واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: صلح و نفي خشونت عنصر غالب و خصيصه سبکي شعر قيصر امينپور است
دکتر نعمت الله ايران زاده عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي در مقاله اي به بررسي "صلح در اشعار قيصر امين پور" پرداخته است که بخشي از آن در پي مي آيد. به بررسي آثار برجست? ادبي در ارتباط با ميزان تأثيرگذاري آنان بر جان مخاطبان، هم در ديدگاههاي سنتي و هم در رهيافتها و نظريههاي جديد نقد ادبي از جمله نظري? دريافت (reception Theory) تأکيد شده است: نظرية دريافت به بررسي نقش خواننده در ادبيات ميپردازد. بدون [خواننده] هيچ گونه متن ادبي پديد نخواهد آمد. متون ادبي در قفسههاي کتاب وجود ندارند بلکه طي فرايندهاي خواندن فقط در تجربة خواننده ماديت مييابند. براي وقوع ادبيات، وجود خواننده درست به انداز? وجود مؤلف حياتي است. از نظر آيزر مؤثرترين اثر ادبي آن است که خواننده را وا دارد به آگاهي انتقادي جديدي از علائم و انتظارات مرسوم خود برسد... اگر ما متن را با استفاده از استراتژيهاي خواندن تغيير دهيم، متن نيز همزمان ما را تغيير ميدهد.نظري? دريافت را در پيوند با مبحث بلاغت نيز ميتوان گسترش و تعميم داد يا تفسير کرد. اگر ايراد سخن به اقتضاي حال گوينده، موضوع و خواننده، تعريف اصلي بلاغت دانسته شود، به چگونگي و دلايل و اسباب تأثيرگذاري متن بر مخاطب و تأثير پذيري مخاطب از متن ادبي در فرايند مطالع? انتقادي و عميق اثر دقيقتر ميتوان پيبرد. با چنين تعريفي از بلاغت، ميتوان به هر يک از سه رکن «گوينده»، «موضوع» و «مخاطب» تأکيد ورزيد و هر اثر ادبي را با نگاهي متفاوت سنجيد. بيشک نتيج? هر تأملي با نگرش ديگر متفاوت خواهد بود. از سوي ديگر احوال مخاطبان و خوانندگان آثار ادبي در موقعيتهاي گوناگون، به درک متفاوت آنان از يک متن ادبي خاص ميانجامد. با اين ديد، دلنشيني سخن به قبول مخاطب بستگي دارد؛ به قول حافظ: دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردي / آري آري سخن عشق نشاني دارد.هر چند قبول مخاطب نيز به سبب دلنشيني و مؤثر بودن کلام بوده باشد؛ به قول قيصر امين پور: بلاغت غم من انتشار خواهد يافت / اگر که متن سکوت مرا کتاب کنيددر اينجا شاعر به اهميت درک مخاطب و تأويل هنري او تأکيد ورزيده است. از چنين منظري خواننده و موضوع، بر گوينده اثر رجحان داده ميشود؛ چنان که در نظريههاي خواننده مدار(Reader- Response Criticsm) «خواننده است که نهايتاً تکليف همه چيز حتي متن را روشن خواهد کرد. خواننده است که تعيين ميکند سخن به مقتضاي حال او هست يا نه؟ و با توجه به متن چه غرض ثانويهاي را از جمـله برداشـت کـرده است؛ چـنانکه امروزه در نظـرية کــنش کـلامي (Speech- act Theory) به اين جنبه توجه يافته اند.در نگاهي پديدارشناسانه به يک اثر و موضوع نيز، نحو? التفات مُدرک و نگرنده و چگونگي توجه به آن، تعيين کنند? تأثير يا درک پديده خواهد بود. در پديدارشناسي ذهن انسان مرکز و اساس همة معاني است. تفسير متن هنگامي امکان پذير است که متن اجازة دستيابي مخاطب را به آگاهي نويسنده ميدهد. البته هنرمند نيز در خلق اثر خواه ناخواه نميتواند وضعيت و احوال مخاطبان را ناديده بگيرد. چنين تلقي از شعر و هنرمند، آن را به سطح ديگري از کلام فرو ميکاهد که طي آن، گفتار به نوشتار سپس به شکل، تغيير هويت ميدهد.زنده ياد قيصر امين پور خود در اين زمينه گفته است: "اينکه وقتي مردم در خاک و خون ميغلتند، هنرمند برود دنبال عيش و نوش خودش چه معنا دارد؟ مسلم است در دورهاي که مردم يک پارچه آتشند، هنرمند هم از آن دسته است. برخيها الان در حالي که راحت روي مبل نشستهاند، ميگويند شما چرا آن موقع فرياد ميزديد؟ واقعيت اين است که شرايط به ما ميگويد که تو به عنوان هنرمند ميتواني چه ايدآلي داشته باشي؛ چيزي فراتر از اينها نداريم. هنرمند چيزي نميتواند باشد، مگر اين که در سطح خيلي بالايش در اوج قلةجهان بيني عصر خود ايستاده باشد؛ نه چيزي خارج از آن و نه در معنايي ماورايي؛ پس آنچه اسمش را نقد ايدِآل ميگذاريم برخاسته از اين واقعيت است؛ يعني هر آرماني يک واقعيت دارد و هر واقعيتي يک آرمان. آرمان واقع گرايي اين است که بتواند واقعيت را بخوبي نشان دهد و آرمان گرايي هم برخاسته از واقعيتي است."با مثالي اين موضوع را قدري روشنتر ميکنيم. اگر امروز مخاطب اثري صاحب تجربههايي باشد؛ مثلاً از نوع درک جنگ نابرابر، دفاع از شرف و آزادگي، سختيها و ناملايمات جنگ و... ممکن است در مواجهه با اين شعر کوتاه و والا: شهيدي که بر خاک ميخفت / سرانگشت درخون خود ميزد و مينوشتدو سه حرف بر سنگ :«به اميد پيروزي واقعي نه در جنگ که بر جنگ!»نخست پس از خواندن متن ضمن مرور وقايع تاريخي، تعبير پيروزي در جنگ که آرمان يک ملّت غيور است، رضايت خاطرش را فراهم کند؛ امّا در تأملي ژرف که حاصل گذرِ سالهاي جنگ و مواجهه شدن با پديدههاي جهانيسازي است، پيروزي بر جنگ، آرمان اصلي او ميشود و اين آرمان چه شگفت انگيز در اين شعر قيصر امينپور جلوه کرده است. چنين شعري به سبب تصويرگري هنرمندانه و متناسب با نياز جامعة بشري به صلحي پايدار و راستين، سخني است رسا و بليغ و هرچند از واقعيت خبر ميدهد، حقيقت نماست و خبر در آن از نوع بلاغي است: خبر ادبي نوعاً با اعجاب همراه است. به قول مارتينه زبان شناس معاصر نقشگرا، شعر، کلامي است که خبر آن کلان باشد يا به تعبير ملاهادي درمنظومه والغرض: ترغيب او ترهيب و لو بکاذبٍ به تعجيب“ يعني غرض از شعر و ادبيات، انگيختن يا بازداشتن است. خبر ادبي ميتواند کاذب باشد اما بايد اعجاب انگيز باشد و مگر نه اين است که از ويژگيهاي برجست? آثار ادبي ممتاز، ايجاد انفعال نفساني به سبب محاکات و خلق جهاني راستين در برابر جهان دروغين است: خدا روستا را / بشر شهر را... ولي شاعران آرمانشهر را آفريدند/ که در خواب هم خواب آن را نديدند. اگر در جهان واقعي جنگ هست که بد است و اگر دست يافتن به صلح، آرماني است که نيک است، ميتوان در نهاد عاشقان بذر صفا کاشت و در دلهاي آنان با کلامي فصيح و بليغ براي رسيدن به حقيقت و تحقق آرزوها اثرگذاشت و اذهان مخاطبان را براي رسيدن و بلوغ و نيل به تکامل دگرگون ساخت.زنده ياد قيصر امين پور در مقدم? طوفان در پرانتز مينويسد: در اينجا سر و کار ما تنها با دل است... در اين دفتر اگر تفسيري آمده است به نيت «تأثير» است و اگر تعبيري آمده است به نيت «تغيير». اگر آن قدر هست که باعث تأثيري و تغييري در دلي باشد و اگر بتواند دل شکستهاي را درست کند و يا دل درستي را بشکند و اگر بتواند جويباري باشد که دل سنگي را بجنباند و يا نسيمي باشد که دل تنگي را بلرزاند، بهان? خود را به دست آورده است؛ وگرنه، نه.» در شعر بالهاي کودکي در حال و هواي دوران بازي، اعتراضگونه به جنگ واقعي مردان اشاره مي کند: توي خرمنجاي خاکي کيف داشت / بــازي پــرتاب« تــوپ آتـــشي» / دوزبازيهاي بيدوز و کـلک / جنگ با تير و کمانهاي کشي / جنگ با مردان مثل جنگ واقعي / جنگ با سنگ و تفنگ و چوب بود / جنگ ما مانند جنگ زرگري / گرچه پرآشوب، اما خوب بود/در شعر خستهام از اين کوير، شاعر صلح و خوانندة صلح، هر دو، در آرزوي رهايي از پشت ميله هاي اسارت هستند: اين تويي درآن طرف، پشت ميلهها رها / اين منم در اين طرف پشت ميلهها اسير / دسـت خســتة مــرا مـثل کودکي بگير / با خودت مرا ببر خــستهام از اين کوير.در دفتر شعر « دستور زبان عشق» - که سرودههاي دورة تکامل شاعر است - سه شعر با عنوان طرحي براي صلح آمده است: در طرحي براي صلح (2) ميخوانيم: شهيدي که برخاک ميخفتچــنــين در دلـش گفت:"اگــر فتــح ايــن اسـتکـه دشـمن شـکست،چرا همچنان دشمني هست؟"در اين شعر خبر در نهايت ايجاز و با پرسش بلاغي همراه است. پرسشي که از چنان عمقي برخوردار است که خواننده را به تأمل و تفکر واميدارد و او را دچار تنش و تناقض ميکند. اين سؤال ميتواند سؤال هر انسان آزادهاي باشد که شهادت را اوج رستگاري ميداند اما مرگ را در نهايت زيبايي و با هدف ميپذيرد؛ شهادت را که زيباترين نوع مرگ عاشقانه است، به قصد اصلاح نگرشها با آغوش باز استقبال ميکند. در طرحي براي صلح(1)، بُرشي زنده و واقعي از زندگي و آرزوي کودکي پدر از دست داده، نموده شده است. شعر به نمايشنامهاي مختصر و موجز و هنري ارتقا يافته است و پاياني حيرتانگيز دارد و خواننده و بيننده را از واقعيت به حقيقت و آرزو ميکشاند: کودکبا گربههايش در حياط خانه بازي ميکندمادر، کنار چرخ خياطيآرام رفته در نخ سوزنعطر بخاري ، چاي تازهدر خانه ميپيچدصداي در!-« شايد پدر!»بنابراين: وقتي نويسنده يا شاعر متن را در غياب مخاطبان فرضي توليد ميکند و از پيش آگاه است که نوشتة او را نه تنها مخاطبان فرضي او بلکه مخاطبان بسيار ديگري در غياب او مي خوانند، عملاً متن را در شرايطي از بافتِ حاکم بر توليد متن پديد ميآورد که با بافت حاکم در گذشته تفاوت بسيار دارد. وضع نوين با شرايط سياسي و اجتماعي و فرهنگي خاص، هم خود نسبت به گذشته تغيير کرده است و هم ديگر عوامل اصلي حاکم بر توليد و قرائت متن را تحت تأثير قرار داده است.از جمله موضوعات پر بسامد در آثار قيصر امين پور، موضوع «عشق و دوستي»، سختيها و مصائب روزگار، شهيد و شهادت، زندگي و مرگ، کينه و دشمني، آزادگي و اسيري، حقخواهي و ظلمستيزي، توحيد و انتظار منجي است. اين موضوعات در سراسر اشعار کلاسيک و نو و نوشتههاي ادبي (منظومة نثرهاي بينظم) قيصر امينپور با بنمايهها و مضامين ادبي و اغلب جديد، اصالت شعري و نمود هنري و جنب? زيبايي شناختي يافته است. ارزش هنري شعرهاي قيصر فقط در اين نيست که فيالمثل از عشق و درد و مرگ و آزادي سخن گفته است - که البته سخن گفتن از آنها في نفسه و بذاته ارزشمند است - بلکه قيصر در تبيين هنري تجربههاي زندگي به درک هنرمندانهاي رسيده و آنها را با زباني مخاطب پسند و در ساختاري منسجم و هماهنگ بيان کرده است و ميتوان گفت: بين فرم و محتوا و لفظ و معنا، پيوندي اندام واره ايجاد کرده است که براي مخاطب در همه حال از آنها التذاذ ادبي حاصل ميشود. از بين موضوعات شعري قيصر امينپور، عشق مضمون و محتواي تمام ترانهها و معشوق آشناي همه عاشقانههاست: اي عـشق، اي ترنــم نامـت ترانه ها / معشوق آشناي همه عاشقانههااي معني جمال به هر صورتي که هست / مضمون و محتواي تمام ترانههااما به نظرم صلح و صفا و نفي خشونت و نفرت و کينه و ريا، عنصر غالب و برجسته و خصيص? سبکي شعر اوست. عشق در شعرهاي قيصر امينپور جنب? اجتماعي و عاطفي خاصي دارد. بيان دردها و تحمل دردها به اميد اتفاق مبارک و ظهور منجي و دعوت به حرکت و حرکت براي رسيدن: به جامعهاي معنوي و انساني و عدالت مدار است: رفتن هميشه رفتن / حتي هميشه در نرسيدن / رفتن! دردهاي شعر قيصر، دردهاي جامع? بشرِامروزي به تنگ آمده از درک نادرست، کوتهنگري، سوء تفاهم، غرضورزي، خودخواهي، رياکاري و خشم و نفرت است: دعوت به زيبايي و درک مظاهر زيبا و حفظ آنها.او تحمل اين دردها و حتي سکوت ودم نزدن را براي يک دم زندگي در روزگار قحط وفا مغتنم ميداند: من سالهاي سال مُردم / تا اين که يک دم زندگي کردم / تو ميتواني يک ذره / يک مثقال مثل من بميري؟ حتي يک شاخه از محبوبههاي شب/ يک غنچه مريم هم براي مردنم کافي است ...منبع : مهر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]