واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - کشوری برای یک رکوردشکنی عجیب و ثبت آن در کتاب رکوردهای گینس دست به ولخرجیهای فراوان و صرف بودجههای سرسامآوری میزند، اما در انتها ... نام تنها کشوری که موفق شده بود بیشترین تعداد خیارشور را طوری پشت سر هم بچیند که طول آن ها با ارتفاع قله کلیمانجارو (منهای احتساب برف در فصل زمستان) برابر گردد در صفحه 752 کتاب رکوردهای گینس به وضوح دیده میشود و آن هم مربوط میگردد به یکی از کشورهای حوزه دریای کارائیب در شرق سوماترا مابین کشورهای حوزه بالتیک در کنار خلیج سنخوزه! اما اینک کشوری که دارای تمدنی چند هزار ساله در طول تاریخ بود قصد داشت این رکورد افسانهای را به طریقی جابهجا نماید که طول خیارشورها به اندازه ارتفاع قلة کلیمانجارو در فصل زمستان (با احتساب برفهای روی آن) گردد. بدین ترتیب آن کشور متمدن با دست زدن به چنین عملی اثبات میکرد آنچنان هم بیخود و بی جهت نبوده که چند هزار سال از قدمت تمدنش گذشته است! در همین راستا نیز در کشور فوقالذکر ستاد چیدن خیارشور با عنوان نمادین «از اوج تا عروج» به شکل ضربالاجل و زیر نظر کمیته بحران یکی از سازمانهایی که از زیر شاخههای اداره حوادث غیر مترقبه محسوب میگشت تشکیل گردید. یک آسمانخراش «جهنمی» هم در نقطهای همچون «بهشت»، جهت رتق و فتق عملیات اجرایی این ستاد خریداری میشود و از سویی دیگر 125 نفر جهت انجام امور خدماتی، اداری، مالی، پشتیبانی، تدارکات، کارشناسی، کارشناسی ارشد و همچنین در سطح مدیریتهای میانی، عالی و ارشد ـ البته با رعایت اصول و قوانین مرتبط با شایستهسالاری ـ استخدام شده و به هر یک احکام جداگانهای ـ که دورشان منقّش به تذهیب آراستهای بود ـ طی مراسم با شکوهی به آنها اهدا میگردد. خرید 6 دستگاه اتومبیل مدل بالا و 8 دستگاه اتومبیل دیگر با مدلهای مزخرفترو تحویل آنها (به ترتیب) به مدیران عالی و میانی از جمله کارهای اصولی و زیربنایی این ستاد محسوب میشد. البته نمیبایست خرید 3 ویلای واقع در کنار دریا با چشماندازی دلانگیز تحت عنوان «خانه سازمانی» و تحویل کلید آنها به مدیران ارشد این ستاد را با دیدة اغماض نگریسته و یا آن که با بی تفاوتی هر چه تمامتر از کنار آن عبور نمود. بدینترتیب همه چیز برای چراندن غرور ملی آن هم در سطح جهانی و با توجه به اندازه طول خیارشورهایی که میبایست چیده میشدند مهیا گشت.تا مدتی همه چیز در این ستاد به خوبی و خوشی سپری میشد و در کمال آرامش و نشاط، اعضای آن مشغول گذران امور جاری خویش بودند، تا آن که شش ماه بعد از برگزاری مراسم افتتاحیه با شکوه و پر هزینه این ستاد، بالاخره گزارش 217 صفحهای یکی از کارشناسان ارشد شاغل در ستاد فوق کمی آرامش حاکم را متزلزل مینماید. گزارش فوق یک گزارش بسیار زیبا با صفحات گلاسه و نمودارهای رنگین بود و در مقدمة آن، نگارنده، گزارش فوق را به تنها دختر 2 ساله و زیباترین همسرش تقدیم کرده بود! «این گزارش بسیار تخصصی است و به دیدگاههای کاملاً علمی و پیچیده فنی آغشته شده است و به راحتی نشانههایی از زحمات طاقتفرسای یک فرد دلسوز و متعهد را در دل خود پرورانده و همگی آنها را هم به تنهایی به یدک میکشد». جملات فوق، توسط معاون ستاد «از اوج تا عروج»، در مراسم فاخری که برای تجلیل از نگارندة گزارش در نظر گرفته شده بود و البته قبل از خواندن محتویات آن، بیان گردیدند. او معتقد بود که همیشه فرصت برای خواندن گزارشهایی از این دست هست اما معمولاً فرصت برای برگزاری چنین مراسم شکوهمندی کمتر پیش میآید و به همین دلیل نیز میبایست هماکنون فرصت را غنیمت شمرده و با تعجیل بسزایی در خصوص قدردانیها و تجلیلها گامهایی هر چند بلند! به پیش گذاشت و خواندن گزارشهای خسته کننده را به اوقات مقتضی موکول کرد! اما تصادفیترین و در عین حال جالبترین نکته این مراسم آن بود که محقق 25 سالة این گزارش که تصادفاً فرزند مدیرعامل ستاد «از اوج تا عروج» هم محسوب میشد، درست به اندازة سالهای سپری شده از عمر پر بارش نائل به دریافت 25 سکه نیز میشود و همة آن سکهها هم در حد شأن و جایگاه نگارندة گزارش و البته پدرش به وی اهدا میشود. باری به هر جهت، سادهترین و خلاصهترین تفسیری که از این گزارش در آیندهای نه چندان دور به رشته تحریر در آمد حکایتگر آن بود که میبایست در ابتدای چنین عملیات بزرگی و قبل از چیدن خیارشورها اقدام به تهیه خیار کرد و به یقین همین نکته به ظاهر پیش پا افتاده هم میتوانست راهگشای بسیاری از مسائل بغرنج به حساب آید. به هر حال در اولین واکنش به مفاد گزارش فوق و ایضاً تفاسیر مربوط به آن، یک ستاد فرعی در دل ستاد اصلی شکل گرفت که مهمترین وظیفة آن، خرید خیار و تبدیل آن به خیارشور اعلام گردید. از 26 عضوی که این ستاد فرعی استخدام کرده بود 17 نفر برای کسب آخرین دیدگاههای روز جهانی به 19 کشور اروپایی اعزام گردیدند و صد البته با تجارب ارزشمندی هم به داخل کشور بازگشتند و شاید هم درست به همین دلیل بود که در حد این تجارب ارزشمند نیز، مراسمی پر ارزش در هنگام ورودشان به کشور در فرودگاه برگزار گردید! اصولاً در نظر گرفتن کارهای زیربنایی، میتواند بتدریج راهگشای بسیاری از مسائل غامض آیندگان باشد و البته چنین هم شد، چرا که همة خیارشورها، بعد از یکسالی که از تهیه گزارش تاریخی کارشناس ارشد 25 ساله میگذشت در نهایت سلامت به عمل آمدند و حال، تنها کاری که میماند آن بود که میبایست این خیارشورها چیده میشدند. انصافاً کلیة دستگاهها از جمله شهرداری ـ سازمان ترافیک و امور حمل و نقل، امور بانکها، پلیس جزایی و یا قضایی، گمرک، ستاد فرآوری زبالههای کم مصرف و دهها سازمان و ارگان دیگر، سنگ تمام گذاشته و بعد از تسویه حسابهای مربوطه و پرداخت پاداشها، اضافهکاریها، کارانهها و ... به کارکنانشان مکانی در شأن این رکوردشکنی تاریخی آماده نمودند. البته همة این هماهنگیها بیش از چهار سال به طول نیانجامید و این در حالی بود که خوشبینانهترین برآوردها، رقم هفت سال را برای به ثمر رسیدن هماهنگیهای فوق پیشبینی میکردند!بالاخره در عصر سهشنبه تصمیم گرفته میشود این مراسم با حضور نمایندگان بلندپایه جهانی برگزار گردد و جالب آن که این مراسم هم، بدون هیچ مشکلی برگزار میگردد اما متأسفانه گویا همیشه میبایست یک جای کار بلنگد چرا که این بار هم لنگید! اما موضوع هم از این قرار بود که یک خیارشور برای زدن این رکورد تاریخی کم میآید و از آن بدتر اینکه، گویا تخم خیارشورهای دیگر شهر را هم ملخ خورده بود. البته ماجرای اصلی پیدا نشدن خیارشور در شهر آن بود که این ستاد علیرغم زحمات فراوان تمامی کارکنانش تنها توانسته بود یک / سوم خیارشورهای مورد نیاز خود را آماده نماید و بقیه آنها را از کمکهای مردمی (به دلیل صرفهجویی در اصلاح الگوی مصرف و کاهش هزینههای زائد!) تهیه کرده بود و به همین خاطر، در خانه هیچکس حتی یک خیارشور به درد نخور هم پیدا نمیشد تا بتوان با گذاشتن آن، رکورد تاریخی فوق را جابجا نمود. حتی اصرارها و خواهشهای فراوان مسئولین در خصوص گذاشتن یک خیار به جای آخرین خیارشور، بر روی بازرسین سنگدل بینالمللی کارگر نیفتاد. البته این بازرسین با اغماص فراوان بالاخره موافقت نمودند تا کشور متمدن چندین هزار ساله، بتواند 4 سال دیگر، مجدداً شانس خود را در این زمینه بیازماید. از این رو بلافاصله در یک اقدام حساب شده تمام احکام اعضای ستاد مزبور تا چهار سال دیگر تمدید شد و کارکنان زحمتکش، و البته متعهد و متخصص این ستاد بار دیگر عزم خود را جزم نمودند تا بار دیگر فعل خواستن را (البته با توجه به رعایت صرفهجویی در اصلاح الگوی مصرف) صرف نمایند و بدین نحو ثابت نمایند که برای رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ آنچنان هم که به نظر میآید، راه ناهموار نیست. همچنین در عصر سهشنبههای هر هفته به پاسداشت روز تاریخی فوقالذکر به پیشنهاد یکی از عالیترین اعضای ستاد از «اوج تا عروج»، همة مردم، یک خیارشور به داخل رودخانهای جاری در کنار شهر میاندازند تا با این کار خود چیزهای دیگری را هم به جهانیان اثبات نمایند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 576]