واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
من خطا كارم نه مجرم....همسايههاي مژده كه سالهاست او را ميشناسند، ميگويند اين زن هرگز رفتاري مشكوك نداشته و هميشه به خانوادهاش وفادار بوده است. آنها ميگويند تا زماني كه آن زن بازداشت شد، هرگز تصور نميكردند خيانت كرده باشد. مژده 6ماه است كه در بازداشت به سر ميبرد. اين زن ميگويد قصدش از برقراري رابطه با مردي غريبه، فقط انتقامگيري بود. پرونده مژده در شعبه 77 دادگاه كيفري استان تهران مورد بررسي قرار ميگيرد. در اين خصوص گفتگويي با متهم انجام داديم كه ميخوانيد. همه تو را زني سالم و بسيار آگاه ميدانند و ميگويند اصلا تصور نميكردند تو را به جرم خيانت گرفته باشند. من خودم هم چنين تصوري نداشتم. چرا به او خيانت كردي؟ من خيانت نكردم، من زندگيام را دوست داشتم و دارم. اصلا درست نيست كه چنين تهمتي را به من بزنند. اما مردي را كه با تو رابطه داشت هم بازداشت كردهاند، چطور چنين چيزي را منكر ميشوي؟ من با آن مرد رابطه نداشتم، فقط او در خانه ما حضور داشت. شوهرم كه وارد خانه شد، وقتي او را ديد بدون اينكه پرسوجو كند، عصباني شد و مرا تحويل ماموران داد. اگر تو با آن مرد رابطه نداشتي، پس چرا آن مرد در خانهات بود؟ من قصد انتقامگيري داشتم و ميخواستم شوهرم را عصباني كنم تا بفهمد من چقدر از رفتارهاي او ناراحت ميشوم. مگر شوهرت چه كرده بود كه ميخواستي از او انتقام بگيري؟ او بدون اينكه به من بگويد با زن ديگري ازدواج كرد و من آنقدر از دست او عصباني بودم كه همان كار را با او كردم. اما خودت را به دردسر انداختي. من نميدانستم كاري كه ميكنم، جرم است. فكر ميكردم اگر شوهرم دست به چنين كاري ميزند، من هم حق دارم كاري كنم تا او عصباني شود. من اصلا قصد خيانت به شوهرم را نداشتم. با آن مرد غريبه كجا آشنا شدي؟ در پارك ما همديگر را ديديم. من زن جواني هستم و او مرا پسنديد و بعد با هم آشنا شديم. او را به خانه دعوت كردم تا با هم صحبت كنيم كه ناگهان شوهرم وارد شد و ما را ديد. قرار نبود او بيايد؛ چون به خانه همسر دومش رفته بود. تو ميگويي قصد نداشتي با آن مرد غريبه ارتباط برقرار كني، پس چرا او را به دردسر انداختي؟ من اصلا فكر نميكردم اين كار جرم باشد. ما فقط داشتيم با هم صحبت ميكرديم. فرزند هم داري؟ 3 دختر دارم كه خيلي هم آنها را دوست دارم و فكر ميكنم تنها انگيزهام براي زندگي هستند. فكر اين را نكردي كه آمدن مرد غريبه به خانهات چه تاثيري روي فرزندانت خواهد گذاشت؟ من اصلا اين كار را نميكردم كه بچههايم ناراحت شوند، بچهها در خانه نبودند و دلم نميخواست آنها قاطي دعواي من و پدرشان شوند. چرا شوهرت با زن ديگري ازدواج كرد؟ او ديگر مرا نميخواهد و ميگويد برايش تكراري شدهام. نميدانم اين حرفش يعني چه؟ مگر ميشود من كه برايش 3 دختر به دنيا آوردهام، تكراري شده باشم. من مادر فرزندان او هستم. فكر ميكنم شوهرم هوسران است. حتما شوهرت در زندگي كمبودي احساس ميكند؟ من هر كاري را كه بايد به عنوان يك همسر برايش ميكردم، انجام ميدادم. تا جايي كه در توانم بود مهرباني ميكردم، هميشه خانه را تميز نگه ميداشتم و به بچهها رسيدگي ميكردم. هميشه براي شوهرم غذا آماده و از مهمانهايش پذيرايي ميكردم و به خانوادهاش احترام ميگذاشتم. من هر كاري كه شوهرم ميگفت، انجام ميدادم؛ اما نميدانم چرا با من چنين رفتاري كرد. از چه زماني متوجه شدي شوهرت با زن ديگري رابطه برقرار كرده است؟ شوهرم زياد مسافرت ميرفت و من براي اينكه بتوانم تنهايي را تحمل كنم، بيشتر اوقات پيش مادرم بودم. وقتي شوهرم ميآمد، به همسري شايسته براي او تبديل ميشدم و شوهرم هم خيلي به من ابراز علاقه ميكرد؛ اما مدتي بود كه ديگر اين ابراز علاقهها از بين رفته بود و ديگر مرا مثل سابق تحويل نميگرفت. يك روز تلفن همراهش را چك كردم و متوجه شدم همسرم با زن ديگري ارتباط دارد. چه واكنشي نشان دادي؟ واكنشم خيلي تند نبود. با خودم گفتم همسرم خطايي كرده است و بايد او را ببخشم. وقتي موضوع را به همسرم گفتم، فكر ميكردم خجالت ميكشد و از من ميخواهد او را ببخشم؛ اما اصلا اين كار را نكرد و من هم بشدت عصباني شدم. همسرت وقتي فهميد تو در جريان رابطه او قرار گرفتهاي چه كرد؟ خيلي آرام با من حرف زد و گفت چون من نيازهاي او را برآورده نميكردم، با آن زن ازدواج كرده است. بعد هم به من گفت بنشين سر زندگيات و به حرف ديگران كاري نداشته باش. او گفت من ديگر آن زني نيستم كه دوستش داشته باشد و مرا فقط به خاطر فرزندانم ميپذيرد، من هم همان موقع بود كه تصميم به انتقام گرفتم. فكر ميكني روش درستي را براي انتقامگيري انتخاب كردي؟ حالا ميفهمم اشتباه كردهام. اصلا تصور نميكردم اين كارم خلاف باشد و فكر ميكردم اگر احساسات شوهرم را تحريك كنم، او دوباره به سمت من برميگردد؛ اما آن طور نبود. من بيشتر خودم را در دردسر فرو بردم. حالا شوهرم مظلوم شده است و من زني خيانتكار. تو كه ميگويي از دست شوهرت ناراحت بودي، چرا تقاضاي طلاق نكردي؟ فكر ميكردم بچههايم تنها ميشوند. آنها هم به من نياز داشتند و هم به پدرشان. از سوي ديگر من نميخواستم شوهرم آزار ببيند. من به او علاقه داشتم؛ هرچند او مرا دوست نداشت. ضمن اينكه من نميتوانستم هزينههاي زندگي بچهها را تامين كنم. اگر شوهرم آنها را به من ميسپرد، نميتوانستم خرجيشان را بدهم، اگر هم با خودش ميبرد، من از ديدار فرزندانم محروم ميشدم و بچههايم زير دست نامادري ميافتادند و روزگاري خوب نداشتند. آنها بايد پيش هر دوي ما ميماندند. خب تو كه نميتواني از شوهرت جدا شوي، چرا راهحل منطقي را در نظر نگرفتي؟ چه راهحلي منطقي بود؟ من بايد چه ميكردم؟ محبتهاي من در شوهرم كارساز نبود و چارهاي جز اينكه از او انتقام بگيرم، نداشتم. حالا تو زني هستي كه همه ميگويند به شوهرت خيانت كردهاي و فرزندانت هم ديد خوبي نسبت به تو ندارند. از طرفي تو يك مرد جوان را هم فريب دادي و خودت را فردي مجرد معرفي كردي. حالا ميخواهي چه كني؟ اگر من به شوهرم خيانت كردم، او هم به من خيانت كرد و او شروعكننده اين ماجرا بود. ضمن اينكه من فقط با آن مرد حرف زدم و كاري نكردم كه خيانت محسوب شود. من ميخواستم شوهرم را به جايي برسانم كه بفهمد من چه احساسي داشتم و چه ميكشم. او نتوانست تحمل كند و شكايت كرد و ميخواهد مرا ترك كند. شما بگوييد من بايد با او چه كنم. در مورد بچههايم هم بايد بگويم كه آنها مرا ميبخشند؛ هرچند قبول دارم رفتاري خوب با آنها نداشتم و نبايد كاري ميكردم كه آسيب ببينند. آنچه مرا خيلي آزار ميدهد، رفتاري است كه با آن مرد جوان شده است. من نسبت به او احساس مسووليت ميكنم و دلم برايش ميسوزد. او قرباني انتقامگيري من شد. حرف آخر؟ حرف آخر اينكه اي كاش كاري را كه حالا ميخواهم انجام دهم، قبل از اين انجام ميدادم و طلاق ميگرفتم. اين موضوع خيلي روي من تاثير گذاشت؛ اما آنچه همچنان آزارم ميدهد، اين است كه من ديگر نميتوانم فرزندانم را مثل سابق حمايت كنم. اميدوارم شوهرم آنها را به من بسپارد. حاضرم سختي بكشم؛ اما آنها كنارم باشند و زندگي آبرومندي داشته باشم. من از شوهرم ميخواهم شكايت خود را پس بگيرد و مرا از زندان بيرون بياورد. من به او خيانت نكردم؛ بلكه فقط اشتباه كردم. مرجانه لقايي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4933]