واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: اعضاي يک خانواده حکم به قتل دادند شوهرخواهرم به من مي گفت تو مجردي اگر تو برادرم را بکشي و زنداني شوي کسي آواره نمي شود اما اگر من بکشم خواهرت آواره مي شود و کسي نيست از او نگهداري کند. مرداني که در يک دادگاه خانوادگي برادر دامادشان را به مرگ محکوم و به عنوان مسوول اجراي حکم انتخاب شده بودند روز گذشته در برابر قضات دادگاه کيفري استان تهران قرار گرفتند و درباره جنايت خود توضيح دادند. به گزارش اعتماد، در ابتداي جلسه دادگاه دو برادر به نام هاي احمد و محمد از سوي محمد شادابي نماينده دادستان تهران به عنوان متهمان رديف اول و دوم اين پرونده معرفي شدند و سپس نماينده دادستان با مخاطب قرار دادن قاضي شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران گفت؛ مطابق اوراق پرونده دو متهم 13 مردادماه سال 82 در بومهن، مرد جواني به نام علي را به قتل رساندند. دقايقي بعد از کشف جسد توسط پليس بازپرس در محل حاضر شد و با توجه به اينکه مقتول با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده بود، مشخص شد وي قرباني يک انتقام جويي ناموسي شده است اما از آنجايي که سرنخي براي يک قتل وجود نداشت و اولياي دم نيز همکاري نمي کردند، تحقيقات چهار سال بي نتيجه ماند تا اينکه سرانجام زين العابدين برادر مقتول و متهم رديف سوم لب به اعتراف گشود و گفت برادرش را با همدستي دو برادرزنش به قتل رسانده چرا که مقتول به همسر او تعرض کرده بود. شادابي ادامه داد؛ زين العابدين تمام جزييات را توضيح داد و پس از دستگيري دو متهم ديگر و احراز صحت گفته هاي وي هر سه متهم بازداشت شدند. تا اينکه 31 ارديبهشت ماه سال گذشته اولياي دم مقتول در دادسرا حضور يافتند و بدون دريافت ديه نسبت به هر سه متهم پرونده اعلام گذشت کردند. با اين حال و با توجه به جنبه عمومي جرم به عنوان نماينده دادستان تهران تقاضاي مجازات متهمان را دارم. در ادامه جلسه دادگاه پدر و مادر مقتول گفتند خواستار قصاص متهم رديف اول هستند اما از آنجا که آنها يک بار به طور رسمي اعلام گذشت کرده بودند دادگاه تقاضاي قصاص آنها را نپذيرفت. در ادامه احمد متهم رديف اول در جايگاه حاضر شد و گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم اما قتل علي فقط تصميم من نبوده است و دسته جمعي در اين باره تصميم گرفتيم. من به اتفاق خانواده ام در همدان زندگي مي کردم و خواهرم نسرين که ازدواج کرده بود در تهران سکونت داشت. چند روز قبل از حادثه خواهرم و شوهرش زين العابدين به همدان آمدند و من متوجه شدم آنها به شدت ناراحت هستند و هر کس در گوشه يي گريه مي کند، وقتي ماجرا را پرسيدم زين العابدين گفت برادرش به نسرين تجاوز کرده است. با شنيدن اين حرف از خواهرم پرس و جو کردم و او گفت اين ماجرا واقعيت دارد. علي چاقويي زير گلويم گذاشت و جلوي چشم فرزند دو ساله ام به من تجاوز کرد. از اين اتفاق خيلي ناراحت شدم. از اول بچگي به من ياد داده اند بايد ناموس پرست باشم و به همين خاطر ما يک دادگاه تشکيل داديم و همگي به اين نتيجه رسيديم که علي مستحق مرگ است. وي ادامه داد؛ در برگه يي اين حکم مرگ را نوشتيم و تمام حاضران در جلسه از جمله زين العابدين آن را امضا کردند. از آنجايي که هيچ کس از اين حکم ناراحت نبود قرار شد من و محمد سراغ علي برويم. زين العابدين هم وسايل قتل را آماده کرد. او براي من عينک دودي، دستکش و چاقو خريد و آدرس محل کار برادرش را هم داد. زين العابدين چند روز زودتر از ما به تهران برگشت تا شرايط اجراي حکم را آماده کند. بعد من و برادرم محمد به بومهن رفتيم. روز جمعه بود که زين العابدين گفت همه چيز آماده است. نزديک صبح به مغازه علي رفتيم. کرکره نيمه باز بود، من وارد مغازه شدم و به برادرم گفتم کرکره را پايين بکشد. علي را که ديدم خشم همه وجودم را فرا گرفت. کينه عجيبي داشتم. پشت سر هم به او ضربه مي زدم. برادرم بيرون در ايستاده بود. زين العابدين به من گفته بود برادرش در مغازه آب نگه مي دارد و من بايد براي از بين بردن اثر انگشت آب روي جسد بريزم. اين کار را که کردم از مغازه خارج شدم. اين متهم ادامه داد؛ برادرم هيچ نقشي در قتل نداشت و گفته هاي قبلي ام مبني بر اينکه او هم با چکش به سر مقتول ضربه زد دروغ است اما زين العابدين خودش چندين بار به علي سم داده بود تا او را بکشد، اما او نمرده بود. از طرفي شوهرخواهرم به من مي گفت تو مجردي اگر تو برادرم را بکشي و زنداني شوي کسي آواره نمي شود اما اگر من بکشم خواهرت آواره مي شود و کسي نيست از او نگهداري کند. او با اين حرف هايش مرا براي انجام قتل تحريک کرد. در ادامه جلسه دادگاه ياورزاده وکيل متهم در جايگاه قرار گرفت. وي حين دفاع برگه حاوي حکم دادگاه خانوادگي را به هيات قضات ارائه داد و گفت احمد و تمام اعضاي خانواده اش معتقد بودند علي بايد کشته شود و مهدورالدم است. رضايت بدون قيد و شرط اولياي دم هم حکايت از همين مساله دارد. احمد پس از اينکه خواهرش قسم خورد مورد تعرض قرار گرفته است به عنوان مجري حکم به اتفاق برادرش اقدام به اين کار کرده است و بنابراين چون با اعتقاد مهدورالدم بودن دست به قتل زده نمي توان او را مستحق مجازات دانست. در ادامه محمد متهم رديف دوم در برابر قضات قرار گرفت. وي گفت اتهام معاونت در قتل را قبول دارم اما در قتل شرکت نداشتم. من هر آنچه برادرم گفته قبول دارم. اما اعترافاتم در مورد اينکه چکش به مقتول زدم را قبول ندارم. من به مقتول هيچ ضربه يي نزدم اما افسوس مي خورم. اي کاش زده بودم. چون علي مستحق مرگ بود. آخرين فردي که در جايگاه حاضر شد زين العابدين برادر مقتول بود. وي اتهامش را رد کرد و گفت؛ من نقشي در قتل برادرم نداشتم من از يکي از زنان فاميل شنيدم برادرم به همسرم تعرض کرده است وقتي اين مساله را از نسرين پرسيدم او گفت برادرم با چاقو تهديدش کرده و او را وادار به برقراري ارتباط کرده است. پس از آن به همدان رفتيم و من موضوع را براي خانواده همسرم بازگو کردم و بعد هم خودم به تنهايي به تهران برگشتم. چند روز بعد احمد مقابل مغازه من آمد گفت قصد دارد به خاطر اتفاقي که افتاده مرا بکشد من توضيح دادم اين مساله به من ربطي ندارد. او سپس سراغ برادرم رفت البته براي اينکه وسايل قتل را خريداري کند از من پول گرفت و بعد هم به زور از من خواست برگه يي را امضا کنم که حکم قتل برادرم در آن نوشته شده بود. وي ادامه داد؛ احمد و برادرش محمد با تهديد آدرس مغازه علي را از من گرفتند وگرنه من قصد کشتن برادرم را نداشتم. پس از پايان جلسه محاکمه هيات قضات (نوري کيا، مرادي، تردست، باقري و نصيري) براي صدور راي وارد شور شدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]