تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835136159




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گاه وداع


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گاه وداع
مدینه
خداحافظ!ماجرای بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که پلک‏های تو بر هم آمد. تو، رها و سبکبال از ادای رسالت، آرام، سر بر دامان مهربانی خداوند گذاشتی؛ در ازدحام سلام و تحیت فرشتگان، در هوای معطر جبرئیل، در ترنم صلوات فرشتگان، در احاطه غم و اندوه توامان، در جاودانگی اشک و ماتم من.مرا به دست قومی می‏سپاری که بزرگی تو را پاس نداشتند.به کوچه‏هایی که روزی عبورت را سنگ می‏زدند.به خانه‏هایی که دهان به ریشخند و زخم زبان گشودند؛ آنها که روزی رسالت آسمانی‏ات را به سخره گرفتند. جهل مردمان این شهر، قداست خانه‏ام را نشانه گرفته است؛ همان خانه که تو بارها کلون درگاهش را نواختی.داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی، هنوز کوچه‏های مدینه، از عطر نفس‏هایت معطر بود که... آه، بگذار چیزی نگویم!داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی تا شاهد روزگار سخت بعد از خود نباشی. از همان لحظه که شهر، صدایت را نشنید.از همان لحظه که روزگار، نگاه مهربانت را ندید، روزگار رنج و ملال اهل بیت علیه‏السلام آغاز شد.کجاست آن روزگاران خوش با تو بودن؟ برخیز و دوباره قرآن بخوان!خداحافظ، ای رحمت فراگیر در پهنه خاک! خداحافظ، سپیده تا همیشه جاری! خداحافظ، نور محض!خداحافظ، عطر لحظه‏های بهاری.خداحافظ، ای مهربانی‏ات تا همیشه جاری!(1)از لابه‏لای گریه‏ها و تصاویر داغ که قطره قطره می‏چکد، «ملک الموت» نیز دیده می‏شود که با احترام، نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می‏زند.بی‏تاب‏تر از ستون حنانهقنبر علی تابشامروز، قلبی از تپش باز می‏ماند که نبض هستی با ضربانش می‏تپید.امروز، چشمی از چرخش باز می‏ماند که تمام ستاره‏ها از فروغش هستی می‏گرفت.امروز، زبانی از تکلم بازمی‏ماند که واژه واژه کلامش، رازهای هستی را کهکشان کهکشان می‏گشود.امروز، لبانی از تبسم بازمی‏ماند که لبخندهایش، فرشتگان را لبالب از تسبیح و تقدیس می‏کرد.امروز، غمگین‏ترین روز عمر زمین رقم می‏خورد.امروز، روح عرشی محمد، فرش کوچک خاک را رهامی‏کند و به وسعت «لایتناهی» پیوندمی‏خورد.این بار، معراج محمد همیشگی است.بی چشمان فروزان تو، ستاره‏ها از کدام مشرق نورانی الهام بگیرند که تابنده بمانند؟ای حبیب خدا! بدون زمزمه «قولو لا اله الا اللّه‏ تلفحوا»یت زبان فرشتگان را کدام ترانه، سرشار از تقدیس و تسبیح کند؟هستی، امروز چقدر دلگیر و محزون است!گلوی بلال چقدر بغض‏آلود است!بغض چندین ساله گلوی ماذنه‏ها را می‏فشارد.آینه‏های حرم مثل چشمان زایران دوردست، پر از اشک‏اند.محمد، ای روح بزرگ هستی! قطره‏ای از دریای هستی خویش را به کام ما هم بچکان! بی‏عنایت تو در این خاک، سنگ پاره‏ای بیش نیستیم.(2) همه، هم‏نشین اشکخاطرات مسجد، سیاه پوشیده است.غزل، بی‏کسی خویش را فریاد می‏زند.مدینه در دو بیتی‏ترین ناله‏ها می‏سوزد.«تنهایی»، در گوشه دل، زانوی غم بغل کرده است.از متن دقایق، ضجه فواره می‏زند.بر آینه فضیلت‏ها، گردی از اندوه نشسته است.ماتمی درون نی‏های دشت، رخنه کرده است. خانه متصل به وحی، بی‏تابانه می‏گرید.صدای حزن، در و دیوار را آکنده است.با شیون‏های فاطمه علیهاالسلام ، روح بلند آبشارها، تاب و توان خویش را از دست داده است. با ناله‏های او، دل‏ها افتاده‏اند به خاک مرثیه.تاریخ می‏بیند که داغ‏های زهرا ادامه دارد.می‏بیند که مدتی از گرمی این بستر نمی‏گذرد که آتش‏های بی‏اجازه، درب خانه این بانو و دل‏های ما را به خاکستر می‏نشانند.گویا مدینه در می‏زند و می‏آید به بالین پیامبر، تا بار دیگر با بوی عشق گره بخورد! می‏آید تا از زبان صبح امید، بگوید: حکایات خزان طولانی است؛ اما دستان سبز قرآنت، درخت جاوید زندگی را در دل‏های مدینه‏ای، خواهد کاشت.مدینه اکنون می‏بیند کنار قامت مهربان پیامبر عطوفت، عطر پرواز پیچیده است. برای مدینه، همه چیز، بر مدار دریغ و افسوس می‏چرخد.گویا مدینه می‏رود و لحظاتی بعد، کاینات را با خود می‏آورد تا به گریه‏های «حسنین» اقتدا کنند.ضایعه‏ای است که همه باید سیر بگریند.رفتن رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، پاییزی تلخ را در دفتر دنیا رقم زد.همه در خویش می‏سوزند.از لابه‏لای گریه‏ها و تصاویر داغ که قطره قطره می‏چکد، «ملک الموت» نیز دیده می‏شود که با احترام، نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می‏زند.(3) شولای مصیبتالسلام علیک یا رسول اللّه‏!تو را هرگاه می‏نگریستم، چهره‏ای شاد و زیبا می‏دیدم که دخترش را با مهربانی پدرانه، در آغوش می‏کشید. تو را هر بار که در آستانه ورود یافتم، بانگ «السلام علیکم یا اهل النبوه» سر داده بودی و اهل مدینه را به ارزش اهل خانه متذکر می‏شدی.زمان بر اهل خانه می‏گذرد؛ اما چونان خنجری که بر سینه پر دردشان می‏نشیند. آه، یا رسول اللّه‏! حتی دیوارهای کاهگلی من، هیچ‏گاه بانویشان فاطمه علیهاالسلام را این گونه مضطرب و پریشان ندیده بودند و هرگز علی علیه‏السلام خیبرشکن را پناه برده به کنج دیوار نیافته بودند. شولای مصیبت بر سر روی مدینه سایه انداخته است.داستان بی‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی تا شاهد روزگار سخت بعد از خود نباشی. از همان لحظه که شهر، صدایت را نشنید.نگاه‏ها، نگاه دلواپسی و ناامیدی است و از لب‏ها با لرزشی ممتد و بی‏وقفه، ناله می‏تراود و آه می‏جوشد.حسنین علیهماالسلام ، دار و ندار خویش را در بستر وداع می‏بینند. این سرو در بستر آرمیده، تمام دار و ندار علی علیه‏السلام است؛ چگونه با او وداع کند؟یا رسول اللّه‏! برخیز؛ مدینه تو را می‏خواهد. برخیز که بعد از تو، مرا حرمتی نخواهد بود؛ که تنها تو می‏دانستی حرمت خانه علی و فاطمه را.برخیز! که تمام کوچه‏ها سوگند خورده‏اند که دیگر دندان تو را نشکنند.ای بهانه خلقت کاینات! چگونه وداع می‏کنی با دخترت؛ تو بهتر می‏دانی که روزهای بعد از تو چقدر سیاه بر روزگار او خواهد گذشت؟ چگونه وداع می‏کنی با علی علیه‏السلام ؛ تو می‏دانی که بعد از تو حتی سلامش را پاسخ نخواهند داد.یا رسول اللّه‏! بگذار از دنیای بعد تو، چیزی نگویم! وصیت شما «ثقلین» بود.آه...! بگذار چیزی نگویم!(4)1- خدیجه پنجی2-  محمدکاظم بدرالدین3- علی خالقی4- علی خالقی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن