واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: استاد در آیینه نگاه دیگران
از نگاه مادر«در زمانی كه استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم كه در مسجد «فریمان» نشستهام. یك دفعه دیدم كه خانم بسیار محترم و مقدسی، با مقنعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان میآمدند. در حالی كه گلاب پاشهایی را در دست داشتند. آن خانم مجللی كه جلوی آن دو خانم بودند به آنان گفتند: «گلاب بریزید.»؛ و آنان روی سر تمام خانمها، گلاب پاشیدند. وقتی به من رسیدند، سه دفعه روی سر من گلاب ریختند. ترس، مرا فرا گرفت كه نكند درامور دینی و مذهبیام كوتاهی كرده باشم. ناگزیر مجبور به سؤال كردن شدم. از آن خانم پرسیدم: چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند؟ ایشان در جواب گفتند: به خاطر آن جنینی كه در رحم شما است. این بچه، به اسلام، خدمتهای بزرگی خواهد كرد.(1)علامه طباطبایی:یك هوش فراوانی هم داشت و هر چه میگفتم، هدر نمیرفت. مطمئن بودم كه هدر نمیرود. این عبارت، عبارت خوبی نیست: بنده وقتی كه ایشان به درسم میآمدند، حالت رقص پیدا میكردم؛ (حالت) شوق و شعف، به جهت اینكه انسان میداند هر چه بگوید هدر نمیرود و محفوظ است.از نگاه همسردر مدت 29 سال زندگی با ایشان، همیشه با یك حالت تواضع و آرامش با من رفتار میكردند. با صدای متین و چهره خندان، به طوری كه من با یك ارادت خاصی كار میكردم و علاقه شدید ایشان به من و محبتهایی كه میكردند، به من در انجام كارهای منزل رغبت عجیبی میبخشید.تا كسی با ایشان برخورد نداشت، اخلاق ایشان را درك نمیكرد. او مراد و خانواده مرید ایشان بودند. او معنویتی از خود باقی گذاشت و رفت. عجیب تیزبین و دوراندیش بودند. به طوری كه آنچه ما در آئینه نمیدیدیم، او در خشت خام میدید. تقوای عجیبی داشت؛ در مدت 29 سال زندگی كه با ایشان داشتم، حتی نیم ساعت بیوضو نبودند. همیشه میگفت با وضو باشید، وضوی دائمی خوب است.مناجاتهای شبانه و نمازهای شب ایشان، حالت عجیبی داشت؛ خدا را شكر میكنم بعد از مطهری زحمت تربیت بچهها را ندارم. چون این قدر با تقوا هستند كه اصلاً زحمتی برای تربیت آنها ندارم.(3)استاد از نگاه خانواده و بستگانالف) به طبیعت علاقة وافر داشت و گاه ساعتها در نقاط با صفا مینشست و تفكر میكرد.ب) شبها قبل از خواب حدود بیست دقیقه قرآن میخواند.ج) نسبت به فرائض فرزندان نظارت دقیق داشت.د) به فقرا و مستمندان كمك میكرد؛ به طوری كه برخی موارد آن بعد از شهادتش آشكار شد.ر) در برخورد با انحرافات فكری، از جوّ حاكم بر اجتماع واهمهای نداشت. جو ناسالم را میشكست؛ و گاه با دوستان نزدیك خود نیز مخالفت میكرد.ز) از جوانی علاقة وافری به شهادت داشت و به افراد میسپرد تا در این باره برایش دعا كنند.و) از شهرت و مرید پروری گریزان بود.ه( برای پدر و مادر و نیز اساتید خویش احترام وصفناپذیری قائل بود.ی) بسیار متین و پر هیبت بود؛ و در عین حال در موارد لزوم مزّْاح و نكتهپرداز بود.(3)از نگاه اساتیدعلامه طباطبایی(ره)علاوه بر مسألة تقوا و انسانیت و جهات اخلاقی كه انصافاً داشت، یك هوش فراوانی هم داشت و هر چه میگفتم، هدر نمیرفت. مطمئن بودم كه هدر نمیرود. این عبارت، عبارت خوبی نیست: بنده وقتی كه ایشان به درسم میآمدند، حالت رقص پیدا میكردم؛ (حالت) شوق و شعف. به جهت اینكه انسان میداند هر چه بگوید هدر نمیرود و محفوظ است.(4)امام خمینی(ره)آثار قلم و زبان او بی استثنا آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصایح او كه از قلبی سرشار از ایمان و عقیدت نشات می گرفت ، برای عارف و عامی سودمند و فرح زا است . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم كه از شخصیت هایی بود كه حاصل عمرم محسوب می شد استاد میگوید: علت انكار و اعراض بسیاری از افراد تحصیلكرده، این است كه مفاهیم مذهبی و دینی را به طرز صحیحی به آنان تعلیم ندادهاند. در واقع آنچه آنان انكار میكنند، مفهوم واقعی خدا و دین نیست. بلكه چیز دیگری است. باید كوشید تا اصول و مبانی مذهبی، به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم داده شوداز نگاه شاگردانحجت الاسلام محدثیانسان مؤدب و متواضعی بودند. «بنده كه طلبة ناقابلی بودم، هر بار در فریمان خدمت ایشان بودم، ایشان دو زانو مینشستند و خیلی با دقت به حرفهایم گوش میدادند.»حجت الاسلام فاكرحرف شاگرد را میشنید و به او اجازه عقده گشایی میداد، اگر وقت نبود، بعد از درس مینشست و گوش میكرد. این خصیصه در مقام تحقیق، بیشتر از مقام تدریس ایشان نقش داشت.حجت الاسلام شریعتمداریبرخورد خشونتآمیز نداشت، برای رفع اشكال، سعی میكردند بیان خود را محكم كنند. نه اینكه با ادای كلمات خشن و احیاناً توهینآمیز، طرف مقابل را ساكت نمایند.از نگاه دوستانمقام معظم رهبریایشان همیشه، وقت خواب مقید بودند به خواندن قرآن. نیمه شب صدای ایشان را میشنیدم كه در هنگام تهجد و خواندن نماز شب گریه میكردند.اتاق خود ایشان هم یك وضعیت خاصی داشت، كه مشخص میكرد توجهات ایشان را. یك الله بود كه با نئون سبز، یا با این شب نماها نوشته شده بود و فقط در شب و تاریكی جلوه داشت و مشخص میكرد كه استاد همان نیمه شبها كه مشغول ذكر خدا هستند، ذهنشان هم به یاد خداست، میخواهند از هم? حواس خود نیز استفاده كنند، تا یاد خدا را هر چه بیشتر در خودشان زنده كنند.(5)شهید باهنریادم نمی رود یک کتابی را ایشان شنیده بوده که این کتاب منتشر شده (من اسم آن کتاب را نیم برم چون ترویج از یک کتاب باطل است) ایشان می گفت که این کتاب را از هر جا که هست برای من پیدا کنید ما مامور شدیم برای اینکه بگردیم و این کتاب را پیدا کنیم. گشتیم و بالاخره یک نسخه پیدا کردیم آن نسخه ای که به دست ما رسید منحصر به فرد بود، 400 صفحه بود. من با زحمت زیادی دو نسخه فتوکپی از آن گرفتم و یک نسخه خدمت ایشان بردم و یک نسخه پیش خود من ماند. شاید بیست روز بیشتر نگذشت، ایشان فرمودند با این کتاب چه کردی؟ گفتم : من هنوز گذاشته ام ان شاء الله وقت کنم مطالعه کنم. بعد دیدم ایشان تمام این کتاب را خوانده فصل به فصلش را تحلیل کرده، نقطه های ضعفش را درآورده و در حدود سیصد و پنجاه مورد علیه اسلام به نام اسلام نوشته شده بود یعنی کتابی که به عنوان یک بحث تاریخی درباره اسلام بود و دقیقا می خواست بگوید این کتاب کتاب اسلامی است بیش از سیصد مورد ایشان در این کتابی که به نام اسلام نوشته شده بود بر علیه اسلام مطلب داشت، نقد کردند و این هوشیاری و این حضور همیشه در صحنه علمی و دفاع فکری از اسلام، بسیار محترم است.(6)شهید مفتحدر آن اوج مبارزات به من میفرمود به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود هیچ پستی من نمیخواهم هیچ مقامی نمیخواهم، برای من همین زندگی که الان دارم، کتابخانهام برای من بهترین لذت است من همین را میخواهم که بنشینم و کتاب بنویسیم، بنشینم و تحقیق کنم، بنشیم از اسلام عزیز دفاع کنم، این هدف من است بنابراین، این کوشش و این تلاش، ارزش شخصی برای من نیست و دیدیم راست میگفت و پس از پیروزی با اینکه در سطح بسیار بالایی قرار داشت (ما اگر یک مطلبی را میخواستیم خدمت امام بگوییم همه دوستان ما فکر میکردند تنها فردی که امکان دارد با امام صریح صحبت کند و امام علاقه به او دارد و او را میپذیرد فورا میگفتیم برویم خانه آقای مطهری به آقای مطهری بگوییم ایشان خدمت امام عرض کنند چون میدانستیم امام به ایشان علاقه دارد) میگفت برای من منصب و مقام مهم نیست جز همین که مشغول تحقیق و مشغول نوشتن کتاب و مقالات باشم.(7)دكتر حداد عادلبه اندازه سه برابر یك استاد رسمی دانشگاه تدریس میكردند.شهید آیتالله قدوسیكثرت مطالعه ایشان همه ما را به اعجاب میآورد به تعبیر خودش، خود را زندانی كرده بود، گاه میشد یك هفته از منزل بیرون نمیآمد و اگر كاری در پیش نبود و دیگران مانع نمیشدند، تمام وقت خود را وقف نوشتن و تحقیق میكرد.آیت الله سبحانیاز استاد سؤال شد كه شما چقدر مطالعه و تحقیق میكنید. استاد در پاسخ گفتند: در حد مرگ.علی تاجالدینیبه استادان خود بسیار احترام میگذاشتند و در دانشگاه نیز با همكاران بسیار خوب رفتار میكردند و حتی با آنان كه معلوم بود با ایشان دشمنی دارند، احترام میگذاشتند.استاد میگوید: علت انكار و اعراض بسیاری از افراد تحصیلكرده، این است كه مفاهیم مذهبی و دینی را به طرز صحیحی به آنان تعلیم ندادهاند. در واقع آنچه آنان انكار میكنند، مفهوم واقعی خدا و دین نیست. بلكه چیز دیگری است. باید كوشید تا اصول و مبانی مذهبی، به صورت صحیح و واقعی خود به افراد تعلیم داده شود.(6)دكتر جلالالدین مجتبویراه و روش فكری و ویژگیهای فعالیتهای علمی استاد چنین بود:1. كنجكاوی و تحقیق و مطالعه دقیق و وسیع در مسائل اجتماعی و اعتقادی مورد اعتنا، و ابتلای مردم.2. حفظ امانت در نقل و بیان عقاید مخالف.3. ظرفیت و امادگی برای شنیدن و خواندن همه نظریات و اقوال فلسفی و اجتماعی و دینی.4. داشتن ابتكار در طرح و حل مشكلات و مسائل اقتصادی و كلامی .... و به كار بردن روش برهانی و حفظ موازین عقلی در اثبات عقاید اصولی اسلام.شهید آیتالله قدوسیكثرت مطالعه ایشان همه ما را به اعجاب میآورد به تعبیر خودش، خود را زندانی كرده بود، گاه میشد یك هفته از منزل بیرون نمیآمد و اگر كاری در پیش نبود و دیگران مانع نمیشدند، تمام وقت خود را وقف نوشتن و تحقیق میكرد.5. ساده و قابل فهم ساختن مسائل و مطالب فلسفی و ... .6. ایمان استوار به یافتههای اعتقادی خود بر مبنای استدلال.7. فكری حكیمانه و جامع داشت. علم و تقوا را توأماً میخواست. معتقد بود كه انسان با دو بال آگاهی و پاكی میتواند پرواز كند و به كمال حقیقت برسد. در عین تعلق خاطر به معنویت، اندیشة مسائل اجتماعی و سیاسی از ذهنش دور نمیشد.(7) منابع:1- (بر فراز اندیشه، ص21)2- (مصلح بیدار، ج1، ص37)3- (شیخ شهید،ص56)4- (مصلح بیدار، ج2،ص278-277)5- (مصلح بیدار، ج2، ص317-316)6- (بر فراز اندیشه از ص251 تا ص269)7- (مصلح بیدار، ج2، ص271-269)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]