واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: آلودگي هواي تهران ريشه در مسائل چندي دارد كه بخش قابل ملاحظه يي از آن متاثر از فرهنگي است كه بدون توجه به الزامات زندگي جمعي بر پايه القائاتي مانند «دارندگي، برازندگي است»، «هر كس را توي قبر خودش مي گذارند»، «چهارديواري اختياري» و... شكل گرفته است. چنين باورهايي به پايين بودن حس همكاري جمعي در ميان ما تا آنجايي انجاميده كه نمره همه ما در رفتارهاي اجتماعي قطعاً «تك» است و هيچ كس نمي تواند با مراجعه به وجدانش و قضاوت خواستن از آن براي رفتارهاي اجتماعي اش به خود نمره يي دورقمي بدهد. سطح پايين مسووليت پذيري اجتماعي را در رفتارهاي ترافيكي ما با وضوح بيشتري مي توان ديد. كافي است فقط لحظه يي در كنار يكي از خيابان هاي شهر بايستيد آن وقت انبوه خودروهاي تك سرنشين را خواهيد ديد كه راننده هاي آنها حتي نياموخته اند بايد داخل خطوط رانندگي كنند و پليس ناچار بايد بديهي ترين امور را با توسل به «جريمه» اعمال كند، و آن وقت خلافكاران كه از چشم پليس مي گريزند خود را «زرنگ» مي دانند، آلودگي هواي پايتخت بنا بر تازه ترين اطلاعات شركت كنترل كيفيت هواي تهران به حدي رسيده است كه در آن هر نفسي كه فرو برده مي شود و برمي آيد به شهادت مدارك و اسناد پزشكي «يك قدم ما را به مرگ قطعي نزديك تر مي كند،» در چنين شرايطي انتظار بود و هست كه هر كس هر كاري كه مي تواند براي كاهش غلظت آلاينده ها در هواي شهر مبذول دارد. اما با اين وصف پدري را مي بينيم كه بر فرزند خود ماسك زده و او را در اتومبيل نشانده تا به مدرسه ببرد و اين يعني نشانه همان باور غلط «دارندگي برازندگي» كه زيربناهاي فكري ما را در رفتارهاي اجتماعي و تعهدات مان در برابر اجتماع و يكديگر ساخته است و از اساس بايد تغيير كند. در اين گير و دار و در جامعه اي كه عادت كرده ايم چاره هر كاري را از مسوولان بخواهيم براي خيلي از ما متاسفانه آلودگي هواي شهرمان هنوز مساله يي لوكس است . به عنوان روزنامه نگار كه دسترسي هاي بيشتري به اطلاعات و اخبار دارد و به تبع مسووليت كاري سفرهايي نيز به بيرون از كشور داشته ام، متاسفم كه بگويم به لحاظ مسووليت پذيري كمتر مردمي را در گوشه و كنار جهان ديده ام كه چون ما فكر و زندگي كنند. رم پايتخت ايتاليا از بسياري جهات از جمله حجم ترافيك، نوع خودروها، سوخت و ديگر مولفه هاي آلوده ساز هوا، شباهت بسياري به تهران دارد. همكاري كه سال ها است مامور به خدمت در ايتالياست، برايم تعريف كرده و چندين بار نيز در گزارش هاي خود از اين كشور نوشته است اهالي رم از چنان سطح فرهنگي و همكاري و مسووليت پذيري اجتماعي برخوردارند كه به محض اطلاع از بالا رفتن ميزان آلاينده ها در هواي شهر، بلافاصله و داوطلبانه هر اقدامي را كه به آنها در اين زمينه آموزش داده شده است از جمله متوقف كردن خودروهاي شخصي، انجام مي دهند و اگر كسي استثنائاً و حتي به دليلي كاملاً موجه خودروي شخصي خود را در خيابان به حركت درآورد، آنقدر با نگاه هاي مردم مورد بازخواست قرار مي گيرد كه از كرده خود پشيمان مي شود و هيچ كس در آنجا فكر نمي كند كه «دارندگي (بي اعتنا به مسووليت اجتماعي)، برازندگي است». به آنها ياد داده اند و ياد گرفته اند كه «مسووليت اجتماعي» و عمل به آن، يك اصل اساسي در زندگي امروز و لازمه زندگي جمعي است و زندگي در چهارديواري يك شهر همانند خانه هاي كوچك آنها و ما، حداقل حالا، اختياري نيست و هر كس را درست است كه تنها در گوري قرار مي دهند، اما او باري از مسووليت هاي مختلف از جمله اجتماعي را به عنوان يك شهروند مسوول بر دوش دارد. در مقابل لطفاً به رفتارهاي خودمان نگاه كنيم. در تمام روزهاي پاييز امسال حجم آلاينده ها در هواي تهران اگر در شرايط «هشدار» نبوده، لااقل در وضعيتي قرار داشته كه به آن «ناسالم» گفته مي شود، يعني ديگر تنفس در آن نه نشانه حيات است و نه مفرح ذات. كه هر دم و بازدمي در هواي آن، قدمي بزرگ و بزرگ تر به سوي مرگ است. با اين وضعيت به كجا مي رويم؟ آخرين نقطه اين وضعيت كه ما سال هاست ظاهراً و بر اساس آمار و ارقام و نظريه هاي كارشناسي به آخرش رسيده ايم، كجاست؟ ظاهراً كسي قرار نيست به اين سوال را پاسخ دهد كه اگر پاسخي بود يا حتي اعتنايي و احساس مسووليتي، سال ها پيش بايد گفته و به آن عمل مي شد نه امروز كه واقعاً كار از كار گذشته است و تا همين الان هم كه جناب عزرائيل در خانه بنده و شماي شهروند را نزده بايد تعجب كنيم. اينكه چرا هواي تهران تا اين حد آلوده است كه به روايتي روزانه 27 نفر بر اثر آن و عوارضش مي ميرند، امري است كه كارشناسان سال هاست به آن پاسخ گفته اند و همه ما مي دانيم عمده ترين دليل آن، فراواني خودروها اعم از استاندارد و غيراستاندارد، نو و كهنه و چندين دليل ديگر است كه همه اش دست ماست، هم علتش و هم راه حلش؛ مايي كه حتي در چنين شرايط فوق بحران، آسوده خاطر همچنان مدعي «من نبودم» هستيم و به انتظار نشسته ايم كه كسي از كره يي ديگر بيايد و براي ما چاره كند. بداخلاقي يا بهتر است با عرض پوزش و بدون تعارف بگويم «بي اخلاقي» در همه زمينه ها از جمله اجتماعي امروز به شدت گريبان ما را گرفته است. چرا اينچنين شده است؟ يقيناً بايد كارشناسان پاسخ آن را داشته باشند، ولي من روزنامه نگار علت آن را دور شدن از ارزش هايي مي دانم كه در زماني نه چندان دور رمز و اساس حيات هر يك از ما بود؛ مايي كه متاسفانه امروز به آنجا رفته ايم يا برده شده ايم كه فقط به فكر كلاه خودمان و آنهايي هستيم كه مثل ما فكر مي كنند كه چي؟ نكند باد آنها را با خود ببرد؟ از آن عده يي كه روزانه در تهران بر اثر آلودگي هوا جان مي سپارند دور از شما، شايد يكي از آنها من يا خداي ناكرده عزيزي از عزيزان شما، شهروند عادي يا متعلق به طبقه مسوولان باشد. من و من ها را بي خيال، آيا مي توانيد به عزيزان خود بگوييد؛ «ببخشيد، لطفاً حالا بميريد تا بعد...؟» تهرام /1666/1666
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]