تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805819632
نگاهى به پديده اغفال در ازدواج
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: ازدواجهاى فريبكارانه سينا قنبرپور گفت دارد فوق ليسانس را تمام مى كند و شاغل است. مى گفت در يكى از سازمانهاى دولتى پست مهمى دارد. آن موقع من تازه سال دوم دانشگاه را تمام كرده بودم. مى گفت در يكى از محله هاى خوب شهر ساكن است. وقتى در دانشگاه بود همه دور و برش بودند. در دانشگاه همه از او خوششان مى آمد. يك جورى بزرگ همه بود. خنده هايش برخوردهايش همه چيزش خوب بود. رفتارش نشان از خانواده اى معقول و محترم داشت. پژو سوار مى شد و خوب لباس مى پوشيد. عاشقش شدم. نه يك دل كه صد دل. برايم شده بود يك بت. وقتى از من خواست كه تحقيقى برايش انجام دهم دنيا را به من دادند و همين شد سرآغاز آشنايى ما. هر بار كه قرار داشتيم تا نتايج كارش را به اطلاع او برسانيم به يك بهانه اى ملاقات را كش مى دادم و بالاخره او هم آخر سر يا مرا مى رساند يا به ناهار يا شام دعوت مى كرد. نخستين شبى كه مرا به شام دعوت كرد نتوانستم خودم را كنترل كنم و جيغ زدم. رفتيم رستوران. يك جاى باحال و خلاصه هر لحظه اش برايم به اندازه يك دنيا لذت بود. وقتى آن كار تحقيقاتى اش تمام شد بايد براى يك مأموريت به جزيره قشم مى رفت. از من خواست به عنوان دستيارش او را همراهى كنم.همين سرآغازى دوباره شد تا او هم به من اظهار علاقه مندى كند. يك هفته قشم بوديم. شب آخر تو فرودگاه از من خواستگارى كرد.... همان كه مى خواستم ! روزهاى لذتبخشى بود اما همه اش سه ماه طول كشيد. تازه عقد كرده بوديم كه يك روز تلفن زنگ زد. الو بفرماييد... چى ؟.... اشتباه مى كنى... نه اينطور نيست... نه دروغه.... وقتى چشمهايم را باز كردم مدتى گذشته بود مادرم و بقيه دور و برم بودند. يكى آب قند درست كرده بود و ديگرى با دست نمناك به صورتم آب مى پاشيد. حالم كه جا آمد شروع كردند پرسيدن. كى بود ؟ چى گفت ؟ چطور مى توانستم بگويم چه شده است. چطور مى توانستم بگويم خانه اى كه اينچنين در بهشت براى خودم متصور مى ديدم به يك خرابه در جهنم تبديل شده است. فريب دختر جوان پس از اينكه فهميد همسر آينده او يك دروغگوى ماهر است به دادگاه شكايت كرد. به گزارش پايگاه اطلاع رسانى پليس اين دختر كه دانشجوى سال آخر رشته الكترونيك است گفت: با همسرم «احسان» در سال دوم دانشگاه آشنا شدم. وضعيت ظاهرى او حاكى از موقعيت اجتماعى و مالى مناسب او بود و خود را كارمند ارشد اداره مخابرات معرفى كرد. او هميشه از موقعيت اجتماعى و شغلى خود حرف مى زد و عنوان مى كرد كه مجرد است و قصد ازدواج با من را دارد. وى در اين باره افزوده است: پس از برگزارى مراسم خواستگارى و گذشتن دوران نامزدى با يكديگر عقد كرديم اما پس از عقد در محضر متوجه شدم كه تمام حرف هاى او دروغ بوده و نه تنها شغل ادارى و مناسبى ندارد بلكه مجرد نبوده و در يكى از شهرستان هاى اطراف تهران هم خانواده ، همسر و فرزند دارد. برهمين اساس ميان ما اختلاف به وجود آمد و براى پس گرفتن حقوق از دست رفته ام به دادگاه مراجعه كردم. على محمد يزدانى، قاضى پرونده در اين خصوص توضيح داد: چنانچه هر يك از زوجين قبل از عقد ازدواج، طرف خود را به امور واهى از قبيل داشتن تحصيلات عالى، تمكن مالى، تجرد، موقعيت اجتماعى و... فريب دهد و عقد بر مبناى آن صورت بگيرد، طبق ماده ۶۴۷ جرايم ضد حقوق و تكاليف خانوادگى ، مرتكب به حبس تعزيرى از ۶ ماه تا دو سال محكوم مى گردد. چشمهاى بسته همه آنچه پشت تلفن شنيده بودم درست بود. تمام اين مدت كور شده بودم و هيچ نديده بودم. نمى دانستم چه بگويم. سه روز در شوك كامل بودم تا بالاخره خانواده ام فهميدند من چه خبرى را شنيده ام. مثل اينكه عزادارى شده باشد. خانواده ام همه ماتم گرفتند. خواستگارم مرا فريب داده بود. او نه تنها يك مرد خانواده دار بود كه در تمام اين مدت قصد نداشت به من ازدواج كند منتها از آنجايى كه مى ديد من چگونه فكر مى كنم نخواسته بود فرصت را از دست بدهد. شناسنامه اى را پيدا كرده بود كه صاحبش مرده بود. اسم خودش را پس از آنكه محتويات شناسنامه را به طرز ماهرانه اى پاك كرده بود در آن گذاشته بود و حالا هم گم شده بود رفته بود زير خاك. بالاخره قرار شد شكايت كنيم. حتى روى اين را نداشتم كه به دانشگاه بروم. كارم همه گريه بود و حبس در اتاقم. آخر سر تصميم گرفتم كارى كنم. كارى كه بشود از اين فاجعه خلاص شد. كارى كه تكليف خانواده ام هم با آن روشن شود. به گفته وى، بر اساس ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامى چنان چه زوج يا زوجه قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهى از قبيل تحصيلات عالى، تمكن مالى و شغل و سمت خاصى و يا تجرد بفريبد و عقد بر مبناى آن صورت گيرد، مرتكب به جرم و به حبس تعزيزى از شش ماه تا دو سال محكوم مى شود. خودكشى فريب در امر ازدواج به خودكشى عاطفه دانشجوى فوق ليسانس منجر شد. به گزارش ايسنا، مردى متأهل و غيردانشجو كه پس از آشنايى با عاطفه خود را دانشجو و مجرد معرفى كرده بود، پس از مدتى موفق مى شود نظر عاطفه را جلب كرده و با او ازدواج كند. پس از گذشت مدت كوتاهى از اين ازدواج و پس از اطلاع از واقعيت، عاطفه كه خود را در برابر شكستى بزرگ مى بيند، در ارديبهشت ماه سال ۱۳۸۳ اقدام به خودكشى در پاركينگ منزلش مى كند كه جسد حلق آويز شده اش به وسيله يكى از همسايه ها در پاركينگ كشف مى شود. در تحقيقات بعدى مشخص مى شود كه على رغم اين كه محل سكونت اين زن و شوهر تهران بوده است، سند ازدواج آنها در دفترخانه اى در كاشان تنظيم شده و نيز امضاى پدر دختر توسط شوهرش جعل شده است. صفحه حوادث حالا من هم به يكى از شخصيت هاى صفحات حوادث تبديل شده ام. البته مرا به اندازه شهلا همان كه همسر رسمى ناصر محمد خانى را كشت يا خيلى هاى ديگر نمى شناسند. اما به هر حال دستاويزى شده ام براى خبرنگاران و كارشناسان حوزه آسيب هاى اجتماعى. نخستين بار يكى از دوستان خواهرم كه خبرنگار يكى از روزنامه ها بود در بيمارستان به سراغم آمد. قرار نبود چيزى بنويسد اما گويا گفته بود اينجورى براى پيگيرى حقوقى و شكايت ما هم از آن نامرد كه به خواستگارى ام آمده بود بهتر مى شود. من ۱۵۰ تا قرص خورده بودم . حالا بدون آنكه چهره ام در روزنامه به تصوير كشيده شده باشد مى ديدم كه هر روز خبرى در اين باره به چاپ مى رسد. گويا دستور داده بودند از طريق سوابق دانشگاه آدرس خواستگارم را پيدا كنند و تحت تعقيب قرارش دهند. چند هفته اى هست كه همه در به در از اين دادگاه به آن كلانترى به دنبال آن نامرد افتاده اند اما چه اهميتى دارد ؟ وقتى آبروى آدم برود چه اهميت دارد كه چه كسى مقصر بوده و چگونه خالصانه فريب خورده اى ! دردسر امروزه يكى از مشكلات ميان زوج هاى جوان كه به واسطه آن كانون هاى خانوادگى در همان سال هاى اول از هم مى پاشد، نبود صداقت و فريب خوردن يكى از طرفين يا اصطلاحاً فريب در ازدواج است كه حجمى از پرونده هاى دادگاه خانواده را به خود اختصاص مى دهد. طبق ماده ۶۴۸ قانون مجازات اسلامى فريب در ازدواج جرم محسوب شده و فريب دهنده به مجازات خواهد رسيد. ايسنا در اين باره گزارشى دارد كه به ابعاد مختلف اين واقعه در آن اشاره شده است. در اين گزارش آمده است با توجه به پرونده هاى موجود در دادگاه ها، بيشتر فريب هايى كه از جانب آقايان صورت گرفته، دروغ در بيان داشتن تحصيلات عاليه، شغل مناسب و يا حتى ادعاى فرزندى يكى از خانواده هاى معروف بوده است و در مقابل فريب هايى كه از جانب خانم ها صورت گرفته اكثراً مبتنى بر پنهان كردن ازدواج در گذشته است كه با آشكار شدن اين موارد، فريب خورده شكايت خود را تحت عنوان فريب در ازدواج به دادگاه ارائه مى دهد. قاضى محمدحسين نيكوكلام در ارتباط با فريب در ازدواج گفته است: در مبحث نكاح با عنوانى به نام فريب در ازدواج يا تدليس مواجهيم. بر مبناى ماده ۴۳۸ قانون مدنى تدليس عبارت از عملياتى است كه زن يا مرد يا شخص ثالثى انجام داده و موجب فريب در امر ازدواج شود. اين قاضى دادگاه خانواده در اين خصوص تأكيد دارد: بر اساس ماده ۱۱۲۸ قانون مدنى اگر براى يكى از طرفين صفت خاصى شرط شده و بعد از عقد مشخص شود كه طرف مذكور فاقد وصف شده، بوده براى طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذكور در عقد آمده باشد و يا عقد متقابلاً بر آن بنا شده باشد. وى درباره نكات اين ماده گفته است: اول اينكه صفت خاص شرط شده داراى نفع، فايده اى عقلايى و مشروع باشد. دوم اينكه بايد صفتى باشد كه موجب ترغيب فرد شود يعنى فرد با اتكا به اين صفت، با شخص ازدواج كند حال مى تواند اوصاف ظاهرى باشد و يا درباره شخصيت مادى و معنوى فرد صورت گيرد. دكتر ايراندخت نظرى، وكيل دادگسترى نيز در اين باره تصريح كرده است: در قانون مدنى مقرراتى داريم كه اگر كسى طرفش را در ازدواج فريب دهد موجب ايجاد حق فسخ براى فرد فريب خورده مى شود. فسخ ازدواج با طلاق فرق مى كند، در قانون مدنى حق طلاق با مرد است و قانونگذار براى اينكه اين حق خيلى به صورت وسيع استفاده نشود و گاهى مورد سوءاستفاده قرار نگيرد، حق فسخ را ايجاد كرده است؛ يكى از موارد فسخ، فريب در ازدواج است كه در صورت تدليس طرف فريب خورده بدون اين كه بخواهد به سراغ طلاق رود نكاح را فسخ مى كند. قاضى نيكوكلام درباره مجازات فريب در ازدواج به ايسنا گفته است: دو راهكار موجود است. فرد فريب خورده يا مى تواند از طريق كيفرى شكايت كند كه در اين صورت ۶ ماه الى ۲ سال حبس تعيين مى شود يا مى تواند اقدام حقوقى كرده تقاضاى حق فسخ كند. فسخ ازدواج تشريفات خاص طلاق را ندارد و فريب خورده مى تواند به راحتى طلاق را فسخ كند. پورزاهدى، وكيل دادگسترى نيز در اين زمينه گفته است: دادگاه در صدور حكم مجازات مجاز است كه ميزان حبس را بر ميزان حداقل يا حداكثر تعيين كند ولى همين دادگاه مى تواند به لحاظ جهات مخففه يعنى با توجه به اين كه فرد فريب دهنده جوان بوده و داراى سوء سابقه نيست، جريمه را حتى تا ميزان ۵۰ هزار تومان تخفيف دهد يعنى كاملاً بستگى به دادگاه دارد كه ميزان حبس و مجازات را به چه حدى تعيين كند. مسعود خسروى، وكيل دادگسترى نيز در همين ارتباط اظهار داشته است: فريب شايع در خانم ها اين است كه خانم سابقه ازدواج داشته اما كتمان مى كند يا شناسنامه المثنى مى گيرد يا به نوعى خود را ازدواج نكرده معرفى مى كند. البته دادگاه به اين مسائل توجه چندانى ندارد و مجازات آنها را بالا تعيين نمى كند، معمولاً براى اين گونه موارد حبس تعيين نكرده و فقط جريمه مالى براى آنها در نظر مى گيرد. خسروى همچنين گفته است: در درصد زيادى از ازدواج ها فريب صورت مى گيرد اما تعداد كمى از آنها منجر به شكايت مى شود. معمولاً دختر ها و پسرها متوجه نيستند دروغى كه قبل از ازدواج گفته شده فريب در ازدواج است و مى توانند طلاق بگيرند، علت آن هم نداشتن اطلاعات كافى است. وى در ارتباط با آمار و ارقام فريب در ازدواج نيز بيشتر پرونده هاى فريب در ازدواج را در تهران دانست و علت آن را هم زياد بودن جمعيت و آشنايى هاى كمتر خواند و يادآور شد: در شهرستان ها معمولاً افراد، يكديگر را مى شناسند و به ندرت فريبى صورت مى گيرد. نگاه عذاب آور با هزار ضرب و زور وقتى ديگر پدرم به پايم افتاد كه بروم و درسم را تمام كنم راه افتادم و به دانشگاه رفتم. هفته اول احساس مى كردم همه مرا به شكل يك آدم احمق مى بينند. هفته دوم كمى اوضاع بهتر شد ولى وقتى بچه ها سراغ زندگى ام را مى گرفتند دوباره داغم تازه مى شد. از ماه دومى كه به دانشگاه مى رفتم تحمل ديدن همكلاسى هاى پسرم رانداشتم . حتى يك بار در جواب يكى هر آنچه از دهانم درآمد نثارش كردم. پسرك خشكش زده بود. بعد يكى از استادانم از من خواست نزدش بروم و در اين باره توضيح بدهم. من و من كردم و يك دفعه نفهميدم چه شد زدم زير گريه. گفت وگويمان به بعد موكول شد و دست آخر گفتم چه شده. خيلى باهم حرف زديم. مرا متقاعد كرد به دفتر مشاوره همسرش بروم و روى رفتار خودم كار كنم. اما حالا با گذشت يكى دو سال از آن زمان هنوز هم وقتى از كسى خوشم مى آيد احساس مى كنم او مى آيد و مرا فريب مى دهد.خدا كند سرنوشت و واقعيت غير از اين رقم بخورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]
-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها