تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 6 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

تسمه تردمیل - روغن تردمیل

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802196435




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند که برخي از آنها در زير مي‌آيد. اعتماد ملي «ديپلماسي مذاكره!» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد ملي است كه در آن مي خوانيد؛اولين بيانيه كاخ سفيد پس از آغاز به كار باراك حسين اوباما چهل‌وچهارمين رئيس‌جمهور آمريكا درباره ايران حاوي محورهاي بسيار مهمي است. اين بيانيه داراي يك نكته مثبت و چند پارامتر منفي، هرچند تكراري و البته محورهايي توأم با ابهام است. بيانيه كاخ سفيد توضيح مي‌دهد كه آمريكا حاضر است بدون هرگونه پيش‌شرطي با ايران وارد گفت‌وگو و مذاكره شود. <رئيس‌جمهور جديد آمريكا بدون هرگونه پيش‌شرطي به ديپلماسي و مذاكرات سخت و مستقيم با ايران خواهد پرداخت> از منظر ديپلماتيك اين موضع آمريكا يك گام به جلو است. از سويي انعكاس تمركز اوباما و معاونش در دوران رقابت‌هاي انتخاباتي مبني بر گفت‌وگوي بدون قيد و شرط با مقامات ايراني است. اما از نظر محتوا و ماهيت، دربردارنده شعارهاي هژموني‌طلب دستگاه سياست خارجي و عناصر بوروكراتيك آن است كه در سال‌هاي گذشته بدون هيچ منطقي دنبال شده است. از زاويه تحليل سياست <چماق و هويج> بخش هويج‌ها نيز تداوم همان سياست عصر بوش است. تيم اوباما روشن نمي‌سازد كه به مشوق‌هاي قبلي چه چيزي افزوده شده است. جز آنكه <حركت در جهت عادي‌سازي روابط ديپلماتيك> تنها گزينه و پيشنهاد جديد براي دولت ايران است.از سوي ديگر بيانيه توضيح مي‌دهد كه از سياست‌هاي سابق كاخ سفيد گذر كرده و ديگر درخصوص ايران به مدل اقدامات انفرادي متوسل نخواهد شد. يعني آنكه مطابق با نظرات <دوستان و متحدان> آمريكا در اروپا رفتار خواهد شد. هرچند معناي اين جملا‌ت فاصله گرفتن از برخوردها و گزينه‌هاي نظامي است اما در دل خود دارنده تهديدها و اعمال فشارهاي بيشتر است. زيرا همواره اين امكان در دولت بوش وجود داشته كه در فضاي ميان سياست‌هاي اروپا و آمريكا بتوان بازي كرد. حال سياست، پيشينه و سنت دموكرات‌ها كه همراهي بيشتري با شركاي اروپايي را سبب مي‌شود مي‌تواند تهديدكننده‌تر باشد. اما بيانيه در ادامه اظهاراتي را مطرح مي‌كند كه دولت بوش هم بر آن مدعي بود. در همين راستا وزير پيشنهادي براي مقام خزانه‌داري، همچنان از اعمال فشارهاي بانكي، مالي و اقتصادي حتي به صورت يكجانبه پشتيباني مي‌كند و وجه مثبت اوليه بيانيه را كاملا‌ مخدوش مي‌كند زيرا بيانيه اظهار مي‌دارد كه ايران بايد از برنامه هسته‌اي خود دست بردارد! اگر قرار بود همان ادبيات سابق تكرار شود، اوباما از چه تغيير راهبرد و تمسك به رويكردهاي جديد حرف زده است؟ اين سوال كليدي مطرح است. چه فرقي ميان دولت بوش كه مي‌گفت مذاكرات با پيش‌شرط و دولت اوباما كه مي‌گويد مذاكرات بدون پيش‌شرط در حالي كه هر دو دولت در پي نتيجه مشخصند كه آن توقف فعاليت هسته‌اي قانوني ايران است، وجود دارد؟ آنچه جامعه داخلي آمريكا، جامعه جهاني و افكار عمومي در ايران از رئيس‌جمهور جديد انتظار دارد آن است كه ايشان در مواضع، اظهارات و تصميم‌هايش جدي و صادق باشد وگرنه اوباما موفق به كمترين <تغييرات> در سياست‌هاي آمريكا خواهد شد. اما توجه به اين نكته براي متوليان سياست خارجي در ايران ضرورت دارد كه با شروع به كار باراك اوباما سياست مدبرانه و هوشمندانه‌اي بايد اتخاذ شود. شايسته است با تكيه بر سه اصل عزت، مصلحت و حكمت از تكرار اظهارات نسنجيده، غيرمدبرانه و دشمني‌‌هاي غيرضرور پرهيز شود. لا‌بي‌هاي صهيونيستي و مخالفان منافع ملي و مصالح نظام جمهوري اسلا‌مي ايران به اندازه كافي براي سوق دادن اوباما به سمت خصومت با ايران انگيزه دارند، ما نبايد هيزم به اين آتش بريزيم. بايد مترصد اوضاع بود تا از فرصت‌هاي جديد به نفع منافع ايران اسلا‌مي هوشمندانه بهره‌برداري كرد. رسالت «در صدر اما مظلوم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدمهدي انصاري است كه در آن مي‌خوانيد؛ ا ابلاغ سياست‌هاي كلي «برنامه پنجم توسعه» از سوي رهبر معظم انقلاب بار ديگر اهميت و جايگاه مقوله «فرهنگ» و نيز دغدغه ايشان در خصوص موضوعات فرهنگي مشخص گرديد زيرا سرفصل «امور فرهنگي» درصدر بوده و پيش از هر سر فصل ديگري مورد تاكيد قرار گرفته است. سرفصل امور فرهنگي شامل 6 بند است كه در حقيقت 15 عنوان يا كليد واژه اصلي را در خود جاي داده به گونه‌اي كه براي تحقق  هر يك از آنها تمام نهادها و دستگاه‌هاي فرهنگي، رسانه‌اي و تبليغاتي بايستي به طور جدي به ميدان بيايند.      اين 15 كليد واژه عبارتند از: -1 مهندسي فرهنگي -2 انديشه ديني و سياسي امام (ره) -3 قانونگرايي -4 انضباط اجتماعي -5 وجدان كاري -6 خودباوري -7 روحيه كار جمعي -8 ابتكار -9 درستكاري -10 قناعت -11 پرهيز از اسراف -12 اهتمام به ارتقاي كيفيت در توليد -13 مقابله با جريانات انحرافي ديني -14 استفاده از فناوري‌هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي -15 چشم‌انداز بيست ساله. پس از تذكرات و رهنمودهاي رهبري نظام در خصوص لزوم «مظلوميت زدايي از چهره فرهنگ»، فعاليت‌هاي اجرايي و بحث‌هاي فكري و سياستگذاري‌هاي خرد و كلان نسبتا قابل توجهي در نهادها و مراكزي چون شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت ارشاد، سازمان تبليغات و ... صورت گرفته، اما به نظر مي‌رسد اين بحث‌ها و سياست‌ها و راهكارهاي طراحي شده، كه بعضا محصول فكر جمعي برخي از كارشناسان و صاحب‌نظران زبده فرهنگي كشور است، بيشتر بر روي كاغذ باقي مانده‌اند و كمتر عملياتي شده‌اند. مثلا در باب مهندسي فرهنگي جزوات و مجموعه‌هاي جامع الاطرافي تهيه شده‌اند كه حقيقتا تمام جوانب امر را در راستاي ساماندهي فرهنگي و رويكردهاي مديريت هماهنگ و برنامه‌ريزي محوري فرهنگ شده مدنظر قرار داده‌اند اما اينكه كدام نهاد يا نهادها، با چه اختيارات، امكاناتي، با چه ضمانت اجرايي و با نظارت و اشراف چه نهاد يا مركزي بايد اين راهبردها و پيشنهادات را پيگيري كنند، مشخص نيست! آيا به گونه‌اي در قالب يك فرايند ملي و حاكميتي تعريف شده كه مثلا با تغيير دولت يا مجلس، همچنان با استواري و قوت پيش‌ رودچون به هر حال فرهنگ پديده‌اي بسيار سيال است و هرگونه ناهمسازي و ناهماهنگي در اجزاي يك نظام مديريت كننده فرهنگ، تبعات منفي و حتي غير قابل جبران خواهد داشت. بنابراين، بايد گفت سياست‌ها و راهبردهاي خوب و جامعي تعريف و تدوين شده‌اند اما اينكه خوب هم اجرا مي‌شوند يا نه معلوم نيست! همچنان كه مي‌دانيم «فرهنگ» پديده‌‌اي خودانگيخته و به تعبيري خلق الساعه نيست. يك فرهنگ با ساير عناصر و شاخص‌هاي مادي و معنوي‌اش ممكن است در طول ده‌ها سال و حتي قرن‌ها، هويت و تشخص پيدا كند اما همين فرهنگ اگر به حال خود رها شود يا بدون آمادگي لازم در معرض تهاجم فرهنگ‌هاي معارض و بيگانه قرار گيرد به سرعت به ورطه انحطاط و آسيب‌پذيري مي‌افتد. بر اين اساس علاوه بر ساير الزامات و مقدمات بنيادين نظير نيروي انساني، ساختار كارآمد، بودجه كافي، ثبات سياسي و اجتماعي و مواردي از اين قبيل، برنامه‌ريزي موفق فرهنگي نيازمند اقتضائاتي است كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:-1 برنامه‌ريزي فرهنگي و مهندسي فرهنگ عمومي بايد رويكردي منعطف داشته باشد و دائما خود را با تحولات و ساير پديده‌هاي جديد اجتماعي هماهنگ سازد بي‌آنكه در چارچوب‌ها و خط مشي‌هاي اصيل خود دچار ركود گردد. -2 وظايف و كاركردهاي همه بخش‌ها، نهادها، سازمان‌هاي دخيل در امر مديريت كلان فرهنگ عمومي را مشخص و معين كند تا از هرگونه موازي كاري، تلاقي در انجام وظايف و ... پرهيز شود. -3 مهندسي فرهنگي و برنامه‌ريزي فرهنگي بايد در سطوح مختلف اجتماعي از قابليت اجرايي، انطباق فرهنگي و پذيرش اجتماعي برخوردار باشد. -4 داراي رويكردي توسعه محور و عدالت محور بوده و با محيط فرهنگي و فرا فرهنگي سازگاري لازم داشته باشد. -5 به امنيت فرهنگي و اعتماد سازي در درون جامعه منجر شود و به حل ريشه‌اي آسيب‌ها و تهديدات فرهنگي منجر گردد و حتي توان دفاعي و عدم آسيب‌پذيري فرهنگ را افزايش دهد. -6 دانش برنامه‌ريزي در حوزه مهندسي و مديريت فرهنگ بايستي به كار گرفته شود زيرا به نظر بسياري از نخبگان فرهنگي و مديران و سياستگذاران دولتي تنها راه دستيابي روشمند، پايدار و قابل اندازه‌گيري براي اهداف و آرمان‌هاي كيفي فرهنگي است. ابتكار «رقابت پنهان ياران خاتمي و موسوي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛پروسه اعلام کانديداتوري خاتمي يا موسوي در انتخابات رياست جمهوري سال 88 از هفته گذشته ابعاد جدي به خود گرفته است. اين در حالي است که قبل از آن برآيند تحولات انتخابات به گونه اي بود که احساس مي شد حضور خاتمي در انتخابات منتفي شده است اما صحبت هاي هفته گذشته ايشان گمانه حضورش را تقويت کرد. اگر چه همچنان بسياري گمانه بر آن دارند که خاتمي به صورت هوشمندانه در حال زمينه سازي براي اعلام کانديداتوري ميرحسين موسوي است و نگاه به مواضع وي هم اين گمانه را تقويت مي کند او ابتدا صحبت از اين کرد که بناي حضور ندارد سپس با يک قدم تعديل گفتند حضورش براي حکومت هزينه دارد و در نهايت هم اعلام داشتند يا من مي آيم يا ميرحسين و البته تعدادي از کارشناسان هم معتقد هستند طرح ميرحسين از طرف خاتمي يک تاکتيک بيش نيست و خاتمي در طرح ميرحسين جدي نيست اما فارغ از اينکه در نهايت خاتمي وارد صحنه شود يا ميرحسين قطب رقابت 88 را تشکيل دهد، هم اکنون رقابتي پنهان و خاموش بين طرفداران خاتمي و ميرحسين در جريان است. از همان ابتداي طرح کانديداتوري ميرحسين اطرافيان خاتمي، مخالفت و بي ميلي خود را به اشکال مختلف ابراز داشتند آنها به طور تلويحي مي گويند ميرحسين عزيز و محترم است ولي کانديداي ما نيست و براي اين مخالفت، متناسب با خواستگاه فکري خود، دلايل مختلفي ارائه مي دهند. يکي از مسايلي که اطرافيان خاتمي عليه موسوي مطرح مي کنند اين است که مي گويند بيست سال از دوران رياست اجرايي ميرحسين بر کشور مي گذرد و بسياري از جوانان و نوجوانان امروز با چهره او آشنا نيستند و پيشينيان نيز از افکار اقتصادي و سياسي وي هر چند آشنا باشند از ثابت بودن يا تغيير کردن آن بي اطلاع هستند. بخش تندروي طرفدار خاتمي (حزب مشارکت) رقابت احمدي نژاد و موسوي را، رقابت دو متعارض و متقابل نمي دانند بلکه رقابت دو فرد با يک آرمان تعريف مي کنند و معتقد هستند موسوي و احمدي نژاد از نظر سياست هاي اقتصادي و سياسي دوروي يک سکه هستند هر دو به گفتمان عدالتخواهي، اسلامگرايي و استکبار ستيزي پايبند مي باشند اما رقابت خاتمي و احمدي نژاد، رقابت دو گفتمان متعارض و متقابل است و بر اين اساس در ورا» تعارفات سياسي، اين گروه بيشترين مخالفت با حضور موسوي را دارند. طيف ديگر اصلاح طلبان که نقش مخالفان خاموش موسوي را ايفا مي کنند، کارگزاران و طرفداران اقتصاد آزاد هستند آنها نيز ميرحسين را همچنان يک سوسياليست تمام عيار مي دانند که عدالتخواهي را بر شعارهاي چون آزاديخواهي در عرصه هاي سياسي و اقتصادي ترجيح مي دهد اين گروه با کروبي احساس قرابت بيشتري مي کند تا ميرحسين موسوي آنچنانکه تعدادي از ليدرهاي اين طيف اين روزها به عوامل اصلي ستاد انتخابات کروبي تبديل شده اند در اخبار آمده بود که کانديداي اصلي رياست ستاد کروبي، غلامحسين کرباسچي مي باشد. و بر همين اساس بسياري را گمان بر اين است که حمايت غير متجانس عباس عبدي، محمد قوچاني، غلامحسين کرباسچي و محسن رهامي از کروبي که اين روزها موجب بر هم خوردن آرايش نسبي گروه هاي دوم خردادي گرديده است و موجب ترديد بخشي از هواداران کروبي نسبت به شعارهاي او شده است به دليل اينکه آنها براي حضور خاتمي شانسي قايل نيستند و با ميرحسين هم هيچ قرابتي نمي بينند و از نظر آنها بين ميرحسين و احمدي نژاد تفاوتي وجود ندارد بنابراين برغم تفاوت نگاه با کروبي اما کمپين او را براي اهداف خود مناسب تر يافته اند از طرف ديگر در اردوگاه ميرحسين هم ديدگاه هاي متفاوتي ابراز مي شود. طرفداران کانديداتوري وي، استدلال مي کنند که در صورت حضور خاتمي و حساسيت خاصي که با حضور وي فضاي انتخابات را تحت تاثير قرار خواهد داد باعث خواهد شد جناح اصولگرا از ترس تکرار دوم خردادي ديگر، يک پارچه پشت سر احمدي نژاد بايستند که اين امر شانس احمدي نژاد را بيش از پيش افزايش مي دهد. اما با حضور موسوي چنين ائتلافي با وجود تکثرهاي متفاوت در جناح اصولگرا منتفي خواهد بود. سايت «کلمه» که اين روزها نقش رسانه ميرحسين را ايفا مي کند با انتشار اخباري سعي دارد نشان دهد که اقبال به ميرحسين موسوي منحصر به اردوگاه اصلاح طلبان نيست و تمايل به کانديداتوري ايشان در بين بلند پايگان اصولگرا رو به افزايش است. و مي گويند تمام طراحان دولت ائتلافي و دولت وحدت ملي، ميرحسين را فرد شايسته براي تشکيل مدل مورد نظر خود مي دانند در نتيجه آنها تلاش دارند نگذارند ميرحسين با پرچم اصلاح طلبان پا به ميدان رقابت بگذارد و به شکل مستقل حضور يابد. به هر حال سواي ابهام در انديشه هاي ميرحسين و چالش پارادوکسيکال آن با فضاي فعلي، موسوي با همه شهرت و محبوبيتش به شدت تنهاست و از نظر شخصي همواره سادگي و لطافت هنر را بر پيچيدگي و ضمختي سياست ترجيح داده است او يار، حزب و رسانه شخصي ندارد نه مي تواند به روشنفکران اتکا کند و نه به حوزويان، موسوي اما يک گذشته روشني دارد. زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماستهر کسي نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه پيوسته به جاستاي خوش آن نغمه که مردم بسپارند به ياد كيهان «وقتى ابولهب لالايى مى خواند !» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛ 1- دايهاي که مي کوشيد خود را مهربان تر از مادر نشان بدهد با تظاهر به محبت براي کودکي خردسال لالايي مي خواند ولي کودک که به خاطر مي آورد چه کتک هايي دور از چشم پدر و مادرش از دست همين دايه خورده و مي خورد، نه فقط با لالايي دايه خوابش نمي برد بلکه لالايي گفتن او برايش چندش آور هم بود. نيم ساعتي از لالايي خواندن دايه گذشته بود که کودک با صداي بلند و به گونه اي که پدر و مادرش هم بشنوند به دايه گفت؛ خب! لالايي بس است! حالا ديگر دهانت را ببند و گوشم را آزار نده، مي خواهم يک چرت بخوابم! 2- ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودي که در مقابل جنايات وحشيانه صهيونيست ها عليه مردم مظلوم و بي پناه غزه نه فقط مهر سکوت بر لب زده بود، بلکه مطابق اسناد موجود- از جمله اعتراف چندباره شيمون پرز رئيس جمهور و ايهود اولمرت نخست وزير رژيم صهيونيستي- اسرائيل را به قتل عام مردم غزه تشويق و ترغيب نيز کرده بود و در طول نسل کشي 22روزه صهيونيست ها در غزه، هرگونه تظاهرات مردم عربستان عليه اسرائيل را حرام! و ممنوع! اعلام کرده بود، يک روز بعد از آتش بس- 30 دي ماه 19.1387 ژانويه2009- طي نطقي در اولين نشست اقتصادي سران کشورهاي عربي! به گونه اي ناشيانه تلاش کرد ننگ همدستي خود با اسرائيل در قتل عام مردم غزه را «بي رنگ»! و يا دستکم، «کمرنگ»! کند.رسانه هاي وابسته به دولت سعودي نظير شبکه «العربيه» و چند شبکه ديگر از «خط سازش عربي» و نيز برخي از رسانه هاي آمريکايي و اروپايي اين جمله از اظهارات ملک عبدالله که گفته بود «يک قطره خون فلسطيني از تمام گنجينه هاي جهان گرانبهاتر است» را در سطح گسترده اي پوشش داده و با تفسير و تحليل هاي ناشيانه - بخوانيد خنده دار و احمقانه- همراه کرده بودند. اما، اظهارات ملک عبدالله، اگرچه با جمله ياد شده در حمايت ظاهري از مردم غزه و احترام سالوسانه به شهداي مظلوم آن ديار تزئين شده است ولي برخلاف آنچه رسانه هاي «خط سازش عربي» درپي القاي آن هستند، پادشاه سعودي در نطق روز دوشنبه خود بار ديگر بر حمايت از رژيم صهيونيستي تاکيد ورزيده و کوشيده است جنايات وحشيانه اسرائيل را موجه! جلوه دهد.بخوانيد؛ 3- ملک عبدالله در بخشي از نطق روز دوشنبه خود که شبکه العربيه آن را «صريح و کوبنده»! توصيف کرده است خطاب به اسرائيل مي گويد «نه تنها در آئين اسلام، بلکه حتي در تورات هم تاکيد شده است قصاص يک چشم، فقط يک چشم است نه اين که تمامي چشم هاي مردم مظلوم فلسطين قصاص يک چشم باشد»! همانگونه که ملاحظه مي شود پادشاه عربستان در حالي که از روي اضطرار و تحت فشار افکار عمومي جهانيان مجبور به اتخاذ يک موضع بي خطر و بي اثر عليه اسرائيل شده باز هم، دست از حمايت صهيونيست ها برنمي دارد و به روشي موذيانه «گناه جنگ»! را به گردن حماس انداخته و حمله وحشيانه اسرائيل به مردم مظلوم غزه را از نوع «قصاص» معرفي مي کند که مطابق دستورات قرآن و تورات، حق! صهيونيست ها بوده و در مقابل تجاوز!! حماس به اسرائيل صورت پذيرفته است!! و اين دقيقا و بي کم و کاست همان ادعاي رژيم صهيونيستي است که حمله به غزه و جنايات وحشيانه عليه مردم بي پناه آن را به بهانه اين که حماس آغازکننده جنگ بوده است! مشروع و حق! خود قلمداد مي کرد. البته پادشاه آل سعود بعد از آن که حماس را آغازکننده و مقصر جنگ معرفي مي کند، براي خالي نبودن عريضه زبان به نصيحت! صهيونيست ها گشوده و مي فرمايد! چرا در قصاص- که حق طبيعي و شرعي شما بود- زياده روي کرده ايد! اين گشاده دستي ملک عبدالله براي بي تقصير جلوه دادن صهيونيست ها در حالي است که سران رژيم وحشي و کودک کش اسرائيل در نخستين روزهاي بعد از حمله به غزه که کمترين احتمال شکست سنگين  پس از22 روز  را نمي دادند با صراحت اعلام مي کردند حمله را با هدف نابودي کامل حماس آغاز کرده و ليوني وزير خارجه اسرائيل در مصاحبه اي گفته بود، در فاصله بعد از جنگ 33 روزه با حزب الله تا آغاز حمله به غزه، نظاميان اسرائيل مانورهاي فراواني انجام داده و ضعف هاي پيشين خود را براي پيروزي سريع در حمله به غزه، برطرف کرده اند! و شيمون پرز با افتخار از توانمندي ايهود باراک وزير جنگ و گابي اشکنازي رئيس ستاد ارتش اسرائيل به عنوان دو ژنرال برجسته و کارکشته در فرماندهي عمليات غزه! خبر مي داد و تنها چند روز بعد از حمله و در حالي که محاسبات اسرائيل در نابودي حداکثر 3 روزه حماس غلط از آب درآمده بود، مقامات صهيونيستي از حماس با عنوان آغازکننده جنگ ياد کرده بودند. 4- ملک عبدالله در بخش ديگري از نطق- به قول العربيه، تاريخي!!- خود مي گويد؛ «اسرائيل بايد درک کند و بداند که فرصت انتخاب ميان دو گزينه صلح و جنگ براي هميشه باقي نيست و طرح صلح اعراب نيز براي هميشه روي ميز مذاکره باقي نخواهد ماند»! اين در حالي است که اولاً؛ مردم فلسطين برخلاف خواسته مشترک رژيم صهيونيستي و سران خودفروخته عرب خواستار صلح- بخوانيد سازش- با اسرائيل نيستند بلکه آزادي فلسطين از اشغال صهيونيست ها را دنبال مي کنند، بنابراين اظهارات ملک عبدالله درباره دو گزينه صلح و جنگ، نه فقط تهديد ظاهري اسرائيل هم نيست، بلکه يادآوري و تاکيد بر خواست ديرينه رژيم صهيونيستي براي متوقف کردن انتفاضه و مقاومت مردم فلسطين است. و ثانياً؛ منظور  پادشاه سعودي از «طرح صلح اعراب و اسرائيل»  همان طرح معروف به طرح صلح ملک عبدالله است که پيش از اين در کيهان به آن پرداخته و نشان داده شده بود، ده ها برابر ذلت بارتر از پيمان کمپ ديويد است. بنابراين، ملک عبدالله در اين بخش از اظهارات خود نيز، جانب صهيونيست ها را گرفته و درپي امتياز دادن به آنهاست. گفتني است که طرح ملک عبدالله بلافاصله بعد از اعلام، از سوي نيروهاي مقاومت به شدت محکوم شده و در همان حال با استقبال گسترده بوش و ذوق زدگي اسرائيل روبرو گرديده بود. 5- پادشاه سعودي خطاب به گروه هاي فلسطيني، يعني حماس و جهاد اسلامي به عنوان گروه مقاومت و دولت خودخوانده خودگردان! به رهبري محمود عباس مهره شناخته شده اسرائيل، مي گويد؛ «گروه هاي فلسطيني بايد بدانند امروز اختلافات آنها بسيار خطرناک تر از حملات اسرائيل است»! و در بخش ديگري از همين نطق به اصطلاح تاريخي!! خود اعلام مي کند که عربستان يک ميليارد دلار براي کمک به بازسازي غزه اختصاص مي دهد و تاکيد مي ورزد که اين مبلغ را در اختيار محمود عباس- مهره مسلمان نما و اسرائيلي تبار- قرار خواهد داد. بنابراين، نصيحت ملک عبدالله به گروه هاي فلسطيني براي کنار گذاشتن اختلافات به مفهوم دست کشيدن گروه هاي حماس و جهاد اسلامي از مقاومت و تن دادن آنها به رهبري محمود عباس اسرائيلي است، چرا که پادشاه سعودي بارها اعلام کرده است فقط دولت خودگردان محمود عباس- ابومازن- يعني عامل رسماً اسرائيلي را به رسميت مي شناسد و تاکيد کرده است که يک ميليارد دلار کمک براي بازسازي غزه را نيز در اختيار محمود عباس مي گذارد. به بيان ديگر، پادشاه سعودي، در اين بخش از اظهارات خود، آشکارا و با صراحت اهداف بر زمين مانده اسرائيل و آمريکا يعني حذف حماس و به رسميت شناختن محمود عباس را پي گرفته است. دقيقاً همان اهدافي که شيمون پرز به عنوان اهداف اسرائيل از حمله به غزه ياد کرده بود! 6- پادشاه سعودي در نطق دوشنبه خود مي گويد «عربستان لازم مي داند که در اينجا از تمامي کشورهايي که براي متوقف ساختن موج قتل و خونريزي در نوار غزه تلاش کرده اند و در رأس آنها دولت مصر تشکر و قدرداني کند»! ظاهراً ملک عبدالله فراموش کرده است که همراه با حسني مبارک در تماس هاي مکرر با شيمون پرز و اولمرت- به گفته اين دو جنايتکار صهيونيست که هرگز از سوي مصر و عربستان تکذيب نشد- خواستار بمباران هاي وحشيانه مردم غزه تا محو و نابودي کامل حماس شده بودند تا آنجا که در طول 22 روز جنايت صهيونيست ها حاضر به محکوميت زباني اين جنايات نيز نشدند و رژيم مصر، حتي گذرگاه رفح را براي عبور زنان و کودکان باز نکرده بود! نوه عقيدتي سياسي ابولهب فراموش کرده است همدستي او و حسني مبارک با صهيونيست هاي وحشي در قتل عام مردم مظلوم فلسطين، فراموش شدني نيست و به يقين مجازات سختي در انتظار آنها خواهد بود. اين مجازات اگرچه سخت است ولي در اين دنيا پشيمان کننده نيست ؛ زيرا فقط کساني در اين دنيا از مجازات سخت پشيمان مي شوند که بعد از مجازات در دنيا باشند! جمهوري اسلامي «تسويه حساب با سران ارتجاع عرب» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي گفته است : « حمله نظامي اسرائيل به حزب الله لبنان و حماس به درخواست سران تعدادي از كشورهاي عربي بود » . وي افزود : « سران اين كشورهاي عربي به ما التماس كردند كه حزب الله و حماس را با حمله نظامي و جنگ ريشه كن كنيم » . همين سخن را تزيپي ليوني وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي نيز گفت و براين نكته تاكيد كرد كه سران تعدادي از كشورهاي عربي از نفوذ جمهوري اسلامي ايران در جهان عرب نگران هستند و از ما ميخواهند جلوي گسترش اين نفوذ را بگيريم . وي گفت : « سران اين كشورهاي عربي حزب الله و حماس را بازوان ايران در منطقه عربي خاورميانه مي دانند و معتقدند ايران در صدد است امپراطوري قديمي خود را احيا كند و بر منطقه خاورميانه مسلط شود » . هرچند اين احتمال وجود دارد كه سران رژيم صهيونيستي اين سخنان را با هدف فرافكني و شريك جرم تراشيدن در جنايات جنگي خود در دو جنگ 33 روزه لبنان و 23 روزه غزه به زبان آورده باشند لكن از آنجا كه سران ارتجاع عرب اين مطالب را تكذيب نكرده اند نمي توان آنها را از اين اتهامات تبرئه كرد. علاوه بر اين سكوت تعدادي از سران كشورهاي عربي در برابر جنايات رژيم صهيونيستي در جنگ هاي 33 روزه لبنان و 23 روزه غزه و حتي همدستي آشكار بعضي از آنها با صهيونيست ها نشانه هاي روشن صحت ادعاهاي رئيس رژيم صهيونيستي و وزير امور خارجه اين رژيم است . با اينكه شيمون پرز و تزيپي ليوني در سخنان خود اسمي از سران كشورهاي عربي مورد اشاره خود نبرده اند ولي مصاديق اين سخنان روشن است . حسني مبارك رئيس رژيم مصر شاه عبدالله عربستان و عبدالله دوم شاه اردن متهمان اصلي اين پرونده هستند. حسني مبارك متهم رديف اول است زيرا وي گذرگاه رفح را به دستور رژيم صهيونيستي مسدود كرد و اجازه رفت وآمد و رساندن هيچگونه كمكي را به مردم غزه نداد. رسواتر آنكه در برابر اصرارهاي زياد رهبران حماس و مردم مصر و فعالان سياسي جهان عرب و اسلام كه همگي خواستار باز شدن گذرگاه رفح در كوران جنگ غزه بودند حسني مبارك با وقاحت تمام گفت اين گذرگاه را فقط با اجازه اسرائيل باز خواهم كرد! والبته به همين حرف خود پاي بند ماند و حاضر نشد محاصره مردم غزه را بشكند و اجازه بدهد مردم مصر و ساير كشورها به مردم غزه كمك برسانند. در رديف بعدي متهمان شاهان عربستان و اردن قرار دارند كه با سكوت ذلت بار خود به جنايات رژيم صهيونيستي رضايت دادند و حتي با كارشكني عليه اقدامات ساير كشورها كه براي جلوگيري از اين جنايات و متوقف ساختن جنگ تلاش مي كردند همدستي خود را به نوعي ديگر با صهيونيست ها نشان دادند. البته شاه عربستان با پذيرش تعدادي از مجروحان غزه و سخنان رياكارانه خود تلاش كرد افكار عمومي را فريب دهد و خود را دلسوز مردم فلسطين جا بزند ولي اين تحركات رياكارانه در كنار آن سكوت ها و كارشكني ها بقدري رسوا بود كه هيچكس فريب آنرا نخورد و پرده ها هرلحظه بالاتر رفت و چهره خيانتكار سران ارتجاع عرب آشكارتر شد. رسوائي سران ارتجاع عرب تا جائي بالا گرفت كه حتي امير كويت كه خود نيز از مرتجعين است هفته گذشته در اجلاس اقتصادي كويت گفت : « جهان عرب در حال ازهم پاشيدن است و بايد براي جلوگيري از اين واقعه چاره انديشي كنيم » (روزنامه جمهوري اسلامي پنجشنبه 87 11 3 صفحه اول ) . در اجلاس كويت كه قرار بود يك اجلاس اقتصادي باشد شاه عبدالله عربستان و حسني مبارك رئيس رژيم مصر نيز رياكارانه سخناني گفتند كه كاملا مشخص بود تلاش هاي مذبوحانه اي براي سرپوش گذاشتن بر خيانتي است كه به مردم غزه كرده اند. وي گفت : « اختلافات سياسي موجب شده است ما اتحاد خود را از دست بدهيم و دشمن صهيونيستي كه خواهان تفرقه اعراب است به پيروزي هائي برسد اما من اعلام مي كنم كه ما همچنان متحديم و گذشته را فراموش كرده ايم » (روزنامه جمهوري اسلامي پنجشنبه 87 11 3 صفحه اول ) . اين سخن رياكارانه شاه عبدالله ضمنا نگاه وي را به جنگ غزه نيز روشن كرد و معلوم شد شاه عربستان رژيم صهيونيستي را پيروز جنگ غزه ميداند. اما در مقابل بلافاصله سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله لبنان در تماس هاي تلفني با خالدمشعل و رمضان عبدالله ضمن تبريك پيروزي مردم غزه اعلام كرد عصر شكست ها در برابر دشمن صهيونيستي به پايان رسيده و مقاومت مردم غزه دومين پيروزي را بر ارتش صهيونيستي رقم زد (روزنامه جمهوري اسلامي پنجشنبه 87 11 3 ) . رئيس رژيم مصر نيز براي آنكه از ساير سران ارتجاع عرب عقب نيافتد در اجلاس كويت گفت : « فاجعه غزه امت عربي را به اختلاف كشاند و ما چاره اي جز اتحاد و دوستي با يكديگر نداريم چون دشمني داريم كه هيچ منطقي ندارد » ! (روزنامه جمهوري اسلامي 87 11 3 ) . جالب است كه حسني مبارك با همين دشمن بي منطق همدستي كرد تا فاجعه غزه رقم بخورد و حالا از اختلاف امت عربي سخن مي گويد! امت عربي در طول جنگ غزه يكپارچه از سران ارتجاع عرب بويژه حسني مبارك كه حاضر نشد گذرگاه رفح را باز كند ابراز تنفر كرد و نشان داد كه ملت ها يكدل و يك زبان حامي ملت فلسطين هستند و سران ارتجاع عرب را خائناني مي دانند كه آلت دست آمريكا و صهيونيست ها هستند. اظهارات رياكارانه سران ارتجاع عرب و اجلاس هاي آنها بعد از مقاومت پيروز مردم غزه از شرم الشيخ تا كويت نشان دهنده استيصال آنها و تزلزلي است كه در اركان حكومت آنها پديد آمده است . اكنون مناسب ترين زمان براي قيام هاي مردمي جهت زايل نمودن سران وابسته و مرتجع عرب و پاك نمودن كشورهاي عربي از لوث وجود اين خائنان است . جنگ غزه فقط شكست رژيم صهيونيستي نبود بلكه سران مرتجع عرب نيز در اين جنگ شكست خوردند كما اينكه ارباب آنها آمريكا نيز شكست خورده است . به همين دليل اكنون مناسب ترين زمان براي تسويه حساب با سران ارتجاع عرب است كاري كه ملت هاي عرب مي توانند از عهده آن برآيند. مردم سالاري «گفتمان اصلاحات گفتماني مانا و تعالي پذير» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛يکي از سران اصولگرا در گفت و گو با فارس با اشاره به اظهارات سيد محمد خاتمي مبني بر اينکه بايد تلاش کنيم شرايط کشور را به شرايط 4 سال پيش (پايان دوران خاتمي)  برسانيم مدعي شد که مردم با عبور از گفتمان هاي گذشته به دولت نهم رسيده اند و به عقب برنخواهند گشت و او گفتمان دولت نهم را گفتمان پيشرفت، عدالت و خدمت ناميد و معتقد است که اين گفتمان از سوي مردم پذيرفته شده است. در اين راستا نکاتي چند قابل تامل است: 1- دولت نهم خود گفتمان خود را مهرورزي، عدالت و خدمت به بندگان خدا مي داند و مدعي، واژه پيشرفت را در گفتمان خود به کار نمي برد، معلوم نيست اين تغيير گفتمان يک تغيير ائتلافي توافقي است يا يک پيشنهاد. 2- تا آنجا که ما مي دانيم گفتمان بايد ظرفيت مشارکت جويي و ساختارگشائي را در ذات خود داشته باشد تا بتواند به گفتمان تبديل شود و بايد بتواند که مخالف داشته باشد تا در افکار عمومي طرح شود، واژه هاي کلي مثل پيشرفت، عدالت و خدمت اين ظرفيت را ندارند، چون در اين جهان پهناور اين واژه ها مخالفي ندارد، نه هاشمي، نه خاتمي و نه قبل از آنها و نه بعد از آنها، چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب چه کسي مخالف پيشرفت، عدالت و خدمت است؟ آيا آقاي هاشمي مخالف پيشرفت بوده که کسي از او عبور کرده باشد. آنچه مهم است بايد پيشرفت ، عدالت و خدمت را به وسيله صفتي يا قيدي جهت خاصي داد تا قابليت تبديل به گفتمان را داشته باشد. 3- اما گفتمان خاتمي، مهم ترين وجهي که دارد، گفتگوست. اين گفتمان با هر نوع انحصارطلبي، محدودنگري، خودي وغيرخودي کردن مردم، منع اعمال هر نوع محدوديت جز به حکم قانون سازگاري ندارد و کسي را ياراي عبور از اين گفتمان نيست. اين گفتمان فقط توسعه پيدا مي کند وابعاد تازه اي از آن شناخته مي شود و امواج جديد انساني را در حوزه خود فعال ، اميدوار و موثر مي کند. 4- گفتمان خاتمي به دليل محدوديت هاي رسانه اي تحميل شده به جامعه فرصت پيدا نکرد که جز در بين دسته اي از نخبگان شناخته شود، توده هاي وسيع مردم نه تنها از گفتمان عبور نکردند که امکان شناخت اين گفتمان را پيدا نکرده اند و آنچه که اصولگرايان از جمله دبير کل جبهه پيروان خط امام و رهبري را نگران کرده است، اين استکه اين گفتمان امکان طرح در بدنه جامعه را پيدا کند، آن گاه معلوم خواهد شد که جامعه از گفتمان خاتمي عبور کرده است يا به گفتمان خاتمي اميد خواهد بست. گفتمان خاتمي به معناي واقعي همه ويژگي هاي يک گفتمان را دارد و گفتمان هاي متعددي را پوشش مي دهد، گفتمان اصلا حات بخشي از گفتمان خاتمي است و به همين دليل گفتمان اصلا حات تعالي پذير و ماندگار است، چون مي تواند  خود را توسعه دهد. گفتمان اصلا حات در درون گفتمان خاتمي امکان ساختار گشايي دارد و بدون آن که نياز باشد ساختار شکني کند مي تواند خود را توسعه دهد و بازگشت به شرايط سال 84 نه تنها بازگشت به عقب نيست بلکه قرار گرفتن در مسير  حرکت به جلوست و قابليت هضم همه تحولا ت روز جهان و کشور را داراست. 5- اظهاراتي از اين نوع نه تنها تهديدي بر گفتمان خاتمي نيست بلکه فرصتي فراروي اين گفتمان است تا بيشتر شناخته شود و به قول مولانا: نتوان بر موج آب دست رد زد         کز دست زدن، موج دگر برخيزد قدس «رويكردهاي انتخاباتي اصلاح طلبان» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير دغدغه هاي انتخابات بويژه در خصوص انتخاب گزينه مورد نظر در جبهه اصلاح طلبان، وارد مرحله جديدي گرديده و آمدن آقاي خاتمي يا ميرحسين موسوي در بين دو جريان اصولگرا و اصلاح طلب، تحليلهاي متفاوتي را در پي داشته است.خط و مشي ميرحسين و عملكرد وي در دوران نخست وزيري مقطع جنگ و عدم تحرك و مواضع فعال وي در دوران صدارت اصلاح طلبان، از جمله ترديدهايي است كه برخي از شخصيتهاي مطرح اين جريان نتوانستند نگراني خويش را از بابت آن پنهان كنند. به نظر مي رسد در فرصت باقي مانده تا انتخابات، رقيب اصولگرايان به دليل تشتت فكري و انشقاق نظري در اردوگاه مذكور كه خروجي آن چهره هاي مطرح ياران آقاي خاتمي را از دست يافتن به اجماع و حتي تدوين مكانيسم مقبول جريانهاي مدعي قدرت نا اميد ساخته است، با مطرح ساختن نام ميرحسين موسوي به نوعي در تلاشند به مناقشات معرفي نامزد اجماعي پايان دهند. نام ميرحسين در انتخابات 1376 بر سر زبانها افتاد و عده اي با مطرح كردن ايشان، به نوعي در تلاش بودند پرچم جرياني را كه بعدها به دوم خرداد موسوم شد، را به دست آقاي موسوي بسپارند، ولي گزينه آقاي خاتمي و دغدغه هاي ميرحسين حضور ايشان را منتفي نمود و تا كنون اين چهره به آرشيو اذهان اصلاح طلبان سپرده شده است.اكنون اقبال به ايشان سؤالهايي را در ذهن هر دو جريان متبادر مي سازد. چهره متفاوت موسوي و نسبت نداشتن ايشان با گفتمان توسعه سياسي ليبرالي و مدلهاي برون زاي اردوگاه اصلاح طلبان، پارادوكسي است كه در صورت قطعيت حضور، نامبرده با آن رو به رو خواهد بود. از سوي ديگر، استقبال از چهره ياد شده بيانگر اين موضوع است كه خاتمي مقبوليت لازم را ندارد و براي جبران اين نقيصه راهكار دعوت از آقاي موسوي در دستور كار قرار گرفته است. هنوز از انتخابات سال 84 زمان زيادي سپري نشده است و گزينه هاي اصلاح طلبان براي رقابت، با وجود تعدد نامزدها، استقبال كنوني را از ايشان به ميان نياوردند و اين جناح ترجيح داد در غياب چهره مطلوب رقابت، از تعدد نامزدها استفاده كند كه به دليل برخوردار نبودن از پايگاه لازم، مغلوب جبهه رقيب گرديد. عده اي مديريت و خط و مشي ايشان را متعلق به جبهه اصلاح طلبان نمي دانند، بلكه وي را نزديك به اصولگرايان ارزيابي مي كنند و در صورت نهايي شدن اين موضوع، مي توان اين انتخاب را نوعي گزينه حداقلي و پاسخ به بحران مقبوليت در اردوگاه اصلاح طلبان ارزيابي نمود. اگر ادعاي فوق مورد پذيرش قرار گيرد -كه قراين اين گمانه را تقويت مي كند- نتيجه منطقي اين استنباط شكست گفتمان توسعه سياسي است. بر كسي پوشيده نيست، هر جرياني با شناسنامه فكري و محتوايي قابل شناسايي است و جبهه اصلاحات نيز از اين موضوع مستثنا نيست. به سخن ديگر، مهمترين شاخص و مختصات اصلاح طلبان را بايد در بن بست پروسه سياسي ارزيابي نمود.برآوردها و نظرسنجيها 8 سال حضور در حاكميت و گذشت 4 سال از دوران مديريت مذكور، همچنان استقبال نكردن از اصلاح طلبان را نشان مي دهد، بنا براين مي توان اذعان نمود كه گفتمان توسعه سياسي آنان شكست خورده است. از سوي ديگر، قطعيت حضور موسوي عدم ريسك پذيري خاتمي را نيز تداعي مي كند؛ چنانكه دغدغه وي از شكست و ناكامي، ترديدها را در ذهن ايشان جدي نموده است. اين تشويش ذهني به گونه اي است كه آقاي خاتمي از ژست حضور در انتخابات سال 80 اجتناب مي ورزد. سيد محمد خاتمي در هنگام ثبت نام انتخابات رياست جمهوري سال 1380، اين جمله را به زبان راند: «من سرمايه اندكي دارم و سرمايه من آبروي من است» اما در شرايط كنوني به نظر مي رسد ديگر اين جمله كاركردي ندارد و افق رقابتها فرصت حضور را از ايشان سلب نموده است. موضوع ديگري كه به ذهن متبادر مي شود، استفاده از نقاب ميرحسين با انگيزه بازگشت به قدرت است. براي تبيين موضوع بايد اذعان كرد اصلاح طلبان با علم به باورهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايشان، در حالي حمايت از وي را در دستور كار قرار داده اند كه حضور در قدرت را مهمترين عامل مي دانند؛ لذا براي رسيدن به اين مهم حتي حاضرند با وجود مغايرت ديدگاه هاي برخي افراد، از موسوي حمايت كنند تا به هدفهايشان برسند. به عنوان نمونه، مي توان به ديدگاه ميرحسين در مورد سروش به عنوان يكي از تئوريسينهاي اصلاح طلبان اشاره نمود. موسوي در خرداد سال 77 طي سخناني افشا كرده بود سروش با مأموريت خاص به ايران آمده است. ميرحسين گفته بود سروش را از سال 43 مي شناسد و سال 48، هنگامي كه جمعي از مخالفان رژيم طاغوت در منزل وي (ميرحسين) جمع شده بودند تا درباره نوع برخورد صحبت شود، سروش كه تا آن زمان در اين جلسات حاضر مي شد، بلافاصله پس از طرح موضوع مبارزه، ترجيح داد گذرش ديگر به اين جلسه نيفتد. ناگفته نماند، سروش و چهره هاي مشابه وي ليدر مطالبات فكري و نظري جريان اصلاحات مي باشند كه با حمايتهاي بهنگام و تشكيل محافل و حلقه هاي آناليز آرا در سطوح مختلف، خط و ربط پلوراليسم را به جامعه تزريق مي كنند.اتخاذ مشي اپورتونيستي از سوي هر جرياني، بيانگر عدم ثبات در ديدگاه ها و آرمانهاست و استقبال از گزينه مورد نظر در شرايط كنوني در حالي مطلوب به نظر مي رسد كه ممكن است در آينده به عنوان مهره اي سوخته تلقي گردد. به نظر مي رسد اصلاح طلبان با علم به عدم امكان رقابت با اصولگرايان و پيش بيني آينده انتخابات بر مبناي نظرسنجيهاي انتخاباتي از جوامع گوناگون آماري، براي اين كه از صحنه سياسي حذف نشوند، ترجيح مي دهند با هر نامزدي در عرصه انتخابات حضور داشته باشند. اين راهبرد در انتخابات مجلس هشتم نيز توسط آنها تعقيب شد و چهره هاي شاخص آنها براي حمايت از گزينه اصلاح طلبان از پايتخت به شهرستانهاي نه چندان مطرح اعزام گرديدند تا با حمايت از افراد همسو، وزن كميتي خود را در پارلمان ارتقا دهند. اكنون نيز در غياب شخصيتهاي شاخص و حمايت از افرادي كه از وثاقت نظري و كاركردي در ميان همه آنها برخوردار نمي باشند، در صددند با حضور شكننده از طريق ائتلاف نه چندان مطلوب، فضاي ايده آل تري را براي انتخابات دهم فراهم كنند. صداي عدالت «مهندس بازرگان؛ غوغاي عام و ستاره خاص» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم عطاالله مهاجراني است كه در آن مي‌خوانيد؛زمان ناقد بصيري ست! شايد از همين روست که تاريخنگاران باور دارند تا از حادثه اي دست کم دو نسل سپري نشود، به دشواري مي توان در باره آن درست و دقيق نوشت. در باره اشخاص شايد اندکي آسانتر باشد. به گمانم مي توان اشخاص را به دوگروه تقسيم کرد. مرادمان اشخاصي است که در زندگي اجتماعي و سياسي نقش داشته اند. پس از گذار سال ها برخي چهره ها از آن چه از آن ها نموده مي شد، فاصله مي گيرند. غبار ها زدوده مي شود و خدشه ها محو. چهره انان روز به روز روشن تر و درخشنده تر و جذاب تر مي شود.‏ چهره هايي هم هستند و بوده اند که گذر زمانه آن ها را تاريک و تيره مي کند. شايد تاريخ از اناني که به داوري تاريخ اعتقاد ندارند، به شيوه خود انتقام مي گيرد.‏مهندس بازرگان از زمره گروه نخست است. چهارده سالي که از درگذشت او مي گذرد، هر سالي که گذشت سيماي بازرگان روشنتر و درخشانتر شد...اکنون در جمع هاي دوستانه هر گاه نام او به ميان مي آيد. دريغ بر زبان ها شعله مي کشد. چه گوهري را داشتيم و قدرش را ندانستيم و حتي آزارش داديم و او با چشم هايي مهربان صبور وخاموش نگاه کرد.‏ مهندس بازرگان از زمره آناني بود که گناهش ديدن افقي بود که ديگران آن افق را نمي ديدند.چنين انسان هايي در روزگار التهاب هر انقلابي تنها مي مانند. آن ها از سطح و افق روزگار خود فراترند و بايد عذاب بچشند و آزار ببينند.‏ گه دهري و گه کافر و ملحد باشد / گه دشمن خلق و فتنه پرور باشدبايد بچشد عذاب تنهايي را / مردي که ز عصر خود فراتر باشد شايد هم اين افراد به تعبير امام علي عليه السلام ميوه هاي نارس زمانه خويشند. که نمي توان از چنان ميوه اي نا به هنگام بهره برد.‏‏"چيننده ميوه در زمان نامناسب، مثل کشاورزي ست که زمين ندارد." ‏ اما زمان که گذشت آن ميوه ها در ذهن جامعه مي پرورند و مي رسند و حسرتي ماندگار در ذهنيت جامعه بر جاي مي ماند. مثل حسرت ما وقتي نام مهندس بازرگان را مي شنويم و به ياد مي آوريم که در غوغاي عام او ستاره اي خاص بود.‏  دنياي اقتصاد «يارانه‌هاي پنهان چه ميزان است؟» عنوان سرمقاله ي روزنامه ي دنياي اقتصاد به قلم غلامرضا سلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛يارانه‌هايي كه دولت‌، براي كمك به اقشار كم درآمد مي‌پردازد‌، مانند يارانه آرد، دارو، نهاده‌هاي كشاورزي و نظاير آن، همه ساله در بودجه عمومي دولت پيش‌بيني شده و به تصويب مجلس شوراي اسلامي مي‌رسد. اين يارانه‌ها در بودجه سال جاري بالغ بر 12هزار ميليارد ‌تومان است‌. بحث‌ها و تلاش‌هايي براي هدفمند كردن و حتي حذف يارانه‌هاي آشكار‌، صورت گرفته است، ولي از آنجا كه اين‌گونه يارانه‌ها قاعدتا در اساس هدفمند هستند، لذا در باره آنها دل مشغولي چنداني براي دولتمردان و صاحب نظران وجود ندارد. آنچه كه سال‌ها است موضوع بحث قرارگرفته و دغدغه دلسوزان است، يارانه‌هاي پنهان است كه عمدتا در نتيجه ارزان فروشي حامل‌هاي انرژي توسط دولت‌، ايجاد شده است‌. هيچ رقمي از بابت اين يارانه‌ها در پرداخت‌هاي بودجه عمومي دولت به‌چشم نمي‌خورد، ولي در بعضي از سال‌ها مثلا همين سال 87، به‌دليل افزايش بهاي نفت‌، برخورداري مردم از اين يارانه‌ها بيش از كل بودجه عمومي دولت بوده است‌. به همين دليل دولت‌هاي قبلي و به‌خصوص دولت آقاي خاتمي، از طريق ارائه لايحه برنامه چهارم توسعه و به‌خصوص ماده 3 آن روش‌هاي هدفمند كردن‌، وجوه حاصل از حذف اين يارانه‌ها را پيشنهاد كرد كه مورد مخالفت مجلس هفتم قرار گرفت و موضوع منتفي شد و حتي با تصويب مجلس هفتم هر نوع افزايش قيمتي در حامل‌هاي انرژي و چند مورد از خدمات دولت‌، ممنوع شد‌. با روي كارآمدن دولت نهم و افزايش چشمگير قيمت جهاني نفت‌، بحث ناعادلانه بودن ناشي از برخورداري طبقه مرفه به زيان طبقات كم درآمد از اين يارانه‌ها‌، مورد توجه جدي قرارگرفت و نهايتا منجر به تقديم لايحه‌اي به‌منظور هدفمندسازي يارانه‌هاي مربوط به حامل‌هاي انرژي به مجلس شد. در هنگام مطرح شدن اين بحث توسط رييس‌جمهور براي عموم، قيمت نفت بالاي 100دلاربود و به همين دليل رقم يارانه‌هاي پنهان حدود 90هزارميليارد‌تومان برآورد مي‌شد و از اي‌نرو وعده‌هاي زيادي به ملت بابت دريافت نقدي از محل حذف اين يارانه‌ها داده شد و حتي پرداخت ماهانه 40 تا 70‌هزارتومان به هر نفر‌، عنوان شد. با فروكش كردن قيمت نفت به زير 40دلار اكنون لحن دولتمردان تغيير كرده و بحث اصلاح قيمت‌هاي حامل‌هاي انرژي جايگزين بحث هدفمند كردن يارانه‌هاي مربوط شده است و دولت تصور مي‌كند علاوه بر آنكه با اصلاح اين قيمت‌ها مي‌تواند وعده‌هاي داده شده كه حداقل بالغ بر 36‌هزارميليارد‌تومان است (براساس ماهانه 50هزارميليارد‌تومان براي 60ميليون نفر از جمعيت ايران) محقق سازد و حدود 24هزارميليارد‌تومان (40درصد رقم ناشي از افزايش قيمت‌ها) از كسري بودجه سال‌هاي 88 تا 90 را نيز، پوشش دهد. براي اينكه مشخص شود از بابت اصلاح قيمت‌هاي ناشي از حذف يارانه‌هاي مربوط به حامل‌هاي انرژي با قيمت‌هاي فعلي نفت چه ميزان منابع در اختيار خواهد بود تا 60درصد آن به مردم و بقيه براي پوشش هزينه‌هاي صنايع مصرف كننده انرژي و تامين نيازهاي دولت مورد استفاده قرارگيرد، محاسبه زيرصورت گرفته است‌. با توجه به اينكه مصارف انرژي در كشور عمدتا از منابع نفت و گاز كشور تامين مي‌شود، لذا با احتساب تفاوت قيمت نفت و گاز مصرفي با قيمت‌هاي قابل فروش توسط دولت (هزينه- فرصت) مي‌توان به ميزان يارانه‌هاي پنهان دست يافت‌. طبق ارقام منتشره توليد نفت روزانه كشور حدود چهارميليون و يكصدهزار بشكه است كه از اين ميزان حدود دوميليون و دويست‌هزار بشكه صادر و بقيه، يعني يك‌ميليون و نهصد‌هزار بشكه در روز يا حدود 700ميليون بشكه در سال، در داخل كشور مصرف مي‌شود‌. اگر با توجه به اندازه دولت‌، ميزان مصرف سازمان‌هاي دولتي نظير ارتش، سپاه و وزارتخانه‌ها و موسسات وابسته به دولت حدود 200‌ميليون بشكه نفت در سال باشد و از آنجا كه افزايش درآمد از اين بابت‌، با هزينه ايجاد شده براي دولت برابري مي‌كند، لذا كل هزينه -فرصت ناشي از مصرف داخلي غيردولتي و با فرض هر بشكه نفت 34 دلار، حدود 17‌ميليارد دلار برآورد مي‌شود. از طرف ديگر توليد گاز كشور كه تماما در داخل مصرف مي‌شود (صادرات و واردات گاز �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن