واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روحی كه به جای شلمچه از جنگل های شمال سر در آورد
حاتمی كیا سرانجام ناگفتههایش درباره "حلقه سبز" را بازگو كرد.او در مستند "مسیر سبز" از ایده اولیه سریالش گفت: زمانی كه ساخت مجموعهای با محوریت پیوند اعضا و مرگ مغزی به من پیشنهاد شد گروه گروهی را برای كارهای تحقیاتی دور هم جمع كردم تا تحقیقات میدانی را شروع كنند؛ اما در این میا ن آنچه كه بیش از هر چیز فكر مر ا به خودش مشغول كرده بود وضعیت روح كسی بود كه دچار مرگ مغزی می شود . بر اساس باورهای مذهبی تا زمانی كه جسم به خاك سپرده نشده روح به شكل كامل از دنیا نرفته و به نو عی سرگردان است، همین روح سرگردان و بلا تكلیف خط محور قصه مرا روشن كرد.اما این تمام ماجرا نیست حاتمی كیا روح سرگردانش را با تعلقات خاطرش درباره جنگ با هم در می امیزد و فیلمنامه ای می نویسد ، كه پس از هفت قسمت از ادامه نگارش آن صرف نظر می كند : در فیلمنامه اولیه كسی كه دچار مرگ مغزی می شود فرزند یك شهید مفقود الاثر است، دغدغه او در زمان حیات این بود كه بداند پدرش كجا شهید شده و جسدش كجاست. زمانیكه دچار مرگ مغزی می شود روحش به دنبال جسد پدر می رود وشروع به جست وجو میكند، كه با این محور حدود 7 قسمت از سزیال را نوشتم ، اما حس كردم با این داستان باز هم به سراغ همان مولفه های آشنای خودم میروم و این نمی توانست برای من تجربه ای تازه باشد. از ایجا به بعد این قصه را كنار گذاشتم و به داستان حسن گلاب رسیدم.و اما در قصه جدید آگاهانه در پی آن بودم كه ابتدای قصه سریال جنایی به نظر برسد و مخاطب نوعی فكر كند كه گویی تصویر ما از روح، ضمیر شخصی فرد است. در این قسمتها میبینیم كه یك روح كه خودش نمیداند روح شده، بابت این ندانستن، نوعی احساس گناه یا عذاب وجدان -از این بابت كه به نظرش میآید كسی را كشته- همراه خود دارد؛ در اصل خودش را به این وضع دچار كرده اما تصور میكند كه اتفاقی خارج از خودش دارد اتفاق میافتد. این تفكیك صورت گرفته و روح نسبت به جسم تصوری پیدا می كند كه من زمانی را در حدود یك قسمت و نیم برای درآوردن این قضیه گذاشته بودم و آنگاه، شخصیت ما تازه میفهمید كه روح است و جسم نیست.حاتمی كیا سپس درباره استفاده از قاصدك در روایت بصری این مجموعه گفت: قاصدك در فرهنگ ما خبرآور است. گویی از جایی دیگر میآید. از عالم معنا... انگار رمز و راز دارد. قاصدك با آن نرمش، كرشمه و نوع آمدنش، بیصدا آمدنش، بیوزن بودنش و... همیشه برای ما خبررسان بوده و من لازم داشتم با این احساس بازی كنم. این كه آیا وقتی روحی با یك قاصدك بازی میكند، میتواند وزنش را بازی دهد؟ در واقع یكی از چیزهایی كه در «حلقه سبز» خوب جلوه كرد، همین قاصدكها بود كه بهظرافت، طراحی شد و دقیق هم كار شد. البته من نمیدانم اهل فن نظرشان روی قاصدكهای «حلقه سبز» چه خواهد بود، ولی من با عامه مردم نگاه میكنم واز آنها لذت میبرم. این احساس را دارم و فكر میكنم این قاصدكها هم واقعی است هم غیر واقعی.او در ادامه به فصل حساس حضور مادری كه قرار است عضو فرزندش را اهدا كند در بیمارستان اشاره كرد و گفت: این موضوع در زمان نگارش وساخت سریال به قدری پرقدرت بود كه ابتدا من را میترساند. من میخواستم جست و خیز تخیلی خودم را داشته باشم و ناگهان به این مادر برخورد كردم كه او را به بیمارستان آوردند و من باید از او بهره میبردم و به این میرسیدم كه آیا برای آنها این امكان وجود دارد و قبول میكنند كه بچهای را كه این وضع برایش ایجاد شده و دچار مرگ مغزی شده، این اهدای عضو در موردش صورت بگیرد؟راستش من ابتدا دیدم این صحنه خیلی سنگین است و همانجا وحشت كردم. حتی پیشبینی كردم سر میز مونتاژ شاید آن را حذف كنم و به تهیه كننده هم این را گفتم كه میترسم مردم از این حجم فشار سنگین روانی اذیت شوند. در ادامه موقعیت شكل گرفت و آن خانم كه آمد این نقش را بازی كند، به قدری در این نقش خوب فرو رفت كه من دیدم هر رفتاری كه بروز میدهد، قشنگ است. دیدم وقتی قرآن را تفأل میزد، درست انجام میداد، راه میرفت درست راه میرفت، غم را خوب بروز میداد. به همین علت دیدم جریان غم و عظمت این لحظه آنقدر پرقدرت است كه من هیچ كاری نمیتوانم بكنم جز این كه با این سیر جاری حركت كنم.جلوه های ویژه «حلقه سبز» و مراحل ساخت صحنه هایی مانند حضور نور سبز، قاصدک ها و به تصویر کشیدن صحنه های عاطفی مجموعه هم از مسائلی بود که حاتمی کیا درباره آن صحبت کرد.منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]