واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - آورده اند.....کسی در گوشه ای نشسته و مدام با چکشی بر سر خود می کوفت!پرسیدند: «از برای چه به چنین کاری مبادرت می ورزی؟»پاسخ داد: «نمی دانید در زمانهایی که چکش بر سر نمی زنم تا چه حد لذت می برم!!» به عبارت فوق، خیلی هم نخندید. چون این حکایت، بنوعی بیانگر حال و روز خود ماست!بله.....ما انسانها، همواره خود را به سختیهای مختلف می اندازیم تا مشکلاتمان را به نحوی از انحاء حل نماییم. زمانی هم که مشکلاتمان حل شد،از فرصت کوتاه بدست آمده، برای تمدید اعصاب و کسب آرامش خود استفاده می کنیم.(البته فقط تا فرا رسیدن مشکلات جدید و قرارگرفتن در چرخه بعدی!) !بعبارتی دیگر... ما بطور یک در میان، می بایست متحمل ضربات چکش و لذایذ حاصل از نخوردنش بر فرق سرمان، باشیم!بعنوان مثال : ما با تحمل رنج و سختی های فراوان، مداوماً کار می کنیم. آنهم با این قصد که در لحظاتی از زندگی، احساس آرامش نموده و دمی را بیاساییم! همچنین است : انجام حرکات وتمرینات ورزشی سنگین ،تحمل مشقات تحصیل علم ودانش و .... )جالب آنکه بنی بشر در این زمینه، عادات عجیب تری هم دارد. مثلاً بعضی از افراد، دست به کارهایی مانند: مشاهده فیلم های خشن و ترسناک و یا سوارشدن بر ترن های هوایی و یا رفتن به داخل تونلهای وحشت شهر های بازی و از همه جالبتر،آزار و اذیت دیگران و اموراتی از این قبیل می زنند! و البته به گفته خودشان، بعد از پرداختن به چنین اموری، بشدت شاد و مسرور می شوند!( حال همه اینها را گفتیم که به اینجا و نکته اصلی مطلبمان برسیم :آیا توجه کرده اید که مسئولین خدمتگزارمان ، از این قانون بالفطره تا چه حد خوششان آمده و از آن، چگونه به بهانه ها و اشکال مختلف استفاده نموده و می نمایند؟......می پرسید چطور؟خب...آنها در حالیکه همه امور مملکت درمسیرهمیشگی خودش و حتی در روال روبراه شدن نسبی قرار دارند..... ناگهان به شکل غافگیر کننده ای (تاکتیک غافلگیر کردن ملت، مقوله ای است که به دلیل اهمیتش، اجازه دهید در فرصتهای دیگری به آن بپردازیم!) سوژه یا گفته ای (معمولاً نغز!) به ذهنشان می رسد که با تراوش آن، جهان و جهانیان را که چه عرض کنیم، عرش اعلا و جن و پری را هم به لرزه و حرکات موزون بندری وا می دارند! البته ایرادی هم بر آنها وارد نیست! همانگونه که ذکر گردید، اقتضای طبع آدمیت شان ایجاب می کند که فی النفسه، بدنبال درد سر باشند. ( توضیح: همانگونه که ذکر گردید بعضی از ابناء بشر هستند که با ایجاد دردسر وآزار دیگران، به آرامش نسبی وکسب لذت وافر می رسند! البته در اینجا موضوع فوق به هیچ وجه مصداق ندارد! همینطوری چیزی به ذهنمان رسید و همان را هم، بیخودی گفتیم! هر چند که مسئولین هم، به هر حال آدمند!!)اما می بایست مثبت اندیش بود... و نیمه پر لیوان این ماجرا را هم دید.... پس می پردازیم به نیمه پر لیوان: خودتان قضاوت کنید.... انصافاً ، آیا تنها در این گونه مواقع نیست که می توان، قدر لحظات خاموشی و سکوت مسئولین را به هر دلیلی (مثلاً، بیماری ، رفتن به تعطیلات و....) با تمام وجود دانست! بله....در مواردی که آنها، اظهار نظر خاصی پیرامون امورات جهان نکرده و یا طرحی برای مدیریت یکپارچه آن ارائه نمی دهند ( بعبارتی در زمانهایی که چکشی بر سرمان فرود نمی آید!) در اصل، بهترین فرصت است که با تمامی پوست و خون و رگ و ریشه مان، طعم خوش لحظات زندگی را به شکل لذت بخشی بچشیم! مگر نشنیده اید که گفته اند : «قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.» همین است که با توجه به از سر گذراندن کلی مصیبت، اینک ما شده ایم ملت قدر دان و فهیم و خیلی چیز های دیگر!پس در اینجا، فرصت را غنیمت شمرده و از خدمات مسئولین خدمتگزار که باعث می گردند، شرایط برایمان به گونه ای فراهم شود تا ما، قدر لحظات خوشمان را بیشتر از همه عالم و آدمیان بدانیم...... بخوبی هر چه تمامترتشکر می کنیم!منتها.....این دم آخری، تنها خواسته مان از این حضرات این است که، در صورت امکان فاصله دو مصیبت ایجاد نموده را (یعنی همان فاصله اصابت دو چکش ) کمی بیشتر از گذشته نمایند تا ما بهتر بتوانیم در زیباییهای جهان هستی، غور و تفکر نماییم. چه بسا با این غورها و تفکرات فلسفی ، بالاخره ما هم به خواست قلبی و همیشگی مسئولین که همانا ساختن و تربیت مردمانی کاملاً اصلاح شده و ارزشی است، جامه عمل پوشانیده و همگی به بندگانی صالح و مصلح مورد نظر آنها تبدیل شویم! آنهم فقط با فاصله انداختن بین دو ضربه ! همین..... مجدداً از بذل عنایت و مساعدت ایشان به هر شکل ممکنه سپا سگزاری می گردد!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]