واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: ضرورت حساسيت جدي روحانيت به مسائل فرهنگي كشور
امروز ديگر هيچ شبهه اي نمانده در اين كه دشمني استكبار جهاني اصالتاً با دين ماست. يك وقتي بود كه كساني مي گفتند آقا آمريكا چه كار به دين ما دارد؟ او نفت ما را مي خواهد و اگر منافعش در نفت تأمين شود، ديگر كاري ندارد. اما گمان نمي كنم بعد از اين جريانات و فاجعه عظيمي كه اخيراً اتفاق افتاد ديگر كسي شك داشته باشد كه مسأله اصلي، اسلام و قرآن است. امام بارها مي فرمود كه آنها با من و مردم ما دشمني خاصي ندارند، اين ها از اسلام سيلي خورده اند و از اسلام مي ترسند؛ ولي امثال بنده يا شبيه بنده جدي نمي گرفتيم.
از هزار سال پيش همه شياطين انس و جن اتفاقشان بر اين بوده كه قرآن را از بين ببرند و هر كاري كردند، نتوانستند جلو پيشرفت اسلام را بگيرند؛ به همين سبب به اهانت به قرآن متوسل شدند. البته اميدواريم كه حركت جنون آميز اين افراد مزدور، شوكي به جامعه اسلامي باشد كه بيش تر به اين مسأله توجه كنند. البته قرآن كريم در همان سال هاي اول نزولش فرمود: »و لا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا«، ولي امثال بنده با اين آيه هم مثل خيلي آيات ديگر برخورد تشريفاتي كردند. واقعاً قرآن درست مي گويد؟ در اين صورت وظيفه ما چيست؟ تلاش هايي كه استكبار در طول اين سي سال عليه اسلام انجام داده، احصاء كردن كلياتش هم شايد مشكل باشد چه رسد به اين كه بخواهيم هر واقعه اي را ثبت كنيم و با سند و تاريخ ببينيم. شايد بتوان گفت مهمترين تلاش هايي كه شده، عليه اصلي ترين بعد فرهنگ اسلامي ما يعني باورها و ارزش هاست.
هدف گيري ايمان جوانان ازسوي دشمن
مقام معظم رهبري بارها تعبير مي كردند كه دشمن، قلب جوان هاي ما را هدف گرفته است؛ دشمن، دشمن ايمان ماست و مي خواهد آن را سلب كند. اين را ايشان به عنوان يك كارشناس در مسائل فرهنگي اعلام مي كنند. مبالغه نمي كنم؛ آيا ما كسي بهتر از ايشان در عالم اسلام سراغ داريم كه درباره اين مسأله اظهار نظر كند؟ با اين آشنايي، سابقه، مسئوليت، تقوا، اخلاص و روشن بيني؟ ايشان تعبير مي كنند كه دشمن ايمان جوان هاي ما را هدف قرار داده و همه اين تأكيدات بخاطر همين است كه نسبت به اصل ايمان احساس خطر مي شود. پيشتر، از دانشجويان دانشگاه نگران بوديم كه در محيط دانشگاه افكارشان منحرف مي شود؛ ولي امروز شاهديم كه نوجوان هاي دوره راهنمايي و دبيرستان، خيلي صاف و صريح در مسائل اساسي اسلام شبهه هايي مطرح مي كنند و اين ها عيناً چيز هايي است كه از سايت ها به آنها القا مي شود. در يكي از شبهه هايي كه گاهي براي ما هم مي نويسند، نوشته بود من تا پارسال نمازم را اول وقت مي خواندم، قرائت قرآن چنين و چنان؛ اما حالا در خدا هم شك كرده ام! يكي از اينها نوشته بود اگر مرد هستيد، اين شبهه ها را از ذهن بنده رفع كنيد؛ من ديگر نه خدا را قبول د ارم نه دين. اينها نشان مي دهد كه كمبود خطرناكي در جامعه هست. ما شاهد هستيم كه بعد از سي و چند سال، مطالب درسي دانشگاه هاي ما رسماً بر ضد اسلام است! باز اين مطلبي نيست كه بنده عرض كنم. مقام معظم رهبري بارها تأكيد فرمودند مباني علوم انساني كه در دانشگاه ها تدريس مي شود، ماترياليستي و ناسازگار با اسلام است. ما چگونه مي خواهيم با اين دروس و كتاب ها و با اين اساتيد، دانشجوي متدين تربيت كنيم؟! در همين سخنراني هاي اخيرشان در ملاقات با اساتيد دانشگاه و دانشجويان، همين نكته ها را به صورت هاي مختلف بيان كردند.
اين يك واقعيت است، خيال نيست. حتماً در فاميل، دوستان يا همسايه هايتان جوان هايي هستند كه اگر جرأت كنند گاهي اين سؤال ها را مطرح مي كنند و اين نشان مي دهد كه اين شبهه ها خيلي عميق و گسترده است، تا برسد به مسائل روز و قوانين اسلامي و ساختار نظام اسلامي و ولايت فقيه و امثال اينها. مثلاً اين شبهه كه طبق قوانين شما بايد مثلاً احكام اسلام اجرا شود يا حتي قوانين كيفري داريد كه بعضي از تخلفات از احكام اسلام، مجازات هاي كيفري دارد. اينها ضد حقوق بشر است! در اعلاميه حقوق بشر خيلي از چيز ها آمده كه با اينها منافات دارد. تقريباً كل قوانين كيفري اسلام با بعضي از مواد اعلاميه حقوق بشر منافات دارد. اينها سؤال مي كنند كه ما فوق قرآن و خدا يك منبع ديگري براي حقوق داريم و او بايد تعيين كند كه خدا حق دارد چه بكند و چه نكند! و دين چه اندازه حق دارد آزادي مردم را محدود كند! منبع، اعلاميه حقوق بشر است! در دانشگاه هاي ما بخصوص در دو سه تا دانشكده، در همين دانشكده علوم سياسي، حقوق و جامعه شناسي كه كمابيش مسائلي مربوط به نظام سياسي اسلامي دارد، چنين افرادي تربيت مي شوند. يكي مي گفت در دانشكده حقوق، اين استاد از ابتدا كه آمده، جلسه اي نبوده كه به نظام لگد نزند و احكام اسلام را زير سؤال نبرد. كار به جايي رسيده كه يكي از فارغ التحصيلان همين دانشكده در جريان فتنه اخير چه اعترافاتي كرد و گفت: اينها نتيجه نقص علوم انساني و دانشگاه هاست. بعد از سي سال و همه اين اعترافات و اين آثار آيا جا دارد كه اينها را شوخي و مبالغه بپنداريم و صحبت كردن از اينها را تندروي و خشونت طلبي بدانيم؟!
ضرورت اجراي احكام اسلام
پس اصل اسلام چه هست؟ ما امروز براي اهانت به قرآن عزا گرفتيم. اهانت به قرآن يعني چه؟ يعني به كاغذ قرآن؟ به خط قرآن يا به محتوا و به احكام قرآن؟! اگر ما خودمان چندان بهايي به احكام قرآن ندهيم، چگونه از ديگراني كه دشمن ما هستند، انتظار داشته باشيم به قرآن احترام گذارند؟ آيا احترام گذاردن به قرآن همين است كه خوب بخوانيم و ببوسيم؟ يا اين است كه سعي كنيم احكامش اجرا شود؟ وقتي خود ما بگوييم اين احكام قابل اجرا نيست، اينها براي هزار سال قبل است، قرائت هاي مختلفي دارد يا بحث هاي هرمنوتيك را مطرح كنيم يا حتي كساني كه متأسفانه معمم هستند، صريحاً بنويسند كه احكام كيفري اسلام براي بازدارندگي است و اگر ما از راه ديگري بازدارندگي كنيم اين احكام نبايد اجرا شود و... در اين صورت چگونه انتظار داريم كه دشمنان ما به قرآن احترام بگذارند؟ اينها همه در بعد باور هاي ماست. از سويي، براي تضعيف ارزش هاي ما فعاليت هاي عملي گسترده اي مي كنند با ساختن فيلم ها، برنامه هاي خاص، صرف بودجه هاي كلان براي مبارزه با اسلام و.. حتي ساده ترين كالا هايي كه از خارج وارد مي شود سعي مي كنند يك عامل ضد ارزش اسلامي در آن باشد، حتي از كفش و كلاه و لباس هم مضايقه نمي كنند، از همه اين راه ها تبليغ مي كنند. فيلم ها و ماهواره ها و سي دي ها و برنامه هاي اينترنت كه جاي خود دارد! آيا در اين فضا واقعاً وظيفه ما همين است كه دور هم بنشينيم و درباره يك مسائل ساده بحث كنيم؟! آيا نبايد درباره اين مسائل كلان عالم اسلام و بخصوص كشور خودمان احساس مسئوليت كنيم و تدبيري بينديشيم؟!
گفته مي شود چه تدبيري؟ بايد يك عده متخصص دور هم بنشينند و ببينند چه فكري بايد بكنند. آيا در كشور، نهادي داريم كه موظف باشد خطر هاي فرهنگي و خطر هايي كه فرهنگ اسلام را يعني باورها و ارزش هاي اسلامي را هدف قرار داده، شناسايي و راه مبارزه با آن را پيدا كند؟ آيا اين كار، مسئولي دارد؟ شايد بشود گفت كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي همين است. اما شما كارنامه شوراي انقلاب فرهنگي از بدو تأسيس تا حالا را ببينيد، چند قدم در اين راه برداشته است؟ بنده چند سال در خدمت عزيزان در شوراي انقلاب فرهنگي بودم. به شما صادقانه عرض بكنم، بنده سعي مي كردم از اول وقت تا آخر وقت باشم، از 2 بعدازظهر مي رفتم تا ساعت 9 شب، كه گاهي رئيس جمهور وقت مي گفت من تعجب مي كنم تو چطور هفت ساعت مي تواني روي اين صندلي بنشيني! خودش رئيس شوراي انقلاب فرهنگي بود. ما عضو كميسيون اسلامي شدن دانشگاه بوديم، سال ها جلسات مكرر برگزار شد، بنده عضو ثابت آن بودم. يادم نمي آيد حتي يك بار تخلف كرده باشم. اواخرش رسيدند به اينكه دانشگاه اسلامي چه بايد باشد، بايد فضاي سبز و ساختمان كافي داشته باشد، بايد حقوق اساتيد تأمين شود، بايد ورزشگاه و استخر داشته باشد! و... من گفتم آقاي وزير! يك كلمه اسلام هم در يك جايي از اين بنويسيد؛ آخر ما داريم درباره اسلامي شدن دانشگاه صحبت مي كنيم! اين نتيجه كاري بود كه چندين سال در كميسيون اسلامي شدن دانشگاه ها صورت گرفت، البته بعد از بحث از اينكه اسمش اسلامي شدن باشد يا اسلامي كردن!... حالا تازه همان هايي را كه نوشتند، ببينيد چقدر عمل شد! اين وضع فرهنگي كشور ماست! با اين وضع آيا صحيح است كه ما براي مسائل جزئي بحث هايي بكنيم كه حاصلي هم نداشته باشد و اين مسائل مهم را به كلي به فراموشي بسپاريم؟! اگر دولت نمي تواند و قواي مربوط نمي توانند تلاش كنند و وظيفه شان را انجام دهند، آيا ما به عنوان ملت وظيفه اي نداريم؟!
وظيفه جنگ در هر كشوري اول متوجه ارتش مي شود. ولي وقتي صدام حمله كرد، ارتش ما توانايي نداشت كه جواب بدهد؛ اما آيا كس ديگري وظيفه نداشت؟ اگر نبودند بسيجيان و داوطلباني كه در جنگ شركت مي كردند، آيا جنگ به پيروزي مي رسيد؟ درست است كه در مسأله فرهنگ مسئول اصلي شوراي انقلاب فرهنگي يا نهاد ديگري است، اما مي بينيد توانش را ندارند. حالا كه آن ها توان ندارند، آيا از ما هم ساقط است و نبايد هيچ كاري بكنيم؟ آيا جا ندارد كه ما كميسيوني براي بررسي مسائل فرهنگي كشور و راه كارهاي عملي داشته باشيم؟ اگر دولت و مجلس اقدامي نكردند، خود ما به عنوان طلبه چه كاري مي توانيم بكنيم؟ اين تكليف به هيچ وجه از شانه ما برداشته نمي شود و ما بايد هر چه بيشتر و هر چه زودتر به اين خطر توجه كنيم و در درجه اول با همكاري نهاد هاي مربوط و اگر نبود و نتوانستند و يا نخواستند، به اندازه توان خودمان در اين راه قدم برداريم.
سخنراني حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در اجلاس مجلس خبرگان رهبري :23/06/89
زلال بصيرت روزهاي پنج شنبه منتشر مي شود.
پنجشنبه|ا|18|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]