ديگران و حتي دشمنان را جذب كند و باعث شود آنها در مقابل تو تواضع كنند؛ و الا اگر ما هم بخواهيم شبيه غربيها باشيم كه جاذبهاي براي جذب آنها نخواهيم داشت.
يك زمان كساني در حد رئيس جمهورِ ما، به غربيها ميگفتند كه ما هم شبيه شما هستيم! فكر ميكردند با اين كار ميتوان آنها را جذب كرد!
يك زماني در همين مملكت، كساني در حد رئيسجمهور و شخصيتهاي رده بالا، ميرفتند و به غربيها ميگفتند كه ما ميخواهيم شبيه شما بشويم! فكر ميكردند كه با اين كار ميتوانند آنها را جذب كنند. غافل از اينكه آنها در پيش خودشان به او ميخنديدند ... كار دشمنان مانند كار شيطان است كه وقتي كسي را فريب ميدهد، خودش هم از او برائت ميجويد. خداوند در مورد ابليس ميفرمايد: «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ؛ درست مثل شيطان كه به انسان گفت كافر شو و چون كافر شد گفت من از تو بيزارم من از خدا مىترسم كه رب العالمين است»(حشر/16) وقتي تو به دشمن ميگويي ميخواهم شبيه تو بشوم او تو را در دلش تمسخر و تحقير خواهد كرد.
شبيه آنها بودن كه موجب نميشود، بتواني آنها را جذب كني، بلكه متفاوت بودن موجب ميشود آنها را جذب كني! بايد انقلابي باشي تا او را جذب كني. اگر انقلابي باشي حتي دشمن تو هم در مقابل تو كم خواهد آورد. ابليس هم كه دشمن درجۀ يك انسان است در مقابل برخي از بندگان خدا كم ميآورد و ميگويد: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ*إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين؛ گفت پس به عزتت سوگند كه همه و همهشان را گمراه خواهم كرد* مگر بندگان مخلصت از ايشان را»(ص/82و83)
جذب حداكثري با «امام حسيني كه شمشير و شهادت دارد» ممكن خواهد بود/ راهبرد تبليغي بسيار كليدي: بايد با نهايت انقلابيگري جذب حداكثري كنيم نا با كوتاه آمدن از مواضع/ اگر بخواهيم جز با اباعبدالله(ع) جذب حداكثري كنيم، نشانۀ جهالت و غفلت ماست.
جذب حداكثري با «امام حسيني كه شمشير و شهادت دارد» ممكن خواهد بود. اگر ميخواهيم جذب حداكثري كنيم بايد با نهايت انقلابيگري جذب حداكثري كنيم نه اينكه از مواضع انقلابي خود كوتاه بياييم به خيال اينكه با اين كار همه جذب خواهند شد. اين يك قاعدۀ مهم و يك راهبردِ تبليغي بسيار كليدي است.
انقلابيگري در عالم حرف اول را براي گفتن دارد، اگر فيلم انقلابي و حماسي بسازيد پرجذبهتر از آن پيدا نميشود، حتي از فيلمهاي اكشن و عشقي و مستهجن پرجاذبهتر خواهد بود. حماسه تا اينمقدار در جذب حداكثري نقش دارد. واقعاً اگر بخواهيم جز با اباعبدالله(ع) جذب حداكثري كنيم، نشانۀ جهالت و غفلت ماست.
اگر انقلابيگريِ ما جاذبهاي براي مردم عالم نداشت، دشمن براي انقلاب ما بَدلي به نام «طالبان» نمي ساخت
اگر انقلابيگري نميتوانست در عالم جذب حداكثري كند، بعد از انقلاب ما و بعد از دفاع مقدس، دشمنان ما نميرفتند يك جرياني مثل طالبان راه بياندازند كه اداي انقلابيگري را در بياورد و كسي مثل «بن لادن» بيايد حرفهاي حضرت امام(ره) را حتي تندتر از ايشان بزند. چرا آنها رفتند جريان طالبانِ به ظاهر ضد آمريكايي را راه انداختند؟ براي اينكه ميخواستند با افكار و رفتارهاي غلط جلوي جذب حداكثري انقلاب ما را بگيرند.
اگر انقلابيگريِ ما جاذبهاي براي مردم عالم نداشت، دشمن نميرفت براي انقلاب ما بَدلي به نام «طالبان» بسازد، بلكه اجازه ميداد كه ما با انقلابيگري خودمان سرگرم باشيم تا خراب شويم. دشمن براي انقلاب ما بَدل ساخت تا اگر كسي خواست با انقلابيگري كسي را در عالم جذب كند، اين «بَدل انقلابي ساختۀ آنها» او را جذب كند و دشمن بتواند او را كنترل نمايد و بعد اين انقلابيگريِ دروغين را خراب كند و همه دفع شوند.
محبت امام حسين(ع) در دل كفار ومنافقين هم رسوخ ميكند
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايند: «محبت علي بن ابيطالب (ع) فقط در قلب مؤمن جاي ميگيرد. غير از مؤمن كسي او را دوست ندارد و غير از منافق كسي نميتواند نسبت به علي(ع) غضب پيدا كند ولي محبت امام حسن ع و امام حسين(ع) هم در دل مؤمنين ميرود و هم در دل منافقن و هم در دل كفار وارد ميشود و هيچ مذمتي براي حسن و حسين نيست؛ إِنَّ حُبَّ عَلِيٍّ قُذِفَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ فَلَا يُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ إِنَّ حُبَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ قُذِفَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ الْكَافِرِينَ فَلَا تَرَى لَهُمْ ذَامّاً»(مناقب ابن شهرآشوب/3/383) البته اين نشانۀ اتمام حجت امام حسين(ع) است، نه اينكه امام حسين(ع) طوري رفتار كرده باشد كه منافقين هم خوشش بيايد، معنايش اين است كه حتي منافق هم نميتواند از امام حسين(ع) بدش بيايد.
در آخر روايت ميفرمايد «هيچ مذمت كنندهاي براي حسن و حسين پيدا نميكني» يعني كسي امام حسين را مذمت نميكند ولي سالها بر منابر علي(ع) را لعن ميكردند. در اين مجال نميخواهم به علت اين تفاوت بپردازم. تنها به آن بخش از حديث توجه كنيد كه همه ميتوانند حسين(ع) را دوست داشته باشند. اين يك واقعيتي است كه ميبينيم. لذا ما با امام حسين(ع) بايد جذب حداكثري كنيم. بعد اين امام حسين(ع) است كه دست تربيت شدگان حقيقي مكتب خود را ميگيرد و به بارگاه اميرالمؤمنين علي(ع) ميبرد.
همۀ امامان ما انقلابي بودند، اما عموماً شرايطي داشتند و مصالحي را بايد رعايت ميكردند كه ممكن نشد مانند امام حسين(ع) اوج انقلابيگري خود را به نمايش بگذارند. و تجلي اوج انقلابيگري در رسالت امام حسين(ع) او را تبديل به يك اسوۀ جهاني و جاودانه كرده است.
كار ابالفضلالعباس از جنس كار امام زمان(ع) بود/ براي ابالفضل(ع) بحث انتقام مطرح بود
اغلب ياران امام حسين(ع) در كربلا ميگفتند: «يا اباعبدالله(ع) ميخواهيم از تو دفاع كنيم، اجازه بده به ميدان برويم و بجنگيم و از تو دفاع كنيم ...» اما ابالفضل العباس(ع) وقتي آمد از اباعبدالله(ع) اجازه بگيرد، عرضه داشت يا اباعبدالله(ع) ميخواهم برود انتقام بگيرم. يعني فراتر از دفاع، براي ايشان انتقام مطرح بود. كار ابالفضلالعباس(ع) از جنس كار امام زمان(ع) بود.
حالا ببينيد اين انقلابي بزرگ كربلا چقدر شخصيتش همه را مجذوب كرده است! كار حضرت اباالفضل(ع) واقعاً ويژه و عجيب است و ايشان با بقيه تفاوت داشتند و به خاطر تفاوت ايشان بود كه امام سجاد(ع) خواستند مرقد مطهر ايشان از بقيه جدا باشد. امام سجاد(ع) ميتوانست به بنياسد بگويد بدن عموي من ابالفضل العباس را بياوريد كنار اباعبدالله(ع) به خاك بسپاريد ولي حضرت خواستند كه حرم ابالفضل العباس(ع) بارگاره و زيارتگاه جداگانهاي داشته باشد.
كسي كه جز با اوج انقلابيگري اباعبدالله(ع) و اباالفضل(ع) بخواهد انسانها را جذب كند، بر ناداني خود صحه گذاشته است
اگر ميخواهيد جذب حداكثري كنيد، اين كار را بايد با حماسۀ اباعبدالله انجام دهيد. جالب اينجاست كه ارمنيها با ابالفضل(ع) جذب ميشوند. ببينيد چه جاذبهاي در ذات انقلابيگري وجود دارد كه همه را ميتواند جذب كند ولي متاسفانه ما گاهي اوقات ميترسيم اين مساله را بروز دهيم و از حماسه و انقلابيگريِ اباعبدالله(ع) سخن بگوييم.
كسي كه جز با اوج انقلابيگري اباعبدالله(ع) و ابالفضل العباس(ع) بخواهد انسانها را جذب كند، بر ناداني خود صحه گذاشته است.
اميرالمؤمنين(ع) به دليل شرايط خاصي كه داشت نتوانست اوج انقلابيگري خود را نشان دهد
وقتي اميرالمؤمنين(ع) از جنگ صفين بازگشتند، يكي از ياران ايشان وضعيت افكار عمومي مردم و نظر مردم در مورد عملكرد اميرالمؤمنين را خدمت حضرت بيان كرد و گفت: «مردم ميگويند كه علي جنگ را خوب شروع كرد ولي خراب كرد. ميگويند كه علي از مرگ ترسيد و همين كه چند نفر دورش را با شمشير گرفتند، كوتاه آمد و مذاكره با معاويه را قبول كرد و كار خراب شد»؟! اميرالمؤمنين(ع) فرمود كه من از مرگ نميترسم ولي اگر من ميخواستم كه خود را به كام مرگ بسپارم حسنين(ع) خود را فداي من ميكردند و من مأمورم كه حسنين(ع) را نگه دارم ...
اميرالمؤمنين(ع) آن قدر دستش بسته بود كه در اوج مظلوميت نتوانست اوج انقلابيگري خود را نشان دهد، اين امكان در اختيار اباعبدالله(ع) قرار گرفت. امام حسين(ع) در كربلا كاملاً آزاد بود و توانست تا اوج انقلابيگري پيش برود، اگرچه امرش به شهادت ختم شد. انشاءالله خداوند امام زمان(ع) ما را كه تا آخر انقلابيگري خود را نشان خواهد داد، اما به پيروزي ختم خواهد شد، هر چه زودتر برساند.
انتهاي پيام/
يکشنبه|ا|4|ا|تير|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]