واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قابیل چرا هابیل را کشت؟حسادت(1)

روایت غمانگیزحسادت بین برادرها روایت دیرینه و غمانگیزی دارد. نخستین قتل نفسی که در تاریخ بشر به ثبت رسید، قتل هابیل به دست برادرش قابیل بود. انگیزه ی این قتل حسادت برادری بود. یعقوب برای آنکه به دست برادرش عیسو(فرزند اسحق) کشته نشود، خانه را ترک کرد و در سرزمینی بیگانه پنهان شد. و پسران یعقوب به قدری نسبت به برادرشان یوسف حسادت میورزیدند که او را به جای اینکه به عنوان برده به یک کاروان در حال عبور بفروشند، در چاهی انداختند.کودکان به شنیدن و خواندن تاریخچه ی حسادت و انتقام علاقهمندند. انگیزه ی حسادت آنها را مجذوب میسازد و انگیزهها با قلب آنها سخن میگویند. جالب اینکه، آنان همیشه با قربانیان حسادت همدردی نمیکنند. رویداد نه چندان خجستهکودکان، برخلاف والدینشان، وجود حسادت در خانواده را مورد سوال قرار نمیدهند. آنها مدتهاست که مفهوم و تأثیر آن را میدانند. با وجود اینکه والدین، آنها را تا اندازهای برای ورود نوزاد آینده آماده کردهاند، آنها با ورود نوزاد حسودی میکنند و رنجیده خاطر میشوند. حسادت به طور اجتناب ناپذیری در آنها وجود خواهد داشت و ناتوانی در پیشبینی آنها، یا با دیدن آنها هول و هراس پیدا کردن، جهالتی است که با سعادت و خوشبختی فاصله ی بسیار دارد.در زندگی یک کودک کمسن و سال، ورود بچه ی دوم ،یک بحران درجه ی یک به حساب میآید. مدار فضایی او ناگهان تغییر کرده است و او در جهتیابی و هدایت کشتی خود محتاج یاری والدین است. برای اینکه به جای احساساتی بودن صرف، کمک کننده باشیم، باید «ستاره خود و احساساتش را بشناسیم و درک کنیم.»بهترین روش در اعلام این رویداد خجسته به کودک ، این است که از توضیحات طولانی و توقعات ساختگی بپرهیزیم.«ما آن قدر تو را دوست داریم و تو به قدری فوقالعادهای که بابا و من تصمیم گرفتیم بچه دیگری عیناً مثل تو داشته باشیم. تو بچه تازه وارد را دوست خواهی داشت و او بچه تو هم خواهد بود. تو به او افتخار خواهی کرد و همیشه کسی را خواهی داشت که باهاش بازی کنی.» این توضیح نه صادقانه است و نه قانعکننده. برای کودک منطقیتر است که چنین نتیجهگیری کند. «اگر آنها واقعاً دوستم داشتند، دنبال بچه ی دیگری نمیگشتند. من به قدر کافی خوب نیستم و به خاطر همین است که آنها دوست داشتند، دنبال بچه دیگری بگردند. من به قدر کافی خوب نیستم و به خاطر همین است که آنها میخواهند مرا با مدل جدیدتری عوض کنند.» تقسیم عشق و علاقه ی مادر به کودک آسیب میرساند. در تجربه ی کودک، تقسیم یعنی سهم کمتر به دست آوردن، درست مثل تقسیم یک سیب یا یک تکه آدامس. منظره ی تقسیم مادر به قدر کافی آزار دهنده است و انتظار ما از اینکه کودک از آن لذت ببرد، در منطق او نمیگنجد. هر چقدر که دوران بارداری پیش میرود، بدگمانی کودک قویتر به نظر میرسد. کودک متوجه میشود که اگر چه نوزاد هنوز از راه نرسیده، اما مادر را از هم اکنون به خود مشغول کرده است. اکنون دیگر به سختی میتوان به مادر دسترسی داشت. مادر ممکن است مریض در بستر افتاده باشد، خسته باشد و یا در حال استراحت باشد. او حتی نمیتواند در آغوش مادر بنشیند، زیرا که فضولی پنهان، و در عین حال همیشه حاضر، آنجا را اشغال کرده است. معرفی فضول ورود نوزاد را میتوان بدون هیاهو و غرور و تظاهر، به کودک کم سن و سال اعلام کرد. کافی است که بگوییم: «ما میخواهیم بچه ی جدیدی در خانوادهمان داشته باشیم.» صرفنظر از واکنش سریع کودک، ما خواهیم دانست که سوالات نپرسیده ی زیادی در ذهن او و نگرانیهای بیان نشده ی زیادی در قلب او وجود دارند. خوشبختانه، ما به عنوان پدر و مادر در موقعیت خوبی به سر میبریم تا به کودکانمان کمک کنیم که بر این اوقات بحرانی فایق آیند. هیچچیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد که بچه ی تازه بهدنیا آمده تهدیدی است برای امنیت کودک بزرگتر. با وجود این، این امر که شخصیت کودک تحت این فشار و کشش ناشی از بحران، پیشرفت خواهد کرد یا منحرف خواهد شد، به دانایی و مهارت ما بستگی دارد. آنچه در مقاله ی بعد می آید نمونهای است از معرفی نادرست یک نوزاد تازه به دنیا آمده به کودک بزرگتر.ادامه دارد... منبع : رابطه ی بین والدین وکودکان – ترجمه: سیاوش سرتیپیباتغییر و تلخیص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]