واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
حاصل وجود اين عشق با توجه به نيازهاي رواني، اميال و سليقه هاي اشخاص متفاوت است. براي بعضي ها جذابيت جسماني مهم است و براي عده اي تدين، خصوصيات اخلاقي، شخصيت اجتماعي، سلوک، مهارت هاي کلامي و خلق و خو اهميت دارد و براي جمعي ديگر صميميت، مهرباني و قدرت، بها دارد. اين نوع عشق معمولاً با نوعي آرمان گرايي و تنها توجه به جنبه هاي مثبت همراه است و به نظر مي رسد شخص در اين دوران توانايي تحليل صحيح و منطقي خود را از دست مي دهد يا در انجام آن به شدت ضعيف مي شود. براي داشتن عشقي اصيل در زندگي مشترک بايد وقت گذاشت و مطالعه کرد. عشق پديده اي آموختني است. اگر کسي طالب زيستن در عشق است بايد براي آن وقت بگذارد و آموزش ببيند. کسي مي تواند عشق را آموزش دهد که خود آن را فهميده باشد ، هيچ کس نمي تواند آنچه را نمي فهمد به ديگري بياموزد. و هيچ کس آنچه را نياموخته، نمي داند. براي آموختن عشق بايد در آن زندگي کرد و براي عشق ورزيدن بايد انسان در وجودش عشق موج زند، کسي نمي تواند چيزي را که مالک آن نيست ببخشايد؛ براي بخشايش عشق، بايد عاشق بود و براي تشخيص عشق، بايد پذيراي آن شد. ازدواج بايد انتخابي دقيق و حساب شده و به دور از هرگونه احساس زودگذر باشد، آن هم در سني که رشد روحي و جسمي و عقلي فرد به حد کمال رسيده باشد، نه در سني که احساساتش در اوج غليان باشد. در اين شرايط، علاقه و عشق، مفهوم واقعي خود را ندارد هر چيزي که ظاهراً دوست داشتني باشد به عشق کاذب مبدل مي شود. عشق هاي قبل از ازدواج که با علائمي از قبيل افسردگي ، گيجي، عدم تعادل جسماني و توهم کاذب همراه باشند، چنانچه به ازدواج منجر شوند معمولاً ازدواج موفقي نخواهد بود. عاشقي که گريه و زاري مي کند، گيج است و تمرکز حواس ندارد، دايم در تپش قلب است، بي اشتها، لاغر و پژمرده است، کارهاي روزانه را به خوبي انجام نمي دهد، و بيشتر در افکار خود به سر مي برد تا در واقعيت، و خصوصياتي از اين قبيل... چنين فردي نمي تواند تصميم به جا و منطقي بگيرد. عشق هايي که قدرت تجزيه و تحليل نکات مثبت و منفي را از فرد مي گيرند و او را مثبت انديش مي کنند به گونه اي که فقط خوبي هاي معشوق را ببيند، عاقبت خوشي ندارند. با کسي ازدواج کنيد که هنگام ارتباط اوليه حال شما خوب است و حال او هم خوب است و اگر او را نديديد هيچ اشکالي پيش نمي آيد. دکتر «اسنل نپتي» معتقد است در زندگي زناشويي ، عشقي قابل تقدير است که آرام و طبيعي رشد کند، حياتش: انس و الفت و توافق خوي و اخلاق؛ و ثمره اش: ملايمت و مداومت، شيرين و آرام باشد. براساس چنين عشقي، مي توان زندگي پايداري را بنيان نهاد و خوش و سالم زيست، عشق انفجاري همانند تب تند است که زود عرق مي کند، اين را فراموش نکنيد که هرگز نبايد به خاطر عشق کاذب ازدواج کرد. بعضي مردم فکر مي کنند عشق به معناي نبودن تصادم و تعارض در زندگي است و استنباط مي کنند وجود تعارض ها و کشمکش ها موجب برخوردهاي مخرب و زيان آور است. در صورتي که حصول عشق واقعي فقط زماني امکان دارد که دو نفر از کانون هستي خود با هم گفتگو کنند. يعني هر يک بتواند خود را در کانون هستي ديگري درک و تجربه کند. واقعيت انسان فقط در اين کانون هستي است. زندگي فقط در همين جاست و بنياد عشق واقعي فقط در اينجاست. عشقي که بدين گونه درک شود دائمي است، رکود نيست؛ حرکت است، رشد است، با هم کار کردن است، حتي اگر بين دو طرف هماهنگي يا تعارض، غم و شادي وجود داشته باشد اين امر در برابر اين حقيقت اساسي که هر دو طرف در کانون هستي خود يکديگر را درک مي کنند و بدون گريختن از خود احساس وصل و وحدت مي کنند در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد.فقط يک چيز وجود عشق را اثبات مي کند: عمق ارتباط، سرزندگي و نشاط هر دو طرف، اين ميوه اي است که عشق با آن شناخته مي شود. «بايرون» مي گويد: «عشق يکمسئوليت در زندگي مرد است اما براي زنخود زندگي است». بدون شک عشق در زندگي زن نقش نخست را بازي مي کند، گاهي اين عشق چنان چيره است که تمام زندگي زن وقف آن مي گردد. در تفاوت عشق زن و مرد بايد گفت، زنان در تعداد عشق ورزيدن گوي سبقت را ربوده اند و مردان در يک يا چند عشق عميقاً عشق مي ورزند. در عشق، مردان سريع و عميق عشق مي ورزند و در پاي عشق خودکشي مي کنند. زنان بيشتر عشق مي ورزند و عشق هاي زياد، تند و سريع و گذرا دارند. مردان در حالت عشق و نفرت و دوست داشتن و دوست نداشتن بيشتر باقي مي مانند. به نظر مي رسد جريان خلق مردان کم سرعت است و جريان خلق زنان سريع حرکت مي کند. علت عمق حالت عاطفي مردان در عشق، به رفتارهاي خود تخريبي آنها برمي گردد. مردانِ عاشق آمار خودکشي بيشتري دارند، در حالي که زنان عاشق تعداد اقداماتي که منجر به مرگ نشده است را بيشتر نشان مي دهند. به نظر مي رسد خانم ها خيلي عاشق اند ولي سطحي و آقايان کم عاشق هستند ولي عمقي. ميزان درصد احساس عاشقانه در مردان بيشتر است ولي ميزان علامت شناسي آن به صورت تأتريک در زنان بيشتر است. منبع: مقدمه اي بر روان شناسي ازدواج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]