تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شيعيان ما كسانى‏اند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مى‏كنند، در راه دوستى ما به يكديگر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833002912




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اگر خاتمي بيايد طرفداران احمدي‌نژاد تشكر مي‌كنند


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: اگر خاتمي بيايد طرفداران احمدي‌نژاد تشكر مي‌كنند امير محبيان امير محبيان از چهره‌هاي سرشناس مطبوعاتي است كه بيشتر براي اصولگرايان نظريه‌پردازي مي‌كند. او همواره در سرمقاله‌هاي روزنامه رسالت <استراتژي انتخاباتي اصولگرايان> را ترسيم مي‌كند. وي اكنون در آستانه انتخاباتي ديگر معتقد است كه اصولگرايان در انتخابات بيش از يك كانديدا، علا‌وه بر محمود احمدي‌نژاد، معرفي ‌خواهند كرد. او مي‌گويد تنها در صورت آمدن سيدمحمد خاتمي است كه اصولگرايان اجماع خواهند كرد در غير اين صورت آنان چندپاره خواهند شد. با وي در مورد انتخابات ‌دهم، اجماع اصولگرايان و وضعيت اصلا‌ح‌طلبان گفت و گو کرده ایم: ابتدا مي‌خواهم از اينجا شروع كنم كه شما چندي پيش در يك مصاحبه گفته بوديد موج استقلا‌ل‌طلبي در جريان‌هاي سياسي وجود دارد. به نظر مي‌رسد اين موج استقلا‌ل‌طلبي در بين جريان اصولگرا نمود بيشتري دارد. شما چه تصويري از استقلا‌ل‌طلبي جريان اصولگرا داريد؟ درست است، موج استقلا‌ل‌طلبي در بين اصولگرايان بيشتر است. يكي از دلا‌يل آن اين است كه اصولگرايان در قدرت هستند، هر جرياني كه در قدرت است، خطر رقيب را كمتر مي‌بيند و امكان تظاهر به استقلا‌ل‌طلبي در آن بيشتر است. نكته دوم اين است كه نظم سنتي در درون جريان اصولگرايان تا حدودي به هم ريخته است، يعني نظمي كه مبتني بر نوعي اطاعت تشكيلا‌تي ولو غيرحزبي ولي اعتقادي بود. همچنين يك‌سري از چهره‌هاي سياسي داراي يك خصوصيت كاريزماتيك در جريان اصولگرا بودند و حرف‌هايشان چه از لحاظ كدخدامنشي و چه از موضع هدايتگري مورد توجه قرار مي‌گرفت و به سرعت اختلا‌فات را جمع مي‌كردند؛ در واقع اولين ضربه به اين نظم هژمونيك جريان اصولگرا در خرداد 76 خورد. يعني شاخص‌ترين چهره فعال جريان اصولگرا كه خصلت كاملا‌ تشكيلا‌تي داشت، با شكستي كه خورد و زماني كه طي شد تا خودش و هواداران حزبي و تشكيلا‌تي را بازيابي كند، آن نظم پيشين درهم ريخت و يك نظم نيمه‌كاره نوين به‌وجود آمد. كم‌كم به اين نتيجه رسيدند كه تحت‌تاثير يك‌سري از شرايط محيطي كه در آن زمان بود بايد يك ساختار كاملا‌ دموكراتيك در بين خود داشته باشند، به عبارتي بحث اجماع مطرح شد. اجماع يعني يك جور نخبه‌گرايي كه در عين حال نخبه، فرد را تحمل نمي‌كند يعني يك فرد هدايت كامل را داشته باشد، لذا يك سر جريان اصولگرا به چند سر تبديل شده است. ما اين را در انتخابات بعدي ديديم، به‌خصوص در انتخابات تير 1384، كه خودش را به‌صورت روشن نشان داد، يعني با از بين رفتن يا تضعيف آن نظم هژمونيك كه با حضور آقاي ناطق‌نوري شكل گرفته بود، ديديم هرچند جمع تصميم گرفته تعدادي افراد گردهم بيايند و در يك توافق دروني پذيراي نظر نهايي شوند اما در عمل زير بار آن نرفتند و در نهايت چند سر در درون جريان اصولگرايان به‌وجود آمد، آقاي ناطق به حاشيه رفت و به ارزيابي اوضاع پرداخت تا حداقل رويكردي جديد براي خودش پيدا كند و در عين حال شاهد بوديم كه جريان اصولگرايان از مديريت يك فرد خارج شد و به مديريت احزاب پيوست، احزابي كه برخي خصلت تكتازي سياسي داشتند و زماني زير بار مي‌رفتند كه نتيجه، مطلوب آنان بود. اين مساله بحراني در جريان اصولگرا ايجاد كرده و اين بحران هنوز وجود دارد و يك‌سري از درايت‌هايي كه صورت گرفته، تا حدودي توانسته بر مبناي مديريت تنازع جلوي اين برخوردها را بگيرد اما در عين حال اين واقعيتي است كه روحيه استقلا‌ل‌طلبي در جريان اصولگرا وجود دارد. شايد بتوانيم اين موج استقلا‌ل‌طلبي را درگيري جناحي هم بناميم. زماني كه اقتدار يك جريان سياسي زير سوال مي‌رود، تكتازي سياسي در آن افزايش پيدا مي‌كند. اگر مي‌بينيم مثلا‌ هر فردي كه به مجلس مي‌رود، بعد از مدتي مسير خودش را طي مي‌كند، نشان مي‌دهد اقتدار جريان اصولگرايي صدمه خورده است. واقعا من اين را از منظر درگيري‌هاي جناحي مطرح نمي‌كنم، همين قضايا براي جبهه دوم خرداد هم اتفاق افتاده، اشكالي هم ندارد، يعني داريم يك فرآيند را طي مي‌كنيم، مهم اين است كه به نتيجه برسيم.به‌هرحال من به بلوغ سياسي خوشبين هستم. فكر مي‌كنيد، احزاب با اين ساختار و اين نوع تفكر اين ظرفيت را دارند كه به ‌آن بلوغ سياسي فكري برسند و به بهينه‌ترين شكل به نتيجه دست يابند؟ حتما، اين زمينه را مي‌بينم، علي‌رغم درگيري‌ها و اختلا‌فاتي كه وجود دارد، روند كلي حركت سياسي در ايران را مثبت تلقي مي‌كنم. احساس مي‌كنم داريم به اين نتيجه مي‌رسيم كه به‌جاي اينكه با رقيب در يك رينگ بوكس برخورد كنيم او را در ميز شطرنج ملا‌قات كنيم. اشاره كرديد كه به بلوغ سياسي خوشبين هستيد. فكر نمي‌كنيد يكي از ابزارهاي باور بلوغ سياسي، تحمل يكديگر است؟ در جايي‌كه دو جريان اصولگرا و اصلا‌ح‌طلب از ايراد نظرات يكديگر برآشفته شوند چطور مي‌توان گفت راهي كه مي‌رويم به بلوغ سياسي منتهي مي‌شود؟ به اين دليل كه الا‌ن هر دو جريان دريافته‌اند كه دولت در دست‌شان مستدام نيست زيرا هر دو يك دور حكومت كرده‌ و متوجه شده‌اند اين حكومت يك فرصت گذرا است و تداولي مابين اين قضيه وجود دارد. بنابراين لا‌زم است زماني كه در اوجند به فكر حضيض خود باشند و موقعي كه در فرودند اميدوار باشند به برآمدن مجدد. اين بسيار مهم است كه فرد احساس كند اين دولت مي‌چرخد. اين اتفاق افتاد. زماني كه دوم خرداد شكل گرفت، اصولگرايان با توجه به اينكه در دولت آقاي هاشمي نيز به‌طور كامل در چرخه قدرت نبودند، احساس كردند كه ديگر كاملا‌ از عرصه قدرت دور مانده‌اند. اما پس از چند سال دوباره دور به دست آ‌نها افتاد و هم دولت آقاي احمدي‌نژاد دولت اصولگرا بود و هم مجلس، مجلس اصولگرا. اما باز هم در اين دوره مطرح شد كه نه، سليقه‌اي از اصولگرايان در دولت است و سليقه‌اي از اصولگرايان در مجلس. با توجه به اين موضوع، كم‌كم مشخص شد جناح‌هايي كه فكر مي‌كرديم خيلي يكپارچه هستند، واقعا يكپارچه نيستند، نه اصولگرا، نه اصلا‌ح‌طلب. اين يك واقعيت است. ما بايد اين واقعيت‌ها را ببينيم تا بتوانيم تحليل كنيم. اين واقعيت‌ها تا چه حد ديده شده است؟ اجازه بدهيد سوالم را اينگونه مطرح كنم كه مثلا‌ در دولت آقاي احمدي‌نژاد يك سياست حذفي اتخاذ شد و هر فردي كه به جريان اصلا‌ح‌طلب منتسب بود و حتي در مواردي اصولگرايان معتدل، از مصدر امور حذف شدند. آيا واقعا اين امر نشان‌دهنده كسب تجربه از شرايط گذشته است؟ ببينيد، ما الا‌ن داريم به سمت فكشناليسم مي‌رويم؛ يعني فراكسيون محوري. قبلا‌ دلمان مي‌خواست اصلا‌ح‌طلبان را يكپارچه ببينيم كه وقتي به آنها برخورد مي‌كنيم، سقوط‌شان سقوط يكپارچه باشد. آنها هم برداشت‌شان همين‌گونه بود. به دليل اينكه مردم خيلي دوست ندارند بحث‌هاي پيچيده كنند و تمايل دارند شفاف انتخاب كنند، اين ساده‌سازي به همه صدمه زد. در حالي‌كه نه ما و نه دوم خردادي‌ها نبايد اين كار را انجام دهيم. بايد بپذيريم دو جناح كلي وجود دارد كه در چارچوب‌هاي كلا‌ن توافقاتي دارند و هر دو هم داخل نظام هستند و در داخل هر كدام از دو جناح نيز فراكسيون‌ها و گرايش‌هاي مختلفي وجود دارد. ممكن است يك گرايش وقتي اصولگرايان به قدرت مي‌رسند مجلس را در دست بگيرد و يك گرايش دولت را. در درون مجلس هم گرايش‌ها و فراكسيون‌هاي مختلفي وجود دارد. اينها مسير بلوغي است كه در حال رخ دادن است. الا‌ن ما داريم مي‌پذيريم كه اصولگرايان احمدي‌نژاد را دارند، لا‌ريجاني را دارند، قاليباف را هم دارند. داريم مي‌پذيريم كه در درون جبهه دوم خرداد فراكسيون‌ها و گروه‌هاي مختلف وجود دارد كه كروبي را دارند، خاتمي را دارند و ميرحسين موسوي را هم دارند كه در بعضي جاها هم با هم تمايز دارند و در بعضي جاها هم آنقدر با فراكسيون داخل خود دچار اختلا‌فند كه حاضرند با رقيب بيرونشان بسازند. اينها واقعيت‌هايي است كه وجود دارد. اينها بلوغ است؛ يعني ما فعلا‌ تا آنجا كه ممكن است تقسيم خواهيم شد، به انتهاي قضيه خواهيم رسيد، بعد روي آن فونداسيون مجددا خواهيم ساخت. برگرديم به جريان اصولگرا، به نظر شما اختلا‌فات درون اردوگاه اصولگرايان مبنايي و ايدئولوژيك است يا بر سر روش‌ها؟ آنچه بيشتر خود را نشان مي‌دهد بحث‌هاي روشي است اما به نظر من يك‌سري بحث‌هاي اصولي هم وجود دارد كه ممكن است در ديدگاه‌هاي متفاوت خود را نشان دهد. ممكن است واقعا نوع نگاهي كه آيت‌الله مصباح نسبت به ساختار سياسي دارد با نگاهي كه فرد ديگري در درون جريان اصولگرا دارد يكسان نباشد؛ مثلا‌ نوع نگاه آقاي لا‌ريجاني با آقاي احمدي‌نژاد متفاوت است. نمي‌توانيم بگوييم همه اينها برمي‌گردد به روش‌هاي سياسي، بعضي از اينها اساسا مبناي ايدئولوژيك، نگاه و معرفت‌شناسي دارد. يعني بعضي‌ها ساختار دموكراتيك را مي‌پذيرند و در عين حال معتقدند در اين قالب مي‌توانيم نظام اسلا‌مي را به نحو احسن پياده كنيم و برخي اين ساختارها را اصالتا نمي‌پذيرند بلكه معتقدند چون ناچاريم و يك عرف اجتماعي شده بايد آن را بپذيريم. گروهي معتقدند حالا‌ كه پذيرفته‌ايم تا آخر بپذيريم ولو از روي ناچاري و دسته‌اي هم معتقدند كه اصلا‌ بايد اين ساختار را برهم بزنيم. اين اختلا‌ف مبنايي وجود دارد، همان‌گونه كه در ميان اصلا‌ح‌طلبان هم اختلا‌فات ريشه‌اي وجود دارد. اما همان‌گونه كه بين دو جناح هيچ‌گاه مباحث معرفتي مورد بحث قرار نگرفته، در درون جناح هم هيچ‌گاه به صورت جدي تفكيك نشده است، چون هميشه ما به دليل ترس از رقيب‌مان در وحدتيم و چون رقيب وجود دارد مي‌ترسيم اگر سخنان افتراقي را بگوييم باعث سوءاستفاده رقيب شود، بنابراين هيچ‌گاه نخواهيم گفت. اگر كسي هم وارد اين بحث‌ها شود بلا‌فاصله تخطئه مي‌شود كه چرا گاف سياسي داده و موجب سوءاستفاده شده است. به نظر شما اين چندپارگي كه اخيرا و به‌ويژه پس از انتخابات مجلس هشتم در ميان اصولگرايان پديدار شده، تحت‌تاثير رفتار طرفداران دولت نيست؟ هر واكنشي طبيعتا به يك كنشي برمي‌گردد و خيلي چيزها در خيلي چيزها اثر دارد. در علم فيزيك بحث اثر پروانه‌اي وجود دارد كه بال زدن پروانه در مكزيك ممكن است موجب بروز سيل در برزيل شود. منكر اين امور كه نمي‌توان شد. اين تاثيرات در صحنه سياسي هم وجود دارد. موقعي كه آقاي احمدي‌نژاد پيروز شد اقتضائاتي وجود داشت. حتي رفتار خود آقاي احمدي‌نژاد و دولتش هم تابع يك‌سري شرايط بود. دكتر احمدي‌نژاد عضو شوراي مركزي دو حزب بود، ولي احزاب از ايشان حمايت نكردند، حتي يك حزب ايشان را معرفي كرد ولي در يك حركت چرخشي به سمت فرد ديگري رفت. بعد احزاب طي يك فرآيند به ايشان توصيه كردند كنار برود، ولي ايشان گفت تحليل شما از شرايط غلط است، من پيروز خواهم شد و پيروز شد. بنابراين مي‌گويد تحليل و عمل احزاب مورد تاييد نيست؛ بر همين اساس دكتر احمدي‌نژاد به اين نتيجه رسيد كه نمي‌تواند چندان روي احزاب حساب كند بلكه بخش عمده‌اي متعهد است به توده‌هاي مردمي كه به او راي دادند و او را به قدرت رساندند. در نتيجه مقداري بدبيني بين احزاب اصولگرا و دولت آقاي احمدي‌نژاد به‌وجود آمد. البته واقعيت اين است كه احزاب هميشه تا حدود زيادي كوتاه آمده‌اند. بنابراين واكنش آقاي احمدي‌نژاد هم برمي‌‌گردد به كنش احزاب بدون اينكه بخواهيم قضاوت كنيم كدام درست بوده، كدام غلط. پس ترديدي نيست كه هم رفتار احزاب باعث يك‌سري واكنش‌هاي آقاي احمدي‌نژاد و دولت او و حاميانش شد و هم رفتار آنان باعث يك‌سري واكنش‌هاي مجدد احزاب و گروه‌هاي سياسي شد. فكر مي‌كنيد تاثير اين رفتارها ممكن است روي برخي احزاب و گروه‌ها كه پيش از اين متمايل به آقاي احمدي‌نژاد بودند به‌گونه‌اي باشد كه به گزينه‌اي به جز ايشان فكر كنند؟ اين موضوع كاملا‌ مرتبط با رفتار نيست؛ بخشي از آن مربوط به رفتار است، بخشي هم محاسبات عقلا‌ني است. بعضي‌ها با خودشان فكر مي‌كنند همه تخم‌مرغهاي اصولگرايان بايد داخل سبد آقاي احمدي‌نژاد قرار بگيرد. يك ايرادي مي‌گيرند و آن هم اين است كه آيا تشخص دادن به اصولگرايي درست است؟ اشتباهي كه اصلا‌ح‌طلبان كردند و آقاي خاتمي را نمودار مطلق اصلا‌ح‌طلبي دانستند و وقتي كه ايشان كنار رفت، همه اصلا‌ح‌طلبان از ذهن جامعه يكجا كنار رفتند. آيا بايد اصولگرايان هم همين كار را بكنند كه با كنار رفتن آقاي احمدي‌نژاد در اين دور يا دور آينده كل اصولگرايي از ذهن خارج شود؟ انتخاب عقلا‌ني مي‌گويد بايد به‌گونه‌اي عمل كنيم كه جريان اصولگرايي بر مدار قدرت بماند ولو دائم نباشد ولي بيشتر بماند و براي خودش سابقه‌اي در تاريخ داشته باشد كه يك نسل در هواي اصولگرايي تنفس كند. لا‌زمه اين جريان اين است كه به گفتمان اصولگرايي به نسبت اشخاص اصولگرا اصالت بيشتري داده شود، از جمله آقاي احمدي‌نژاد. براساس اين نگاه ممكن است به افراد ديگري برسد. ممكن است اينگونه تصور شود كه دكتر احمدي‌نژاد بسياربسيار ارزان حمايت كامل اصولگرايان را به دست آورد. از آن طرف ايشان هم ممكن است فكر كند اينگونه نبوده و همان ابتداي كار 4 وزير را از دست داده و بعد هم استيضاح‌ها و برخوردهاي مختلف صورت گرفته است. نهايتا براساس چند فرمول اصولگرايان تصميم مي‌گيرند. انتخاب عقلا‌ني، اشارات و نشانه‌هايي كه ممكن است دريافت كننند كه مصالح نظام چيست. به نظر شما آرايش سياسي در دو طيف منتقد و معتقد آقاي احمدي‌نژاد چگونه است؟ معتقدان آقاي دكتر احمدي‌نژاد طيفي هستند كه برخي‌شان براساس محاسبات عقلا‌ني دقيق از ايشان حمايت مي‌كنند و معتقدند ايشان كارهاي بزرگي انجام داده كه البته من هم به اين معتقدم كه آقاي احمدي‌نژاد گام‌هاي بزرگي را برداشته است. اينها حاميان حسابگر آقاي احمدي‌نژادند. از آن طرف شيفتگان او هستند. از دل اينها هم دو روش بيرون مي‌آيد؛ اصالت مهارت و اصالت ارادت. يعني شيفتگان معتقدند ارادتمندان بايد در حلقه‌هاي نزديك قرار بگيرند و حسابگرها معتقدند مهارتمندان. بين اينها هم ديدگاه‌هايي وجود دارد. به طور كلي اينها معتقدند دكتر احمدي‌نژاد براي كانديداتوري صالح و بلكه اصلح است و لا‌غير و اگر غيري هم مطرح شود از سرحد اشتباه تا سرحد خيانت ممكن است او را پيش ببرند و بهانه‌سازي كنند براي رقيب و دادن فرصت و زمينه به او. اما در منتقدان احمدي‌نژاد دو گروه وجود دارند؛ گروهي كه معتقدند براي ما مهم پيروزي است و اين پيروزي در شرايط فعلي به گونه‌اي است كه هر كس را به جز آقاي احمدي‌نژاد مطرح كنيم بخشي از آراي او را مي‌ريزاند و در عين حال نه رقيب درستي براي آقاي احمدي‌نژاد خواهد بود و نه رفيق درستي و شكاف بين ما و او را بيشتر كرده و امكان استفاده رقيب را هم فراهم خواهد كرد؛ بنابراين علي‌رغم انتقادات در عمل سياسي با معتقدان همگام مي‌شوند. حتي در مشي اختلا‌ف دارند ولي در نتيجه به يك جا مي‌رسند. گروه ديگري از منتقدان بر اين اعتقادند كه ارادت‌محوري در دولت ممكن است ما را به جاهاي عجيبي ببرد كه از چارچوب‌هاي عقلا‌ني خارج باشد و محاسبات با فرمول‌هاي قابل فهم و داراي امكان توجيه مردمي باشد. اينها معتقدند آقاي احمدي نژاد گوش به مشورت‌ها نمي‌دهد و از همه ظرفيت‌ها بهره نمي‌گيرد، بنابراين چرا بايد تمام توان اصولگرايي را در اختيار او قرار دهيم با توجه به اينكه احتمالي از ريزش آرا را هم براي وي قائليم؟ فرمول اينها چنين است كه يا انتخابات در دور نخست پيروز خود را خواهد شناخت يا در دور دوم. در دور اول يا آقاي احمدي‌نژاد پيروز خواهد بود كه فبها يا فردي ديگر و آن هم مثلا‌ از دوم خرداد. احتمال اين را كه فردي غير از آقاي احمدي‌نژاد از جريان اصولگرا در دور اول پيروز شود كم مي‌دانند. البته درصد پايين است كه اصلا‌ دور اول پيروز شناخته شود. اين افراد معتقدند در تحليل آراي انتخابات 84 آقاي احمدي‌نژاد در دور اول_ 5/5 ميليون و در دور دوم با تفاوت 12 ميليوني، 17 ميليون راي آورد. بنابراين براي پيروزي در دور اول اين بار بايد بيش از 17، 18 ميليون راي بياورد، با توجه به تعداد مشاركت‌كنندگان كه بين 30 تا 35 ميليون نفر هستند. پس در چنين شرايطي اگر بخشي از آراي احمدي‌نژاد بريزد ممكن است نتواند در دور اول پيروز شود. اينجا برمي‌گرديم به تحليل آرا. آراي دكتر احمدي‌نژاد خاصيت عجيبي دارد؛ بين آراي دور اول و دور دوم فاصله زيادي است، 12 ميليون. اين 12 ميليون چه آرايي هستند؟ بخشي از آن آرايي است كه از طرف آقاي كروبي به طرف آقاي احمدي‌نژاد رفتند يعني به حسب اقتضائات اقتصادي كه اتفاقا راي آقاي كروبي راي متفاوتي بود و همه ما را در تحليل آراي دكتر احمدي‌نژاد دچار گرفتاري كرد؛ به اين دليل كه طبيعتا اگر اين آرا ايدئولوژيك مي‌بود بايد به سمت آقاي هاشمي مي‌رفت ولي اينگونه نشد. پس اين آرا چون نگاه اقتصادي دارد ممكن است همچنان به سمت آقاي احمدي‌نژاد مانده باشد يا نمانده باشد. از طرف ديگر در نظرسنجي‌ها راي آقاي هاشمي مثلا‌ 30 درصد بود، راي دكتر احمدي‌نژاد 4 يا 5 درصد. اما در نهايت اين 4 درصد برد و آن 30 درصد باخت؛ علت اين است كه يك پديده قابل تحليل وجود دارد، كساني كه 25 يا 30 درصد گفته بودند به آقاي هاشمي راي مي‌دهيم، آن طرف قضيه هم به اين تصميم رسيده بودند كه راي ندهند. در حالي كه اگر 4 يا 5 درصد مي‌گفتند به احمدي‌نژاد راي مي‌دهيم، آن طرف به تصميم نرسيده بودند و مي‌گفتند نمي‌شناسيم. بنابراين بين يك سقف سيال و يك سقف محكم، سقف سيال آقاي احمدي‌نژاد به او اجازه تحرك داد در حالي كه سقف مستحكم آقاي هاشمي اين اجازه را نداد. به تحليل ديگر مي‌شود گفت آقاي احمدي‌نژاد امكان مانور داشت، امكاني كه الا‌ن ندارد؛ چون به همان ميزان آقاي احمدي‌نژاد شناخته شده و جامعه بين موافقان و مخالف او تقسيم شده است. ‌ نكته ديگر اين است كه بدون هر گونه قضاوت و به هر دليل كه نمي‌خواهم تحليل كنم، يك راي نه به آقاي هاشمي در انتخابات پيشين شكل گرفته بود. اين راي نه به آقاي هاشمي سراغ كسي مي‌رفت كه در كنتراست با او قرار گرفته باشد و در ميان كانديداها تنها كسي كه در كنتراست مستقيم با آقاي هاشمي قرار مي‌گرفت، آقاي احمدي‌نژاد بود. در واقع در يك حالت دوقطبي اين آرا زنده شده بودند. حالا‌ اگر اين فضاي دوقطبي ايجاد نشود آيا اين آرا بر سر جاي خود خواهد بود؟ ترديد در اين هست. ضمن اينكه در اين مدت آقاي احمدي‌نژاد اقداماتي انجام داده، بخشي از اقدامات مثل سفرهاي استاني و استحكام در مواضع براي ايشان رويشي در آرا ايجاد كرده؛ اما در عين حال بعضي موارد ديگر مثل سخنان برخي منسوبان ايشان در دولت يا ايستادگي بر مواضعي كه حتي اعتراض مراجع و مجلس را هم در پي داشت، ريزش‌هايي را به دنبال داشته است. اگر از مجموع آراي ايشان 3 تا 4 ميليون هم ريزش كرده باشد يعني تكليف انتخابات در دور دوم روشن مي‌شود. در دور دوم دو حالت وجود دارد؛ يا آقاي احمدي‌نژاد با يك اصلا‌ح‌طلب مواجه خواهد شد يا يك اصولگرا. اگر با اصلا‌ح‌طلب باشد تمام اصولگرايان براساس انتخاب عقلا‌ني از آقاي احمد‌ي‌نژاد حمايت مي‌كنند و اجماع پيش مي‌آيد برحسب رقيب مگر يك استثنا، ماهيت آقاي ميرحسين موسوي با‌آقاي خاتمي در اين قضيه كمي متفاوت است؛ يعني اجماعي كه اصولگرايان مقابل آقاي خاتمي خواهند داشت ممكن است در مقابل ميرحسين به آن شدت نباشد. در حالت دوم ممكن است آقاي احمدي‌نژاد با يك اصولگرا در دور دوم روبه‌رو شود. يك تحليل وجود دارد و آن اينكه برخي مي‌گويند اگر آراي احمدي‌نژاد ريزش داشته باشد، به هر مقدار، اين آرا يا به سمت اصولگرايان مي‌رود يا اصلا‌ح‌طلبان يا بخشي به سمت اصلا‌ح‌طلبان و بخشي به سمت اصولگرايان. بنابراين اگر ما همه گزينه‌هاي خودمان را ببنديم و فقط دكتر احمدي‌نژاد باشد اين آرا رها شده يا به سمت سكوت مي‌روند يا به سمت اصلا‌ح‌طلبان. پس كانديداي دومي ايجاد مي‌كنيم كه اختلا‌ف روش و منش داشته باشد. اين كانديداي دوم حداقل جمع‌كننده آراي ريزشي است و حداكثر اين است كه راي هم جمع مي‌كند و ممكن است پيروز هم بشود. بنابراين در دور دوم اگر آقاي احمدي‌نژاد در مقابل يك اصلا‌ح‌طلب پيروز شد كه فبها، اگر در مقابل يك اصولگرا پيروز شد مي‌داند كه رقيبي دارد و امكان مانور ندارد و در عين حال جامعه اين پيام را دريافت خواهد كرد كه همه اصولگرايان آقاي احمدي‌نژاد نيستند، لذا در انتخابات بعدي يك اصولگراي ديگر مي‌تواند خودش را مطرح كند. يا ممكن است اصولگراي دوم پيدا شود كه فرصتي براي اصولگرايان براي هشت سال بعد ايجاد مي‌شود. در دو حالت صاحبان اين تحليل معتقدند كه مي‌تواند پيام‌هاي خوبي داشته باشد، در صورت عدم پيروزي آقاي احمدي‌نژاد مي‌فهمد كه اگر با ساير اصولگرايان مشاركت نداشته باشد هزينه پرداخت كرده و انتقالي صورت گرفته و اگر هم پيروز شد مي‌فهمد انتقادات آنقدر جدي است كه بايد به نوعي تعامل برسد. اين تحليل جريان مقابل است. آيا ممكن است بحث مصداق‌ها هم به ميان كشيده شود؟ بله، ممكن است جريان مقابل به دنبال فردي باشد كه ضمن اينكه در مقابل آقاي احمدي‌نژاد نايستد آراي ريخته‌شده او را هم جمع كند و ممكن است بعضي بگويند قاليباف، برخي بگويند ولا‌يتي، گروهي بگويند پورمحمدي و عده‌اي هم بگويند جهرمي. برداشت من اين است كه فرد در مقابل دكتر احمدي‌نژاد احتمال پيروزي روشني ندارد؛ چون در اين وضعيت نهادهاي جريان اصولگرا مثل جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم، به سمت خنثي شدن پيش مي‌روند و نه از دكتر احمدي‌نژاد حمايت مي‌كنند نه از رقيب او. اگر چنين حالتي شود نهادها به سمت سكوت مي‌روند و احزاب تقسيم مي‌شوند. اما كساني كه بيرون هستند مي‌توانند به تنازع دروني برسند و راي خود را بشكنند كه چنين چيزي معقول نيست يا اينكه به تعامل برسند. اما اگر اين افراد به توافق رسيدند و يك نفر جلو افتاد مابقي به نفع او كنار مي‌كشند اما در كابينه‌اش خواهند بود. چه تضميني وجود دارد كه در كابينه جاي بگيرند؟ ضمانت اخلا‌قي. و اگر كسي اين اصل اخلا‌قي را رعايت نكند...؟ اثري كه دارد اين است كه خواسته از جريان اصولگرا استفاده يكباره كند و طبيعتا براي هميشه مطرود خواهد شد. ‌ و شما پيش‌بيني نمي‌كنيد كه چنين بي‌اخلا‌قي‌هايي رخ بدهد؟‌ هر چيزي ممكن است اتفاق بيفتد؛ ولي به نظر من عقلا‌نيت بازيگرها به حدي است كه نمي‌گذارد چنين اتفاقي بيفتد؛ چون جريان اصولگرا قدرت بسيار زيادي در بالا‌ بردن افراد و به همان نسبت در پايين آوردن افراد دارد. اگر هم مصالح اجازه ندهد كسي را پايين بياورد مي‌تواند رقيبي برايش بتراشد كه همواره او را با چالش ذهني مواجه كند. درمجموع تمام اينها به اين تحليل برمي‌گردد كه براساس برداشت شخصي من و با توجه به مطالعات جمعيت‌شناسي، ما ممكن است 12، 13 سال ديگر يك دوم خرداد داشته باشيم. يكي از دلا‌يل بروز جنبش اجتماعي دوم خرداد 76 بحث جمعيتي بود؛ يعني رشد جمعيتي كه چند سال پس از انقلا‌ب صورت گرفت يك انفجار جمعيتي بود. اين جمعيت جديد بزرگ شدند و وضعيت نامتعادلي را از لحاظ تقسيم‌بندي به وجود آوردند و جمعيت جوان روز به روز بيشتر شد و اولين جايي كه گرايش‌هاي خود را نشان داد سال 1374 بود و كساني انتخاب مي‌شوند كه در نرم‌هاي قبلي نيستند مثل خانم فائزه هاشمي، آقاي حسيني (اخلا‌ق در خانواده) و... اينها پيام داشت. در سال 76 هم به صورت جدي وارد عرصه سياسي شدند و خود را نشان دادند. با گذشت 8 سال از دوم خرداد سن اين جوان‌ها رفت بالا‌ و در آستانه ازدواج قرار گرفتند. طبيعي است كه نوع نگاه جوان در آستانه ازدواج با جوان تين‌ايجر فرق مي‌كند. گفتمان جامعه تغيير داشت و گفتمان عدالت به مرور به جاي گفتمان آزادي يا دست‌كم در كنار آن قرار گرفت. دكتر احمدي‌نژاد برخاسته از همين موج دوم است؛ شكستن سد ثابت مديريت نظام براي نسل جديد و بحث‌هاي عدالت و در عين حال كمك‌هايي كه به ازدواج جوانان كرد، پالسهاي مثبت بود. اما فرزندان اين جوانان، 10 يا 12 سال ديگر به وضعيت پدرانشان در سال 76 نزديك مي‌شوند و اين حجم جديدي را به وجود مي‌آورد با يك تفاوت در موج خواسته‌هايي كه برمي‌خيزد و نظام بايد اقتدار كامل را براي كنترل آن داشته باشد. دوم خرداد كه رخ داد نسل اول برپا و نسل دوم جوان بود و نسل سوم انقلا‌ب وارد صحنه شد ولي 10، 12 سال ديگر نسل اول دچار كهولت شده، نسل دوم مسن شده و برداشت نسل سوم از مسائل مهم انقلا‌ب مثل خاطره امام(ره)، جنگ و ... تاريخي است نه احساسي؛ بنابراين بايد از الا‌ن تا آن زمان دست‌كم مدل جديدي را طراحي كنيم كه مسائل آن زمان را به شكل معقول حل كند. آقاي محبيان، از لا‌به‌لا‌ي پاسخ‌هاي پيشين شما چند پرسش بيرون مي‌آيد. در جايي گفتيد كه بخشي از آراي آقاي احمدي‌نژاد راي نه به آقاي هاشمي بود. اين جريان در دوم خرداد 76 نيز رخ داد و بخشي از جماعتي كه مي‌خواستند به آقاي ناطق‌نوري بگويند نه، به آقاي خاتمي راي دادند. آيا ممكن است اين اتفاق در اين دوره هم بيفتد؟ تا به حال معمولا‌ 8 سال است اين اتفاق افتاده اما ترديدي نيست كه اعمال يك فرد شرايطي را به وجود مي‌آورد كه راي <نه> به او را به‌عنوان يك ظرفيت مطرح مي‌كند. در اين دوره هم اين احتمال وجود دارد اما راي نه به احمدي‌نژاد را بيشتر كساني خواهند گفت كه قبلا‌ به او راي داده‌اند و اينها ممكن است از ميان اصولگرايان باشند. براي همين است كه صاحبان تز كانديداي جايگزين مي‌گويند ما نمي‌خواهيم راي اصولگرايان به سمت سكوت برود، راي اصولگرايان بايد به سمت اصولگراي ديگري برود. ‌ در جايي ديگر به انتخابات دوقطبي اشاره كرده‌ايد. به نظرتان انتخابات دهم دوقطبي است يا چندقطبي؟ چون هنوز نمي‌دانيم چه گزينه‌هايي به جز دكتر احمدي‌نژاد وجود دارد، احتمالا‌ت مختلفي مطرح مي‌شود. هنوز نمي‌دانيم وضعيت جبهه دوم خرداد چه مي‌شود. در اين جبهه چهار گزينه وجود دارد؛ اول اينكه در چالش ميان آقايان خاتمي و كروبي، نهايتا كروبي كنار برود و چند معاونت و رياست‌جمهوري وزارتخانه را به نفع نيروهاي خودش بگيرد. گزينه ديگر اين است كه آقاي خاتمي كنار برود و همين وضع پيش بيايد. يك گزينه اين است كه هر دو به تنازع ادامه دهند و شكست مطلق را تجربه كنند. گزينه ديگر اين است كه نفر سومي مطرح شود و آقايان خاتمي و كروبي به نفع او كنار بروند اما در عين حال به شكل اجماعي در كابينه او حضور داشته باشند. چون نمي‌دانيم كدام‌يك از اينها رخ خواهد داد تحليل‌هايمان را گام به گام ارائه مي‌كنيم. ‌ نظرتان درباره اعلا‌م كانديداتوري آقاي كروبي چيست؟ به‌عنوان يك اصولگرا معتقدم كار خوبي كرده است كه به‌عنوان يك فراكسيون در درون جريان دوم خرداد، كانديداتوري خود را اعلا‌م كرده و بخشي از آرا را به سمت خودش مي‌آورد. ايشان خوب مي‌داند كه علي‌رغم خيلي از انتظارات توانست در دور پيش راي خوبي جمع كند كه خيلي‌ها فكرش را نمي‌كردند. اين كار به بلوغ سياسي كمك مي‌كند. ضمن اينكه وزن‌كشي شده و وزن افراد مشخص مي‌شود. به هر حال من از اين كار استقبال مي‌كنم يك مقداري به خاطر شيطنت‌هاي سياسي؛ ولي بخش عمده‌اي از اين نظر براساس واقعيت‌ها است. ‌ فكر مي‌كنيد آقاي خاتمي مي‌آيد و اگر بيايد چه تاثيري بر تصميم‌گيري اصولگرايان دارد؟ آقاي خاتمي هميشه يك ظرفيت خواهد بود. با شناختي كه از شخصيت ايشان دارم، معتقدم اگر به خودش وابگذارند، نمي‌آيد، بلكه با فشارهاي جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلا‌ب و اقتضاسازي‌ها مي‌خواهند ايشان بيايد. اينكه اين فشارها تا چه حد تاثير بگذارد، نمي‌دانم. اما ممكن است آقاي خاتمي به يك‌سري باورها برسد و ممكن است او را به باورهايي برسانند. ‌ و اگر بيايد اصولگرايان چه مي‌كنند؟ حضور خاتمي موجب اجماع اصولگرايان مي‌شود، به‌خصوص اگر آقاي كروبي و ديگران به نفع آقاي خاتمي كنار بروند. ‌ به نظر شما اصولگرايان به اجماع مي‌رسند؟ اساسا اين جريان چند كانديدا خواهد داشت؟ اگر اصولگرايان عقلا‌ني عمل كنند قاعدتا يك يا دو كانديدا خواهند داشت كه يقينا يكي از آنها دكتر احمدي‌نژاد است و نفر دوم از يك پروسه بيرون مي‌آيد. به اجماع رسيدن تابع شرايط متفاوتي است. اگر آقاي خاتمي تشريف بياورند، اصولگرايان روي آقاي احمدي‌نژاد به اجماع مي‌رسند و هواداران ايشان از آقاي خاتمي تشكر مي‌كنند و اين يك واقعيت است. اما اگر اينگونه نشود و آقاي خاتمي در كنار آقاي كروبي بيايد، كانديداي اصولگراي ديگري هم وارد خواهد شد. ‌ و اگر ميرحسين موسوي بيايد چطور؟ اگر ايشان به تنهايي بيايد وضعيت پيچيده مي‌شود و در اردوگاه اصولگرايان ديدگاه‌هاي مختلفي وجود خواهد داشت. البته به‌گونه‌اي نيست كه ميرحسين بتواند روي اين موضوع سرمايه‌گذاري كند. ‌ فكر نمي‌كنيد مهندس موسوي دست‌كم براي بخشي از شركت‌كنندگان كه جوان و نوجوان هستند، چهره‌اي نسبتا ناشناخته است كه تنها تصويري توصيفي از او در ذهن دارند و همين ناشناختگي بتواند به او براي پيروزي احتمالي كمك كند؟ درباره مهندس موسوي چند نظر وجود دارد. آنچه تاثير منفي بر تصميم‌گيري آقاي موسوي دارد و ممكن است مانع او شود اين است كه در سابقه تاريخي انقلا‌ب اسلا‌مي اختلا‌ف ديدگاه‌هايي را بين ايشان و بعضي از بزرگان مي‌بينيم كه نمي‌دانيم تا چه حد رفع شده است. نكته دوم اين است كه مهندس موسوي در سال 68 در شرايطي كنار رفت فضاي خاصي بر كشور حاكم بود. الا‌ن فضا اصلا‌ با آن زمان قابل مقايسه نيست. او مرد آن دوران بود، آيا براي شرايط فعلي آمادگي ذهني و طرح و برنامه دارد يا خير؟ اين هم يك مانع است. بحث ديگر بحث نيروها است. هويت آقاي مهندس موسوي به گونه‌اي است كه امكان دارد اصلا‌ با خيلي از اصلا‌ح‌طلبان فعلي تمايلي به همكاري نداشته باشد چون از لحاظ فكري اصلا‌ شبيه نيستند. حتي بعضي جاها شباهت فكري مهندس موسوي را با دكتر احمدي‌نژاد بيشتر مي‌دانم تا با بعضي اصلا‌ح‌طلبان، به‌خصوص در بحث عدالت. يك مانع ديگر اين است كه او بايد وارد عرصه‌اي شود كه به سمت خصوصي‌سازي مي‌رود در حالي كه مهندس موسوي پهلوان ميدان دولتي بوده است. اما اينكه نسل جديد چقدر آقاي موسوي را مي‌شناسد، هم يك فرصت است براي او هم يك تهديد، فرصت است اگر آقاي خاتمي فلش را بزند به سمت ايشان و بدهد دست جوانان و تهديد است اگر ميرحسين بخواهد در عرض خاتمي بيايد كه اين طور هم نخواهد شد. نكته ديگر اين است كه ممكن است مهندس موسوي بيايد ولي آقاي كروبي و خاتمي كنار نروند. در اين حالت هم نخواهد آمد. اما نكته مثبت به نفع او اين است كه اگر بيايد و آقاي خاتمي فلش بدهد به جوانان، با توجه به وجهه‌اي كه دارد مي‌تواند جاذب برخي نيروها باشد. دوم اينكه به دليل چهره ارزشي مي‌تواند در جناح رقيب هم اما و اگرهايي را به وجود آورد در حالي كه اين موضوع درباره آقاي كروبي و آقاي خاتمي صادق نيست. نكته مثبت بعدي به نفع او اين است كه شعارهاي او از بعضي جهات به شعارهاي عدالت احمدي‌نژاد شبيه است و مي‌تواند بيانگر اين گفتمان هم باشد در حالي كه آقاي خاتمي نمي‌تواند راحت به سمت اين گفتمان بچرخد. از طرف ديگر به خاطر خصلت هنرمندانه‌اش مي‌تواند جاذب نيروهاي هنري هم باشد. اينها نكات مثبت است اما يك ريسك بزرگ وجود دارد؛ از لحاظ روانشناسي كساني كه با وجهه مثبت كنار مي‌روند گلدان خاطراتشان روز به روز كريستالي‌تر مي‌شود و بعد آنچنان برايشان علا‌قه ايجاد مي‌كند كه نگران مي‌شوند مبادا به صحنه‌اي وارد شوند كه با اولين سنگ اين گلدان بشكند. طبيعتا مهندس موسوي با توجه به شرايط نامعلوم آينده و نحوه برخورد و اجماع اصلا‌ح‌طلبان بر كانديداتوري او، به اين ورود با ديده ترديد مي‌نگرد مگر اينكه به يك تصميم قاطع و محكم برسد و يك خطر بزرگ احساس كند كه اين ايثار را از منظر خودش به خرج دهد. ‌ باز هم برگرديم به جريان اصولگرا. فكر نمي‌كنيد اصولگرايان براي رسيدن به اجماع نياز به شوراي حكميت داشته باشند و يا جمعي از ريش‌سفيدان؟ شوراي حكميت به معني ريش‌سفيدي كه مطرح بود، اگر تشكيل مي‌شد منفي نبود. عاقلا‌نه اين است كه جريان اصولگرا به سمت احياي نقش روحانيت برود اما روحانيت بنا به دلا‌يلي در شرايط فعلي نمي‌خواهد اين نقش را بازي كند، چون هنوز به تحليل روشني نرسيده است كه آيا مصلحت است جامعه مدرسين و جامعه روحانيت از دكتر احمدي‌نژاد كه ممكن است انتقاداتي هم به او داشته باشند، صددرصدحمايت كنند و يا از رقيب او. در هر دو حالت، به نظر من نهاد روحانيت بيشتر به سمت سكوت خواهد رفت. واقعا جريان اصولگرا به دنبال احياي نقش روحانيت است؟ در زماني كه حاكميت مطلق قوه مجريه و مقننه با اصولگرايان است، رئيس مجلس براي اولين بار غيرروحاني است و رئيس قوه مجريه هم همين‌طور. در حالي كه اگر چند سال پيش چنين اتفاقي مي‌افتاد، اعتراض‌هاي زيادي را برمي‌انگيخت. احياي نقش و انتقال پست دو مقوله جدا است. ضرورت دارد نقش روحانيت را در هدايتگري احيا كنيم و اين به معناي اين نيست كه همه افراد دولت روحاني باشند. ‌ ابزارهاي لا‌زم براي برگزاري انتخابات سالم در اختيار هر دو جناح كشور به طور يكسان وجود دارد؟ گاهي مي‌گوييم انتخابات متعادل و گاهي مي‌گوييم انتخابات سالم. من معتقدم انتخابات سالم برگزار مي‌شود و نشانه اين سلا‌مت هم اين است كه از دل دولت هاشمي و با وزارت كشور او خاتمي بيرون آمد و از دل دولت خاتمي، احمدي‌نژاد. من به تقلب اعتقادي ندارم اما اينكه انتخابات متعادل باشد بستگي به تلا‌ش احزاب و رسانه‌ها دارد. طرفين بايد به سمت عدالت رسانه‌اي بروند و صدا و سيما نيز فضايي متعادل ايجاد كند. ‌   منبع: اعتمادملی  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن