محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855121300
سنگ فلسطيني، موشك شده
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سنگ فلسطيني، موشك شده گفتگو با سمیر قنطار ایرانیانی که سمیر قنطار را میشناسند، بیشتر فقط نام او را میدانند و اطلاعات زیادی درباره شخصیت شما ندارند. ابتدا اگر ممکن است کمی درباره چگونگی انجام عملیاتی که موجب بازداشت شما شد برایمان توضیح دهید. بسم‌الله‌الرحمن الرحیم، ابتدا باید عرض کنم که هدف از عملیاتی که ما انجام دادیم و آن را در لبنان طراحی و برنامهریزی کردیم، به اسارت گرفتن چندین صهیونیست بود تا بتوانیم آنان را با تعدادی از اسرای فلسطینی و غیرفلسطینی که در زندان‌های رژیم صهیونیستی بودند، مبادله کنیم. عملیاتی که ما انجام دادیم درون سرزمین‌های اشغالی در شهر نهاریا بود که این شهر در شمال سرزمین‌های اشغالی یعنی در نزدیکی مرز لبنان قرار دارد. عملیات بسیار سخت و پیچیده‌ای بود. در آن عملیات درگیری شدیدی میان ما و صهیونیستها رخ داد و چندین صهیونیست در آن به هلاکت رسیدند. گفته میشود یکی از آنها یک دانشمند هسته‌ای اسرائیل بود و برخی گفته‌ها نیز حاکی از آن است که وی یکی از اعضای ارشد و تصمیم‌گیرنده در سازمان هسته‌ای رژیم صهیونیستی بوده است. در آن عملیات 2 تن از رزمندگان ما به شهادت رسیدند و من و یک نفر دیگر زنده ماندیم. البته من بشدت زخمی شدم و دوستم هم کمی زخمی شد. پس از اینکه ما را بازداشت کردند فورا محاکمه شدیم و من به 542 سال حبس محکوم شدم. دوستم هم به چند سال زندان محکوم شد اما در یک عملیات تبادل اسرا در سال 1985 میلادی آزاد شد. علت اصلی محکومیت من به این همه سال زندان این بود که من رئیس و به اصطلاح فرمانده گروه عملیات بودم و صهیونیستها مرا مقصر اصلی می‌دانستند. اما بحمدالله من هم در سال 2008 میلادی در عملیات تبادل اسرا که عملیات رضوان نام گرفت آزاد شدم. البته صهیونیستها همواره اعلام می‌کردند که به هیچ وجه حاضر نیستند مرا آزاد کنند اما در نهایت مقاومت اسلامی حزب‌الله آنان را مجبور به این کار کرد. مایلم بدانم که تمام این سال‌های بازداشت چگونه بر شما گذشت؟ سخت یا آسان؟ بدون شک سال‌های بسیار سختی بود اما از تمام لحظات درون زندان استفاده کردم تا روح، روان و نفس خود را رشد دهم و خود را برای اصولی که به خاطر آن مبارزه می‌کردیم پایبندتر کنم و همیشه با هدف افزایش التزام و پایبندی خودم به ارزش‌های مقدسی که به آن اعتقاد داشتم و برای آن می‌جنگیدم، تلاش می‌کردم. درون زندان همچنین برای دفاع از حقوق زندانیان فلسطینی، لبنانی و غیره که در زندان‌های صهیونیستی بودند تلاش می‌کردم.بدون شک سال‌های حبس با مجموعه‌ای از خاطرات همراه بود. تمام لحظات سختی که درون زندان گذراندیم جزو خاطرات است. می‌توان به اعتصاب‌هاي غذا نيز اشاره کرد. اعتصاب‌هایی که گاهی ماه‌ها به طول می‌انجامید و موجب ضعیف شدن یا بیماری می‌شد. هدف از اعتصاب هم نوعی اعتراض به دشمن صهیونیستی برای دستیابی به حقوقمان به عنوان اسیر بود. گاهی اعتصاب برخی زندانی‌ها به قدری طول می‌کشید که موجب شهادت آنها می‌شد. تا به امروز حدود 133 زندانی بر اثر اعتصاب در زندان‌های صهیونیستی به شهادت رسیده‌اند. بسیاری از این اعتصاب‌ها نیز برای این بوده که زندانیان بتوانند به کمترین حقوق‌شان به‌عنوان یک انسان دست یابند زیرا صهیونیستها اسرا را حتی انسان به حساب نمی‌آورند. طولاني‌ترین زمانی که خود شما اعتصاب غذا کردید چند روز بود؟ طولاني‌ترین مدت اعتصاب غذای من 33 روز بود، به‌طوری ضعیف و بیمار شدم که می‌خواستند مرا به بیمارستان منتقل کنند اما با گذشت زمان کمی بهتر شدم. آیا در زندان‌های صهیونیستی شما را شکنجه می‌دادند؟ در کل شکنجه‌های آنان در زندان‌ها چگونه است؟ بله، بدون شک شکنجه‌های بسیار سخت و دردناکی می‌دادند، شکنجه‌های جسمی، روحی و روانی. شکنجه‌های جسمی مانند بستن دست و پا با طناب ضخیم در محیط بیرونی زندان و به مدت 3 یا 5 روز زیر آفتاب و باد و باران در فضای آزاد مرا نگه می‌داشتند. علاوه بر آن کتک‌های بسیار زیاد و شدید که در ابتدای بازداشت خیلی زیاد بود. از دیگر شکنجه‌ها این بود که مرا به صندلی می‌بستند و ضبط‌صوتی که فقط صدای بوق آزاردهنده از آن خارج می‌شد دم گوشم می‌گذاشتند و چندین ساعت اینگونه مرا آزار می‌دادند. یکی از بدترین شکنجه‌هایی که می‌دادند این بود که زخم‌های بدنم را می‌شکافتند و به آن آسیب می‌رساندند و هر بار که چند روز می‌گذشت و آن زخم‌ها می‌خواست التیام یابد دوباره مرا صدا می‌زدند و به طور عمد جاهای زخمی را مورد آسیب قرار می‌دادند تا دوباره شکافته شود. اگر ممکن است کمی هم درباره شکنجه‌های روحی- روانی برایمان بگویید. اولا نامه‌هایی که از سوی خانواده برایمان ارسال می‌شد را به ما نمی‌دادند و علاوه بر آن هر از گاهی اخبار دروغی درباره خانواده به گوش‌مان می‌رساندند تا ما را ناراحت کنند. مثلا می‌گفتند پدرت یا مادرت فوت کرده یا فلان بلا سرش آمده است یا می‌گفتند مثلا برادرت را بازداشت کرده‌ایم و اینگونه اخبار. از دیگر شکنجه‌های روحی- روانی این بود که خیلی ما را از جایی به جای دیگر منتقل می‌کردند و هر وقت می‌خواستیم به جایی عادت کنیم، دوباره ما را به جای جدید منتقل می‌کردند. خب بالطبع این خیلی سخت بود و مرا اذیت می‌کرد. چگونه توانستید در برابر اینگونه شکنجه‌های سخت مقاومت کنید و با آن کنار بیایید؟ اولا وقتی تو به خداوند متعال و نیز هدف و مساله‌ای که برای آن می‌جنگی ایمان داشته باشی بدون شک می‌توانی مقاومت کنی زیرا این ایمان به تو قدرت می‌دهد تا بتوانی در برابر دشمن صبر داشته باشی و مقاومت کنی. اگر او توانست با این شکنجه‌ها تو را شکست بدهد، در آن صورت تو جنگ را باخته‌ای و اگر بتوانی در برابر شکنجه‌های او بایستی، حتی اگر هم آسیب ببینی اما در مجموع تو جنگ را برده‌ای و پیروز میدان هستی. شما چگونه به محور اصلی و شرط اولیه و اساسی حزب‌الله برای پذیرفتن تبادل اسرا با رژیم صهیونیستی تبدیل شدید؟ به یک دلیل بسیار ساده و آن این بود که حزب‌الله به تنها گروه مدافع اسرا تبدیل شده بود و همواره برای آزادی تمام اسرای فلسطینی، لبنانی و دیگر اسرای کشورهای عربی و اسلامی تلاش می‌کرد. هنگامی که حزب‌الله فهمید دشمن صهیونیستی درباره آزادی من لج می‌کند و به هیچ‌وجه آزادی مرا نمی‌پذیرد، حزب‌الله نیز همان سیاست را در پیش گرفت و اصرار کرد که من باید آزاد شوم. در نهایت هم دیدیم که حزب‌الله پیروز این بازی بود. با توجه به اینکه به 542 سال حبس یا بهتر است بگوییم حبس ابد محکوم بودید، چند درصد احتمال می‌دادید که یک روزی آزاد خواهید شد؟ من همیشه امید داشتم و همواره امیدوار بودم. البته در زمان‌های مختلف و با توجه به برخی تحولات و حوادثی که روی می‌داد امیدم کم و زیاد می‌شد. مثلا هر بار که زمزمه آزادی اسرا یا تبادل اسرا میان صهیونیستها و حزب‌الله به گوش می‌رسید، بشدت امیدوار می‌شدم. اگر اشتباه نکنم پیش از عملیات تبادل اسرای رضوان که در آن آزاد شدید، در سال 2004 عملیات تبادل اسرای مهمی نیز صورت گرفت که طی آن شیخ مصطفی دیرانی و تعدادی از اسرای حزب‌الله آزاد شدند و پیش از آن نیز چندین عملیات تبادل اسرا انجام شد. هر بار که می‌گذشت و آزاد نمی‌شدید چه احساسی پیدا می‌کردید؟ در واقع این مساله مرا با نبردی جدید روبه‌رو می‌کرد و بر من واجب می‌شد که در برابر این حادثه بیشتر و قدرتمندتر مقاومت کنم زیرا من به الگویی برای دیگر اسرا تبدیل شده بودم از همین رو مجبور بودم که خود را قوی‌تر نشان دهم تا به آنان امید تازه‌ای بدهم. آنان به امید دادن من نیاز داشتند. من هم احساس می‌کردم که با این کارم به آنان این پیام را رسانده‌ام که شما هم باید مانند من صبور باشيد و در برابر دشمن مقاومت کنید. آیا نامه‌هایی هم از درون زندان برای خانواده یا افراد دیگر ارسال می‌کردید؟ چگونه؟ بله، این کار را از راه‌های مخصوصی و به صورت قاچاقی انجام می‌دادم زیرا صهیونیستها این اجازه را به من نمی‌دادند. آیا از طریق دیگر زندانیان که آزاد می‌شدند هم نامه‌هایی را ارسال می‌کردید؟ خیر، من نامه‌های خانوادگی خود را از طریق صلیب سرخ ارسال می‌کردم اما مشکل اصلی نامه‌های سیاسی و کاری بود که مجبور بودم آن را به طور قاچاق و از طریق راه و روش‌هایی که اختراع کرده بودم برای افراد مورد نظرم ارسال کنم. اخبار جنگ‌هایی که علیه لبنان رخ می‌داد یا دیگر رویدادها چگونه به گوشتان می‌رسید؟ آیا صهیونیستها خبری به شما می‌دادند یا روزنامه یا چیز دیگری در اختیارتان می‌گذاشتند؟ در ابتدا در سال 1984 من و تعدادی از اسرایی که با ما در زندان بودند دست به یک اعتصاب غذای دسته جمعی زدیم و در‌خواستمان برای پایان آن اعتصاب این بود که یک رادیو در اختیارمان قرار دهند که از طریق آن اخبار را می‌شنیدیم. در سال 1992 هم تلویزیون به ما دادند و فقط برخی شبکه‌ها را در برخی زمان‌های مشخص می‌توانستیم مشاهده کنیم. پیش‌بینی میشود که رژیم صهیونیستی جنگ دیگری علیه لبنان به راه بیندازد. در صورت وقوع چنین جنگی نتیجه آن را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ بله، به اعتقاد بنده حتما نتیجه آن خیلی بهتر از نتیجه جنگ 33 روزه 2006 برای مقاومت اسلامی خواهد بود. زیرا حزب‌الله اکنون قدرتمندتر است و خود را خیلی آماده‌تر از سال 2006 کرده است. از سوی دیگر نیز دشمن صهیونیستی قدرت بازدارنگی گذشته خود را از دست داده و دیگر نمی‌توان گفت که قابل شکست نیست. از همین رو به اعتقاد بنده نتیجه هرگونه جنگ احتمالی خیلی بهتر از جنگ 33 روزه خواهد بود. بیش از سه هفته از مقاومت گروه‌های فلسطینی و مردم در غزه می‌گذرد. این استقامت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به اعتقاد بنده این یک مقاومت کاملا طبیعی است زیرا هر ملتی که در معرض ظلم، ستم قرار گیرد و از سوی دشمن تحقیر شود، بدون شک اینگونه در برابر او مقاومت خواهد کرد. اما آنچه که در این جنگ همه را غافلگیر کرد طریقه مقاومت و حجم استقامت گروه‌های مقاومت و مردم بود. مقاومت آنان تا بدین لحظه بسیار عالی بود. وجه تشابه میان جنگ 33 روزه علیه لبنان و جنگ علیه غزه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ میان این دو جنگ وجه تشابه بسیار زیادی وجود دارد. اولا در روش جنگ ارتش صهیونیستی در دو جنگ. این ارتش در هر دو نبرد تلاش کرد بیشترین تعداد افراد غیرنظامی بویژه کودکان و زنان را به شهادت برساند تا از این طریق بتواند مردم را بترساند و یا آنان را علیه مقاومت تحریک کند تا فشار بیاورند و گروه‌های مقاومت را از ادامه راه بازدارند. وجه تشابه دیگر این دو جنگ در نداشتن اهداف مشخص و دست نیافتن به همان اهداف اعلام شده بوده است. مثلا در همین جنگ غزه می‌بینیم که دشمن صهیونیستی به جنگ ادامه می‌دهد تا وقتی کاری کرد و توانست عملیاتی را به نتیجه برساند در آن وقت اعلام کند این هدف ما بوده است وگرنه پیش از آن از ترس دست نیافتن به هدف، هیچ‌گونه هدف مشخص و واضحی را اعلام نمی‌کند. در جنگ 33 روزه علیه لبنان نیز چنین بود. اما وحشی‌گری و دیوانگی ارتش صهیونیستی در هر دو جنگ یکی بود. آیا مقاومت گروه‌های فلسطینی در غزه نیز شباهتی با مقاومت حزب‌الله در سال 2006 داشته است؟ بله، وجه تشابه زیادی میان مقاومت حماس و گروه‌های فلسطینی با حزب‌الله وجود داشته بویژه اینکه آنان از تجربیات حزب‌الله که در نبرد 33 روزه آن را به دست آورد به خوبی استفاده کردند. پس از 30 سال آزادی از زندان چگونه توانستید به روند طبیعی زندگی بازگردید؟ خیلی سخت بود؟ خیر، اصلا هم سخت نبود زیرا من در کل طبیعت و شخصیتی دارم که می‌توانم با هر وضعیت و محیطی سازگار شوم و به طور طبیعی به زندگی ادامه دهم. من به خوبی توانسته بودم با بدترین شرایط و سختی‌های زندان رژیم صهیونیستی کنار بیایم، پس چگونه ممکن است که نتوانم با این حالت فعلی و زندگی کنونی خود کنار بیایم؟! برنامه آینده شما برای زندگیتان چیست؟ آیا طرح خاصی در ذهن دارید؟ من در مقاومت هستم و خواهم ماند. این تمام طرح و برنامه‌ام برای زندگی آینده‌ام است و علاوه بر آن ادامه دادن زندگی طبیعی خودم. ارتش صهیونیستی انواع تسلیحات را در اختیار دارد در حالی‌که گروه‌های مقاومت فلسطینی ساده‌ترین سلاح را در اختیار دارند. به نظر شما و با توجه به اطلاعاتی که درباره صهیونیستها دارید، آیا این سلاح‌های سبک و یا موشک‌های دست‌ساز فلسطینی تاثیری بر صهیونیستها دارد؟ اکنون سنگ فلسطینی‌ها تبدیل به موشک شده است و این تاثیر بسیار زیادی دارد. زیرا جامعه صهیونیستی جامعه‌ای بسیار ضعیف است و همواره عادت کرده که جنگ را دور از سرزمین‌های اشغالی ببیند و نه درون آن و از نزدیک. هنگامی‌که این جنگ به نزدیکی خانه‌هایشان می‌رسد و یا موشک‌های دست‌ساز فلسطینی به نزدیکی آنها برخورد می‌کند تازه ضعیف بودنشان آشکار میشود. جامعه صهیونیستی به هیچ‌وجه توانایی و قدرت مقاومت را ندارد زیرا حق با آنها نیست و آنها اشغالگراني هستند که از دیگر نقاط جهان به این سرزمین آمده‌اند و آن را اشغال کرده‌اند. در ابتدا سردمداران یهود، آنان را فریب دادند و گفتند که به سرزمین امن و با ثباتی خواهند رفت اما وقتی آمدند و دیدند امنیتی برایشان وجود ندارد، ترس آنان را فرا گرفت. منبع: روزنامه وطن امروز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 544]
-
گوناگون
پربازدیدترینها