واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: پدر زنم معتاد بود او را كشتم خبرگزاري فارس: جواني كه متهم به قتل پدر زن خود است، انگيزه خود از قتل پدر زنش را اعتياد شديد وي عنوان كرد. به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، روز 2 آذر 85، طي تماس تلفني با مركز فوريتهاي پليس، خبر كشته شدن مرد مسني به مأموران مخابره شد. مأموران با حضور در محل حادثه با جسد بيجان مرد مسني روبهرو شدند. تنها يك روز بعد از شروع تحقيقات پليس، داماد پيرمرد به عنوان مظنون اصلي دستگير و به ارتكاب قتل پدر زن خود اعتراف كرد. متهم به قتل به نام شاهين، از حدود 4 سال قبل در بازداشت به سر ميبرد و امروز براي آخرين بار در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران حاضر شد و به بيان آخرين دفاع خود پرداخت. عطار، نماينده دادستان ضمن قرائت كيفرخواست، گفت: شاهين 28 ساله، متهم به مباشرت در قتل عمدي پدرزن خود است و با عنايت به كيفرخواست صادر شده و نظريه پزشكي قانوني مبني بر عدم جنون متهم زمان ارتكاب جرم و با توجه به اقرار صريح متهم و نظر به اينكه اولياي دم رضايت دادند، از جنبه عمومي جرم و بر اساس ماده 612 قانون مجازات اسلامي، تقاضاي صدور حكم قانوني دارم. قاضي تردست، رئيس شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران، از متهم خواست در جايگاه قرار بگيرد و خود را معرفي كند. متهم: شاهين هستم، 29 ساله. قاضي: آيا اتهام قتل عمد را قبول داري؟ متهم: بله، قبول دارم. پدر همسر من، پسرعموي پدرم بود كه از كودكي او را عمو خطاب ميكردم. سال 81 دختر او را به عقد خود درآوردم. قاضي: چه عواملي باعث بروز مشكل در زندگي شما شده بود؟ متهم: همسرم من را دوست نداشت و در زندگي خيلي من را اذيت ميكرد. او به شدت مغرور بود و به خاطر وضع زندگي هميشه بهانهگيري ميكرد. قاضي: چه مدت با همسرت زندگي كردي؟ متهم: سال 81 او به عقد من درآمد و يك سال بعد با هم ازدواج كرديم. در سال 85 نيز از هم جدا شديم. من از زندگي سير شده بودم ولي در عين حال همسرم را دوست داشتم. تمام تلاش خود را براي رفاه بيشتر او در زندگي به كار گرفتم ولي او قدر نميدانست و اعتنايي به من نميكرد. كمكم من هم به طلاق راضي شدم، اما زماني كه براي طلاق اقدام كرديم به دليل گم شدن شناسنامه همسرم موفق به جدايي نشديم. قاضي: چرا يك ماه قبل از حادثه، خودكشي كردي؟ متهم: از زندگي سير شده بودم، ديگر تحمل زندگي را نداشتم. بعد از دستگيري و در زندان نيز اقدام به خودكشي كردم ولي با وجود اينكه رگهاي دست و پاهايم را بريدم، زنده ماندم. قاضي: از چه زمان و چه نوع ماده مخدري استفاده كردي؟ متهم: بعد از ازدواج و شروع مشكلات، شروع به مصرف مواد مخدر كردم و بيشتر حشيش و شيشه مصرف ميكردم. قاضي: آيا همسرت به خاطر مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي درخواست طلاق داد؟ متهم: خير، او خودش با رفتارش باعث شد من به مصرف مواد مخدر كشيده بشوم. قاضي: در مورد روز حادثه توضيح بده. متهم: حدود يك ماه بود كه همسرم را نديده بودم و آن روز براي اينكه از او خداحافظي كنم به خانه پدرش رفتم. همسرم در خانه نبود و پدر معتادش تنها در خانه بود. قبل از رفتن به آنجا تصميم به خودكشي گرفته بودم. به پدر زنم علاقه زيادي داشتم و زماني كه او را در آن وضعيت ديدم، ناراحت شدم. تصميم گرفتم قبل از خودكشي و براي اينكه او را از اين وضعيت خلاص كنم، او را بكشم. در يك فرصت او را خفه كردم و همه قرصهايي كه در منزل او بود را با خود بردم. قاضي: همسرت ادعا كرده است كه بيكاري شما علت بروز مشكلات بوده است. متهم: دروغ است، چون زماني كه من به زندان رفتم، حدود 8 ميليون تومان پسانداز داشتم. قاضي: خواهر همسرت گفته است كه شما پدر او را قبلاً هم تهديد كردي. متهم: چنين چيزي صحت ندارد. قاضي: قبل از ارتكاب قتل، از داروهاي اعصاب و روان استفاده ميكردي؟ متهم: افسردگي داشتم اما قرص مصرف نميكردم. قاضي: در بعضي از تحقيقات مدعي شده بودي كه مقتول، همسرت را به فساد كشانده بود. متهم: يادم نميآيد. قاضي: چند وقت قبل از قتل، همسرت خانه را ترك كرده بود؟ متهم: از حدود 8 ماه قبل از قتل، جدا از هم زندگي ميكرديم. قاضي: آيا همسرت نجيب بود؟ متهم: نهخير، نميدانم. قاضي: چند ماه قبل از قتل فهميدي كه همسرت با مردان ديگر ارتباط دارد؟ متهم: چند ماه قاضي: چرا او را طلاق ندادي؟ متهم: شناسنامه همسرم گم شده بود. قاضي: مشكل اخلاقي همسرت را با كسي بازگو كرده بودي؟ متهم: من آدم توداري هستم و درباره اين موضوع با كسي حرف نزدم. قاضي: همسرت دچار مشكل اخلاقي شده بود، پس چرا به جاي او، پدرش را كشتي؟ متهم: او دچار بدبختي شده بود و كسي با او كاري نداشت. خانه پسرش تنها يك كوچه با خانه او فاصله داشت ولي من براي او از راهي دور غذا مي بردم.او را كشتم تا راحت بشود. مرگ براي او بهتر از زندگي بود. قاضي: آيا شما معتقد هستي كه هر كس در زندگي سختي كشيد بايد او را كشت؟ متهم: خير، من در كار خدا دخالت كردم. قاضي: در زندان دارو مصرف ميكني؟ متهم: تحت درمان هستم ولي تصميم گرفتم ديگر قرص مصرف نكنم. قاضي: رابطه خانوادهات با تو بعد از وقوع قتل چگونه است؟ متهم: خوب است، به ملاقات من ميآيند و از نظر مالي به من كمك ميكنند. قاضي تردست از وكيل مدافع متهم خواست با قرار گرفتن در جايگاه آخرين دفاع خود را از متهم بيان كند. وكيل: موكل من نه به قصد قتل، بلكه به خاطر خودكشي به خانه مقتول رفته است. او قصد ديدار با همسرش را داشته است، ولي زماني كه با وضعيت نابسامان پدرزن خود روبهرو ميشود، تصميم به قتل او ميگيرد. او بعد از قتل به خانه خواهرش رفته و بعد از ساعتي آنجا را به سمت امامزاده داوود ترك كرده است. به قصد خودكشي تعداد زيادي قرص مصرف ميكند كه به دليل حضور مأموران كلانتري در محل، از مرگ نجات يافت. او به خاطر كشته شدن شخصي كه چند سال قبل در خودروي او دچار سانحه شده بود، هميشه خود را مقصر ميداند. من از حضور دادگاه تقاضاي رأفت در حق موكل دارم. قاضي خطاب به متهم: آخرين دفاع خود را بيان كن. متهم: درخواست ميكنم فرصتي دوباره به من بدهيد تا به خود بقبولانم كه ميتوانم در آينده راه درستي را در پيش بگيرم. قاضي: چه تضميني وجود دارد كه دوباره كسي را نكشي؟ متهم: تضمين نميتوانم بدهم ولي درخواست ميكنم به من اعتماد كنيد. قاضي تردست با بيان اينكه بعد از بررسي محتويات پرونده و مشورت با اعضاي دادگاه مبادرت به اتخاذ تصميم ميكند، ختم جلسه را اعلام كرد. انتهاي پيام/ش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]