واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: برخي رفتارها در ارتباطات ما با سايرين و اقوام بسيار مهم ميباشد و عامل تعيينکنندهاي در اين رابطه است که در زير به شرح و توضيح هريک از آنها ميپردازيم: «اولويتها و انتظاراتتان را براي خود و ديگران مشخص کنيد.» انتظارات و نيازهايتان را براي خودتان آشکار و مشخص نماييد تا بتوانيد آنها را از ابعاد و زواياي گوناگون بسنجيد و ارزيابي کنيد و ببينيد تا چه حد منطقي يا غيرمنطقي هستند. در نهايت جنبههاي نامطلوب آنها را خنثي کنيد و جنبههاي مطلوب را تقويت کنيد و از آنها به نحو مثبت استفاده کنيد. اگر شما به نيازها و خواستههايتان آگاه نباشيد چطور ميتوانيد از مردم انتظار داشته باشيد که آنها نيازتان را بشناسند و اجابت کنند. وقتي که شما خواستهها و انتظاراتتان را به روشني ميشناسيد و بر آنها اشراف داريد به راحتي ميتوانيد آنها را به ديگران منتقل کنيد. انتظارات و نيازهاي ما بايد مطابق با واقعيت و توان افراد باشد. در غير اين صورت افراد قادر نخواهند بود به انتظارات ما پاسخ دهند. در نتيجه شما هميشه در ارتباطات خود احساس شکست ميکنيد و دچار افسردگي و اضطراب و کاهش عزت نفس ميشويد، در نتيجه کارايي رفتارتان پايين ميآيد و با اطرافيان به تفاهم نميرسيد و دچار ناکامي و خصومت ميشويد. اين سيکل باطل آنقدر ادامه مييابد که شما را از اطرافيانتان کاملاً دور و منزوي ميسازد و کينهاي عظيم و روابطي سرد و شکستخورده براي شما بر جاي ميگذارد. البته اين مطلب به اين معنا نيست که از خواستههايتان بگذريد زيرا در اين صورت احساس تحميلشدگي ميکنيد، بلکه بايد در خواستههايتان تعديل به عمل بياوريد، و انتظاراتتان را متناسب با محيط و اطرافيانتان کنيد و در نتيجه آن به شادابي و آرامش ميرسيد. وقتي شما به صورت آشکار و واضح و با حفظ احترام و رعايت اصول صحبت کردن، افراد را از افکار و نيازهاي خود مطلع ميسازيد، راه هرگونه سوءتفاهم و ذهنخواني افراد را ميبنديد و ارتباط مناسبي را برقرار خواهيد کرد. در ضمن نيازهاي شما هم برآورده ميشود. (البته اگر اين نيازها و انتظارها واقعبينانه و در حد توان افراد باشد) و احساس کارآمدي و موفقيت و افزايش عزتنفس ميکنيد. عبارات خود را با «من احساس ميکنم/ يا من فکر ميکنم/ يا من نياز دارم و ... بيان کنيد. البته اگر انتظار داشته باشيد هميشه حرف دلتان را به زبان بياوريد. اين عامل ميتواند باعث ناراحتي شما بشود. کليد کار اين است که براي صحبت کردن زمان و زمينه مناسب را انتخاب کنيد. «همدلي» براي واقعبينانه کردن انتظارات و خواستهها، بايد افراد را همانگونه که هستند بپذيريد و چارچوب ذهني او را درک نماييد و دنيا را از نگاه او و با شرايط او ببينيد، به اين فن «همدلي» ميگويند. همدلي مؤثرترين عامل در بهبود روابط و آرامش شماست. وقتي با کسي همدل و صميمي هستيم احساس آسايش و راحتي ميکنيم. وجود صميميت براي ايجاد يک رابطه مؤثر ضرورت کامل دارد. همدلي يعني خود را به جاي فرد مقابل بگذاريد (با همان سن، خلقيات، شرايط زندگي) و از خود بپرسيد که «اگر به جاي او بودم چه احساسي داشتم؟! چگونه فکر ميکردم؟!...» همدلي يعني درک نقطهنظرهاي فرد ديگر. لزوماً نياز نيست که با عقايد و احساسات طرف مقابل موافق باشيم، زيرا ميتوان با نقطهنظرهاي ديگري، مخالف بود و در عين حال با آگاهي از علايق، تمايلات و نيازها و ... وضعيت و احساسات او را کاملاً درک کرد. با شناسايي چارچوب ذهني افراد و نزديک کردن چارچوب ذهني خودتان به چارچوب ذهني افراد ديگر ميتوانيد انتظارات آنها را برآورده کرده و نيز انتظارات شما هم برآورده شده و رابطهاي گرم و صميمي ايجاد کنيم. «دقيق گوش کردن» يک فن ارتباطي بسيار بسيار مهم است و موجب ميشود به درستي ديگران را درک کنيد. اگر سخن ديگران را دقيق گوش ندهيد، نميتوانيد او را درک کنيد و در نتيجه به نيازهاي او توجه نميکنيد و ارتباط شما رو به تيرگي ميرود. خوب گوش کردن يعني با تمام وجودتان به حرفهاي او توجه کنيد و بشنويد، هم حضور جسماني و هم حضور ذهني داشته باشيد. در طول مدتي که به سخنان کسي گوش ميکنيد فقط به فقط به حرفهاي او، حالات و حرکات بدنش و ... توجه کنيد و نکات اصلي را در ذهنتان جمعبندي کنيد؛ البته بدون هيچگونه داوري و تفسير. پس از تمام شدن سخنانش برداشتهاي خود را از حرفهاي او منعکس کنيد. اگر برداشت شما غلط بود مجدداً گوش فرا دهيد. آنقدر اين کار را تکرار کنيد تا به يک برداشت واحد با فرد برسيد. گوش دادن واقعي يعني با عمق جانتان حرفهاي ديگري را بشنويد و احساسات شخصي، انتظارات، پيشداوريهاي خود را از دخالت در قدرت شنوايي خود دور نگه داريد. دقيق گوش کردن يک مهارت اکتسابي است و مستلزم تلاش و تمرين فراواني است. در حين گوش دادن به حرفهاي ديگران بايد علاقه خود را به اين عمل به آنها نشان دهيد. به دو نکته توجه داشته باشيد. يکي اينکه اگر ذهن شما درگير اين فکر باشد که در اولين فرصت چه بگوييد، امکان ندارد که بتوانيد سخناني را که به شما گفته ميشود واقعاً بشنويد. ديگر اينکه پس از مدتي که از نزديکيتان با شخصي ميگذرد فکر نکنيد که او را ميشناسيد و ميدانيد که از قبل چه ميخواهد بگويد و از شنيدن دست برنداريد. «اجتناب از برچسب زدن» برچسب زدن به ديگران ناشي از ارزيابي کردن و پيشداوريهاي افراد است. برچسب زدن به افراد و کارهاي آنها بسيار مخرب است؛ زيرا با اينکه از صحت و سقم گفتهها اطمينان نداريم و به احتمال زياد در ارزيابي خود به خطا ميرويم و براساس پيشداوريهاي خود چنان رفتار ميکنيم که پنداري به آنچه ميگوييم اطمينان کامل داريم و در نتيجه در روابط خود با انواع مشکلات روبهرو ميشويم. هنگامي که به افراد برچسب ميزنيم از آنها تصاوير ذهني براي خود ميسازيم و اين افکار و تصاوير به تدريج در ذهن مستقر ميشود و به صورت ملکه ذهن ما درميآيد و در نتيجه آنها را به صورت واقعيت محض ميبينيم و براساس همان تصاوير ذهني و ارزيابيهاي شتابزده با افراد رفتار ميکنيم. اين برچسبها ميتواند ناشي از يک باور غلط و تدريجي باشد مثل اينکه «مادر شوهر» مادر نميشود يا «مادر زن وزير جنگه» و ... که از قديم در برخي فرهنگها و افراد وجود دارد يا اينکه (حالت دوم) براساس يک خاطره يا يک اتفاق منفي، تمام اتفاقات و يا رفتارهاي آينده فرد را مورد پيشداوري قرار ميدهيم و به آن برچسب ميزنيم. مثلاً ممکن است عروسي يکبار جواب مادر همسرش را داده باشد، آنوقت آن مادر تا ابد به او برچسب فرد حاضر جواب را بزند و بر همين اساس با او و براساس همين تصوير با او ارتباط برقرار کند. وقتي خانمي به اقوام همسرش با ديد «مادر شوهر»، «فاميل شوهر» و ... و يا برعکس آقايي با ديد «مادر زن»، «باجناق» و ... به اقوام همسرش نگاه ميکند و براي واژه مادر زن يا مادر شوهر ويژگيها و تصاوير کليشهاي در ذهن خود قرار ميدهد و در برخورد با آنها براساس همين تصاوير و باورهاي غلط رفتار ميکند و هر کار آنها را با تصوير و باورهاي ذهنياش ارزيابي ميکند در حقيقت با اين تصوير ارتباط برقرار کرده است نه با خود واقعي آن شخص. خانمي که فکر ميکند مادر شوهر طعنه ميزند، ميخواهد از هر کار من ايراد بگيرد يا مرا سرزنش کند و ... به اين ترتيب تنها به پيامها و رفتارهايي توجه ميکند که حاوي سرزنش و يا طعنه باشد و با اين، البته شايد هم اگر رفتار مادر شوهرش را با ديد مثبت و به دور از تصاوير ذهني و پيشداوريها و براساس فن دقيق گوش دادن، ببيند و ارزيابي کند پيام ديگري را که به دور از طعنه و ... است، دريافت کند. به عبارت ديگر بايد بگويم که اين خاصيت ذهن است که ميکوشد تا درستي و حقانيت نظام اعتقادي خودش را توجيه و تثبيت کند و به اين ترتيب با يافتن شواهدي در عالم واقعيت (شواهدي کذب يا واقعي) باعث تقويت و استحکام آن عقيده شود. بنابراين هروقت احساس کرديد با يک شخص حقيقي ارتباط نداريد بلکه با تصويري از او در حال تعامليد؛ چند لحظه صبر کنيد و بينديشيد که چه عقايدي بر ذهن شما حاکم است؟ قرباني چه تصاوير ذهني هستيد؟ آنگاه به ارزيابي و پالايش آنها بپردازيد و تصاوير و ايدههاي نادرست را از لوح خاطر پاک کنيد و بکوشيد مردم و امور را همانطور که هستند مشاهده کنيد. در ضمن براي اعمال و رفتاري که مشاهده ميکنيد تعابير و تعاريف مثبت بيابيد و آن عمل و رفتار را از زواياي مختلف نگاه کنيد و جنبههاي مثبت و بيطرفانه آن را مورد توجه قرار دهيد. يادتان باشد که تصاوير و برنامههاي ذهني، امکانات ارتباطي و آرامش و شادي شما را محدود ميسازد... منبع: رامیز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 627]