واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مقدمه: برخي رفتارها در ارتباطات ما با سايرين و اقوام بسيار مهم مي باشد و عامل تعيين کننده اي در اين رابطه است که در زير به شرح و توضيح هر يک از آنها مي پردازيم: «اولويت ها و انتظاراتتان را براي خود و ديگران مشخص کنيد.» انتظارات و نيازهايتان را براي خودتان آشکار و مشخص نماييد تا بتوانيد آنها را از ابعاد و زواياي گوناگون بسنجيد و ارزيابي کنيد و ببينيد تا چه حد منطقي يا غيرمنطقي هستند. در نهايت جنبه هاي نامطلوب آنها را خنثي کنيد و جنبه هاي مطلوب را تقويت کنيد و از آنها به نحو مثبت استفاده کنيد. اگر شما به نيازها و خواسته هايتان آگاه نباشيد چطور مي توانيد از مردم انتظار داشته باشيد که آنها نيازتان را بشناسند و اجابت کنند. وقتي که شما خواسته ها و انتظاراتتان را به روشني مي شناسيد و بر آنها اشراف داريد به راحتي مي توانيد آنها را به ديگران منتقل کنيد. انتظارات و نيازهاي ما بايد مطابق با واقعيت و توان افراد باشد. در غير اين صورت افراد قادر نخواهند بود به انتظارات ما پاسخ دهند. در نتيجه شما هميشه در ارتباطات خود احساس شکست مي کنيد و دچار افسردگي و اضطراب و کاهش عزت نفس مي شويد، در نتيجه کارايي رفتارتان پايين مي آيد و با اطرافيان به تفاهم نمي رسيد و دچار ناکامي و خصومت مي شويد. اين سيکل باطل آن قدر ادامه مييابد که شما را از اطرافيانتان کاملاً دور و منزوي مي سازد و کينه اي عظيم و روابطي سرد و شکست خورده براي شما بر جاي مي گذارد. البته اين مطلب به اين معنا نيست که از خواسته هايتان بگذريد زيرا در اين صورت احساس تحميل شدگي مي کنيد، بلکه بايد در خواسته هايتان تعديل به عمل بياوريد، و انتظاراتتان را متناسب با محيط و اطرافيانتان کنيد و در نتيجه آن به شادابي و آرامش مي رسيد. وقتي شما به صورت آشکار و واضح و با حفظ احترام و رعايت اصول صحبت کردن، افراد را از افکار و نيازهاي خود مطلع مي سازيد، راه هرگونه سوءتفاهم و ذهن خواني افراد را مي بنديد و ارتباط مناسبي را برقرار خواهيد کرد. در ضمن نيازهاي شما هم برآورده مي شود. (البته اگر اين نيازها و انتظارها واقع بينانه و در حد توان افراد باشد) و احساس کارآمدي و موفقيت و افزايش عزت نفس مي کنيد. عبارات خود را با «من احساس مي کنم/ يا من فکر مي کنم/ يا من نياز دارم و ... بيان کنيد. البته اگر انتظار داشته باشيد هميشه حرف دلتان را به زبان بياوريد. اين عامل مي تواند باعث ناراحتي شما بشود. کليد کار اين است که براي صحبت کردن زمان و زمينه مناسب را انتخاب کنيد. «همدلي» براي واقع بينانه کردن انتظارات و خواسته ها، بايد افراد را همان گونه که هستند بپذيريد و چارچوب ذهني او را درک نماييد و دنيا را از نگاه او و با شرايط او ببينيد، به اين فن «همدلي» مي گويند. همدلي مؤثرترين عامل در بهبود روابط و آرامش شماست. وقتي با کسي همدل و صميمي هستيم احساس آسايش و راحتي مي کنيم. وجود صميميت براي ايجاد يک رابطه مؤثر ضرورت کامل دارد. همدلي يعني خود را به جاي فرد مقابل بگذاريد (با همان سن، خلقيات، شرايط زندگي) و از خود بپرسيد که «اگر به جاي او بودم چه احساسي داشتم؟! چگونه فکر مي کردم؟! ...» همدلي يعني درک نقطه نظرهاي فرد ديگر. لزوماً نياز نيست که با عقايد و احساسات طرف مقابل موافق باشيم، زيرا مي توان با نقطه نظرهاي ديگري، مخالف بود و در عين حال با آگاهي از علايق، تمايلات و نيازها و ... وضعيت و احساسات او را کاملاً درک کرد. با شناسايي چارچوب ذهني افراد و نزديک کردن چارچوب ذهني خودتان به چارچوب ذهني افراد ديگر مي توانيد انتظارات آنها را برآورده کرده و نيز انتظارات شما هم برآورده شده و رابطه اي گرم و صميمي ايجاد کنيم. «دقيق گوش کردن» يک فن ارتباطي بسيار بسيار مهم است و موجب مي شود به درستي ديگران را درک کنيد. اگر سخن ديگران را دقيق گوش ندهيد، نمي توانيد او را درک کنيد و در نتيجه به نيازهاي او توجه نمي کنيد و ارتباط شما رو به تيرگي مي رود. خوب گوش کردن يعني با تمام وجودتان به حرف هاي او توجه کنيد و بشنويد، هم حضور جسماني و هم حضور ذهني داشته باشيد. در طول مدتي که به سخنان کسي گوش مي کنيد فقط به فقط به حرفهاي او، حالات و حرکات بدنش و ... توجه کنيد و نکات اصلي را در ذهنتان جمع بندي کنيد؛ البته بدون هيچ گونه داوري و تفسير. پس از تمام شدن سخنانش برداشت هاي خود را از حرف هاي او منعکس کنيد. اگر برداشت شما غلط بود مجدداً گوش فرا دهيد. آن قدر اين کار را تکرار کنيد تا به يک برداشت واحد با فرد برسيد. گوش دادن واقعي يعني با عمق جانتان حرف هاي ديگري را بشنويد و احساسات شخصي، انتظارات، پيشداوري هاي خود را از دخالت در قدرت شنوايي خود دور نگه داريد. دقيق گوش کردن يک مهارت اکتسابي است و مستلزم تلاش و تمرين فراواني است. در حين گوش دادن به حرف هاي ديگران بايد علاقه خود را به اين عمل به آنها نشان دهيد. به دو نکته توجه داشته باشيد. يکي اينکه اگر ذهن شما درگير اين فکر باشد که در اولين فرصت چه بگوييد، امکان ندارد که بتوانيد سخناني را که به شما گفته مي شود واقعاً بشنويد. ديگر اينکه پس از مدتي که از نزديکي تان با شخصي مي گذرد فکر نکنيد که او را مي شناسيد و مي دانيد که از قبل چه مي خواهد بگويد و از شنيدن دست برنداريد. «اجتناب از برچسب زدن» برچسب زدن به ديگران ناشي از ارزيابي کردن و پيشداوري هاي افراد است. برچسب زدن به افراد و کارهاي آنها بسيار مخرب است؛ زيرا با اينکه از صحت و سُقم گفته ها اطمينان نداريم و به احتمال زياد در ارزيابي خود به خطا مي رويم و بر اساس پيشداوري هاي خود چنان رفتار مي کنيم که پنداري به آن چه مي گوييم اطمينان کامل داريم و در نتيجه در روابط خود با انواع مشکلات رو به رو مي شويم. هنگامي که به افراد برچسب مي زنيم از آنها تصاوير ذهني براي خود مي سازيم و اين افکار و تصاوير به تدريج در ذهن مستقر مي شود و به صورت ملکه ذهن ما در مي آيد و در نتيجه آنها را به صورت واقعيت محض مي بينيم و بر اساس همان تصاوير ذهني و ارزيابي هاي شتابزده با افراد رفتار مي کنيم. اين برچسب ها مي تواند ناشي از يک باور غلط و تدريجي باشد مثل اينکه «مادر شوهر» مادر نمي شود يا «مادر زن وزير جنگه» و ... که از قديم در برخي فرهنگ ها و افراد وجود دارد يا اينکه (حالت دوم) بر اساس يک خاطره يا يک اتفاق منفي، تمام اتفاقات و يا رفتارهاي آينده فرد را مورد پيشداوري قرار مي دهيم و به آن برچسب مي زنيم. مثلاً ممکن است عروسي يک بار جواب مادر همسرش را داده باشد، آن وقت آن مادر تا ابد به او برچسب فرد حاضر جواب را بزند و بر همين اساس با او و براساس همين تصوير با او ارتباط برقرار کند. وقتي خانمي به اقوام همسرش با ديد «مادر شوهر»، «فاميل شوهر» و ... و يا برعکس آقايي با ديد «مادرزن»، «باجناق» و ... به اقوام همسرش نگاه مي کند و براي واژه مادر زن يا مادر شوهر ويژگي ها و تصاوير کليشه اي در ذهن خود قرار مي دهد و در برخورد با آنها بر اساس همين تصاوير و باورهاي غلط رفتار مي کند و هر کار آنها را با تصوير و باورهاي ذهني اش ارزيابي مي کند در حقيقت با اين تصوير ارتباط برقرار کرده است نه با خود واقعي آن شخص. خانمي که فکر مي کند مادر شوهر طعنه مي زند، مي خواهد از هر کار من ايراد بگيرد يا مرا سرزنش کند و ... به اين ترتيب تنها به پيام ها و رفتارهايي توجه مي کند که حاوي سرزنش و يا طعنه باشد و با اين، البته شايد هم اگر رفتار مادر شوهرش را با ديد مثبت و به دور از تصاوير ذهني و پيشداوري ها و بر اساس فن دقيق گوش دادن، ببيند و ارزيابي کند پيام ديگري را که به دور از طعنه و ... است، دريافت کند. به عبارت ديگر بايد بگويم که اين خاصيت ذهن است که مي کوشد تا درستي و حقانيت نظام اعتقادي خودش را توجيه و تثبيت کند و به اين ترتيب با يافتن شواهدي در عالم واقعيت (شواهدي کذب يا واقعي) باعث تقويت و استحکام آن عقيده شود. بنابراين هر وقت احساس کرديد با يک شخص حقيقي ارتباط نداريد بلکه با تصويري از او در حال تعامليد؛ چند لحظه صبر کنيد و بينديشيد که چه عقايدي بر ذهن شما حاکم است؟ قرباني چه تصاوير ذهني هستيد؟ آنگاه به ارزيابي و پالايش آنها بپردازيد و تصاوير و ايده هاي نادرست را از لوح خاطر پاک کنيد و بکوشيد مردم و امور را همان طور که هستند مشاهده کنيد. در ضمن براي اعمال و رفتاري که مشاهده مي کنيد تعابير و تعاريف مثبت بيابيد و آن عمل و رفتار را از زواياي مختلف نگاه کنيد و جنبه هاي مثبت و بي طرفانه آن را مورد توجه قرار دهيد. يادتان باشد که تصاوير و برنامه هاي ذهني، امکانات ارتباطي و آرامش و شادي شما را محدود مي سازد ... noorportal.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]