محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826432236
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت
اگر درگذشت ژول داسن، ريچارد ويد مارك و چارلتون هستون بهواسطه سن و سال بالايشان دور از انتظار نبود، مرگ آنتوني مينگلا در 55 سالگي دوستداران سينما را مبهوت كرد؛ هرچند مينگلا سالها بود از سرطان رنج ميبرد.مهمترين و موفقترين فيلمساز انگليسي در هاليوود دهه 90، از معدود سينماگراني بود كه ميدانست چطور ميشود در يك توليد عظيم، هم قواعد بازي را رعايت كرد و هم به حفظ فرديت پرداخت. چيزي كه به آن شخصيت كارگردان ميگويند، در فيلمهايي چون «بيمار انگليسي» و «آقاي ريپلي با استعداد» كاملا مشهود بود.مينگلا با هوش بالايش خيلي زود راه و رسم موفقيت در كارخانه رؤياسازي را ياد گرفت، بدون اينكه حساسيتهاي هنرياش را از دست بدهد. شكست همهجانبه «كوهستان سرد» هم حاصل يك جاهطلبي زياده از حد براي خلق «بر باد رفته»اي ديگر بود، وگرنه مينگلا خوب ميدانست كه چطور ميشود با آدم خاكستري، حماسه خلق كرد...اين هم از بازيهاي روزگار است كه مينگلا كه ديويد لين سينماي معاصر خوانده شده بود، در سن و سالي درگذشت كه لين كبير تازه به مرزهاي پختگي و شكوفايي رسيده بود.هاليوود از ديرباز محلي رويايي براي فيلمسازان مستعد سراسر دنيا بوده و در رأس آنها كارگردانان انگلوساكسون؛ از هيچكاك گرفته تا خود ديويد لين و البته آنتوني مينگلا كه خيلي زود در آمريكا به جايگاهي مناسب دست يافت.وقتي «بيمار انگليسي» در ميانههاي دهه 90، جلوي دوربين رفت، خيليها آن را سنگ بزرگي براي كارگردان انگليسياش خواندند. سالها بود كه هاليوود ديگر توفيقي در خلق حماسههاي پرعظمت نداشت و پروژههاي عظيم در زمان اكران شكستهاي بزرگي از كار در ميآمدند.«بيمار انگليسي» اما حلاوت حماسههاي ديويد لين را بار ديگر به سينمادوستان چشاند. به اين دليل ساده كه مينگلا محو و مقهور امكانات فني نشد و وظيفه خطير داستانسرايي را فراموش نكرد. سالها پيش فيلمساز بزرگي گفته بود تا آدمهايت را دوست نداشته باشي نميتواني از تماشاگر توقع داشته باشي كه آنها را دوست داشته باشند؛ اصلي كه به نظر ميرسيد مينگلا همواره آن را آويزه گوشش كرده است. اينگونه بود كه آدمهاي مسئلهدار و گاهي اوقات خبيث مينگلا، خصوصيات انساني مييافتند.آنها تيپهاي نمايشي نبودند و انسان بودن را با تمام نقاطضعف و قوتشان به نمايش ميگذاشتند. اينگونه بود كه گاهي مثل «بيمار انگليسي» به سرنوشت تراژيكشان دل ميسوزانديم و گاهي مانند «آقاي ريپلي با استعداد» اين همه هوش و فراست در خباثت را تحسين ميكرديم تا جايي كه دلمان نميخواست كسي كه ميتواند تا اين حد نقشههاي پيچيده بكشد، در انتها شكست بخورد. انگار مينگلا اين درس را از اورسن ولز آموخته بود كه نمايش جلوههاي شر اگر با رگههايي از نبوغ همراه شود، تماشاگر آن را پس نخواهد زد.فيلمهاي مينگلا داستانهاي سرراست نداشتند؛ پيچيدگي، چه در ترسيم كاراكترها و چه در روايت داستان، يك اصل بود( «كوهستان سرد» يك استثنا بود كه پيچيدگي جاي خود را به آشفتگي و ملال داده بود) خيلي جاها برخلاف رسم معمول هاليوود، اين شخصيتها بودند كه در اولويت قرار ميگرفتند نه اكشن. نكاتي كه در توليدات ارزان سينماي اروپا يك اصل بديهي است ولي اينكه بتواني چنين كاري را در دل كارخانه روياپردازي و با بودجههاي عظيم انجام بدهي، بيش از اعتماد به نفس، به نبوغي آميخته با جاهطلبي نياز دارد؛ چيزي كه مينگلا از آن برخوردار بود.او همچنين و به شهادت آثار و كاراكترهاي ماندگارش كه حس همدلي مخاطب را جلب ميكردند، فروتن و مهربان نيز بود. اين مهر را ميشد از نگاه مؤلفي كه از پشت دوربين، اندوه انسان بودن را به تصوير ميكشد نيز حس كرد. فرانك كاپرا سالها پيش جان فورد را نيمي ديوانه، نيمي نابغه ناميده بود؛ آنتوني مينگلا را نيز ميتوان نيمي جاهطلب و نيمي فروتن ناميد...آنتوني مينگلا در ششم ژانويه 1954 در شهر رايد، واقع در جزيره رايت انگلستان در خانوادهاي سرشناس و متمول چشم به جهان گشود. پدر و مادرش گلوريا و ادوارد مينگلا از مهاجران ايتاليايي اسكاتلندي بودند كه سالها قبل به بريتانيا آمده و صاحب يكي از بزرگترين كارخانههاي بستنيسازي در اين كشور شدند. آنتوني تحصيلاتش را در كالج سنت جان و دانشكده هال به پايان رساند اما تز دكترايش را نيمهكاره رها كرد و با تكيه بر قلمش نمايشنامههاي زيادي را خلق كرد كه عمدتا متأثر از كارهاي بزرگان ادبيات جهان چون ساموئل بكت و گابريل جاسيپوويچي بودند.اقتباسات نمايشي و كارهاي صحنهاي موفق مينگلا در سالهاي 76-1975 سبب شد تا بهعنوان يكي از كارگردانان تواناي تئاتر مدرن پذيرفته شود. همين سابقه درخشان فعاليت او در نگارش نمايشنامه در عرصه تئاتر راه را براي پيوستن او به جمع نويسندگان برتر راديو هموار كرد. دهه 80 اولين حضور او را در جعبه جادويي رقم زد. ايفاي چند نقش كوتاه در برنامههاي مختلف تلويزيوني قابليتهاي او را در كارهاي تصويري هم به اثبات رساند و جذب بي. بي. سي شد. او مجموعههاي زيادي را چون گرانج هيل براي برنامههاي كودك اين شبكه نوشت و كارگرداني كرد.در اين دوره مينگلا علاوه بر نگارش فيلمنامه قصهگو براي جيم هنسون اپيزودهاي زيادي را براي مجموعه «بازرس مورسن» نوشت. در اوايل سال 1990 بود كه رومانس بريتانيايي واقعي، ديوانهوار و عميق را براي سري برنامه سينما 2 تلويزيون بي. بي. سي كار كرد.اين مجموعه كه به عقيده خود او فرصتي براي معرفي استيون سلون، ستاره اصلي آن بود، استعدادهاي اين بازيگر توانا را كه همواره در دام كليشههاي نقشهاي كلاسيك گرفتار شده و مجال شكوفايي استعدادهايش را نداشته به تصوير ميكشيد. اين فيلم يك سال بعد در قالب سينمايي هم به نمايش درآمد و جرقه درخشش او بر پرده سينما شد. از آن پس كارگردان جوان اقتباس از رمانهاي زيادي را در دستور كارش قرار داد و با ساخت فيلمهاي متعدد سالها شمع محافل و مطبوعات سينمايي انگليس و حتي جهان شد.حساسيت فوقالعاده او در انتخاب آثار برجسته ادبي براي اقتباسات سينمايياش و بهرهگيري از شيواترين بيان افزارهاي بصري براي ترجمه آنها به زبان تصوير به آثار اين فيلمساز بزرگ ويژگيهاي منحصربهفردي ميبخشد كه تاكنون جز در شاهكارهاي سينماگران بزرگ تاريخ به آنها برنخوردهايم. ذائقه او در بهرهگيري از بنمايههايي كه همه وجوه شخصيتي و زندگي انسانها را دربردارند و فيلمهاي پر شاخ و برگش كه سرشار از تمها و مضامين پيچيدهاند همواره منتقدان و تماشاگران را به تحسين واداشتهاند. نگاه موشكافانه و تيزبين او از دريچه دوربين بيشتر جزئيات فرهنگي و تاريخي ملتها و كشورها را ميكاود تا با ارزيابي و حلاجي نقاط ضعف و قوت آنها تماشاگر را از عوامل تأثيرگذار در عقبماندگي و سركوب مردم قشرهاي مختلف آگاه سازد؛ اينكه چطور نيروهاي مؤثر در قالب گروههاي مختلف خطمشي هاي اجتماعي را تعريف ميكنند، مردم را به حاشيه ميفرستند و 2 گزينه را پيش پايشان ميگذارند كه يا به جنگ تن دهند و يا با توسل به هر حيله و تدبيري راه گريزي از آن بيابند. ذوق و قريحه مينگلا در خلق دنياهاي خيالي كه در ناخودآگاهش به آنها اشراف كامل دارد به سينما محدود نشد و در آخرين سالهاي عمرش در اپرا هم تجلي يافت. مادام باترفلاي اثر پوچيني اولين هنرنمايي او در اين عرصه بود. اين نمايش زنده اولين بار در سال 2005 در اپراي ملي بريتانيا به روي صحنه رفت و يك سال بعد اجراي بسيار موفق آن در نيويوركسيتي زمينهساز پيشنهادهاي كاري اپراي متروپوليتن براي نگارش اپرانامهاي در بازآفريني كار جديد اوسوالدو گوليجو موزيسين معروف شد. او چند ماه قبل از مرگش كار توليد آژانس كارآگاهي بانوان درجه يك كه از مجموعه رمانهاي پليسي محبوب و پرفروشي به همين نام اثر الكساندر مك كال اسميت است را در بوتسوانا، آفريقاي جنوبي جلوي دوربين برد. مينگلا از سال 2000 با همكاري سيدني پولاك يكي از سينماگران صاحبنام انگلستان شركت فيلمسازي مستقل ميرج اينترپرايز را تأسيس كرد.پولاك در ساخت پروژههاي زيادي با او همكاري داشته و بهواسطه اين ارتباط نزديك با روحيات و علايق حرفهاي كه آنتوني علاقه زيادي به جادو و نيروهاي سحرآميز داشت، آشنا بود.البته نه سحر و جادوي ساختگي و دروغين مثل پنهان كردن يك توپ زير فنجان بلكه افسون و جادوي واقعي كه در زندگي مردم و در روابط خصوصي و روزمرهشان وجود دارد. اين روزها هركه فيلم ميسازد ميكوشد تا با صحنههاي برهنگي و پر زد و خورد و اكشن براي مخاطب جذابيت ايجاد كند، اما آثار آنتوني گواه آنند كه او دقيقا نقطه مقابل چنين تفكر و رويكردي است. او شيفته شعر بود و سعي ميكرد بيننده را از لذت قصههاي پرمغز و غناي كارياش سرشار سازد. همه آثار او از اصالت حقيقي برخوردارند. نگاه تيزبين و حساس او موضوعاتي را براي فيلمش انتخاب ميكند كه به فكر هيچكس نميرسد. او درباره دنيايي فيلم ميسازد كه در آن زندگي ميكنيم و هر روز لمسش ميكنيم... با وجود آنكه مينگلا سالها دور از وطنش زندگي كرده هيچگاه پرداختن به انسان و حضورش در بطن زندگي مدرن و حتي تاريخي را از ياد نبرده است؛ موضوعاتي چون مقام رفيع انساني، اهميت و كرامندي او در متن زندگي، جريان و فلسفه آفرينش، برتريهاي او نسبت به ديگر مخلوقات، مبارزات حماسي و قهرمانپروريهايش و حتي عواقب و اثرات مخربي كه جنگ روي او و زندگي نوع بشر دارد.«شكستن و وارد شدن» به حال و هواي خانه و زادگاه كارگردان نزديكتر است. اين درام رمانتيك كه اولين فيلمنامه اوريجينال مينگلا از سال 1991 محسوب ميشود از رابطه يك آرشيتكت موفق انگليسي و آميرا يك زن مهاجر بوسنيايي و قرباني جنگ ميگويد. فيلم براي روايت اين قصه در لندن پرجرم و جنايت امروزي پرسه ميزند و به بررسي زندگي دزدان و قربانيانشان ميپردازد؛ شهري كه مهاجران در آن زندگي آسودهاي ندارند و هيچگاه به آنها به چشم يك شهروند واقعي نگاه نشده است!آنتوني مينگلا در مصاحبه با نيويوركتايمز درباره اولين فيلمنامه غيراقتباسياش گفت: ما انسانهاي مدرن فقط فضاي جغرافيايي را با هم تقسيم ميكنيم نه چيزهاي مهمتر و ارزشهاي انساني را! هيچوقت آنطور كه بايد يكدل و همراه نبودهايم! اين روزها كنجكاوي انسانها خود نوعي تفاوت محسوب ميشود نه ويژگي فطري آنها و جالبتر آنكه اين تفاوت ميان هر دو نفري كه در يك جامعه زندگي ميكنند وجود دارد! تفاوت در انتظارات و امتيازات و حتي در ثروت و فرصت است كه آنها و شرايط زندگيشان را از هم متفاوت ميسازد. بهعقيده من اين پديده يك تنش يا ستيزهجويي تعريف شده نيست، بلكه ميتوان آنرا نوعي بيتفاوتي كنترل شده دانست؛ يك بيماري اجتماعي مزمن كه متأسفانه هيچگاه جدي گرفته نشده! ما بهجاي آنكه در كنار هم يك جامعه را بهمعناي واقعي بسازيم فقط در كنار هم و همشهريهايمان حضور فيزيكي داريم. فاجعه بزرگ همين غفلت ما از يكديگر است!پيتر گلب مديركل اپراي متروپوليتن درباره مينگلا ميگويد: من آنتوني را دقيقا نقطه مقابل كارگردان هاي پرشور و تشنج، هيستريايي و پر ادا و اطوار ميدانم. او در برخوردهاي مختلف فوقالعاده آرام، زيرك و مجابكننده بود، چه زمانيكه با يكي از اعضاي انجمن صحبت ميكرد و چه زمانيكه با يكي از افراد گروه روي صحنه درباره كار بحث ميكرد!در ابتداي كار بهنظر ميرسيد كه سپردن كارگرداني اپراي معروفي چون مادام باترفلاي به سينماگري كه قبلا تجربهاي در اين زمينه نداشته ريسك بزرگي باشد. همه ميدانستند كه او پيانيست متبحر و آزمودهاي است اما واقعيت اين بود كه در عرصه اپرا يك مبتدي تازهكار محسوب ميشد. به همين دليل هيچكس تواناييهاي آنتوني را در اپرا باور نداشت و هركس به دليل خاص خودش غيرمستقيم صلاحيت او را زير سئوال ميبرد. اما اولين تمرين گروه به همه اين نجواها پايان داد. مينگلا از تكتك افراد گروه خواست، قبل از خواندن آهنگ متن را براي او بخوانند. منظور او از اين گفتهها كاملا واضح بود؛ وظيفه اين افراد خوانندگي صرف نيست، آنها بيش از آنكه خواننده اپرا باشند، بازيگرند! رمز موفقيت و تأثيرگذاري اين كار هم در ابتكاري بود كه مينگلا از خود به خرج داد. او المانهاي مختلف سينمايي را با هنر تئاتر درهمآميخت و اثري بديع و ماندگار خلق كرد. ظاهر او با چهره نهچندان خوشايند، دلچسب و عينك تهاستكانياش بيشتر شبيه به يك كارگر ساده بندرگاه بود؛ اما وقتي دهانش را باز ميكرد، دانش و زيبايي كلامش در مقام يك فرهيخته فرهنگي شنونده را تسخير ميكرد.اسكات رودين كه در پروژههاي زيادي با مينگلا و پولاك همكاري داشته، ميگويد: او اخيرا بهخصوص در 5 سال گذشته براي همه گفتههايش سند و مدرك داشت و براي حتي هر جمله به كتابي استناد ميكرد.او اولين كسي بود كه گوشي تلفن را برميداشت، درباره نمايش جالبي كه در نورث لندن ديده بود صحبت ميكرد و فقط چند روز بعد فيلمنامهاي از آن روي ميز كار من ميگذاشت.يكي از آخرين فعاليتهاي مينگلا در سينما همكاري در دوبلاژ «ميدانم تنها نيستم» بوده است، تهيه و كارگرداني ويژهبرنامه انتخابات حزب كارگر هم در سال 2005 يكي از آخرين فعاليتهاي او در اين زمينه بوده است. اين فيلم كوتاه كه بهعقيده بسياري از منتقدان دور از واقعيت ساخته شده از همكاريهاي توني بلر و گوردون براون ميگويد.اما ساخت كار ناتمام مينگلا كه قرار بود ماه آينده جلوي دوربين برود به شكار كاپور فيلمساز هندي آثار شاخصي چون اليزابت و اليزابت عصر طلايي واگذار شد. اين فيلم كه «نيويورك دوستت دارم» نام دارد، شامل چند داستان كوتاه عاشقانه است كه قرار بود مينگلا بهعنوان يكي از كارگردانهاي مجموعه فيلم كوتاه آنرا با هنرمندي اسكارلت جوهانسون و ناتالي پورتمن درباره شهر نيويورك بسازد.آقاي پولاك معتقد است كه با وجود اختلافنظرهاي زياد در جزئيات كار ارزشهاي مشترك بوده كه همواره اين همكاري هرچند كوتاه را تداوم بخشيده؛ دوره درخشاني كه مايه افتخار و سربلندي اوست:شناخت ما از سينما و معيارهايمان در قضاوت آثار تا حد زيادي به هم شباهت داشت، قرار بود پروژههاي زيادي را با هم بسازيم، يكي از اين كارها «زندگي نهم لوئيس دراكس» با اقتباس از كتابي اثر لير جانسون بود كه متأسفانه مرگ زودهنگام او سينمادوستان را از تماشاي كارهاي بينظير او محروم كرد.واقعي، ديوانهوار، عميق(1991)همچنان كه از عنوانش برميآيد بازي با كلمات است. كاراكترهاي فيلم در بيان احساسات قلبي و اظهار علاقهشان به يكديگر با كلمات و بهويژه قيدها بازي ميكنند و سعي ميكنند در اين فوران عشق بر هم پيشي بگيرند.فيلم بهلحاظ بهرهگيري از استعارات زيبا و رئاليسم جادويي در زمره آثار برتر كارگردان قرار ميگيرد، بيشتر صحنههاي فيلم در تخيل شخصيتها روي ميدهد. اما دغدغههاي سياسي و اجتماعي آنها نيز در كنار اين فانتزي كلامي و بصري نشان از عمق تفكر در نگارش سناريو دارد...بيمار انگليسي (1996)درخلال جنگ جهاني دوم خلباني دچار حادثه ميشود، در شمال آفريقا سقوط ميكند و به علت جراحات عميقي كه برداشته به نيروهاي متفقين در ايتاليا تحويل داده ميشود. در آنجا پرستاري در يك صومعه در ايالت توسكاني از او مراقبت ميكند تا...اين فيلم برگزيده منتقدان و برنده 9 اسكار 1997 كه براساس رمان محبوبي به همين نام – اثر مايكل اونداتجه – ساخته شده، تداعيگر ديويد لين و سينماي اوست. يكي از مهمترين فاكتورهاي تأثيرگذاري اين فراداستان تاريخي پردازش كاراكترها براساس شخصيتهاي واقعي بوده است. اما رمز اصلي موفقيت اقتباس سينمايي مينگلا آن است كه علاوه بر بهرهگيري از سكانسهاي مهيج و غافلگيركننده براي مخاطب بههيچوجه بينش هنري رمان اصلي را از دست نداده است...آقاي ريپلي با استعداد (1999)آقاي ريپلي هزار چهره با جعل هويتاش در برخورد با افراد مختلف آنها را ميفريبد و دست به اعمال غيرقانوني ميزند... اين اثر سينمايي تلاش ديگري از مينگلا در بازآفريني حماسي از آثار برتر در تاريخ ادبيات جهان است. او در شخصيتپردازي كاراكترهاي اين فيلم كه پذيرفتنيترين اثر برگرفته از رمان 1995«هاي اسميت» محسوب ميشود بسيار موفق عمل كرده و همه آنچه را كه هاياسميت در داستانش به شكلي عيان بازگو كرده به لايههاي زيرين كاراكترهايش منتقل كرده است.كوهستان سرد( 2003)داستان راه مشقتبار دو دلباخته قديمي است كه يكي براي رسيدن به ديگري و ديگري براي دفاع از خود و ميراث خانوادگي ناگزير از پيمودن آنند... هرچه مسير آنها به هم نزديكتر ميشود داستاني از حسرت براي زادگاه خود پس از زندگي در برهوت و طبيعت وحشي، حسرت براي صلح و آرامش پس از خشونت جنگ و حسرت براي عشق و خانواده پس از تنهاييها و بيسرپناهيها شكل ميگيرد. اين حماسه عاشقانه از جنگهاي داخلي آمريكا بهرغم باشكوه و اشكانگيز بودنش بسيار كشدار و طولاني بهنظر ميرسد.شكستن و وارد شدن (2007)آخرين ساخته مينگلا با حضور ژوليت بينوش و جودلاو كه با اولي در «بيمار انگليسي» و با دومي در «كوهستان سرد» كار كرده بود. ماجراي يك جوان بوسنيايي كه براي سرقت وارد دفتر ويل ميشود. ويل وارد زندگي زني ميشود كه سرقت از دفترش كار پسر اوست و به او دل مي بندد ولي پليس در نهايت جوان بوسنيايي را دستگير و مادر و پسر را از انگلستان اخراج و به بوسني بازمي گرداند. ويل هم سعي مي كند تا خود را با شرايط پيش آمده وفق دهد.بعد از فيلم حماسي«كوهستان سرد»، مينگلا در «شكستن و وارد شدن » به سراغ درامي كوچك و جمع و جور رفت با بيشترين تمركز به روحيات كاراكترها و واكاويدن ستروني زندگي انسان معاصر.بعد از «بيمار انگليسي» مينگلا در آخرين ساختهاش باز هم با ديويد لين مقايسه شد، با فيلم «برخورد كوتاه» كه منتقدان آن را عاشقانهترين فيلم لين مي دانند.منبع : همشهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 657]
صفحات پیشنهادی
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت آنتوني مينگلا اگر درگذشت ژول داسن، ريچارد ويد مارك و چارلتون هستون بهواسطه سن و سال بالايشان دور از انتظار نبود، مرگ آنتوني ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت آنتوني مينگلا اگر درگذشت ژول داسن، ريچارد ويد مارك و چارلتون هستون بهواسطه سن و سال بالايشان دور از انتظار نبود، مرگ آنتوني ...
چگونه ذهنی شاداب و زیرک داشته باشیم
2 مارس 2011 – دستگيري زوج خونآشام در آمريكا · چگونه ذهنی شاداب و زیرک داشته باشیم؟ ... بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ... سالگي دوستداران سينما را مبهوت ...
2 مارس 2011 – دستگيري زوج خونآشام در آمريكا · چگونه ذهنی شاداب و زیرک داشته باشیم؟ ... بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ... سالگي دوستداران سينما را مبهوت ...
مروری بر فیلمهای عاشقانهی حماسی به بهانه اکران «استرالیا»
مثلا ً در «کوهستان سرد» ماجراهای وحشتناک جنگهای داخلی آمریکا از لا به لای بازگشت دبلیو. ... بیمار انگلیسی را آنتونی مینگلا در سال 1996 بر اساس کتابی به همین نام از ... کارگردانی نکرده بود، در سال 1965 سراغ داستان احساسی دکتر ژیواگو رفت که ...
مثلا ً در «کوهستان سرد» ماجراهای وحشتناک جنگهای داخلی آمریکا از لا به لای بازگشت دبلیو. ... بیمار انگلیسی را آنتونی مینگلا در سال 1996 بر اساس کتابی به همین نام از ... کارگردانی نکرده بود، در سال 1965 سراغ داستان احساسی دکتر ژیواگو رفت که ...
اجرای اپرا بدون کارگردان - اضافه به علاقمنديها
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت در ابتداي كار بهنظر ميرسيد كه سپردن كارگرداني اپراي معروفي چون مادام باترفلاي به سينماگري كه .... عربستان براي اجراي طرح ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت در ابتداي كار بهنظر ميرسيد كه سپردن كارگرداني اپراي معروفي چون مادام باترفلاي به سينماگري كه .... عربستان براي اجراي طرح ...
خمسه با مجموعه «آقاي شهروندي» كارگرداني ... - اضافه به علاقمنديها
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين مجموعه كه به عقيده خود او فرصتي براي معرفي استيون سلون، ستاره اصلي آن بود، ... نگاه تيزبين و حساس او موضوعاتي را ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين مجموعه كه به عقيده خود او فرصتي براي معرفي استيون سلون، ستاره اصلي آن بود، ... نگاه تيزبين و حساس او موضوعاتي را ...
درخشش اسکارلت جانسون
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين فيلم يك سال بعد در قالب سينمايي هم به نمايش درآمد و جرقه درخشش او بر پرده سينما .... آنرا با هنرمندي اسكارلت جوهانسون و ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين فيلم يك سال بعد در قالب سينمايي هم به نمايش درآمد و جرقه درخشش او بر پرده سينما .... آنرا با هنرمندي اسكارلت جوهانسون و ...
ارباب حلقه ها و «اسكار» انگلیسی - اضافه به علاقمنديها
ارباب حلقه ها و «اسكار» انگلیسی-اخبار ادبی و هنری 29 بهمن ماه 1382ارباب حلقه ... كارگردانی «ناخدا و فرمانده» رسید، در حالی كه گمان می رفت جایزه را پیتر جكسون از آن خود كند. ... نایگی برای بازی در فیلم «كوهستان سرد» به ترتیب در شاخه بهترین هنرپیشه ... مینگلا که سال 1997 برای کارگردانی فیلم سینمایی "بیمار انگلیسی" اسکار .
ارباب حلقه ها و «اسكار» انگلیسی-اخبار ادبی و هنری 29 بهمن ماه 1382ارباب حلقه ... كارگردانی «ناخدا و فرمانده» رسید، در حالی كه گمان می رفت جایزه را پیتر جكسون از آن خود كند. ... نایگی برای بازی در فیلم «كوهستان سرد» به ترتیب در شاخه بهترین هنرپیشه ... مینگلا که سال 1997 برای کارگردانی فیلم سینمایی "بیمار انگلیسی" اسکار .
عاشقانهترين جمله در ادبيات انگليس انتخاب شد
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين هم از بازيهاي روزگار است كه مينگلا كه ديويد لين سينماي معاصر خوانده شده بود، در سن و ... حساسيت فوقالعاده او در انتخاب آثار ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت اين هم از بازيهاي روزگار است كه مينگلا كه ديويد لين سينماي معاصر خوانده شده بود، در سن و ... حساسيت فوقالعاده او در انتخاب آثار ...
اشخاص مختلف چطور فیل شکار می کنند؟ - اضافه به علاقمنديها
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ايفاي چند نقش كوتاه در برنامههاي مختلف تلويزيوني قابليتهاي او را در كارهاي تصويري هم ... اين فيلم يك سال بعد در قالب ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ايفاي چند نقش كوتاه در برنامههاي مختلف تلويزيوني قابليتهاي او را در كارهاي تصويري هم ... اين فيلم يك سال بعد در قالب ...
نوعي سرطان زيرک - اضافه به علاقمنديها
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ... سالگي دوستداران سينما را مبهوت كرد؛ هرچند مينگلا سالها بود از سرطان رنج ميبرد. .... اين روزها كنجكاوي انسانها خود نوعي تفاوت ...
بيمار انگليسي به كوهستان سرد رفت ... سالگي دوستداران سينما را مبهوت كرد؛ هرچند مينگلا سالها بود از سرطان رنج ميبرد. .... اين روزها كنجكاوي انسانها خود نوعي تفاوت ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها