واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اما ياد تو و حماسه عظيم تو، كه در افق هاي بيكران آسمانها به رنگ سرخ مي درخشند، بي اختيار مرا به خود فرا مي خواند. مي خواستم شرح حال شور آفرينان لحظه هاي ماندگار حيات آدمي را بنويسم و به اوج غربت عزيزترين انسانها و اولياي خدا بپردازم اما ديدم تو از همه آنها مظلومتر و شورآفرين تري، تو از حكايت سرخ ، از تمام فريادها و حماسه ها ، حماسه تري و تو از تمام زخم خوردگان كه در اوج عشق به ملكوت رسيده اند خونين تري. اما مرا چه مي رسد؟ با كدامين زبان ، با كدامين كلمات و واژه ها تو را بخوانم؟ با توچگونه سخن بگويم كه زبان خاك را با افلاك چه كار؟ تو كه از ملكوت عشق و ايثار آمدي و با پيكري خونين در عطشناك تريم لحظه ها ، در ظهر تشنه زمين و دريدگي حنجره ها و شكافتگي لبهاي مناجاتت در سجاده داغ آن بي تاب با خدا سخن گفتي. از تو در ما غمي جانكاه در سينه است خيمه ها و خيامت در آتش و خاكستر مانده اند ، چشم مطهر فرزندان و يارانت بر روي زمين افتاده است چشم هاي زينبت نگرانند ، آسمان بر خود مي لرزد.... عاشورا مي آيد تا به پاخيزي و به ساحت حق و عدالت سلام كني و چشمانت را به بلنداي افق خيره سازي، عاشورا مي آيد تا شرح عارفانه اهل نور را بر تو بازگويد. عاشورا مي آيد و محرم فرا مي رسد تا تو در مسير تاريخ يكبار ديگر تاملي كني در صوف اهل حق و تميزشان دهي از اهل باطل . عاشورا قلب توست كه مي زند تا مظلوم را بشناسي و ظالم را هم. عاشورا مي آيد يعني كه پرچم ها و بيرقهاي غيرت و عزت شيعه بايد بالا برود. يعني عدالت و حقيقت بزرگترين قرباني خود را تقديم كرد، يعني فجيع ترين حادثه اتفاق افتاد تا رودخانه تاريخي ظلم و جور در برابر عدل ايستادگي كند و سد راهش شود. ميدان ميدان كربلا شد تا حسين فاطمه و نوه عزيز آخرين پيامبر (ص) با آن نگاههاي جاودانه اش از چشم هاي مقدسش خون جاري شود. عاشورا آمد تا بر من و تو نهيب بزند و از غفلت دوباره تاريخي ، بازمان دارد ، طبل عاشورا، صداي تازيانه هاي جور است بر گرده عدل ، اين تازيانه از آغاز شرارت شيطان در كره ارض بر مظلومان فرود آمده است. حنجره حسين فاطمه دريده شد تا حنجره قرآن را نبندند. زمان بر طبل محرم زده است ، بوي خون فرزندان فاطمه (س) مي آيد ، بوي غربت كوچه هاي مدينه ، بوي غيرت بچه هاي شيعه ، به كجا مي نگري؟ همه هستي انسان و تمام غربت عدالت و ولايت در كوچه هاي عاشوراست ، عاشورا مي آيد تا چشم بازكنيم و دندانهاي غيرتت را به هم بفشاريم و چشم هاي اشك آلودت را جاري كنيم. عاشورا مي رسد كه بينديشيم برادران شهيدمان چگونه به عشق مولايشان حسين(ع) در خون غلتيدند. عاشورا مي رسد يعني تاريخ را بنگري و مردمان را بشناسي ، چه كوفيان در شديدترين سختي ها ، امام را تنها وانهادند تا در خون مقدس خود غوطه ور شد و عباس(ع) با تمام بزرگي و عظمت اش ، با دستاني بريده ، شرمنده چشمان سكينه اش شود كه تشنگي امانش را بريده است. تواكنون در صحنه اي، عاشورا رسيده است ، كربلا در مقابل توست و مگر نگفته اند كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بلندتر از اين كلام ، كدام كلام مي تواند به تاريخي، حادثه عاشورا را تبيين كند و موقعيت هر فرد را نسبت به آن حادثه عظيم بسنجد. تاريخ ما تاريخ انسان ، تاريخ تقابل حق و باطل است و زمان مي گذرد صف ها متشكل مي شود ، نبايد تماشاگرانه ايستاد ، اكنون شمشير زمان صهيونيست بالا رفته است تا دستان عباسي هاي زمان را قطع كند ، گمان مكن كه عاشوراي حسيني ، تمام شده است . عاشوراي تاريخ از عصر عاشورا شكل جديدي به خود گرفت. صداي علي اكبر(ع) تو را مي خواند . حادثه ها ، براي عبرت من و تو بوده است. كربلا آمده است تا بگويد انسان با آرمان هايش و باورهايش ودفاع از حقانيت و مقابله با انسان ، انسان است. انسان بي اراده ، انسان بي تفاوت ، انسان بي عشق ، انسان بي دعا و و انسان بي نفرين، انسان نيست . مگر مي شود نسبت به طرفداري از بزرگترين حقيقت تاريخ و تبري از شقي ترين ظالمان هر عصر و زمان دست برداشت؟665 از : مريم پنجابي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]