واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در فرهنگ عامه نیز اشعار بسیار فراوان و زیبایی در مورد جلوههای ماه مبارك رمضان وجود دارد كه بر سر زبان مردم كوچه و بازار جاری است، گر چه سراینده این اشعارمشخص نیست و در كمتر... به جز این ماه، ماهی هست پنهان در دین اسلام ماههایی هستند كه به دلایلی بر ماههای دیگر برتری دارند و ماه مبارك رمضان از آن جمله است. در معنای نام این ماه آمده است كه رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان میسوزد و شاید كه به وقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا ماخوذ است از «رمض» كه به معنی سوختن است. ماه صیام گناهان را میسوزاند و معنی «رمض» سوخته شدن پای از گرمی زمین است، چون ماه صیام موجب سوختگی و تكلیف نفس است. ادبیات فارسی لبریز از تعابیر، اشارات و نازك خیالیهایی است كه متاثر از این ماه است حكیم ابوالقاسم فردوسی ایام رمضان را وقت مناسبی برای شناخت انسان از خود بیان كرده تا میزان علاقه به پروردگارش را بسنجد: همان بر دل هر كسی بوده دوست /نماز شب و روزه آیین اوست خواجه حافظ شیرازی شرط قبولی روزه روزه دار را روزه گرفتن از سر علاقه و عشق و نه فقط به منظور ادای دین و تكلیف میداند. وی با آوردن حج در كنار روزه به اهمیت آن اشاره میكند و تقدس آن را به جلوه كلام میآراید: ثواب روزه و حج قبول، آن كس برد/كه خاك میكده عشق را زیارت كرد حكیم اوحدی مراغهای نیز با ظرافت تمام از واژه روزه استفاده میكند تا تذكر دهد كه با جلوگیری از اسراف میتوان در عین حفظ سلامتی دیگران را هم از گرسنگی رهانید: روزه دار و به دیگران بخوران/نه مخور روز و شب شكم بدران شاه نعمتالله ولی كه به روشن بینی در میان شاعران مشهور است و كشف و شهود در ابیاتش به وفور تجلی دارد این ماه را فرصت مغتنمی عنوان میكند كه به سرعت میگذرد و باید قدر آن را دانست. از سویی وی اشاره مستقیمی به بهره وری از شب قدر و استفاده از این زمان مبارك دارد: رمضان آمد و روان بگذشت/بود ماهی به یك زمان بگذشت/شب قدری به عارفان بنمود/این معانی از آن بیان بگذشت... شیخ اجل سعدی شیرازی آن را زمان طرب و دست افشانی میداند كه مستی منبعث از تقرب به خدا را دارد و باید در آن از اندوه دنیا رهایی یافت: كسان كه در رمضان چنگ میشكستندی/نسیم گل بشنیدند و توبه بشكستند شاطر عباس صبوحی نیز كه اشعار عامه پسند و عاشقانه اما نكته سنج و در عین حال عارفانهاش هنوز مشهور است در این باره آورده است: روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است/آری افطار رطب در رمضان مستحب است حكیم ناصر خسرو قبادیانی تشنگی و گرسنگی، بدون درك كردن روزه را بیفایده میداند و عقیده دارد كه باید به این امساك واقف بود. وی روزه دار بدون آگاهی را مثل كسی میداند كه بیهوده گرسنگی و تشنگی میچشد. ذكر این نكته خالی از لطف نیست كه كلمه ناهار در گذشته به معنای غذانخوردن بوده واز مصدر آهار میآمده است. در گذر ایام، نا آهار به معنی رفع گرسنگی نكرده یا غذا نخورده جای خود را به واژه امروزی ناهار با معنایی متفاوت داده است: چون روزه ندانی كه چه چیز است چه سود است/بیهوده همه روز تو را بودن ناهار افطار نیز از مفاهیمی است كه با شنیدن واژه آن بیاختیار بهیاد رمضان میافتیم. در لغت به معنای روزه گشودن است و زمان روزه گشودن هنگامی است كه شرع مقرر كرده است. زمان و سفره افطار دارای معنویت خاصی است و از روحانیت و صفای مخصوصی برخوردار است و به راستی گرد آمدن به سر سفره افطار دارای حال وهوای دلپذیری است كه حكایت از رحمت بیمنتهای پروردگار رحمان دارد. شیخ اجل سعدی شیرازی آن را در معنای دیگری آورده است: بگفتای فلان ترك آزار كن/یك امشب به نزد من افطار كن استاد شهریار نیز در شعر مانا و زیبایی كه همه با آن آشنایند از آفطار مولای متقیان امام علی علیه السلام میگوید: شب ز اسرار علی آگاه است/دل شب محرم سر الله است/روزه داری كه به مهر اسحار/بشكند نان جوین افطار... افشین علا نیز با زبان امروز و البته برای سنین كودك و نوجوان آن را چنین شرح میدهد: توی سفرهاش علی (ع)/شربت خنك نداشت/در كنار نان جو/او بجز نمك نداشت/زرق و برق سفره ها/كم نمیشود ولی/كاش زندگی كنیم/مثل حضرت علی (ع) با همین زبان حمید هنرجو نیز ارادت خود به موضوع را نشان داده است: نیمه شبهای علی آكنده است/از مناجات و دعا و زمزمه/آسمان خانهاش بارانی است/هر سحر، از غصههای فاطمه/باز هم میآید و در گوش چاه مثل هرشب، درد دلها كرده است/آه، میدانم علی با نان خشك/باز امشب روزه را وا كرده است نكته بسیار مهم و قابل تامل دیگر در خصوص ماه مبارك رمضان، تاثیر غیر قابل انكار این ماه بر شاعران است. چه بسیار اشعاری كه در این ایام سروده شده، اما هیچ اشاره مستقیمی به رمضان، روزه، افطار و... نشده است، اما به بركت روحانیت این ماه از حال و هوایی ملكوتی بهره مند است. شاید اگر تاریخ سرودن هر شعری در پای آن ثبت شده بود به سادگی تاثیر شگفت انگیز این ماه را میتوانستیم به تحقیق دریابیم. غالبا اشعاری كه در ماه مبارك رمضان سروده شده است به دعا و نیایش زمزمههای سحرگاهی تمایل بیشتری دارد و از حس و حال و معنویت افزونتری برخوردار است كه حكایت از اوضاع واحوال شاعر و آینه تمام نمای تاریخ سرایش شعر میباشد. این قیاس كه بر پایه تحول كیفی شاعر استوار است رهگذر مقایسه اشعار بدون تاریخ یك شاعر با اشعار دارای تاریخ شاعران دیگر و نیز با اشعاری، كه دارای اشاره مستقیم به ماه رمضان است به یقین ما را رهنمون خواهد شد. در فرهنگ عامه نیز اشعار بسیار فراوان و زیبایی در مورد جلوههای ماه مبارك رمضان وجود دارد كه بر سر زبان مردم كوچه و بازار جاری است، گر چه سراینده این اشعارمشخص نیست و در كمتر كتابی به این مجموعه گرانبها كه سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است، برخورد میكنیم، اما همین امر نیز حكایت از مقبولیت سخن موزون و توجه مردم جای جای این سرزمین به فرهنگ عظیم رمضان دارد ماه مباركی كه آینه تمام نمای رحمت بیانتهای الهی دارد. مولوی در كلیات شمس، برای نمایش اهمیت این ماه كلمه روزه را به صورت ردیف میآورد تا با تكرار نام آن تاثیر بیشتری بر مخاطب خود بگذارد. مولانا به تاثیرات مثبت و بركات نهان این ماه اشارات ظریفی دارد كه چون دیگر اشعارش در واژهها مستتر است: مبارك باد آمد ماه روزه /رهت خوش باد،ای همراه روزه/شدم بر بام تا مه را ببینم كه بودم من به جان دلخواه روزه نظر كردم كلاه از سر بیفتاد/سرم را مست كرد آن شاه روزه /مسلمانان، سرم مست است از آن روز /زهی اقبال و بخت و جاه روزه /به جز این ماه، ماهی هست پنهان /نهان چون ترك در خرگاه روزه/بدان مه ره برد آن كس كه آید /درین مه خوش به خرمنگان روزه /رخ چون اطلسش گر زرد گردد /بپوشد خلعت از دیباه روزه /دعاها اندرین مه مستجاب است /فلكها را بدرد آه روزه /چو یوسف ملك مصر عشق گیرد /كسی كو صبر كرد در چاه روزه /سحوری كم زن ای نطق و خمش آن /ز روزه خود شوند آگاه روزه در آثار سعدی شاعر اخلاق گرا نیز توجه به روزه و شرایط آن دیده میشود. در یك مورد شاعر، توجه كامل به خدا را مطرح كرده و روزه و عبادتی را كه ریا و سمعهای در آن طرح شود مطرود میداند: شنیدم كه نابالغی روزه داشت به صد محنت آورد روزی به چاشت... /پدر دیده بوسید و مادر سرش /فشاندند بادام و زر بر سرش /چو بر وی گذر كرد یك نیمه روز /فتاد اندرو ز آتش معده سوز /به دل گفت اگر لقمه چندی خورم /چه داند پدر غیب یا مادرم /چون روی پسر در پدرم بود و قوم نهان /خورد و پیدا به سر برد صوم كه داند /چون در بند حق نیستی /اگر بیوضو در نماز ایستی و در موردی دیگر تهمت و غیبت را از مبطلات روزه دانسته، میگوید: به طفلی درم رغبت روزه خاست /ندانستی چپ كدام است و راست /یكی عابد از پارسایان كوی /همی شستن آموختم دست و روی /كه بسمالله اول به سنتبگوی /دوم نیت آور سوم كف بشوی /پس آنگه دهن شوی و بینی سه بار /مناخر به انگشت كوچك بخار /به سبابه دندان پیشین بمال /كه نهی است در روزه بعد از زوال /وزان پس سه مشبت آب بر روی زن /ز رستنگه موی سر تا ذقن /در دستها تا به مرفق بشوی /ز تسبیح و ذكر آنچه دانی بگوی /دگر مسح سر بعد از آن غسل پای /همین است و ختمش به نام خدا /كس از من نداند در این شیوه به /نبینی كه فرتوت شد پیر ده /شنید این سخن دهخدای قدیم /بشورید و گفتای خبیث رجیم /نه مسواك در روزه گفتی خطاست /بنی آدم مرده خوردن رواست /دهن گو ز ناگفتنیها نخست /بشوی، آنكه از خور دنیا بهشت و در جای دیگر نیزمیگوید: به سرهنگ سلطان چنین گفت زن /كه خیزای مبارك در رزق زن /برو تاز خوانت نصیبی دهند /كه فرزند كانت نظر بررهند /بگفتا بود مطبخ امروز سرد /كه سلطان به شب نیت روزه كرد /زن از ناامیدی سرانداخت پیش همی گفت با خود دل از فاقه ریش /كه سلطان از این روزه گویی چه خواست /كه افطار و عید طفلان ماست /خورنده كه خیرش بر آید زدست /به از صائم الدهر دنیا پرست /مسلم كسی را بود روزه داشت /كه درماندهای را دهد نان چاشت /و گرنه چه لازم كه سعیی بری /ز خود باز گیری و هم خوری مولانا نیز روزه را مادری میداند كه كریمانه به سوی اطفال خویش آمده است پس نباید دامان چنین مادری را آسان از دست فرو هشت: سوی اطفال بیامد به كرم مادر روزه /مهلای طفل به سستی طرف چادر روزه /بنگر روی ظریفش بخور آن شیر لطیفش /به همان كوی وطن كن، بنشین بر در روزه /بنگر دست رضا را كه بهاریست خدا را /بنگر جنت جان را شده پر عبهر روزه /هلهای غنچه نازان، چه ضعیفی و چه یازان /چون رسن باز بهاری بجه از خیبر روزه/تو گلا غرقه خونی چیی دلخوش و خندان /مگر اسحاق خلیلی خوشی از خنجر روزه /ز چیی عاشق نانی، بنگر تازه جهانی /بستان گندم جانی هله از بیدر روزه و اما با تورقی در كتاب نثر شیوای فارسی به نوشته خواجه عبدالله انصاری بر میخوریم كه آورده است: «روزه جوانمردان طریقتبه زبان اهل معرفتبشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانكه تو تن را به روزه داری، و از طعام و شراب باز داری، ایشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 693]