واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مسافر هفت شهر عشق
اشاره:
در جاي جاي كشور پهناور ايران، كساني را ميتوان يافت كه اثر خاصي در فرهنگ و ادب اين مرز و بوم گذاشتهاند.
خطّه عالمپرور نيشابور با پرورانيدن عالمان بزرگ و اديبان نامآور، فرهنگ دوستي خويش را به رخ ديگر مناطق كشيده است. يكي از چهرههاي درخشان عرصه ادبيات عرفاني، عطار نيشابوري است كه اشعار و به ويژه مثنويهايش، گوش دل را نوازش ميدهد.
تولد
فريدالدين ابوحامد محمد بن ابي بكر معروف به عطار نيشابوري، يكي از شاعران و عارفان نامآور ايران، در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هـ . ق است. او در قريه «كَدْكَن» يا «شادياخ» كه در آن زمان از توابع نيشابور بود به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست، جز اينكه پدرش به شغل عطاري و گياه درماني مشغول بوده و مهارت ويژهاي در اين كار داشته است. بعد از وفات پدر، فريدالدين كار عطاري را ادامه ميدهد.
انقلاب روحي
داستانهاي مختلفي در چگونگي تحول و انقلاب روحي عطار بر سر زبانهاست. معروفترين آنها بدين قرار است كه روزي درويشي به مغازه عطار رفت و در راه خدا چيزي براي خويش خواست. بعد از چندين بار طلب كردن، وقتي جوابي از عطار نشنيد به او گفت: اي خواجه! هنگام مرگ چگونه ميخواهي دست از اين دنيا برداري؟ عطار گفت: همان گونه كه تو از دنيا خواهي رفت.
درويش گفت: آيا تو ميتواني همانند من بميري؟ عطار پاسخ داد: آري. درويش، كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن لفظ جلاله «اللّه» از دنيا رفت. با ديدن اين صحنه، قلب عطار آتش گرفت و از مغازه بيرون رفت و روش زندگي خويش را براي هميشه تغيير داد.
در جست و جوي استاد
زماني كه عطار آمادگي روحي در خويش احساس كرد، به خدمت عارف معروف آن زمان «ركنالدين اَكّاف» رفت و به دست او توبه كرد. از آن پس، عطار به رياضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چندين سال نزد ركنالدين ماند.
او نيز همانند ديگر عارفان و به رسم سالكان طريقت، بخشي از عمر خويش را در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و بزرگان زيادي را زيارت كرد و به راستي كه «بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي».
او در اين سفرها پخته شد و پس از آنكه جواني خود را صرف علمآموزي و تجربهاندوزي كرد، در دوران پيري، به گوشهگيري و عزلتنشيني پرداخت و مشغول سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خويش شد.
آثار
آثار عطار دو دستهاند؛ منظوم و منثور. آثار منظوم او عبارت است از: ديوان اشعار كه شامل غزليات، قصايد و رباعيات است.
مثــنويهاي الــهي نامه، اسرارنامه، مصيبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، منطق الطير، جواهرالذّات، حيدر نامه، مختارنامه، خسرونامه، اشترنامه، مظهر العجائب و لسان الغيب. البته برخي، اين دو اثر اخير را از آثار او نميدانند.عطار افزون بر آثار منظوم، آثار منثوري نيز داشته كه معروفترين آنها، تذكرة الاولياء است. او در اين كتاب، 96 تن از بزرگان و عارفان صوفيه را معرفي كرده است.
ويژگي سخن عطار
عطار، يكي از شاعران بزرگ صوفي مسلك و از مردان نام آور تاريخ ادبيات ايران است. سخن او ساده و گيراست. عطار براي بيان مقاصد عرفاني خود، بهترين راه را برگزيد؛ يعني آوردن كلمات ساده و كلام بيپيرايه. اگر چه در ظاهر، كلام او استحكام سخن شعراي ديگر همچون سنايي را ندارد، ولي همين بيان ساده كه از دل سوخته او برخاسته است، خواننده را مجذوب ميكند. افزون برآن، استفاده از تمثيلات و بيان داستانها و حكايات مختلف، از جاذبههاي آثار اوست كه سرمشق عارفاني همچون مولوي و جامي قرار گرفته است و آنان زبان به مدح عطار گشودهاند؛ چنان كه مولوي ميگويد:
عطار روح بود و سنايي دو چشم او
ما از پي سنايي و عطار آمديم
***
ز عشقت سوختــم اي جان كــجايي
بماندم بي سر و سامان كجايي
نه جانيّ و نه غــير از جــان چه چـيزي
نه در جان نه برون از جان كجايي
ز پــيداييّ خــود پنـــهان بـــماندي
چنين پيدا چنين پنهان كجايي
هزاران درد دارم ليك بي تو
ندارد درد من درمان كجايي
چو تو حيـرانِ خود را دســت گيري
ز پا افتادهام حيران كجايي
ز بس كز عشق تو در خون بگــشتم
نه كفرم ماند و نه ايمان كجايي
شد از توفان چشمم، غرقه كشتي
ندانم تا در اين توفان كجايي
چنان دلتنگ شد عطار بيتو
كه شد بروي جهان زندان كجايي
شاهكاري از ادب و عرفان
منظومه منطق الطير، از شاهكارهاي زبان فارسي است كه عطار آن را با توحيد آغاز كرده و در فناء فياللّه به اتمام رسانيده است. اين اثر، منظومهاي است رمزگونه و تمثيلي كه 4600 بيت دارد. موضوع اين منظومه، هفت شهر عشق است كه سالك براي رسيدن به خدا بايد بپيمايد: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر و فنا. پرنده سيمرغ، تمثيلي از ذات باري تعالي و هدهد، پير مرشد است. در اين منظومه، عطار با آميختن تمثيل و ادب با عرفان، به راستي كه هم اثري ادبي بر جاي نهاده و هم توانسته است مسائل عرفاني و مشكلات سير و سلوك را به زيبايي تمام به نمايش درآورد.
وفات
سال وفات عطار را 627 دانستهاند. هنگام يورش مغولان به نيشابور و قتل عام مردم، ضربت شمشيري بر دوش وي اصابت كرد كه موجب وفات او شد. ميگويند وقتي خون از زخمش جاري شد و آثار مرگ بر او عارض گرديد، با خون خود بر ديوار اين رباعي را نوشت:
در كوي تو رسم سرفرازي اين است
مستان تو را كمينه بازي اين است
با اين همه رتبه هيچ نتوانم گفت
شايد كه تو را بنده نوازي اين است
سرانجام، اين عارف نامي را در نزديكي شهر نيشابور به خاك سپردند.
نشان جانان
تا چشم بر ندوزي از هر چه در جهان است
در چشم دل نيايد چيزي كه مغز جان است
در عشق، درد خود را هرگز كران نبيني
زيرا كه عشق جانان درياي بيكران است
تا چند جويي آخر از جان نشان جانان
در باز جان و دل را كين راه بينشان است
تا كي ز هستي تو كز هستي تو باقي
گر نيست بيش مويي، صد كوه در ميان است
هر جان كه در ره آمد لاف يقين بسي زد
ليكن نصيب جان زان پندار يا گمان است
رند شراب خواره چون مست مست گردد
گويد كه هر دو عالم در حكم من روان است
ليكن چو باهش آيد در خود كند نگاهي
حالي خجل بماند داند كه نه چنان است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ:
1ــ مصطفي بادكوبهاي، زندگي شيخ فريدالدين عطار، شركت توسعه كتابخانههاي ايران.
2ــ پوران شجيعي، مسافر سرگشته، سيماي دانش.
3ـ محمود حكيمي، در مدرسه پير نيشابوري، چاپ قلم.
4ـ علي معصومي، چهرهها و قصهها، پيام محراب.
سه|ا|شنبه|ا|22|ا|فروردين|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]